رفتن به محتوای اصلی

در باره خشم ملایان از شاهین نجفی
28.05.2012 - 15:06


در باره خشم ملایان از شاهین نجفی
.................................................
در بی بی سی مطلبی هست در نقد ترانه نقی شاهین نجفی و در انتقاد از اسلام ستیزی به نام دین ستیزی به مثابه افیون توده ها به قلم علی علیزاده که گویا تدریس فلسفه می کنند.
مطلب بدی هم نیست برخی سخنان او درست اند (نه البته درمورد کار شاهین ) اما بسیاری از حرفهایش هم پذیرفتنی نیستند. 
به هرحال من یادداشت زیر را در آنجا نوشتم اما هرچه کردم فرستاده نشد ، گویا لندن در این مورد هم از ما ویزای ورود می خواهد . به هرحال یادداشت خودم ( که البته آن را در اینجا بسط داده ام ) و لینک مطلب هردو را در اینجا برای اطلاع دوستان می گذارم.
..............................................................
اولا شاهین نجفی اهانت به یکی از ائمه دوازده گانه شیعه نکرده است . ساختار ترانه او شکل خطابی دارد او کسی را مخاطب قرار می دهد  به نام « نقی  » و از او کمک می طلبد و در این فرصت کوتاهی که از طریق فرم خطابی نوشته اش در متن این ترانه به دست آورده می کوشد تا برخی رذائل و مفاسد اجتماعی و سیاسی ایران معاصر را یادآوری و از آنها انتقاد کند . او  با مدد طلبیدن  و حاجت خواستن (که خود یک  شیوهء بیان  و یک فرم ادبی نیز هست ) این کار را می کند و  درواقع  «نقی »  را به داوری در بارهء نیک  و بدی  در تصنیف خود از آنها سخن می گوید ، فرا می خواند.  این چه توهینی به ائمه است؟  

 چنانچه در متن  تصنیف شاهین نجفی اهانتی  هم به کسی   صورت گرفته باشد قطعا به مقامی که برای مؤمنین مقدس شمرده می شود نیست ، بلکه  نسبت به حاکمان  استبداد دینی در ایران و نسبت به ملایانی ست که سی و چهار سال تمام است دین و ائمه و پیامبر و خدا و همه مقدسات مردم را به ابزاری برای سلطه گری و زور و غارت و فساد و شکنجه و   و به آلتی برای نابودکردن هست و نیست ایرانیان بدل کرده اند. او از کسانی انتقاد می کند که قاتلان و تروریست های سازمان اطلاعات خود را «سربازان گمنام امام زمان» می نامند. از نظامی انتقاد می کند که مسئول و رئیس «امنیت اخلاقی » (ببینید چه عنوان مقدسی ست!! رئیس امنیت اخلاقی!! ) آن پاسداری ست به نام زارعی که خودش با پنج بانوی « فاحشهء مقدس» لخت و عریان در حال نماز خواندن دیده می شود. شاهین ، نقی را مخاطب قرار می دهد و او را صدامی زند و  رذائلی را  فریاد  می کند که به نام او و به نام اجداد او و اعقاب او در ایران به فرماندهی سیدعلی خامنه ای  و فقهای  نشسته در شورای خبرگان رهبری و  نشسته در مجلس تشخیص مصلحت نظام و  تکیه زده بر کرسی های مجلس شورای اسلامی  یا در مقام ائمه ء جمعه در سراسر ایران  صورت می گیرد  و نیز به واسطهء  حقوق بگیران و یغماگران  مسلح نظامی و غیر نظامی و دیپلمات ها و کارگزاران سیاسی و فرهنگی و اداری او در ایران گسترش می یابد ، .

موقعیت شاهین نجفی در این ترانه ، در برابر «نقی» (که  گفته می شود مقصود  ،  امام دهم شیعیان است ) موقعیت هنرمندی ست که  از وضعیت روزگارخود به جان آمده و  به زبان حافظ  از هرطرف که رفته است جز بر وحشت او نیفزوده است  ، ازینرو قصد دارد شکوه ها یش را خطاب به نیرو ها و نشانه  ها  و سمبل ها یا با کسانی طرح کند که به هنگام درماندگی ها و دشواری های روزگار  مردم مؤمن  و معتقد ایران ، طی قرنها به آنان پناه می برده اند. واقعیت آن است که نام «نقی » درشیوهء خطابی این تصنیف ، نه یک اسم خاص بلکه یک نشانهء سمبلیک و عام است برای مخاطب قرار دادن کسی یا کسانی که در تصور و در نگاه عامهء مؤمنان صاحب کراماتند و می توانند نیازهای بشری  انسان های مؤمن  را پاسخ گویند و حاجات آنهارا برآورده سازند و به قول خود ملاها «قاضی حاجات» شمرده می شوند. «نقی» در لحن خطابی شاهین نه یک فرد مشخص و نه یک اسم خاص بلکه یک نشانه و سمبل اسطوره ای ست ، که  خواننده  با مخاطب قرار دادن او ،  وضعیت استیصال قشرهای وسیعی از مردم ایران را در یک  شیوهء  بیان هنرمندانه و  عصیانگر و غیر متعارف  در برابر دیدگان مردم قرار می دهد .این یک فرم بیان هنری ست  که خواننده  آن را  برای بیان حس و سخن خود برگزیده است  . هنرمندی که هم جوان ست و بالطبع معترض  و هم نوع کار او ( موسیقی رپ)  به طور طبیعی ،  بیانی عاصی و  تحریک آمیز است. اصولا رپ  در همه دنیا اینطور است  . شاهین نجفی در جایگاه یک خوانندهء رپ به این نشانه و سمبل  اسطوره ای توسل جسته است تا صدای خود را رسا تر به گوش مردم ایران و جهان  برساند. زیرا می داند که عامه مؤمنان نسبت به این نشانه های اسطوره ای حساس ترند وهنگامی  که یک شعر یا نوشته ای از شاعر یا هنرمندی ، وضعیت دردناک روزگار خود را خطاب به آنان ابراز کند مضمون سخن  در یک فرم بیانی قوی تری شکلحاجت طلبی و دادخوهی به خود خواهد گرفت و مؤثر تر واقع خواهد شد. بنابراین  شاهین حتی  قصد تابو شکنی یا برداشتن  هالهء قدسی از گرد سر ائمه را هم ندارد  بلکه  انگیزه  و مقصد او  صرفا جنبه فُرمل دارد.  او این شکل  و فرم بیان ادبی را  (حتی شاید ناخود آگاه ) مناسب ترین شیوه  برای رساتر کردن بانگ  دادخواهی خود تشخیص داده است . در واقع مخاطب قرار دادن  یک نام اسطوره ای در این ترانه از نوع همان «یارب  یارب» گفتن هایی ست که   همواره  به هنگام شکوه ها و گلایه ها و درخواستهای گوناگون و مدد خواهی های  روزانه و شبانه ، از مردم سر می زند  . مضمون ترانه شاهین  هم نتیجهء موقعیت یک جوان ایرانی به جان آمده ای ست  از میان ملیونها جوان که در وضعت روحی و اجتماعی مشابه او به سر می برند.  او می خواهد  رنج خود   که رنج  نسل او  و رنج  بسیاری از مردم ایران هم هست را از اینهمه فریب و دروغ و بیداد و سوء استفاده از مفاهیم و اسطوره های مذهبی فریاد   کند. او در موقعیت یک دادخواه ، این تصنیف را (که زبان طنز تلخ دارد) می خواند و اصل سخنش در باره و در انتقاد از حاکمان و بیدادگران و مفسدان نظام ولایت فقیه است . او   اگرچه  بیان عواطف و افکار خود را که مستقیما از شرایط اجتماعی و وضعیت سیاسی ایران متأثر است ،  در قالبی ذوقی و هنری ، خطاب به «نقی » اظهار می کند ، با این حال مطلقا  اهانتی  به تقی و نقی و سجاد و مهدی و هیچ یک از ائمه شیعه نکرده است زیرا مضمون  و مطلب اصلی تصنیف او در ساحتی جدا از ساحت مربوط به مخاطب اسطوره ای  اش اخذ شده و این دوساحت کاملا از یکدیگر مستقل و جدا شده اند. او یک نشانه و سمبل اسطوره ای را صدا می کند و او گزارشی از وضعیت دردناک زمانهء خود را  با او درمیان می گذارد. بیان این وضعیت البته برای خیلی ها اهانت تلقی می شود  زیرا آن ها مسئولین مستقیم و مسببان واقعی چنین وضعیتی هستند اما  شرح و بیان و توصیف این وضعیت  بیرون از ساحت مخاطب اسطوری جریان دارد  ، بنا بر این نه تنها قصد خواننده آلودن دامن مخاطب خود نیست ، بلکه پناه جستن به او  و فراخواندن وی به داوری ست.مخاطب اسطوره ای شاهین نجفی در تصنیف نقی  تنها یک ملجاء و گریزگاه  است برای هنرمند و تنها یک مرجع  برای شکایت بردن بدو  و طلببیدن داوری  اوست  و  این هرگز اهانت به او نیست. اما پیداست که آنها که هدف اصلی انتقاد تصنیف شاهین اند و  خود را در معرض  و تیررس نیشخند های گزنده ء خوانندهء جوان می یابند کسانی هستند که سی و چهار سال است به لطایف الحیل می کوشند مرز مقدسات را همان مرز ساحت حکمرانی و  خودکامگی خود بدانند و تقدس ائمه و معصومین را تقدس خود وانمود سازند چرا که تنها عنصر مشروعیت بخشی که قدرت سیاسی آنان  و حاکمیت جابرانهء ولایت ملایان بر آن تکیه داشته است  دین و نماد ها و سمبل های دینی (شیعه ) بوده است ازینرو آنها  تقدس و حرمتی که مؤمنان برای  آن نماد ها قائلند را حرمت خود و تقدس خود می شمارند. درواقع آنها به مصادره مقدسات دینی دست می زنند و به  تصاحب و غصب آن حرمتی که  ویژه انبیا و اولیا بوده و مردم مؤمن همواره جایگاه و شأن غیر زمینی و مرتبط با عالم غیب برای آنها قائل بوده اند. رنود سیاسی سالهای اخیر که اسلامیسم را بدل به ابزار قدرت کرده اند ، خود را مدعی این نمادها و رابط آنان با مؤمنان وانمود می سازند و ساحت آنها را ساحت خود می شمارند. ازین رو هنگامی که هنرمندی   به زبان تمسخر یا استدلال پرده از چهرهء آنان فرو می افکند و در واقعا چهرهء عریان آنان را به انگشت تسخر به همگان نشان می دهد بر می آشوبند و فریاد وامقدساتا و وادینا سر می دهند. آنان در اینجا نیز ، نمادهای و اسطوره های دینی را سپر خود می کنند و در پس آن ها پنهان می شوند و این یکی از شیوه های رایج و مکرر سی و چهار سالهء آنان است.

 باری این  واقعیت که ملاها از سخن  و از شیوه بیان شاهین  برنجند و متوسل به حربه زنگ زده و کهنه و تروریستی  فتوای مذهبی  بشوند و  هنرمندی را مرتد بخوانند ، کاملابرای اهل درک قابل فهم است و برای آنها که می دانند سی و چهار است در ایران چه می گذرد. آنان از اینکه شاهین آینه ی رذالت  ها و آدم کشی  ها و شکنجه گری ها  و غارت  های آنها را ( که یکسره با تکیه بر توجیهات دینی در ایران انجام گرفته و می گیرند ) ، در برابر چهرهء زشت  و دهشت آور آنان گرفته و به هم عصران خود  نشان داده ، سخت به خشم آمده اند و این است راز فتوا صادر کردن هاشان که دیگر ریشش در آمده است و کسی تره هم برای این تهدیدهای ضد انسانی و استبدادی و تروریستی  خُرد نمی کند ، بلکه این روشها دقیقا به ضد خودشان بدل می شوند و سخن و  بیان رنج  هنرمند را رساتر می کنند و فریاد او را تا عمق جامعه نفوذ می دهند. اما تاجران آزمند و متحجری از نوع ناصر مکارم  که بسیار بیش از آنچه که مدعی دین  و نگهبانی اخلاق و  تقدس  باشند نگران منافع عظیم و کلان باد آورده ای هستند که گشت روزگار نصیب آنها کرده است .آنان نگرن موقعیت دنیاوی و مقام و مرتبه سیاسی و مالی خود  و امتیاز های  خاص و غصب کردهء خود  به یمن حکومت استبدادی ملایان هستند. حکومتی که بیش از هرچیز مقدسان و دین و خدا و اخلاق را در ایران مورد هجوم صنف ملایان و سلطهء بیدادگرانهء آنان قرار داده است  بنا براین  اینگونه مراجع که سخت به امتیازها و منافع اقتصادی و سیاسی خود و خاندان خود در ایران خوگرفته اند و برای حفظ  آ ن  منافع کلان و برای حفظ موقعیت خودکامگی  و حفظ  این دراز دستی لجام گسیختهء خود ، به قول محمدنوریزاد آدم ها کشته اند و جنایت ها کرده اند و می کنند ،  آلوده تر از آنند که خشم خود را در اینگونه موارد کنترل کنند.


........................................ این هم مقاله درج شده در بی بی سی

http://www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/2012/05/post-129.html

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
برگرفته از:
سحرگاهان
سایت نویسنده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.