به نام خداوند جان و خرد
خبر کوتاه بود و دردناک، به گفتهی خانم خدیجه پاکضمیر، همسر آقای محمد حبیبی، ظهر روز شنبه ۹۶/۱۲/۱۲ ماموران امنیتی با حضور در مقابل مدرسهی ایشان و در مقابل چشمان حیرتزده و نگران دانشآموزانش ، با ضربوشتم و استفاده از اسپری فلفل، وی را بازداشت ، و پس از انتقال به منزل و تفتیش آنجا، در مقابل همسرش و همسایگانی که در اثر سروصدا جمع شده و نظارهگر ماجرا بودند با دست بند به اوین منتقل کردند.
متاسفانه مشابه این اتفاق را درگذشته در ارتباط با برخی همکاران بهویژه فعالان صنفی معلمان شاهد بودهایم استفاده از دستبند و پابند و برخوردهای خشونتآمیز با برخی همکاران آنهم در انظار عمومی بهواسطهی سکوت مسئولان کمکم به رویهای عادی تبدیلشده است.
آری اینجا ایران است کشوری که مسئولانش معلمی را شغل انبیا میخوانند و از شأن و جایگاه و مقام و منزلت او سخن میگویند اما در برابر بیحرمتی به جایگاه و مقام او و برخوردهای دور از شانی که صورت گرفته و میگیرد واکنشی درخور نشان نمیدهند.
اینجا ایران است کشوری که مسئولانش پیوسته از شرایط حساس کنونی دم میزنند و مردم را در برابر ناملایمات و کمبودها و بدعهدیها به صبوری و خویشتنداری دعوت میکنند ، اما خودشان در برخورد با مردم مصالح ملی و شرایط حساس کنونی را بهکلی از یاد میبرند و با اعمال نسنجیده و ناشیانه بحرانآفرینی میکنند.
اینجا ایران است کشوری که مسئولانش خود را در برابر تمامی ملتهای دنیا مسئول میدانند اما در برابر تبعیضها و بیعدالتیهایی که در کشور خودشان و نسبت به مردم خودشان روا داشته میشود سکوت اختیار میکنند.
اینجا ایران است کشوری که مجازات آقای مرتضوی، دادستان وقت تهران، که جرمش معاونت در قتل بوده است به دو سال حبس تقلیل یافته اما برخی معلمان بهصرف شرکت در تجمعات مسالمتآمیز آنهم برای پیگیری حقوق قانونی و صنفی خود به مجازاتهایی بهمراتب سنگینتر محکوم میشوند.
اینجا ایران است کشوری که رییسجمهور آن در شعار، از حقوق شهروندی، اعتراضات مسالمتآمیز و تشکلهای قانونی حمایت میکند اما در عمل با سکوت در برابر متعرضین به این حقوق خط بطلان بر تمام شعارها و ادعاهای خویش کشیده و از عمل به وظیفهای که قانون اساسی بر عهدهاش گذاشته سر باز میزند.
اینجا ایران است. ایران ما، ایران شما، ایران مردمی که متاسفانه به تبعیضها و بیعدالتیها عادت کرده اند، ایران مردمی که مصیبتها و خبرهای ناگوار خو گرفتهاند، ایران مردمی که خشونتها را پذیرفته اند.
محمد حبیبی معلمی ساده است. بیسلاح و بیدفاع، او را در حالی با برخوردهای نامناسب دستگیر میکنند که غارتگران بیتالمال ازجمله در صندوق ذخیره فرهنگیان که اختلاسی بیش از ۱۳ هزار میلیارد تومان را به نام خود ثبت کردند آزادانه در کشور جولان میدهند.
بهراستی آیا زمان خاتمه دادن به اینگونه برخوردهای غیرقانونی، تبعیضآمیز و ناعادلانه فرانرسیده است؟ متاسفانه مردم و مسوولان ما دیر از خواب برمیخیزند و شاید زمانی بیدار شوند که دیگر راهی برای بازگشت نمانده باشد.
زندان اوین
۱۳۹۶/۱۲/۱۳
محمود بهشتی لنگرودی و اسماعیل عبدی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید