رفتن به محتوای اصلی

سخنی کوتا اما بی پروا و صادقانه با مسئولین سایت ها و احزاب کرد و بلوچ و کنگره ملیت های ایرا
23.01.2018 - 19:23

Missing media item.

محور این مقاله کوتاه انتقاد (یا نقد از درون و درون گفتمان انتقادی) نسبت به احزاب و سایت های کردی یا کنگره ملیت های ایران فدرال و یا دوستان بلوچ نیست؛ زیرا "فرهنگ ایلی" پسرفته ما تا بدانجا پیشرفت نکرده است که از نقد صادقانه استقبال بکنیم. ، بلکه یک  سوال است که در ذهن خودم جوابی برای آن نیافته ام. این را صادقانه می گویم، زیرا هرگز ابایی از انتقاد کردن و خود را مورد غضب و خشم دیگران قرار دادن نداشته و ندارم. علاوه بر افتخار داشتن دوستان بسیار عزیز و گرامی کرد در اروپاه و آمریکا و ایران، بنده در طی قریب به چهل سال گذشته همواره از برادران و خواهران کرد خودم دفاع سیاسی کرده و می کنم. این حس قوی همبستگی و همگونی به تابستان سال ۱۳۵۳ و آن هم به اردوی رامسر بر می گردد . آنجایی که برای  اولین بار (بدون ملاحضات یا گرایشات سیاسی) جمع حدود بیست نفره ما جوانان و نوجوانان بلوچ در میان ۲۵۰۰ جوان و نوجوان ایرانی از نقاط مختلف کشور، بطور ناخودآگاه حس همبستگی و نزدیکی بیشتری نسبت به کردها داشتیم. نمی دانم لباس های ما بود که با یکدیگر شباهت بیشتری داشتند و یا حس ناخودآگاه مذهبی بود که در جمع اکثریت شیعه در اردوگاه رامسر ما بلوچها و کردها مشخصا سنی مذهب بودیم (اگر چه در آن دوران بحث مذهب و غیره اصلا مطرح نبود) . اما بهر حال این حس وجود داشت.

بعد از انقلاب نیز که هجوم جمهوری اسلامی به کردستان شروع شد، بنده و دوستانم در بلوچستان در حمایت از مردم کرد بپا خاستیم و تظاهرات براه انداختیم (نمونه: عکس زیر). در مورد دوستان گرامی بلوچ که شیوه برخورد آنها نیز در ذهن من سوالاتی را بوجود آورده، از ره دوستی و سوال می پرسم. و احتیاجی نیست سابقه دوستی خودم را در این مورد ترسیم کنم. می توانستم این سوالات را خصوصی مطرح کنم. اما این سوالات در مورد مسائل خصوصی و یا مولفه های شخصی نیستند. بلکه سیاسی هستند و اینکه ما اقوام و ملیت ها شب و روز از بی مهری و خودمحوری به اصطلاح "شوونیسم فارس" می نالیم. غافل از آنکه در عمل خود ماها نیز دست کمی از آنچه که می نالیم نداریم، یا در مواردی بسیار بدتر از آنچه که می نمایانیم عمل می کنیم.

Missing media item.
 اخیرا مقاله ای بنام "ارتش آزاد سوریه یا سربازان پیاده نظام ترکیه؟" در حمایت تمام قد از کردها نوشتم و مورد خشم و غضب طرفداران اردوغان قرار گرفتم. در صورتی که دوستان گرامی ترک می توانستند به بنده بگویند "تو رو سننه". این مقاله را برای حداقل ۸ سایت کردی، از جمله سایت های احزاب شناخته شده کرد ایرانی، فرستادم که متاسفانه منتشر نکردند. در صورتی که دیگر سایت ها آن را منتشر کردند. کنگره ملیت های ایران فدرال هم طبق معمول آن را منتشر نکرد. این برای من مایه تعجب و حیرت است که چه دلیلی دارد این دوستان کرد مقاله بنده در حمایت از مردم کرد را منتشر نمی کنند. آیا چون برخی از آنان ناچارند از طریق ترکیه بین اقلیم کردستان و اروپاه تردد کنند، مجبورند مطالب ناخوشایند به مذاق ترکیه را سانسور کنند؟ که این خود نیز سوال برانگیز است. زمانی که احزاب و سازمانهای دوآتشه و ناسیونالیست کرد ایرانی به جهت مصلحت سیاسی و "عبور و مروری" در مقابل کشتار کردها سکوت اختیار می کنند؛ بقول ترک ها باید پرسید "من ء بلوچ رو سننه". اما برای من مهم نیست که سایت های احزاب کرد ایرانی مقاله های بنده در دفاع از مردم کرد را منتشر نمی کنند. زیرا برای من چند دلیل عمده غیرسیاسی وجود دارد. اول حس انسانی و دفاع از انسان مظلوم فارغ از علایق و وابستگی ها. دوم حس همبستگی و همنوعی تاریخی بین بلوچها و کردها. سوم مظلومیت کردها که متاسفانه بنا به دلایل مختلف همیشه قربانی سیاست ورزی های قدرت های جهانی و منطقه ای و تضادهای طبقاتی درونی و فرصت طلبی های سیاسی ـ قبیله ای می شوند. اما این سوال در ذهن من همچنان باقی است که چرا؟

سوال مشابه ای که در مورد ما بلوچها مطرح است، متاسفانه هم در بلوچستان و هم در خارج مشهود است. در استان سیستان و بلوچستان بلوچ هایی هستند که با رژیم همکاری می کنند و حتی در مدیریت های کلان استان مشارکت دارند، و علیرغم ظاهرفریبی و ادعاهای گـُنده، بیشتر از هر غیر بومی "ضد بلوچ" هستند و فقط برای منافع شخصی و یا طبقاتی و ایل و عشیرتی و خانوادگی خود فعالیت می کنند؛ که در تبری از آنها می توان  گفت "صد رحمت به غیربومی ها". و اما در خارج از کشور در بین ما بلوچها دو نفر عزیز نیز هستند که ظاهرا امکانات فراوانی در اختیار دارند. یکی از آنها با کسب هزینه های فراوان مالکیت و مدیریت شبکه تلویزیونی بیان را در اختیار دارد. و دیگری انسان بسیار قابل، فعال، فرهیخته و توانایی است که توانسته رئیس کل (President) یو ان پی او (unpo) بشود. هر دوی این عزیزان دوستان بنده هستند (امیدوارم بعد از این مقاله، همچنان دوست بنده باقی بمانند). سوال و یا کنجکاوی و حیرت من در عدم درک این مطلب است که چرا شبکه تلویزیونی و رسانه ای بیان که توسط یک بلوچ اداره می شود، صدها نفر فارس و کرد و عرب و ترک و غیره را دعوت و با آنها مصاحبه کرده، اما تا به امروز حاضر نیست یک بلوچ را برای مصاحبه کوتاهی دعوت کند و برای چند دقیقه در سال هم که شده پلاتفرمی باشد برای انعکاس صدای بلوچ و بازخوانی دردهای آنها. زمانی که آقای فرهودی (مجری فعلی بیان) در صدای آمریکا یا در تلویزیون کیهان لندن کار می کرد، همواره از ما بلوچها برای مصاحبه دعوت می کرد. اما از زمانی که مجری یک تلویزیون "بلوچی" شد، بلوچها ممنوع الورود شدند (این هم از عجایب غیرقابل وصف روزگار است). تاکید می کنم: سوال من این نیست که چرا بنده را دعوت نکرده اند (لطفا نظر اضافه شده بنده را در زیر این مقاله بخوانید). ابدا اینگونه نیست.  خوشبختانه رسانه هایی مانند صدای آمریکا و بی بی سی و ایران اینترنشنال و رادیو فردا و رادیو فرانسه و غیره گاه گاهی لطف می کنند و بنده و بقیه بلوچها را نیز دعوت می کنند. سوال اینجاست که ما بلوچها شکوه و زاری می کنیم که رژیم جمهوری اسلامی بر علیه بلوچها تبعیض قائل می شود و اگر خود بلوچها در مسند کار و مدیریت باشند، این نوع تبعیضات برطرف خواهد شد. متاسفانه این نمونه های تلخ عینی و عملی بر عکس آن را ثابت می کند.

Missing media item.
در ضمن این را هم تاکید کنم که رسانه هایی که توسط هموطنان ایرانی فارس، کرد یا آذری یا عرب و غیره (یعنی غیر بلوچ)  مدیریت می شوند، همواره لطف می کنند و از بلوچها برای مصاحبه و تحلیل و شرکت در برنامه هایشان دعوت می کنند. یا بقیه نهادها که جلسه و کنفرانس و سمینار تشکیل می دهند، از بلوچها نیز دعوت می کنند. در نتیجه گله ای از دیگران در کار نیست. بقول ملک‌الشعرا بهار،از غیر ننالیم، از خویش بنالیم كه جان سخن اینجاست، ازماست كه بر ماست ، آتش ما در شكم ماست.

آن دوست دیگر بزرگوار بلوچ ما نیز که رئیس کل (President) یو ان پی او (unpo) است در طی سالهای متمادی همه احزاب و گروه های غیر ایرانی و ایرانی (اعم از فارس، کرد، ترکمن، لر، عرب و آذری و غیره) را به کنفرانس های متعدد خود در شهرهای مختلف جهان که توسط یو ان پی او (UNPO) برگزار شده اند، دعوت کرده است. اما هیچ سازمان و یا حزب بلوچ ایرانی هر گز دعوت نشده. و این برای من مایه حیرت و یاس فراوان است. آخه چگونه می توان ادعا کرد که ما برای "ملت بلوچ" کار می کنیم؛ اما هرگز حاضر نیستیم از امکاناتی که در اختیار ما گذاشته شده، برای انعکاس صدای بلوچها (غیر از صدای خودم) هم استفاده بکنیم. متاسفانه در عمل ما عکس آن را شاهد هستیم. یعنی در طی این سالها همه احزاب و سازمانهای ایرانی و غیر ایرانی به کنفرانس ها و جلسات توسط یک بلوچ دعوت می شوند، الا احزاب بلوچ که همواره محذوف و محروم نگه داشته شده اند. من واقعا از این حکمت "بارتعالی" در مانده ام، که ما بلوچها را چگونه آفرید. آیا واقعا از ماست که بر ماست؟ که عمل ما با ادعاهای ما از زمین تا آسمان تناقض دارند!

امیدوارم دوستان کرد و بلوچ از سوالات بنده دلخور و آزرده خاطر  نشوند و برای گفتمان دمکراتیک و "شفاف سازی" ذهن مرا  و دیگران روشن کنند. زیرا این ذهن تاریک وسردرگم من، همانند بسیاری از پرسشگران حیران، مستحق روشنگری است. و شاید این سوزنی باشد به خودمان در مقابل جالدوزی انتقاداتی که به دیگران روا می داریم.

عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
سه شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۶

Missing media item.

هموطن محترمی برای من ایمیل فرستاده مبنی بر اینکه چون مثلا بنده به تلویزیون بیان دعوت نشده ام، گله شخصی دارم. باید به همه هموطنان عرض کنم که بنده در طی چند ماه گذشته به چندین تلویزیون ماهواره ای از جمله تلویزیون آقای نوریزاده (ایران فردا) و شبکه جهانی کلمه و تلویزیون های دیگر مثل میهن و غیره گفته ام که حاضر نیستم با آنها مصاحبه بکنم. تلویزیون های دیگری نظیر تلویزیون های کردی، ترکی (گوناز)، عربی (اخباریه) و تلویزیونهای لس آنجلسی که بر روی ماهواره هم هستند لطف کرده اند و بارها مرا دعوت کرده اند، اما به دلیل مشغله کاری تا کنون امکان حضور نیافته ام. چون واقعا آدم بیکاری نیستم که شب و روز جلوی "وب کام" بنشینم تا کسی مرا دعوت کند. در نتیجه کمبود حضور در تلویزیون نداشته و ندارم. چه برسد به کانال اینترنتی کم مخاطبی مثل بیان. وانگهی برای من پرنسیب بسیار بالاتر از "فرصت طلبی" است. در مورد کنفرانس ها و سمینارها، باید عرض کنم که بنده حزب و سازمانی ندارم که به نمایندگی از آنها دعوت شوم. اگرچه احزاب و سازمان های بلوچی فراوان و فعالی هستند که هرگز دعوت نشده اند. بنده نیز معمولا نه وقت اضافی دارم و نه تمایل فراوان به شرکت در جلساتی که فقط تعداد انگشت شماری از آنها خبر دارند و انعکاس اخبار آنها هم تقریبا صفر است. در نتیجه حضور در آنها را اتلاف مطلق وقت و انرژی و امکانات مالی می دانم. نمونه اخیر آن اتلاف دو روز وقت گرانبها و انرژی و هزینه مالی و غیره برای کنفرانس سکولار دمکرات ها در کلن آلمان بود که تجربه ای تلخ بود و مایه بسی تاسف، حسرت و پشیمانی شد.

 سوال یا مشکل مطرح شده در این مقاله بسیار ریشه ای و در جوامعی مانند بلوچستان بسیار عمیق و دردآور است. زیرا قشرهایی از طبقه خاص یا "حرفه" خاص از بین بلوچها (حتی کردها) با رژیم همکاری می کنند و از رانت خواری و زمین خواری و قاچاق بهره مند می شوند و تا خرخره در اختلاس و فساد نظام و بسیج عشایری غرق هستند؛ اما از سوی دیگر ادعاهای فراوان دارند و به مردم فقیر با نخوت "فخرفروشی" می کنند. اکثریت قاطع مردم اینها را می شناسند و می دانند؛ اما به دلایل مختلف مجبور به سکوت هستند. نتیجتا باید به این معضل ریشه ای فرصت طلبی و ظاهرنمایی پرداخته می شد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

دكتر عبدالستار دوشوكي

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.