بادرنظر گرفتن کسر بودجه عظیم در بودجه اجتماعی که عمدتاً ناشی از مخارج سنگین جنگ است، میتوان توقع داشت که شهروندان آمریکايی بالاخره این سؤال را مطرح کنند که دولت آن ها در اصل با انجام این جنگها اساساً چه نیتی را دنبال میکند؟ این مخارج سنگین چه سودی برای دولت دارد؟ آیا صرفه جويی در بودجه امور اجتماعی برای این است که مجتمع صنایع نظامی امنیتی بتواند از قبل این جنگها سودهای کلانی کسب نماید؟
ولی تعجبآور است که با اینکه همه این جنگها به طور مستند برپایه دروغ آغاز شده، نه شهروندان آمریکا و نه رسانهها و یا کنگره سؤالی در مورد مفهوم و هدف این جنگها مطرح نمیکنند. چگونه میتوان این توطئه سکوت و این بیعلاقگی تعجبآور در مورد نابودی جان و مال مردم را توضیح داد؟
ظاهراً اکثر شهروندان آمریکايی این جنگهای مصنوعی را پاسخ قابل توجیه دولت ایالات متحده در قبال ضربات تروریستی ۹/۱۱ تعبیر کرده و میپذیرند. این امر از این رو تعجبآور است، زیرا دیگر برای عموم آشکار شده که افغانستان، عراق، لیبی، سوریه، یمن و یا ایران (که تاکنون تنها تهدید به جنگ شده) اصلاً هیچ رابطهای با سوءقصدهای ۹/۱۱ نداشته اند. ولی مردم کشورهايی که مورد حمله قرار گرفته و یا تهدید به جنگ شده اند همگی از مسلمانان تشکیل شده اند و دولت جورج دبلیو بوش و رسانههای روسپی صفت توانستند مسؤولیت ماجرای ۹/۱۱ را به گردن کلیه مسلمانان بیاندازند.
اگر شهروندان ایالات متحده و «نمایندگان» آنان در کنگره سرانجام درک میکردند که هدف این جنگها اصولاً چیست، شاید بیدار می شدند و به مخالفت با آن برمی خاستند. از این رو میخواهم یکبار دیگر توضیح دهم که هدف واقعی واشنگتن با جنگ علیه سوریه و یا قصد جنگ علیه ایران چیست. موافقید؟
جنگهای واشنگتن سه دلیل دارد که هیچ یک به هیچوجه در خدمت منافع آمریکا قرار ندارد. این امر در مورد جنگ سوریه نیز صدق میکند.
دلیل اول تضمین سود برای مجتمع صنایع نظامی-امنیتی است.
این مجتمع قدرتمند که به کمک دولت آمریکا منافع خصوصی خود (صاحبان کارخانجات تسلیحاتی) را تحمیل میکند نیازمند به تهدید خارجی است تا بتواند بودجه تسلیحاتی سالانهای را توجیه کند که از تولید ناخالص ملی بسیاری از کشورها بیشتر است. این جنگها به بهانه دفع خطرهای مفروض به صنایع نظامی و دولت امکان میدهد تا افزایش بودجه نظامی سالانه را توجیه کنند در حالی که مالیاتدهنده آمریکايی که این بودجه را تأمین میکند، دیگر قادر نیست سطح زندگی خود را نگه دارد، زیرا درآمد متوسط او برعکس بار سنگین بدهیهایش دهها سال است که دیگر رشد نکرده.
دلیل دوم مربوط به جهانبینی نئومحافظهکارانه سلطه جهانی ایالات متحده آمریکاست. به نظر «نئوکانها» که البته هیچ قرابتی با محافظهکاری ندارند، پس از تلاشی کمونیسم و سوسیالیسم، «سرمایهداری دمکراتیک» آن ها که نه دمکراتیک است و نه سرمایهداری سلطه خود را برجهان برقرار خواهد کرد و واشنگتن باید ثبات آن را تضمین کند. کشورهايی چون روسیه، چین، سوریه و ایران را که با ادعای سرکردگی ایالات متحده آمریکا مخالفت میورزند، باید بیثبات و ویران کرد، زیرا مانع از اعمال سیاست یک جانبه آمریکا هستند.
دلیل سوم مساعی اسرائیل برای به دست آوردن منابع آبی در جنوب لبنان است. اسرائیل با ارتش تعریفی خود دو بار کوشش کرد تا این منابع را زیر کنترل خود درآورد ولی هر دو بار این ارتش مخوف توسط شبه نظامیان حزبﷲ با کمک ایران و سوریه از لبنان رانده شد.
صریحاً باید گفت که دولت آمریکا از طرف دولت اسرائیل تحریک شد تا دولت سوریه و سپس دولت ایران را سرنگون کند، زیرا هر دوی این کشورها از نظر نظامی و اقتصادی از حزبﷲ حمایت میکنند. وقتی که حامیان حزبﷲ توسط ارتش آمریکا از میان برداشته شوند در آن صورت ارتش اسرائیل که هم اکنون مناطق گستردهای از فلسطین و همینطور بلندیهای جولان را که به سوریه تعلق دارد غصب کرده، خواهد توانست جنوب لبنان را نیز از آن خود کند.
همه این ها فاکت است: ۱۶ سال است که مردم بیتفاوت آمریکا اجازه میدهند تا دولت فاسد کشورشان در واشنگتن میلیاردها دلار که شدیداً برای امور غیرنظامی لازم است به حلقوم مجتمع صنایع نظامی ریخته و یا برای تحقق بخشیدن به جهان بینی نئومحافظه کارانه برای تضمین سلطه جهانی آمریکا و نقشههای کشورگشایانه اسرائیل مصرف نماید.
ظاهراً از دمکراسی آمریکايی دیگر چیزی باقی نمانده، زیرا به ضرر مردم آمریکا توسط هرکس مورد سوءاستفاده قرار میگیرد.
این که دولت آمریکا عمدتاً در جهت منافع صنایع تسلیحاتی و یک کشور خارجی عمل میکند چه پیامدهايی را به همراه خواهد داشت؟
در بهترین حالت فقر و بینوايی ۹۹ درصد مردم را تشدید خواهد کرد و در بدترین حالت نابودی اتمی جهان را به دنبال خواهد داشت.
با گردن نهادن و اطاعتپذیری از خواستههای مجتمع صنایع نظامی، ایدئولوژی نئومحافظهکارانه و حمایت از اسرائیل واشنگتن به شکل نابخشودنی منافع روسیه را زیر پا میگذارد.
منافع اسرائیل در سرنگونی دولت های سوریه و ایران با منافع روسیه که مایل است از ورود جهادگرایان به فدراسیون روسیه ممانعت به عمل آورد در تضاد قرار دارد و به همین دلیل اسرائیل، ایالات متحده آمریکا را به سوی درگیری نظامی با روسیه سوق داد.
برای تأمین سود مجتمع صنایع نظامی-امنیتی، روسیه را در محاصره موشکی قرار دادن با نیاز امنیتی روسیه که علاوه بر آن به خاطر مساعی نئوکانها برای استقرار سلطه جهانی، خود را مورد تهدید میبیند، مطابقت نمیکند
ريیس جمهور ترامپ صاحب اختیار دولت خود در واشنگتن نیست. واشنگتن از طرف مجتمع صنایع نظامی که ريیس جمهور آیزنهاور قبلاً هشدار داده بود، لابی اسرائیل و نئوکانها کنترل میشود. این سه گروه با منافع ویژه خود مردم آمریکا را مرعوب کرده و هر نوع امکان اعمال نفوذ آن ها در تصمیمگیریهای مربوط به آینده کشور را مانع شده اند.
هر نماینده مجلس و هر سناتوری که جرأت کند سیاست اسرائیل را مورد انتقاد قرار دهد، به دلیل نفوذ عظیم لابی اسرائیل شانس انتخاب مجدد را نخواهد داشت. به این دلیل هر دو مجلس کنگره همواره به اتفاق آراء در مورد خواستههای دولت اسرائیل تصمیم میگیرند. آدمیرال «تام مورِر» که ريیس عملیات نیروی دریايی و ستاد کل ارتش آمریکا بود، یک بار علناً گفت: «هیچ ريیس جمهوری در ایالات متحده آمریکا نمیتواند با اسرائیل مخالفت کند.» اسرائیل همیشه هر چه بخواهد به دست خواهد آورد، فارغ از این که عواقب آن برای ایالات متحده چگونه باشد.
حق با آدمیرال مورر است. اسرائیل هر سال از آمریکا پول زیادی دریافت میکند، آنقدر که بتواند دولت ما را بخرد و دولت ما واقعاً خود را به اسرائیل میفروشد. از این رو دولت امریکا حتا در آن مواقعی که شهروندان آمریکا متضرر میشوند از منافع اسرائیل دفاع میکند. رایگیریهای مجلس سنا و مجلس نمایندگان مبین این امر است.
از آنجا که دولت نمیخواهد با این کشور بسیار کوچک درگیری پیدا کند، تصور میکند که باید روسیه و چین را مرعوب کند. اگر واشنگتن به تحریکات خود علیه روسیه و چین ادامه دهد اختلال روانی خود را به نمایش میگذارد. فقدان عقل و خرد توسط خودبزرگ بینی و تکبر جایگزین خواهد شد که علامت مشخصه مجنونان است.
سیاره ما و مخلوقاتی که در آن زندگی میکنند در غرب نیز عاجلاً به رهبران بامسؤولیتی نیاز دارند که دارای آنقدر هوش و ذکاوت و وجدان اخلاقی باشند که حقیقت را بپذیرند و قادر باشند مرزهای قدرت خویش را درست برآورد کنند و بشناسند.
ولی چنین رهبرانی ظاهراً در غرب وجود ندارد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید