رفتن به محتوای اصلی

ذهنیت استبداد زدگی
27.02.2018 - 01:29

بقلم: فرامرز بختیار
مشکلات سیاسی و عدم دموکراسی در ایران را باید از دیدگاه رفتار شناسی و روانشناسی ملی و آسیب شناسی اجتماعی مورد بررسی قرارداد .ایرانیان مدت یک قرن است که محروم از آزادی هستند و علیرغم خیزش های سیاسی متعدد که داشته اند , آنچه همواره ثابت مانده است استمرار استبداد بوده است .
فقدان دموکراسی در ایران باعث شده است تا اندیشمندان و کنشگران سیاسی حوزه نظری به جستجوی علل و دلائل مختلف بپردازند .در نتیجه عوامل مختلفی را ارائه داده اند .از قبیل .سنتگرایی .سنترالیسم و استبداد ؛شکستهای تاریخی ؛استعماروکلنیالیسم .خودکامگی فردی و فرهنگ خشونت طلبی و حماسه سرایی.
ساختار استبداد بصورتی است که خشونت و دیکتاتوری رادر جامعه رواج میدهد واز هر نفر در اجتماع یک مستبد کوچکی میسازد بر علیه دیگری .پدر رفتار دیکتاتور مابانه ای در خانه دارد و هیچ انتقادی را نمیپذیرد . برادر بزرگتر مستبدی است برای خواهر و برادر کوچکتر .
در خارج از محیط خانواده معلم و ناطم مدرسه دیکتاتورهای خشنی هستند که نوجوانان را با دیکتاتوری و خشونت زبانی و فیزیکی هر روزه مورد اصابت قرار میدهند .درمحیط های بعدی هم در دانشگاه و سربازخانه و ادارات هم به همین منوال عمل میشود . شخصی که در جامعه استبدادی زندگی میکند ؛ از مفاهیم و رفتارهای دموکرات و منش آزادیخواهی بی اطلاع میماند و به مرور زمان با اصطلاحات و واژگان دموکراسی بیگانه میگردد .
حکومت مرکزی که انحصار قدرت و ثروت رادردست دارد ؛ برای حفظ موجودیت خود متوسل به زور میگردد و زورمداری در جامعه ارزش میگردد .دولت مرکزی انتقادناپذیر است و خودرا مسئول پاسخگویی به مردمان نمیداند . سانسور و اختناق را حاکم بر جامعه میکند و از بسط اطلاعات و تشکل مردم که خواستار احقاق حقوق خود میباشند جلوگیری میکند .کلیه مدیای گفتاری و تصویری در اختیار دولت زورمدار است و کودکان و جوانان هیچ مکانی برای کسب مفاهیم دموکراسی ندارند .
همانطور که حاکمیت موجودیت خودرادر نفی وجود دیگران میپندارد . افراد جامعه هم با تبعیت و تقلید از دولت ؛ در جامعه به نفی یکدیگر میپردازند . اشخاص از نطر روانی از ابراز وجود دیگران ناراحت میشوند. درنتیجه ادبیات تحقیر و توهین در جامعه گسترش پیدا میکند وجوک سازی و تحقیر هموطنان ؛ گفتمان غالب در جامعه میگردد .
دولت چون از حل مسائل و مشکلات عیده ای که آفریده است عاجز است ؛ احساس حقارت میکند و برای برونرفت از این سرخوردگی ؛ به رجز خوانی رو میاورد و با تبلیغات و بزرگنمایی های کاذب و داستان باستان و خودستایی و کوچک نگاری دیگران ؛ به حل این مشگل میپردازد.در جامعه ای که سابقه 90 ساله خودکامگی فردی و استبداد مذهبی و غیر مذهبی دارد ؛ هیچگونه انستیتو و نهادی که مردم را با مفاهیم انسانی و حقوق بشری آشنا سازد وجود ندارد و مردم هیچ الگوی مناسبی ندارند تا از آن تبعیت کنند .
جلوی رشد روشنفکری گرفته شده است ؛ اندیشه ها آزادنیستند ؛ مردم از ابراز عقیده خود هراسان هستند و اگر هم در مناسبتهایی اقدام به اعتراض کنند ؛ مجبور هستند در لفافه ویواشکی و با ایما و اشاره و استعاره و توسل به شعر ؛مطلبی را عنوان کنند . در چنین جامعه ای اشخاص حقیر و بی ارزش میگردند . حکومت استبدادی سفله پرور است و از آزادگان و سرافرازان بیزار است .
کلیه ادبیات و تمثیل و ضزبالمثلها در چنین جوامعی در حول سربزیر بودن و بره صفت بودن و انقیادپذیر بودن طی طریق میکند .ضزبالمثل "زبان سرخ سر سبز میدهد برباد "بدین مفهوم است که اگر میخواهی زنده بمانی حرف نزن و ساکت باش و اعتراضی نکن .هیچگونه جنبش اعتراضی تشکیل نشود و هیچگونه انتقادی صورت نگیرد .حقایق راکتمان کن وناگفته های تاریخ را عیان نکن .ضربالمثل "راضی به رضای توام "یعنی من هیچ برنامه و هدفی ندارم و توان هیچ کاری را ندارم .
ضربالمثل "سری را که درد نمیکند دستمال نمیبندند " یعنی درامور جامعه دخالت نکن و وظیفه شهروندی خودرا اجرا نکن و خاموشی اختیار کن .ضربالمثل "خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو "اشاره ایست به یکسان سازی دولتی و پرهیز از تنوع فرهنگی زبانی .یعنی از خلاقیت و تفکر و نوآوری دوری کن و درغیر اینصورت ترا رسوا میکنیم ؛ باید همرنگ کسانی شوی که نماز جماعت میخوانند و همان کاری رابکنی که عوام انجام میدهند .
در چنین جامعه ای خلاقیت و اختراع و اکتشاف باعث رسوایی ودردسر میشود .درادبیات استبداد نظیر اینگونه تمثیلها زیاد است که به همین بسنده میکنیم و در مجموع باید گفت این ضربالمثلها جامعه را بسوی اعتقاد به تقدیر و سرنوشت و شانس ودعا والتماس دعا رهنمون میکند واین خواسته استعمار واستبداد میباشد .
برای نیل به دموکراسی و رسیدن به این خواسته ایرانیان که یکصد سال است به دنبال ان هستند باید اول کلیه ادبیات سرکوب و تحمیق مردم به دور افکنده شوند و سنتهایی که باعث استمرار استبدادگردیده اند از جامعه زدوده شوند و و به جای آنها مفاهیم آزادگی و انسانی واحترام به دیگری و شناسایی متقابل هویتها و فرهنگها جایگزین گردند .
درچنین جامعه ای حقارت وبردگی و تن دادن به ظلم ظالم وسیله ای میگردد برای کسب درآمد و رفاه و ستایش از سرکوبگر . مردم در چنین جامعه ای بایکدیگر ستیز دارندو به نفی یکدیگر میپردازند ودر مقابل بیگانگان وطنفروش ونوکر صفت و اماده اجرای اوامر میگردند .باید ارزش های دموکراتیک و آزاد اندیشیدن واستقلال فکری در جامعه به مرور در خانواده ها که کوچکترین واحد اجتماعی هستند تولید ورشد پیدا کنند و به سایر اقشار جامعه انتقال پیداکنند تا شرایط مناسب برای ایجاد یک جامعه سالم و سرافراز ودموکرات ایجاد گردد .
فوریه 2018

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

یاسین اهوازی
کنگره ملیتهای ایران فدرال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.