رفتن به محتوای اصلی

شاه و شیخ، مردم ستیزانِ تاریخ
11.02.2018 - 19:04

تضاد شاه و شیخ با مردم و دشمنی شان با فرهنگ رنگین
ما ستمزده ها و دریده شدگان فرهنگ و سیاست شاه و شیخ نه بر اساس بدبینی بل، بر پایه تجربه های خونین خود و پیشینیان در خاک خفته مان سرراست و سازش ناپذیر می گوئیم که اجازه تکرار تاریخ را به شما جانوران و دلقکان شاهی و شیخی کارگر و مردم ستیز دیگربار نخواهیم داد. چراکه ابعاد و اشکال فساد و چهره های ریاکارتان را خوب شناخته و می شناسیم و هرگز نمی خواهیم بیش از این فرصت بسوزانیم و تبهکاری و جنایت های بیشمار فردی، مذهبی و خودکامگی های تان را که در درازای تاریخ باهم تنیده بوده و هست، فراموش کرده و یا روزگاری شمایان را ببخشائیم. نه! دادگاهِ عادلانه ی نچندان دور مردم در انتظار شماست! بنابرین: همه ما لهیده شدگان آندو ساختار واپسگرا و خودمحور لازم است بسهم خود، و پس از خیزش چشمگیر و رویدادهای "7دی" که بیانگر نبرد اجتماعی ـ طبقاتی با هدف نان و آزادی را در چهره داشت؛ و بی شرمانه مورد بهره برداری طیف راست رنگین قرارگرفت؛ بیرون از این همهمه و هیاهوهای فریبنده و هدفمند رسانه های راست جهانی و داخلی، لابیگری راستِ و راست میانی، توطئه رفرمیست سرخورده رنگین مذهبی و" دم غنیمت شمری لیبرال سکولارهای آلترناتیوساز تلاش کنیم بی طرفانه و برای روشنگری و افشاگری افکار عمومی از هردو زمامداران کنونی و پیشین نقاب برافکنیم؛ و دعاوی کنونی و رفرمیستی آنها را علیه رژیم آخوندی نابکار رسواترکنیم؛ و اندکی به پیشترهای واقعی همنوائی( شاهان پهلوی با شیخان) بازگردیم؛ به پشتیبانان ملی و ملی مذهبی راست از آنها دقیق تر بنگریم؛ و چشم خود را به آن دوران های سیاه (وحدت شاه و شیخ) برگردانیم که مادر شکست انقلاب بهمن 57 ما شد.
جدائی بیفکن و حکومت کن
و تنها آنگاه است که بسادگی معنی شعار: خدا شاه میهن در عصر محمدرضا پهلوی را می شود خوب درک کرد که چرا مردم در آن جفنگ جایگاهی اندکی هم نداشتند!؟ یا چگونه آشکارا در چشمداشتِ ((مردم هیچ و پوچ))جلال و جبروت بارگاه الهی شاهِ شاهان آنچنان بی همتا دیده می شد. یعنی: شاه سایه ی خدا بر سر ملت بدبخت، چنان برجسته بود که وجود شاه در پردازش مذهبی، حیاتی گشته، و تضمینی بود بر حضور شیخ در دربار و در کنار پادشاه! و لزوما هموندی این دو کپک زدگان بنجول تاریخ را می توان بهتر دریافت که چگونه رل آخوند در فریب توده ها بسادگی موفق بوده و ضرورت استلال اش در آنزمان انکارناپذیر. و با چنین بازگشت به گذشته هاست که می توانیم دریابیم، چرا چانشین شاه، می بایست شیخ می شد. در همین همبستگی شاهی و شیخی بود که هرکدام آنها و لابی های رنگین شان بسهم خود خرد مردمی را بر نمی تابیدند و شعور طبقاتی ـ اجتماعی را با قوانین الهی شاهی تا توانستند خرد و لورده ساخته، یا دهان دادخواهی و کام تهی گرسنگان و انقلابیون دمکرات، چپ و کمونیست را کوبیدند و با اشکال جور و ستم سواکی خفه، سرکوب و نابود کرده و با خرافه های مختلف مذهبی مردم آسیب پذیر را گمراه کردند و سروری خویش را بر سر و کول کارگران و توده ها استوار ساختند. در این راستا، فرهنگ مذهبی و شاهی در همبستگی یکدست تلاش می کرده اند باهم و در میان مردم و اتنیک های آنان جدائی بیفکنند و آسان تر حکومت کنند و البته موفق بوده اند.
خیزش 7دی و تکرار اثباتی تاریخ
با پیدایش خیزش"7 دی" و اعلام استقلال آشکار منافع و اهداف اجتماعی طبقاتی آن از تجربه های پیشین و بویژه از رفرمیست های کلاهبردار سبز مذهبی 88 دیدیم که دوباره ککِ تب و لرز، به تنبان مشتی جریان مردم ترس، فرصتجوی و بورژوازی راست و مدافعان میانی و لابی مردم گریز آنها انداخت. و هرکدام بسهم خود تا آنجا که توانستند جنبش سراسری مردمی ما را با جسباندن برچسبِ اهداف خویش به شعارهای آنها و یا با ترفندهای سکتاریستی سازمانی یا آلترناتیوسازی خود بر شعارهای آنان، عملا دامنه ی جنبش سراسری ما محدود کرده، و با اهداف متناقض و ضدمردمی خویش خیزش را برابرهم گذارده و رسما نیروهای استبدادستیز مذهبی ـ اجتماعی، و پشتیبانان مترقی آنانرا ذلسرد و توان کلان توده ها را پراکنده کردند. و سرآخر توانستند یکباردیگر با جاهطلبی های حقیرانه ی خویش در صف مردم گرسنه ایجاد چنددستگی کنند، بپاخاستگان را ناامیدسازند و بیدادزده را از هم جدا و نیروهای متمرکزشان را متفرق کنند و کردند.
رضا پهلوی و طیف های راست: از کوزه همان تراود که در اوست
پیش از آنکه نیروهای کارگر و صف بپاخاسته مردمیِ آن بتواند با وزنه اجتماعی طبقاتی مستقل خویش برابر رژیم بایستد و مستقلا خواستار نان و آزادی اش شود؛ و بتواند با به تراکم و تمرکز و سازمانیابی کشاندن لازم خویش برابر رژیم کارگرکش اقتدار یابد و به اراده ی سیاسی در ظرفی مفروض دست یابند؛ شگفتا که دشمنان ریز و درشت شان موفق شدند آنها را از اهداف مردمی و کلان توده ای دور کنند و کردند. در تارک و فتراک این مسابقه ی مردم گریزی و کارگرستیزی و نگرانی از انقلاب اجتماعی( رضا پهلوی) یکی از آب زیرکاه های برجسته این شتاب در پراکندگی شد، و سمبول بدخیم و تاریخی و تکراری آن بود! وی بعنوان فرزند شاهِ رانده شده از کشور، فردی ست که هنوز و در هیچکجای سخن پراکنی های گذشته تا بحال اش دیده و یا شنیده نشده است که از عملکرد تبهکارانه ی پدربزرگ و خصوصا پدرش نقدی حتی آبکی کرده باشد! همین آقا هنوز نتوانسته است بفهمد که در میان مردم، کارگران و نیروهای مترقی دمکرات و چپ و کمونیست دشمنان سازش ناپذیری بدلیل جنایت های پدرانش دارد که آنها آن تبهکاری ها را هرگز فراموش نکرده و نخواهندکرد. این مخالفان رنگین هرگونه حکومت شاهی در میان اپوزیسیون، نیروئی برجسته و چشمگیر بوده و در میان بپاخاستگان 7دی پایگاه بسیار گسترده ای دارند. ایشان باید بدانند که کوچکترین جنایت و اعدام طوایف لرها و سران آنها و تبعیدشان در دوره ی رضا خان میرپنج هرگز فراموش نخواهدشد. ایشان بهتر می بود تنها با نام استبدادستیز مذهبی در گود مبارزه مردمی باشد تا عامل مسخره ی وحدت بخش پادشاهی! آسیبِ خواست سرگردگی او بربلوک استبدادستیز مذهبی، باردیگر ضربه ای مرگبار بود که هوشیاری توده ها را برانگیخت تا گول و ترفند او را نخورند و رسواکنند.

Bildergebnis für ‫عکس اعدام سران لر‬‎

اعدام سران طوایف لر در دوران رصا خان میرپنچ 1302
همزمان فریاد خروس بدبخوان و نابهنگام رفراندوم از سوی طیف های رفرمیست نیز برخاست، و ضربه مهم دیگری بر اراده خام و ناآگاه اجتماعی زد؛ و بسهم خود به تشویش و تحریف چشم انداز مردم در رسیدن به استقلال حقوق سیاسی اجتماعی لطمه زد و عملا بخشی از آن را با امیدبستن به امکان نرمش پذیری رژیم از صفوف توده ها جداساخت. در کنار آن آلترناتیوسازان راست سکولار و مهستانی نیز دست کمی از رضا پهلوی و رفرانومی نداشتند و در هماین فاصله اندک دست بکار حکومت جایگزین زدند. جریانی ساده نگر و کاملا راست که از بی آبروئی استبدادمذهبی برای خود، بند تنبانی ساخته و می خواهد با حکومت سکولار سعنی جدائی دین از دولت؛ نان و برابری را ندیدگرفته و با دعاوی سکولاریستی خود مردم را بدور علم و کتل این جریان گردآورد. و این تاکتیک چه خودفریبی ساده گرایانه ای می باشد. نه رضا پهلوی، نه طیف رفرمیست و نه مکاران راست سولار هیچکدام، استعداد پذیرش سیاست طبقاتی و مردمگرا و کارگر محور را ندارند و به همین خاطر همگی سر و ته یک کرباس سیاسی بورژوائی راست هستند؛ در این راستا جای هیچگونه شگفتی ندارد که حتی حسن روحانی روباه و مردمفریب نیز امروز در سی و نهمین سالروز شکست انقلاب مردمی گفت که جناح‌های سیاسی می باید برای حل اختلاف‌های شان به همه‌پرسی و صندوق رأی ( رفراندوم) مراجعه کنند و هرچه مردم خواستند به آن عمل کنند.
بهنام چنگائی 22 بهمن 1396

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.