سعد حریری نخستین بار که پس از آشکار شدن نتیجه انتخابات میان خبرنگاران حاضر شد گفت که دسیسه ای پشت چنین فرجامی می بیند: اینکه از پیش برنامه ای برای بیرون راندن او و پیروانش از حیات سیاسی و سلب مشروعیت از آنان در جریان بوده که تغییر قانون انتخابات، بخشی از آن است. برای پی بردن به چند و چون این تغییر می توانید، نوشته ای را بخوانید که در قاب مستطیل شکلی در همین صفحه گنجانده شده است. چکیده آن این است که در مواردی، نامزدی به مجلس راه پیدا می کند که از رقیب خود، رأی کمتری آورده است. این تغییر به ابتکار جریان آزاد میهنی در انتخابات داده شد که بزرگترین تشکل سیاسی مسیحی در لبنان و هم پیمان حزب الله است، و رهبری اش را نیز جبران باسیل، وزیر خارجه در دست دارد.
بسیاری در لبنان در این خرده گیری بر قانون تازه انتخابات با آقای حریری همداستانند و یکی از اسباب پایین بودن آمار رأی دهندگان (کمتر از نیمی از واجدان شرایط) را نیز همین قانون می دانند اما همزمان، بیشتر ناظران سیاسی بر این باورند که نامزدهایی که رأی کمتر از رقیب خود آورده اند اما با بهره بردن از این قانون از صافی انتخابات می گذرند، کم شمارتر از آنند که بتوانند آرایش نیروهای سیاسی را در مجلس به هم بریزد.
بنابراین شاید واقعگرایانه تر باشد اگر کاهش چشمگیر مقبولیت و محبوبیت سعد حریری و متحدانش در چشم رأی دهندگان، بویژه اهل سنت که پایگاه رأی ایشان است، در کارنامه این جریان سیاسی جستجو و با کارنامه جریان رقیبش مقایسه شود که پیروز انتخابات به شمار می رود.
تغییر قانون انتخابات
بنابر قانون تازه انتخابات، شمار برگه های رأی را که در حوزه انتخابیه به صندوقها ریخته می شود، بر شمار نمایندگان حوزه بخش می کنند تا عددی به دست آید. هر فهرست انتخاباتی که مجموع آرای نامزدهای آن از این عدد کمتر باشد، آرائش حذف می شود. سپس آرای برجای مانده بار دیگر بر شمار نمایندگان بخش می شود تا عدد تازه ای به دست آید. آرای فهرست های برجای مانده را باز هم بر این عدد بخش می کنند تا شمار نمایندگانی به دست آید که به هر فهرست می رسد.
کرسی های نمایندگی میان یازده مذهب پخش شده و در هر حوزه انتخابیه بر پایه شمار پیروان این مذاهب در آن حوزه، سهمی به هر مذهب داده شده است. برای نمونه در حوزه انتخابیه غرب بیروت، اهل سنت شش نماینده، شیعیان دو نماینده و مسیحیان ارتدکس و مسیحیان پروتستان انجیلی و دروزیها هر کدام یک نماینده دارند. فرض کنیم یکی از فهرستهای انتخاباتی بر پایه محاسبه ای که ذکر شد، پنج کرسی نمایندگی به دست آورده باشد و هر پنج نامزدی در این فهرست که بیشترین آرا را به دست آورده اند، همگی سنی مذهب باشند، بنابر قانون تازه، نامزدی از مذاهب دیگر در این فهرست نمی تواند به مجلس راه بیابد حتی اگر شمار آرایی که به دست آورده از نامزد همکیش او از فهرست رقیب بیشتر باشد.
آقای حریری قول داده برای کمک به حفظ ثبات لبنان با سایر جناح ها همکاری کند
گناه حریری چه بود؟
در سنجش کارنامه سیاسی، دور از انصاف است که گناه شکست به گردن شخص آقای حریری بیفتد. چه بسا این شکست را کسانی از هم پیمانان او در داخل و پشتیبانانش در خارج به بار آوردند که پنج ماه پیش کوشیدند بحرانی به راه بیندازند که هدفش بیرون راندن حزب الله از صحنه سیاسی لبنان بود. این بحران با سفر ناگهانی سعد حریری به عربستان سعودی و اعلام استعفای نامنتظره او از ریاض به راه افتاد. گزارش هایی که همان زمان رسانه های بین المللی از قول محافظان آقای حریری و دیپلماتهای غربی منتشر کردند حاکی از این بود که آقای حریری را در ریاض بزور وادار کرده بودند در گفتاری که از شبکه سعودی العربیه پخش شد، استعفای خود را اعلام و «دخالت ایران» در لبنان را انگیزه کناره گیری اش از نخست وزیری معرفی کند. اما با تلاش های دیپلماتیک، بویژه از سوی فرانسه، سرانجام آقای حریری به بیروت بازگشت و سر کار خود برگشت و استعفا نادیده گرفته شد و بحران مهار شد.
گرچه آقای حریری هیچگاه تأیید نکرد که در ریاض به گروگان گرفته و به استعفا وادار شده بود، اما اطلاعاتی که از زبان برخی نزدیکان سیاسی او و همچنین محافل سیاسی در رسانه ها منتشر شد حاکی از آن بود که برنامه ای از پیش چیده شده بوده که با اعلام استعفای آقای حریری که به همراهی و کنار آمدن با حزب الله متهم بود، فردی تندرو به جایش بنشیند و جنبشی اعتراضی در لبنان علیه نفوذ ایران و حزب الله به راه بیفتد که صحنه سیاسی و موازنه قوا را در کشور به هم بریزد، همانند آنچه سیزده سال پیش پس از ترور پدر سعد حریری رخ داد و سوریه را ناچار کرد پس از نزدیک به سی سال، ارتش خود را از لبنان بیرون بیاورد.
این «برنامه» با تلاش سیاسیون میانه رو سنی مذهب ناکام ماند و کارکردی واژگونه یافت، یعنی بسیاری از همپیمانان سعد حریری را از چشم مردم و بویژه جامعه اهل سنت لبنان انداخت چراکه این افراد در افکار عمومی به عنوان طرحریزان آشوب و نا آرامی شناخته شدند. گواه این برداشت عمومی، ناکامی اشرف ریفی در انتخابات است، رئیس پلیس و وزیر پیشین دادگستری که نفوذ چشمگیری میان اهل سنت لبنان داشت و پیروزی اش در انتخابات می توانست قطعی باشد اما رأی دهندگان او را به عنوان کسی به یاد داشتند که همان «برنامه» ای را قرار بود رهبری کند که چه بسا جز نا آرامی و ناامنی برای کشور همراه نمی آورد.
قدرشناسی از حزب الله
در عوض، در جناح رقیب سعد حریری که هسته مرکزی آن حزب الله است، رأی دهندگان لبنانی به یاد داشتند که ورود نفرات مسلح این حزب به آوردگاه سوریه، هم برای لبنان امنیت و آرامش به همراه آورد و هم به زنجیره انفجارهای انتحاری پایان داد که هر روز جایی از کشور را می لرزاند و خون ها می ریخت. مهمتر آنکه حزب الله خاک لبنان را از داعش و جبهه نصرت پاکسازی کرد و «ولایت اسلامی» را که در شهر عرسال برپا کرده بودند، برچید. از این دیدگاه، اقبال رأی دهندگان به حزب الله و همپیمانانش در انتخابات، نامنتظره نبود.
در بعد منطقه ای، نتیجه انتخابات لبنان، پیروزی ایران بر عربستان به شمار می رود، دو کشوری که هر یک پشت یکی از دو جناح رقیب در لبنان ایستاده اند. ریاست جمهوری لبنان هم اکنون در دست میشل عون است که از همه رهبران تاریخ کشورش به ایران نزدیکتر است. دولتی که در آینده بر پایه نتیجه انتخابات یکشنبه گذشته روی کار می آید نیز حتی اگر ریاستش باز هم به سعد حریری سپرده شود، ناگزیر آرایشی دلخواه ایران خواهد داشت.
چنین آینده ای گرچه شاید کل نظام حاکم بر لبنان را زیر فشار عربستان و غرب ببرد، اما در صورتی که ایران آن را هوشمندانه مدیریت کند، می تواند برگه ای در دست ایران شود تا بر میز بده و بستانهای منطقه ای و جهانی بکوبد. البته باید در نظر داشت که ایران در شرایط نامناسبی این برگه را به دست می آورد، شرایطی که بحران اقتصادی و پیامدهای خروج احتمالی آمریکا از برجام، جمهوری اسلامی را با چالشهای جدی داخلی و خارجی روبرو کرده است. یعنی ایران بازیگری شده که گرچه برگه خوبی به دست آورده اما بخت با او یار نیست.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید