برگرفته از گاردين

برگردان هيراد رستمى

وقتى آننا كامبيل برنامه خود جهت پيوستن به نيروهاى كرد در سوريه را به پدرش گفت او را مورد سرزنش قرار داد كه پشيمان خواهى شد .

مارس سال گذشته بود كه او از خانه اش در بريستول به خانه پدرش در شرق سوسيكس رفت و خبر را به آنها داد ،ديرك كامبيل ٦٧ ساله مى گويد :"آن وقت كاملا مى دانستم كه او زندگيش را به خطر مى اندازد اما تنها چيزى كه مى توانستم بگويم اين بود كه خوب آننا فراصت و هوش تو زيباست سعى كردم كمى شوخى كنم ولى او رنجيد فكركنم او مى خواست مرا هم جلب كند و مرا هم با خود ببرد ،آه چقدر جالب بود اگر او را منصرف مى كردم اما من تقريبا با اين كنار آمدم و ماهها بعد او كشته شد.

آننا كامبيل در ١٥ مارس وقتى همراه ٥ دختر گريلا در حالى كه به مردم جهت ترك شهر محاصره شده عفرين كمك مى كرد مورد اصابت بمب هاى هواپيماهاى تركيه قرار گرفت و كشته شد ،او يكى از هشت تن از بريتانيايى تبار هايى بود كه در پاييز ٢٠١٤ بطور دوطلبانه در كنار كردها در YPG مى جنگيدند كشته شدند .

سارا خواهر او مى گويد:"مردم او را قهرمان و شهيد مى داننداما چيزى كه دركش براى مردم دشوار و ناپيداست اين است كه او مجموعه بزرگ سيالى بود از عشق،ايده آليستى ،فعاليت ،ايثار ،كتاب خوان،دوستدار حيوانات،قصه گو ،خالق هميشگى داستانهاى دوران كودكى "

آننايى كه كشته شده گريلايى بود با يك كلاشينكف و يك جفت كفش ساده او آنلاين خود را در نيروهاى YPJ ثبت نام كرده بود و پس از پذيرش از سوى فعالان كورد خود را به روژآوا رساند .

او زندگى خود را وقف دفاع از خاك كوردها در برابر تجاوز تركيه كرد شايد كسانى بگويند اين جنگ ديگران است ،اما خانواده آننا مى گويند براى آننا زندگى ديگران هم مهم بود.

پدر آننا مى گويد :"اين تقريبا نزديكترين را ابراز ارزشهايش انسانيت،اكولوژيك،فمنيسم وبرابرى سياسى بود اينها چيزهايى بود كه او زندگيش را وقف آنها كرد و به اين نتيجه رسيد كه روژ آوا جايى بود كه بايد مى رفت.

سنگر كوردها در شمال سوريه الهام گرفته از ايدئولوژى عبدالله اوجالان رهبر زندانى حزب غيرقانونى PKK در تركيه كه به سبب بهار عربى ٢٠١١ مردم با تشريك مساعى و تأسيس انجمن هايى ايالتى (كانتون ها) رسما اتونومى خود را مستقل از دولت در با آرزوى دمكراسى واقعى اعلام كردند اكنون در در گير ودار انقلاب است شامل سيستمى ازرياست مشترك كه بوسيله آن زن و مرد در تمام زمينه ها قدرت يكسان دارند ضد سرمايه دارى ،ماركسيست،و فمينيسم ايده هايى هستند كه طلوع خواهند كرد.

ديرك مى گويد :"وقتى او گفت مى خواهم بروم آنجا همه ما شوكه شديم اما برايمان عجيب نبود "

وقتى آننا ١١ سال داشت پدرش دريافت كه او تفاوت هايى دارداو مى گويد :"بنظر مى رسيد كه چيزهاى كوچكى باشد اما بياد دارم وقتى او در مدرسه بود اجازه نمى داد كه بچه هاى ديگر زنبورها وا آزار دهند او خيلى جدى بود براى همين او را تمسخر مى كردند اما گوش نمى داد او دقيقا كسى بود كه خود را باور داشت "

اكنون در اتاق نشيمن خانه ديرك هستيم برادر و سه خواهر آننا هم كنار پدرشان نشسته اند سوفياى ٢٨ ساله خواهر بزرگ آننا چاى مى آورد چند آلت موسيقى بر روى ديوار آويزان است ،كتابهايى در باره اكولوژى ،گياه خوارى ،فلسفه و سياست و چند كتاب در مورد موضوع كوردها به چشم مى خورد ،در خانواده ديرك بحث هاى سياسى هميشه در جريان است ديرك با ملايمت مى خندد و مى گويد :" من و مادرش يكبار بخاطر نشستن در صندوق عقب ماشين مركز فرماندهى كه آنرا به پناهگاه مالياتى سويسى ها مى بردند دستگير شديم "

او مى افزايد:"اكثر علايق آننا براى فعاليت هايش از مادرش سرچشمه مى گيرد يادم مياد سال ٢٠١١ آنها براى اولين بزرگداشت اعتراضى حق رأى زنان به جلو پارلمان رفتند و با لباسهاى ادواردين در پارلمان طوفان برپا كردند "

اما دوستانش مى گفتند از وقتى كه آننا به دانشگاه شفيلد براى تحصيل در ادبيات انگليسى و فرانسوى رفت افكار هاى سياسى در او جوانه زد ،ائتلاف شكل گرفت و دولت شروع كرد به كم كردن بودجه ها و بالا بردن هزينه ها يكى از دوستانش كه نخواست نامش فاش شود بياد مى آورد كه اين رخداد بزرگى بود دانشجويان تمام كشور را اشغال كردند .

بزودى او مطالعات انگليسى را كم كرد و شروع به مطالعه آنارشيسم ،فمينيسم ،و اكولوژيك كرد ،او گياه خوار شد بعد از يكسال از دانشگاه انصراف داد و مشغول به اموراتى شد كه مورد علاقه او و برايش شورانگيز بود ،در همان سال ٢٠١٢ آدرين (مادرش) بخاطر بيمارى  سرطان سينه  در گذشت .

آنناى ٢١ ساله عميقا خود را در وضعيتى قرار داد  كه انتخاب كرده بود , او شروع به آموزش لوله كشى كرد اما بيش ازپيش غرق در اعتراضات ضد فاشيستى ،حيوانات ،حقوق بشر در سراسر اروپا بود او همچنين يك آنارشيست بود و نامه هايى از ACAB (جنبش مخالف فشارهاى

پليسى) داشت و آرم آنرا بر روى قفسه سينه اش خالكوبى كرده بود.

آننا اولين كسى بود كه براى حمايت از پناهنده گان به جنگل كاله رفت ،او به زندانيان نامه مى نوشت و رسوايى ها را آشكار مى كرد و بر عليه خلع يد كشاورزان اعتراض مى كرد و هميشه پدرش را تشويق مى كرد كه در نمايش هاى فكاهى زندان شركت كند ،در سال ٢٠١٥ هنگاميكه تلاش مى كرد كه زنى را از چنگال فاشيست ها نجات دهد مورد ضربه قرار گرفت و بيهوش شد رز خواهر ٢٤ ساله او اينرا به خوبى بياد دارد و مى گفت:"او صورت خود را پوشانده بودو آنها نمى دانستند او يك دختر است او بعد از آن زن با سر به زمين خورد فاشيست ها با چوب به سر او مى زدند تا اينكه پليس او را از چنگ آنها بيرون كشيد.

در سال ٢٠١٧ توجه او بسوى خاورميانه جلب شد جائيكه جنگ سوريه وارد مرحله خونينى شد ،YPG/J با حمايت نيروى هوايى آمريكا نوار گسترده اى در شمال سوريه را از داعش پاك كرد اما تركيه اينرا فرصتى دانست تا با همدستى جهادى ها تندرو مناطق مرزى را از كردها و انقلابشان پاك كند ،آنكارا ادعا مى كند YPG/J  وابسته ب PKK هستند اما آمريكا و اروپا از ٢٠١٤ از آنها حمايت مى كنند .

همزمان با جنگ كردها براى موجوديت خود در دو جبهه آننا تصميم خود را گرفت او در مورد برنامه خود به دوستانش چيزى نگفت اما به خانواده اش گفت و از آنها قول گرفت به احدى نگويند .

پدرش مى گويد :" البته كه من جدا نگران بودم ،روزى كه او پرواز كرد هواپيماهاى تركيه ١٢ دختر گريلا را كشته بودند و من بسيار مى ترسيدم ،براى يك ماه آننا در تماس بود پيام مى فرستاد وهر وقت مى توانست تماس مى گرفت او مى گويد هر وقت آننا زنگ مى زد احساس امنيتى كاذب مى كرديم هميشه مى گفت همه چيز خوب است من دارم سبزى مى كارم يا در پست ديده بانى هستم در جنگ نيستم كمى خسته كننده است ما فكر مى كرديم او واقعا امن است و بعد از چند ماه بر مى گردد .

اما پدرش نمى دانست كه آننا در واقع در دير الزور است جايى كه داعش آخرين شكست تلخ خود را چشيد .

ديرك مى گويد:"اگر مى دانستم كه او در يك آتش مهلك است خواب به چشمانم نمى رفت سعى مى كردم بروم آنجا تا با او باشم چه كسى به يك پيرمرد غير مسلح شليك خواهد كرد ؟

سپس در ٢٠ژانويه ارتش تركيه و گروههاى اسلامى به شهر كردنشين عفرين حمله كردند همچين چيزى را هيچ وقت نديده بودم روكان ريناس يكى از گريلاهاى YPJ مى گويد .

او افزود بمب ها واقعا سنگين بودند مخصوصا جلو شهر مى افتادند آنها بيمارستان را زدند مردم هراسان و آشفته فرار مى كردند صدها نفر مردند.

بنابراين آننا مصمم شد از انقلابى كه به آن پيوسته بود دفاع كند او موهايش را رنگ كرد و از فرمانده اش خواهش كرد كه به او اجازه دهد كه به عفرين برود ،سرانجام موافقت كردند و بعد از دو هفته او كشته شد .

وقتى ديرك فكر فكر مى كرد در باره آن عصرى كه آننا به اوگفت مى خواهد به جنگ برود دچار احساسات ضد و نقيضى مى شود بايد او را از اين اقدام منصرف مى كردم و از اينترنت همه چيز را بيرون مى كشيدم من به اندازه كافى در اين مورد نمى دانستم ،تنها چيزى كه مى دانستم اين بود كه اين ميدان جنگ است شايد مى توانستم او را نگه دارم او كمى مكث كرد :"اما در عين حال به او افتخار مى كنم فكر نمى كنم كه اين حق را داشته باشم كه جلوى او را بگيرم او يك زن ٢٦ ساله و بايد به او اعتماد مى كردم ".

اكنون جسد آننا هم مشكلى است خانواده كامبيل آنرا مى خواهند كه برگردانده شود اما با عفرينى كه اكنون در كنترل تركيه مى باشد آنها نمى دانند از كجا شروع كنند .

كامبيل مى گويد:" آنها جنازه ها را در سردخانه نگهدارى نمى كنند و توى كاميونى مى ريزند و در يك گور دسته جمعى دفن مى كنند كه مثلا به ميهن خود برگردانده شود ،اين هم بستگى به گواهى DNA دارد آنهم زمان زيادى طول خواهد كشيد جسد هاى زيادى هستند كه بايد آزمايش شوند .

اكنون او بزرگداشت و ياد و خاطره دختر خود را با ادامه راه او گرامى ميدارد و مى گويد:"

اگر با تمام وجودم توجه جهانيان را به مسئله كورد جلب نكنم به ياد و خاطرات آننا خيانت كرده ام اكنون بايد اقدامى صورت گيرد نه بعدها قبل از اينكه فرزندان ديگران هم كشته شوند "