رفتن به محتوای اصلی

خاطرات زندگی یک کمونیست تحت تعقیب فراری از دست رژیم ایران در بین پیشمرگان کورد در کردستان
20.10.2017 - 17:41

خاطرات زندگی یک کمونیست تحت تعقیب فراری از دست رژیم ایران در بین پیشمرگان کورد در کردستان.
توضیح مختصر: کمونیسم بیشتر در جوامع عقب مانده و عشیرتی رشد می کند چون رهبران احزاب دقیقا رل یک خان را بازی می کنند، و بدین جهت جوامعی مثل آمریکا و اروپا و ژاپن هر چه بسوی تکنولوژی مدرن می روند، احزاب کمونیستی هم به همان نسبت، ناپدید می شوند، بدین جهت رشد مارکسیسم و کمونیسم در کردستان ناشی و نماینگر ادامه روابط اجتماعی عشیرتی و فئودالی است و حمایت کمونیستها از رژآوا و کوبانی هم دقیقا بخاطر همین انطباق ذهنیت و فرهنگ عشیرتی است، اصلا قهرمان بازی و همین کلمه پیشمرگه، نماینگر عدم شاخت منافع خود می باشد، کسی که منافع خود را تشخیص ندهد نمی تواند از منافع جامعه دفاع کند، در هر مبارزه ایی انسان برای رسیدن به هدفش در وحله اول برای زنده ماندن تلاش می کند، در همان شروع مبارزه بنا را به مردن گذاشتن و استفاده از کلمه پیشمرگه عنوانی است انتزاعی و تعارفاتی و بیشتر عشوه غمزه سیاسی است تا واقعیت، و کلمه ایی است شبیه نوکرتم، چاکرتم، جانثارتم، پیش مرگتم برای خوش خدمتی خانیکه بزرگ ملا مسعود بارزانی و ولیعهد، نچیروان بارزانی و یا دیگر خانها می باشد، اگر در کشورهای پیشرفته یک فرد نظامی خود را پیشمرگه بنامد، مثلا بگوید من پشمرگه ژاپن و یا آلمان هستم، قطعا به سلامتی روانی او شک می کنند و او را برای روان درمانی پیش روانپزشک می فرستند، چون تمام انسانهای نرمال در وحله اول برای زنده ماندن تلاش می کنند، کسی که در شروع کار با پیش مرگ شدن پا به میدان می گذارد، یا دروغ می گوید و یا سر دیگران را می خواهد شیره بمالد، یا از نظر روانی تبدیل به یک سکت شده و در عالم اوهام سکتاریستی خود را پیشمرگه می نامد.
اسم کچل را ذولفعلی و اسم آدمهای لوچ را عین الله می گذارند و اسم آدمهای ترسو و فرصت طلب را هم پیشمرگه می گذارند، اینها فقط بلدند بعنوان شکارچی انسان در بالای کوهها قایم بشوند، و با تفنگ به پیشانی سرباز وظیفه های کم سن و سال نگون بخت شلیک کنند و خانواده ای را تا آخر عمر داغدار کنند و با دوربین از تماشای جان دادن قربانی لذت ببرند، و بعد یواشکی سلانه سلانه به لانه خود بخزند، بعدا هم با هلهله و شادی، کس ناله کرد مردوا کرد زندوا، در پشت بام خانه هایشان با شور و شوق شعف و با صدای شاراک شوروک گرداندن تسبیح هایی با دانه هایی بدرشتی گردو به همقطاران خود نهوه جاندادن سرباز وظیفه را تعریف کنند و قاه قاه بخندند، و زنان دخترانشان هم برده گونه از کوهها و دره های صعب العبور چوب جمع کنند تا با آتش آن برای این تن پرورها که جز ماشه تفنگ و شکار انسان و حیوان هیچ چیز دیگری را در دنیا نمی شناسند غذا بپزند، از زمانیکه تفنگ وارد کردستان شده، چندین هزار سرباز وظیفه کم سن و سال اجباری بدست همین پیشمرگه ها بقتل رسیدند؟ اعم از ایران و ترکیه و عراق و سوریه، اینها در جنگ شهری در موقع سوار شدن به ماشین تنبان های گل و گشادشان، مانع بسته شدن در ماشین می شود، و در ماشین باز می ماند و در پشت وانت یا موتورسیکلت، عمامه اشان را باد می برد، اگر لباسشان را بشویند یک من چرکاب بیرون می آید و اگر در حمام کیسه بکشند، چرک مثل قالی در بدنشان لوله می کند، دخترانشان را که با زجر کشی ختنه کرده اند که نتوانند لذت جنسی ببرند، در مقابل اخذ پول نقد و یا طلا و یا بز و گوسفند معاوضه می کنند و در شب ازدواج با سقز موهای پایین تنه عروس را می کشند و صدای جیغ و داد او و شاه داماد پیشمرگه، که در پشت بام شاد و شنگول خود را آماده خوردن شکار کرده، شادمانی می کند، گوسفند و بزشان که بیشتر از صد تا بشود زن دوم را می گیرند و به مکه می روند و حاجی می شوند،
بعضی از هواداران پ ک ک عکس مارکس را با ریش و پشم به دیوارشان می زنند و اگر در موردش بپرسی می گویند: خانیکه کاک مارکس، عکس پدر بزرگ اوجالان است، اگر انشتین غیر کرد در پیششان مهمان باشد، با دیدن خان، او را ول می کنند و با شادی و تملق بطرف خان می دوند، خانیکه هات، ( خان آقا آمد ) بکشیشان توالت نمی روند، یکراست می روند کنار رودخانه و بعد هم، چالاپ چلوپ، و با دستانی که صابون ندیده و گهی، سر سفره غذا می نشینند و دستشان را همانند استامپ به هر نقطه از سفره می کوبند، هر چیزی که از سفره بر میداری بوی گه می آید، از بس فکرشان به وراجی و حرف زدن است که سر سفره دستشان را به همه چیز می مالند و نان بوی گه به خود می گیرد، در ستادهای شهری هم توالت ها با گه لوله ایی شبیه قوطی کمپوت کاملا مسدود و نفسش بریده، با ده آفتابه آب هم نمی شود بازش کرد، دستشویی رفتن حقیقتا یک فاجعه است، و باید از جانت سیر بشوی، بهترین راه رفتن به باغ و کنار درخت حیاط است.
تعجب آور است که چگونه دولت آلمان با دیدن چند تا عکس از دختران فشین شو تبلیغ لباس مد و مدل نظامی، با لباس پیشمرگه های آرایش کرده هالیودی که بیشتر با حالت خندان که بیشتر شبیه دختران دم بختی هستند که عازم عروسی می باشند تا جبهه های جنگ، البته با فشار گروههای چپ آلمان، مدرنترین سلاح هایشان را در اختیار اینها می گذارند، اینها هنوز ابتدایی ترین حقوق شهروندی اقلیت های ترکمن کرکوک و دیگر ملیتها و مذاهب را نمی توانند درک کنند و با فرهنگ عشیرتی ضعیف کشی و تملق به قدرتمندان، سر چپهای اروپا را هم شیره می مالند، برای چپ ها هم که تنها نشان دادن توتم داس و چکش اهمیت دارد، و هر کس پرچم آنرا بلند کند، با کمال تاسف از لوپ و لوچه اشان آب می ریزد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

سازاخ
برگرفته از:
گفتگوی مستقیم از پناهندگان کونیا در ترکیه
مصاحبه سفاهی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.