رفتن به محتوای اصلی

شکوفه و من
23.04.2018 - 22:14
 

از بغض دلتنگی قطره

پناه به شکوفه بهاری بردم

دستم لرزید و چیدم.

نگاه کرد وگفت،

هیهات

هنوز بهار را ندیدم

کجا می بری مرا ؟

عطر انگشتانت را می بوسم،

مرا آویزه موهایت کن،

بوی باغچه مادری،

بوی ایران دارند.

پریشان،

آشفته از انیران،

در شمال و جنوب،

در باخترانت و خاوران،

دشمن خانه کرده است.

اگر کاوه نیست!

آرش را بگو،

که یعقوب را کشتند.

آرش را بگو،

نادر را فریاد کند.

بیزارم، بیزارم،

از این کلاغ های پیرِ سنگدل،

که بر بام آسمان میهنم،

قارقار می کنند.

نادر را بگو،

این،

نه محمد افغان!

لاشخورهای «ینگه دنیا»

سید ضیا را،

از خاک بیرون میکشند

تا به جای عمامه های ارتجاع

کلاه «یانکی» های راهزن

و پرچم دزدان دریایی را

بر ما سوار کنند.

بگو که من،

آزادی کاوه را می خواهم.

ای کاش بودی و می دیدی،

چه جنگی برپا شده،

بین من و من!

که می گفت و می رفت با باد،

ای گلا

تو تویی،

من منم،

همت ما،

جوی روانیست به دریا،

قطره ایم،

دریا شویم.

https://rangin-kaman.net/?p=118159

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

اقبال اقبالی
رنگین کمان

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.