رفتن به محتوای اصلی

این‎‮ ‬جوان،‮ ‬قلب‮ ‬پاکی‮ ‬دارد
24.07.2017 - 15:30

این جوان، قلب پاکی دارد که می

گوید: “مشتی من خدارو دارم”

 

و“همیشه آخرش همه چیزخوب میشه ... !! اگه نشد. هنوزآخرش نرسیده ...؟؟:)”. این جمله معقول است و منطقی که آخرخوبش برای هرصد نفر به یک نفر هم نمی رسد. مانند مسئله آمدن روز رستاخیز و آخر زمان است. خود پیامبر، (نهج الفصاحه حدیث 429) همان اوایل وعده داده که آخرزمان بزودی می آید. 1400 سال این زودی طول کشید! شاید 1400 سال دیگر بطول انجامد.“رستاخیز نزدیک شده است و آز مردم بدنیا دائما بیشتر و دنیا از آنها دور ترمی شود”. حالا احتمالا توجیه گران بگویند: نزدخدا“رستاخیزنزدیک است”، شاید بیشتر ازاین طول بکشد. نزدخدا صدهزار سال یک لحظه می شود! در هرصورت پیامبراسلام می توانست این را بگوید. اما نه، هدف او ترساندن کافران بوده. با اطمینان این یک نوع کلاه شرعی است و آخر زمانی وجود ندارد که مؤمنین درانتظار اش هستند. این مسئله برای ترس ووحشت انسانها ازخطائی که احتمالا مرتکب شوند، سرهم بندی شده. دردنیای امروزی اگرما تربیت درست به فرزندان بیاموزیم و به آنها یاد دهیم که دروغ گو نباشند و کلاه بر داری نکنند و نیرنگ نزنند، هیچ نیازی نیست انسان بترسد. بهرحال این جملات و نظیر آنها را روحانیون مفتخوار درست کرده وهزاران سال است، برایش تبلیغ می کنند. خودآنها خوب می دانند که ادیان بخشهائی از فرهنگ، به وجود آمده، توسط گذشتگان ما است. بایدجنبه های مثبت آن را حفظ کرده و دیگر جنبه های خرافی آن را بدور بیاندازیم و به این وعده های سرخرمن دلخوش نکیم. اگربه این وعده ها دل خوش کنیم، بزرگترین امکان را به روحانیون مفت خوار، دروغ گو و نیرنگ باز می دهیم. احتمالا بعضی ازاین آخوندها خود قربانی این دروغ گوئی محض اند وباور دارند به چنین افسانه هائی. امروزه ازتئوری گوبلز دستیارهیتلر، مبنی براینکه دروغ رابقدری تبلیغ کنید، که خود دروغگوباور کند، استفاده می شود. لذا این آئین ساخته دست گذشتگان به اعماق قلب باورمندان ریشه دوانده و بخش مهمی از فرهنگ است که از بین بردن آن ساده نیست! از خود گذشتگی می طلبد و باید فداکاری کرد. در جهان اسلام هرکسی پرسش کند وخدارا زیرعلامت سئوال ببرد، کافر محسوب می شود و باید بنا به آیات قرآن، کافر را کشت. همین کار را کلیسای کاتولیک حدود 350 سال پیش می کرد و هر زنی موی سرخ داشت او را جادوگر می دانست و دستور سوزاندن این”کافر” را می داد. بهرحال اسلام سه قرن ونیم دیرتر و هنوز به این کار ادامه می دهد، زیرا مردمان باورمند راساده پذیر وبی علاقه به مطالعه عادت داده اند، مانند همین جوان قلب پاک. نهایتا اگرمردمان خاورزمینی مانند اروپا و آمریکا اهل مطالعه شوند، می توان فقط با صبر و حوصله و روشنگری و بحث های سازنده و آگاهی از مطالب، اکثریت مردم را قانع کرد و اتوماتیک آن رابه خنثائی کشاند. آرزو می کنم این توضیحات بتواند انسانهای واقع بین را کمی توی فکر فروبرد که در راه تشویق به مطالعه گام بردارند و مردم عادی و به ویژه توجیه گران را قانع کنند که در قرن21 راه درمجموع آن نباید باشدکه پدران ما با ترس ولرز رفتند، بلکه راه هم زیستی مسالمت آمیز، دوری ازدروغ ونیرنگ ونداشتن ترس وصادق بودن باهم نوع، بایدباشد. رعایت این نکات، نه ازروی ترس ازجهنم، بلکه با اعتقاد به همزیستی مسالمت آمیز بافرهنگ گوناگون، حل کل معما است.

ساده پذیری

بزرگترین درد مردمان ملیتهای جهان بطور کلی و بویژه مردمان خاور زمینی و اسلام زده، ساده پذیری است. ما طوری تربیت شده ایم که هیچ حوصله نداریم، درباره چیزیکه به آن باورداریم، پرسش کنیم. این مسئله درست است و ازجمله در تمام کشورهائی که آئین و ادیان نقشی دارند، پرسش بظاهر آزاد است، اما همین که برای پرسش های مطرح شده، پاسخ منطقی و قانع کننده ای دریافت نشود، سیستم حاکم دیکتاتور ماب برخورد می کند و حتا کوشش درسر به نیست کردن آغاز می شود. انسان هیچ چاره ای ندارد جزسکوت وهمین سکوت است که عادت بد، “حوصله نداشتن” را بوجود می آورد. در جهان اسلام، علنا می گویند که کافران را باید کشت و بخشی از قانون مذهبی است، اگر کسی اسلام نیاورد، کافر است و فرد کافر جزای اش مرگ است. سوره البقره آیه 191 قرآن مجید، ترجمه آیت الله قمشه ئی، صفحه 23. حالاهمین آخوندهای بلوفگو درمقام توجیه گری برمی آیندو می گویند:“شما کسی را دیده ایدکه بخاطرکافر بودن کشته شود؟!” مانند رعایت حجاب سوره نور، آیات 30و 31 برای مردان وزنان است امابرای زنان سخت می گیرند چون زورشان به مردان نمی رسد واگر برای مردان مانند زنان سخت بگیرند، می شوند ملانصرالدین که روی شاخه درخت نشسته وآن راارره می کند.

جملات بظاهر منطقی فوق، مرا بیاد مکاتباتی می انداخت که با شخصی بنام “سرباز اسلام” حدود 15 سال پیش، داشتم، بحثی درهمین زمینه بود. بحث به بهشت و دوزخ کشیده شد. هنگامی که او دربن بست قرار می گرفت، برای توجیه مطالب، به یک جمله به ظاهر منطقی روی می آورد. اومی گفت: “اگربهشت ودوزخی نباشد ماهیچ ضرری نکرده ایم. اما اگر بهشت ودوزخی باشد وای بحال شما کافران که اهل جهنم هستید، اما خدا باوران همه بهشت می روند”!! بنابراین، آن آقای سرباز اسلام پذیرفتن دین را شرطی کرده بود و باور داشت اگر آئینها درست باشند، همه خدا باوران بهشت خواهند رفت و کافران جهنم و اگرهم اینها داستانهای افسانه ای باشند و درست نباشند، خدا باوران هیچ ضرری نکرده اند!! نوع دیگر کلاه شرعی.

اکنون این جوان پاکدل برای خودش خدائی مجسم کرده و می گوید: “من خدا را دارم همیشه آخرش خوب می شود، اگر نشد بدان که آخرش نرسیده”.

این یک نوع دلخوش کردن است و امید به آینده ای بهتر که اگر برایش زحمت نکشید، هرگز در آخر خوب نخواهد شد. به هر حال بسیار عالی خواهد بود اگر برای رد یا قبول هر ایدئولوژی و آئینی نخست بر آن مطالعه کرد و دقیق کتب مقدس و فلسفه آن آئین و ایدئولوژی را خواند.

حالا می خواهیم بدانیم، چرا این جوان و میلیونها مانند او با وصف داشتن قلب پاکی این گونه مطالب نابی را از روی احساسات می گویند؟! یکی از دلایل اش نداشتن مطالعه است و فقط گوش دادن به آخوند های بلوفگو و تربیت والدین مؤمن و صادق و تأثیر محیط برآنها. اگر مطالعه داشتند مطمئنا کتب مقدس را می خواندند و پرسش های فراوانی از خواندن این کتب درمی آوردند. هرانسان برابری خواه ودمکراتی که این جملات پائین را بخواند، چندشش می گیرد و فکر می کند، مگر می شود که گوینده آنهاحدود بیش ازیک میلیارد انسان، پیرو داشته باشد؟!

من می کوشم نکاتی چند از نهج الفصاحه پیامبر ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بدرقه جاویدان چاپ پنجم سال 1390 تهران ایران، در اینجا از احادیث یعنی دومین کتاب مقدس مسلمانان را بیاورم.

حدیث 26: “جبرئیل پیش من آمد و گفت امت خودرا بشارت بده که هر کس بمیرد و چیزی را باخدا شریک نسازد به بهشت می رود گفتم ای جبرئیل و اگر دزدی کرده باشد و اگر زنا کرده باشد گفت آری گفتم و اگر دزدی کرده باشد و اگر زنا کرده  باشد گفت آری و اگر هم شراب

خورده باشد”. این پیامبر جبرئیل را دیده یا ندیده که بنظرمن و مطالعات تاریخی جبرئیلی وجود ندارد که پیامبر اورا دیده باشد، این اصلا بحث ما نیست. اما همینکه با این حدیث برای دزدها و زناکاران راه باز می کند، نشانه آنست که مبتکر بسیار با هوشی بوده. پس می توان تمام عمر دزدی و جنایت کرد فقط برای خدا شریکی قایل نشد، جای آدم بهشت است. این یکی از رموزموفقیت اسلام درمیان مردمان بسیار ساده و قلب پاک بوده است و دیگری زور شمشیر.

 حدیث50: “از دنیا بترسید و از زنان بپرهیزید زیرا شیطان نگران و در کمین است و هیچ یک از دامهای وی برای صید پرهیزکاران مانند زنان مورد اطمینان نیست”. در این جا ضعف مؤمنین و  ضدیت بازنان را نشان می دهد. با اطمینان آن زنانی که قربان وصدقه پیامبر می روند، این نهج الفصاحه و قرآن را نخوانده اند. بعلاوه حدیث 970 در همین باره است.

حدیث 54: “دو کسند که نمازشان از سرشان بالا نمیرود بنده ایکه از آقایان خود گریخته باشد تا هنگامیکه باز گردد و زنیکه شوهر خود را نافرمانی کرده باشد تا باز گردد”. پس در اسلام بر برده داری علنا صحه گذاشته می شود و زنان را از اموال مردان می داند؛ نگاه کنید به احادیث 195 و 339. نا گفته نماند، استناد مرا، یکی از روزنامه های ایران (آکام نیوز) مکررا می نویسد که به بیش ازیک میلیارد مسلمان توهین می داند! اما کثیف ترین جملات را که قلم حتا از بیان آنها شرم دارد، نثار اسلام و رهبران ایران اسلامی می شوند توهین نیستند!!

حدیث 136: “وقتی خداوند بنده ایرا دوست دارد وی رامبتلا سازد و وقتی ویراکاملا دوست دارد اورا خاص خود سازد گفتند چگونه اورا خاص خود می سازد گفت مال و فرزندی برای او باقی نمی گذارد”. فقط می خواهم خود خواننده محترم قضاوت کند و بس.

حدیث 195: “وقتی یکی از شما با همسر یا مملوک خویش نزدیک شود بفرج او ننگرد که مایه کوری است”. دراینجا همسر را بخشی از ملک می دانسته و هرکسی نوعی دیگرتوجیه گری کند، شارلاتان است مملوک خویش گفته است. زیرااین خلاف دمکراسی ونرم انسانی است.

حدیث 279: “از زنان بد بخدا پناه ببرید و از نیکانشان بپرهیزید”. ضدیت در کتب مقدس با زنان حد وحدودی ندارد و این کتب مقدس ابتکارخود پیامبر است. او درحالیکه خود  23 زن صیغه ای و عقدی داشت و بدون زن نمی توانست زندگی کند، اما به چه دلیل بضدیت ادامه می داد؟!

حدیث 331: “دربهشت نگریستم ودیدم که بیشتر مردم آن فقیرانند و درجهنم نگریستم و دیدم که بیشتر مردم آن زنانند”. نمی دانم چه ضدیتی با زنان داشته و اکنون ازآن زنانی که پیش از همه بر پیامبر صلوات می فرستند وسفره نذری امامان می کنند، خواسته شود، کمی در این باره بیاندیشند و اهل مطالعه باشند، شیر دختران جوانی که بنا به ادعای خودچندین بار کتب مقدس اسلامی را خوانده اند.

حدیث 339: “خطرناکترین دشمن تو همسر تو است که باتو همخوابه است و مملوک تو”. بنابر این کسی به او عشق می ورزید وحتا والدین رابخاطر مردش ترک می کند بنابه دستور پیامبر خطرناکترین دشمن است!! بنابراین من از والدین محترم یعنی از پدر و مادر فرزندان دلبند می خواهم کمی در ای باره بیاندیشند، آیا گوینده چنین جملاتی لایق پرستش است؟!

حدیث 1389: “حق شوهر برزن آنست که ازبستر وی دوری نگیرد، قسم اورا انجام دهد وفرمان او را اطاعت کند و بی اجازه او بیرون نرود و کسی را که دوست ندارد بخانه او نیاورد”.

من در تعجبم که زنان فرهیخته بخاطر مادیات و مقام، اگر اجازه داشته باشند که کار کنند، این خواری در گفته های پیامبر را می پذیرند و بر او صلوات می فرستند.

حدیث 1390: “حق زن بر شوهر آنست که وقتی غذا خورد باو بخوراند و وقتی لباس پوشید باو بپوشاند و بصورت او نزند و باو بد نگوید و جز در خانه از او دوری نگیرد”. این است حق زن بر شوهر!! من نمی دانم آن زنان مؤمن این نحوه رفتار را می پذیرند(منظور زدن را)؟ مردان برابری خواه و مساوات طلب از حتا خواندن این احادیث شرم دارند.

 حدیث 1404: “زن آزاد مایه ی اصلاح خانه است وزن بنده موجب فساد خانه است”. پس نمی توان هیچ توجیه گری کرد برای صحه گذاشتن بربرده داری. خود پیامبر اززن آزاد وزن برده حرف می زند. هیچ توضیحی در کار نیست، چرا زن برده موجب فساد خانه است؟ نمی دانم.

حدیث 1449: “دو چیز میان شما وا گذاشتم که بعد از آن گمراه نخواهید شد قرآن و روش من (حدیث) و این دو ازهم جدا نشوند تا بر سر حوض به من برسند”. پس این روش یا احادیث بعد از قرآن مهمترین کتاب مقدس مؤمنین است و هرچه در نهج الفصاحه آمده، مانند جملات فوق موردتأیید باید باشد وبویژه نظرات پیامبردرباره زنان. خیلی مایلم که بانوان محترم و باورمند این مطالب را بی طرفانه مطالعه فرمایند که پیامبر اسلام چگونه در باره آنها می اندیشیده است.

حدیث 1504: “بهترین زنان آن است که وقتی مرد بدو نگرد مسرورشود و وقتی بدو فرمان دهد اطاعت کند و باتن و مال خود برخلاف رضای شوهر کاری نکند”. پیامبر اسلام ازخدیجه همسر اول خود که حدود 15 سال ازاو مسن تر(محمد 25 و خدیجه 40) بود، حرکت کرده و خودرا بعنوان الگو دررؤیا مثال می زند. معلوم بودکه خدیجه تابع مطلق شوهر 15 سال جوانتر وخوش تیپش بود وتمام ثروتش را دراختیار محمد بعدها پیامبرگذاشت واولین کسی بود که به او ایمان آورد.

حدیث 1527:“بهترین سرگرمی مؤمن شناست وبهترین سرگرمی زن دستگاه نخ ریسی است” در اینجا زن بعنوان مؤمنه بحساب نیامده و سرگرمی اش فقط نخ ریسی بوده است. همانطور که پیامبر در قرآن مجید آورده است زنان را در اکثر زمینه های اجتماعی نصف مردان می داند.

حدیث 1532: “بهترین مسجد زنان کنج خانه آنها است”. یعنی زن ازدید بنیانگذار اسلام، ازخانه خارج نشود!! من از همینجا تقاضا دارم، پیشداوری را بکناری بگذاریم و از روی مطالعه قضاوت کنیم. آیا این درست است؟ پس آن شعور و اعتماد در کجاست؟

حدیث 1535: “بهترین زنان شما زن بچه آور مهربان است که شریک ومطیع شوهر باشد اگر از خدا بترسد و بد ترین زنان شما آرایش کنان و متکبرانند و آنان منافقانند و از آنها جز باندازه ی کلاغی که خط سفید بگردن دارد ببهشت نمی روند”. من این احادیث را برای آن دختران جوان و اهل مطالعه می آورم که با گفته خود پیامبر مسلح شوند و بکوشند دختران جوان دیگری را بفکر فرو برند که کورکورانه رد و یا قبول نکنند.

حدیث 1570: “زیبای عقیم را بگذارید و باسیاه بچه آور ازدواج کنید که من روز رستاخیز بفزونی شما بر امتهای دیگر تفاخر می کنم”. این مطلب در جهان امروز راسیستی محض است. البته برای اکثر مسلمانانیکه تابع دستورات آئینی هستند و بر برده داری صحه می گذارند، مسئله نژاد پرستی خیلی عادی است. به هرصورت آنهائیکه ازخانواده اسلامی متولد شده اند و اهل منطق هستند و دمکراتیک فکر می کنند، مطمئنا ازگوینده این جملات فوق دوری می جویند.  حدیث1618 نظیر همین است. اگرکسی به ابتدائی ترین مسئله دمکراسی پایبند باشد، بدون شک بامطالعه کتب مقدس ازاسلام فاصله می گیرد و اگر درمعذورات باشد، سکوت می کند.

حدیث 1582: “خانه حرم است و هر که بی اجازه به حرم تو در آمد او را بکش”. هیچ توضیحی نداده، فرد غریبه ای احتمالا اشتباهی آمده باشد، جزای او کشتن نیست.

در پایان جلد او نهج الفصاحه آخرین حدیث از پیامبر اسلام آورده می شود، مبنی بر این که:

“باشخاص همشأن زن بدهید و از اشخاص همشأن زن بگیرید و محل نطفه های خود را بدقت انتخاب کنید”. این جمله فرق طبقاتی فاحش را نشان می دهد و خیلی راسیستی و مخالف عشق و علاقه دو فرد صحبت می کند. یعنی پسر یک تجار نباید عاشق دختر یک چوپان شود. بنا به گفته پیامبر مثلا دختر چوپان با پسر چوپان و دختر تجار با پسر تجار وصلت کند. احتمالا 1400سال پیش بسیار عادی بوده، اما امروزه اگرچنین ادعا شود، از نظر تعلیم و تربیتی، خیلی عقب افتاده است. درهرصورت اگرعلاقه ای دراین باره به بیشتر دانستن بود، حتما با جلد دوم آغاز می کنم. متمنی است در صورت علاقمند بودن، برایم بنویسید.

هایدلبرگ، آلمان فدرال 21 .7. 2017                                

 دکتر گلمراد مرادی

dr.g.moradi41@gmail.com

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.