رفتن به محتوای اصلی

سرمقاله سالنامه ادبیات ایران: جدال سعدی و مدعی (هم محفل ما و هم دل ما)
28.08.2017 - 23:03

 در هفته اخیر نامه وارده ای به دفتر سالنامه رسید که توجه ما را به "جدال سعدی (نمایشنامه نویس سرشناس خانم ژیلا مساعد) و "مدعی" (مصنف سر به زیر آقای اسماعیل خویی)" در عصر اتم (سایت اخبار روز) جلب کرد. نامه نویس با فرستادن مسوده هردو نوشته را برای ما، طالب انعکاس آنها میان ایرانیان داخل و خارج شده است تا از این طریق به همبستگی و سرافرازی ایرانیان غیرتمند کمک شود. سردبیر پس از دریافت نامه وارده و بحث در هیئت تحریریه مصمم شد که چون اهمیت مسائل مطرح شده در این "جدال سعدی و مدعی" غیر از تاریخ ادبیات ایران به سرنوشت حیاتی ملت ایران در شرایط کنونی بسیار مربوط است. لذا باوجود پیشنهادات مکرر همکاران هیئت تحریریه در مورد موضوع سرمقاله، سرمقاله را به این مسئله حیاتی ابناء بشر و خصوصا ایرانیان غیرتمند تخصص دهد. به کارمند ادبی سالنامه هم دستور داده شد، محتوای نامه را جهت ثبت در تاریخ ادبیات ایران برای آقای دکتر ذبیح الله صفا ارسال کرده و از ایشان هم در این مورد نظر خواهی کند. خلاصه اهم محتوای نامه وارده جهت اطلاع ایرانیان محترم از این قرار است: خانم ژیلا مساعد پس از ملاقات آقای گلستان در کاخ متروکی دلسرد از مبلمان قصر آقای گلستان که عوض مبل های چیپ اندیل قصر سعد آباد تنها مجحز به صندلی پوسیده قجروار است، مقاله ای تحت عنوان: "چرا نمی توانیم انسان ها را در اندازه ی واقعی شان دوست بداریم؟" نوشته و از پدر سالاری آقای گلستان و اینکه ایشان عوض چهار زن و تعداد معتنابهی صیغه به یک زن و یک صیغه که خانم فروغ بوده باشد، قناعت کرده است؛ پس از ذکر اینکه به روایت آقای گلستان "حال هردو زن در سفر مشترکشان با آقای گلستان خوب بوده است"، انتقادات لازم از آقای گلستان را به عمل آورده است. ترجیع بند این انتقادات را در زیر برای ملاحظه عموم ایرانیان می آوریم: "گلستان نمونه و بازمانده‌ی عهد قاجار است. بوی هزار فامیل را می‌دهد. نمونه‌ی بارز جامعه‌ای‌ست که فروغ را عذاب می‌داد". پس از بحث مفصل در هیئت تحریریه سالنامه، چون معنی ضمنی بعضی از اصطلاحات در نوشته خانم مساعد نظیر "صندلی قجروار" و "عذاب دادن فروغ" روشن نشدند، به کارمند ادبی سالنامه مراجعه و سئوالات زیر مطرح شدند تا پس از استفسار، بعدا منعکس شوند: یک. نوع صندلی قجروار در مقایسه با صندلی چیپ اندیل تعیین کرده و مقدار پوسیدگی آن را بنویسید. دو. توضیح دهید که اگر صندلی از نوع پهلوی می بود، می پوسید، یا نه؟ سه. تعداد صندلی های قجری قصر آقای گلستان را ذکر کنید. چهار. توضیح دهید بوی هزارفامیل چه بویی است. پنج. شباهت بوی هزارفامیل و بوی شرکت نفت را بعنوان تامین کننده هزینه فیلم "یک آتش" آقای گلستان را تعیین کنید. شش. مبداء و ماخذ "سفر مشترک" دو زن همسفر آقای گلستان و نام هتل محل اقامت شان را ذکر کرده و علت خوبی حال آنان را شرح دهید. هفت. توضیح دهید کدام عضو آقای گلستان، مثلا دست یا پای ایشان، نمونه بارز جامعه ای است که فروغ را عذاب می داده است. پس از طرح این سئوالات در هیئت تحریریه اقدام به تشریح دعاوی مصنف سر به زیر آقای خویی شد که در ادامه منعکس می شود. آقای خویی پس از اظهار ارادت شاگردانه و پسرانه نسبت به آقای گلستان، همراه با عکس رنگی که در آن مصنف سر به زیر، دستشان را استادانه بر شانه آقای گلستان نهاده اند، از فرط "خستو" شدن به "اساطیر اولین" که همان اساطیر یونانی باشد، متوسل شده است. از آنجایی که هم جنبه تدریس (تعلیم) و هم نسبت پدری (تربیتی) آقای گلستان در مورد مصنف سر به زیر تا بحال بر ایرانیان پوشیده مانده بود، از طرف هیئت تحریریه به مسئول تعلیم و تربیت سالنامه ماموریت داده شد تا فی البداهه موارد زیر را جهت انعکاس در آینده روشن کند: یک. با تحلیل میزانسن عکس رنگی ملحقه تعیین کنید کدام یک از معکوسین نقش استادی و کدام نقش شاگردی را بعهده دارد. دو. در صورت معین شدن نسبت شاگردی ایشان در مکتب گلستان پس از ذکر آدرس دقیق مکتب در محله سلسبیل جنوبی تهران، نوع رنگ موی آقای خویی را تعیین کنید. سه. علت توسل مصنف سر به زیر آقای خویی را به اساطیر یونانی بجای اساطیر ایرانی بیان کنید. چهار. تعیین کنید کدام شخصیت اسطوره ای ایرانی معادل "زیوس" نامبرده ساکن المپ در نوشته آقای خویی می باشد. پنج. عکس زیوس نامبرده را در حالیکه "آب در خوابگه مورچگان یونانی می ریزد" بکشید. مصنف سر به زیر آقای خویی در جواب خانم مساعد تحت عنوان "با مدعیانِ ابراهیم جانِ گلستان" چنین نوشته است: "همگان می دانیم که شاگردی ی گلستان بود که از فروغ سینماگری برجسته نیز ساخت؛و که نَفَسِ او بود که فروغ را به « توّلدی دیگر»رساند.شاعرِ ارجمندِ ما،خانم ژیلا مساعد ،رواست آیا که با این پیشپنداره از گلستان سخن بگوید که انگار از یکی از آشنایانِ فروغِ فرخزاد سخن می گوید، نه از رهنمای بزرگ و عشقِ زندگانی ی او:بزرگ مردی که پیوند ومهرِ بی پایانِ بانوی شعرِ امروزین مان هاله ای از سپاس نیز می توان بر گردِ آن دید؟ ... با این همه، می خواهم از استادِ بزرگ و دوستِ بزرگوارم، ابراهیم جانِ گلستان، چون کوچکترین شاگردِ او، خواهش کنم که، مسیح وار، بر اینان ببخشاید". از آنجایی که در این مورد هم بسیاری از معانی ضمنی نوشته مصنف سر به زیر روشن نبودند بودند، از مسئول "امور حقوقی و دعاوی" سالنامه خواسته شد موارد زیر را روشن کرده و در شماره مخصوص آینده سالنامه منعکس کند. یک. تفاوت نوع شاگردی آقای خویی و خانم فروغ را در مکتب ابراهیم جان گلستان شرح دهید. و روشن کنید که چرا آقای خویی با همه استعداد شاگردانه اش سینماگر برجسته ای مثل خانم فروغ نشده است. دو. نوع "رهنمایی بزرگ" آقای گلستان در مورد فروغ را توضیح داده و عکسش را بکشید. سه. "بزرگ مردی" آقای گلستان را حین این "رهنمایی بزرگ عشقی" توضیح دهید. چهار. تصویر "هاله سپاس بانوی شعر امروزین مان را بر گرد آن" را با آبرنگ بکشید. پنج. تصویر "نَفَس ابراهیم جان گلستان" را در حالی که فروغ را به « توّلدی دیگر» می رساند، بکشید. شش. تصویر آقای گلستان را که "مسیح وار" بر خانم ژیلا مساعد "می بخشاید"، بکشید. به علت تشنجات جلسه، ادامه بحث به هفته آینده موکول شد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آتوسا نجف لوی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.