رفتن به محتوای اصلی

برخی مسائل که در زمان استراحت در کلاس‌هایم به آن‌ها می‌پردازم
11.08.2018 - 16:52

همان‌طور که در روش تدریسی که بر مبنای تئوری آموزشی سیاسی خودم ارائه داده‌ام به آن می‌پردازم ما معلمان باید نسل فردا را برای ورود و کار و زندگی موفق در دنیای پیچیده فردا هم آماده کنیم. بنابراین هرسال در اولین جلسه از کلاس‌هایم بعد از معرفی خودم و همین‌طور ارائه دیدگاهم درباره اهمیت نقش آموزش‌وپرورش و نیز اهمیت زبان انگلیسی در دنیای کنونی این نکته را به شاگردانم یادآوری می‌کنم که آن‌ها در کلاس‌های من علاوه بر یادگیری کارآمد زبان و نیز برخی مهارت‌های اجتماعی می آموزند که متفکر و اهل ریسک کردن در تفکر کردن، مشارکت‌جو، خلاق، منتقد و تحلیلگر و آگاه به مسائل سیاسی باشند و همواره و با هر روشی در ستیز با منابع فساد و غارت و ریا و استبداد. دلیل پافشاری من بر این امور این است که من بر این باور هستم که کلاس‌های ما کسری از جامعه می‌باشند و در جامعه مسائل سیاسی هم هست و به آن پرداخته می‌شود. بنابراین این‌جانب تأکیددارم که شاگردان ما باید «آگاه به مسائل سیاسی» بار آیند چراکه بر این باور هستم که تمام مشکلات و بدبختی های بشر نتیجه تصمیم گیری ها و انتخاب های او در حوزه سیاست می باشند. بی‌توجهی به سیاست و مسایل سیاسی است که به جوامع سرشار از ظلم، ستم، فساد، قتــل، غــارت، ریا و استبداد می انجامد و روز به روز بر فساد صاحبان قدرت و بسته تر شدن جوامع تحت سیطره آنها می‌افزاید. مهم‌تر این‌که شاگردان من هم ظاهراً حق رأی دادن و انتخاب دارند! و حاکمانی که آن‌ها انتخاب می‌کنند علاوه بر سرنوشت خودشان سرنوشت ما را هم رقم می‌زنند. بنابراین شاگردان من باید با دیدگاه‌های متفاوت سیاسی آشنا شوند و بینش سیاسی خود را ارتقا دهند. بیدار و آگاه‌سازی نسل فردا ازآنجا حائز اهمیت است که این امر مانع پدیدار شدن و رشد کردن رهبران و باندها و احزاب تمامیت‌خواه که اهل ریا و فساد و غارت و چپاول هستند می‌شود.

روش تدریس منحصر بفرد من که بر مبنای تیوری آموزشی سیاسی م برای گذار به دموکراسی ارایه دادم و از بزرگترین دموکراسی دنیا دکترای روش تدریس گرفتم و تا کنون راجع به آن چندین کتاب و مقاله و پایان نامه ارشد و دکترا نوشته شده و در واقع اسلحه ای آموزشی برای براندازی نرم حکومت های استبدادی می باشد را در این ویدیو ببینید:
https://youtu.be/cPtOUaIkJlk

در ذیل به برخی موارد که این‌جانب بعد و یا در حین تدریس زبان در بزنگاه‌های خاص جهت توانمند ساختن نسل فردا به آن‌ها می‌پردازم اشاره می‌کنم:

1. معلمان و روحانیون
به‌عنوان نمونه در روز معلم به شاگردانم یادآوری می‌کنم که معلمان و به‌ویژه روحانیون شغل انبیا را در پیش‌گرفته‌اند و بنابراین باید در خدمت اهداف متعالی الهی باشند و نه در خدمت حکومت‌ها و دربارها.... آن‌ها باید از هر فرصتی استفاده کنند تا علیه ظلم و ستم و فساد و تبعیض و غارت و ریا استبداد که تحت لوای اسلام اتفاق می‌افتد پرده‌دری و افشاگری کنند و ....

2. فلسفه
به شاگردانم می‌آموزم که قبل ازانجام هر کاری به فلسفه ورای آن تأمل کنند. به‌عنوان نمونه به آن‌ها یادآور می‌شوم که یکی از فلسفه‌های نمازخواندن نفی شرک است. شرک می‌تواند در فرم تقلید و تبعیت "کور کورانه" از برخی نیز تبلور یابد. این موارد را در اولین جلسه‌ای که مدیر مدرسه‌امان از شاگردانم می‌خواهد کلاس را برای نمازخواندن ترک کنند به آن‌ها یادآوری می‌کنم.

به‌عنوان نمونه‌ای دیگر در ایام عید غدیر خم به شاگردانم یادآوری می‌کنم که ضمن این‌که شادی می‌کنند به فلسفه غدیر هم تأمل کنند. و بعد از پرسیدن نظر آن‌ها به آن‌ها توضیح می‌دهم که غدیر یعنی نفی ظلم، ستم، تبعیض و آپارتاید، خودکامگی و تمامیت‌خواهی و نهایتاً فاشیسم و غارت و استبداد. در ادامه توضیح می‌دهم که حضرت علی (ع) علیرغم عظمتش و علیرغم این‌که حکومت حق او بود به‌طرف حکومت نرفت چون مردم او را (به هر دلیلی) نخواستند. حضرت علی (ع) بازور چماق و اسلحه و با راهبرد ارعاب مخالفان و ایجاد جو اختناق و خفقان و سلب آزادی‌های مدنی مردم خودش را به آن‌ها تحمیل نکرد. عین همین موضوع را در جواب حاج‌آقایی که در مصاحبه عقیدتی سیاسی جذب هیئت‌علمی در دانشگاه آزاد مشهد از من راجع به "رفراندوم" پرسید یادآوری کردم و گفتم حضرت علی (ع) تن به نظر مردم داد پس شما هم باید با رفراندوم موافق باشید و از آن بیم و هراس نداشته باشید. در این مصاحبه هم "رد" شدم!؟ البته در مصاحبه علمی این دانشگاه مثل مصاحبه علمی سایر دانشگاه‌ها از قبیل دانشگاه الزهرا تهران و دانشگاه بجنورد و دانشگاه خرم‌آباد و پیام نور قبول شده بودم اما همیشه در مصاحبه عقیدتی سیاسی رد می‌شوم! شاید مرا جزو خوارج می‌بینند!؟ البته کاش به همین رد شدن ختم می شد چرا که سوال دیگری که از من پرسیدند این بود که "الان جایی غیر از آموزش و پرورش هم تدریس می کنید؟" و من گفتم بله در موسسه آپادانا کلاسهای تربیت مدرس آموزش زبان برایم گذاشته اند که در این کلاسها به آموزش روش تدریس خودم که بر پایه تیوری آموزشی سیاسیم ارایه داده ام می پردازم. و در کمال بهت و تعجب من فردای آن روز که به موسسه آپادانا رفتم مدیر موسسه به من گفت از این به بعد به جای من قرار است دو نفر دکترای آموزش زبان که هیات علمی دانشگاه آزاد مشهد هستند بیایند و کلاسهای من را بر عهده بگیرند و این مدیر محترم محترمانه عذر من را خواست..... و وحشت ناک تر از آن وقتی بود که چند مدت بعد همان کلاسهای اول دبیرستان کار و دانش را که در آموزش و پرورش درس می دادم هم از من گرفتند و ابلاغ من را برای تدریس در کلاسهای اول راهنمایی زدند!!؟؟؟ این به این معنا بود که از این پس باید الفبای زبان را به بچه ها درس می دادم!!!؟؟؟ البته یک دفتر آموزش زبان هم در قاسم آباد مشهد دایر کردم که آنقدر فشار آوردند و تهدید کردند که جمعش کردم!؟ – مثلا یک روز بازرس آموزش و پرورش آمد و گفت اگه خودت دفترت رو نبندی ما پلمپش می کنیم!؟؟ بنابراین حق تدریس در دانشگاه و موسسه و دبیرستان و دفتر شخصی را از من گرفتند.... از منی که تخصصم آموزش زبان بود. و این یعنی اینکه به زودی نه تنها از نظر اقتصادی فلج می شوم بلکه خیلی از لغات و گرامر و مطالب علمی را هم فراموش خواهم کرد و ....فسیل خواهم شد. این یعنی زنده به گور کردن من و ایده ها و عقایدم به روش مسیولان جمهوری اسلامی.....

و یا در ایام عاشورا به فلسفه عاشورا می‌پردازم (مقاله مربوطه در وبلاگم که در منابع همین مقاله آمده). و یا وقتی رئیس‌جمهور قبلی (احمدی‌نژاد) مدام از پاک بودن خودش و قبیله‌اش و به‌طور ضمنی از نجس بودن من و امثال من صحبت می‌کرد، من در کلاس‌هایم راجع به پاک بودن او و قبیله‌اش به تفسیر صحبت می‌کردم (مقالات مربوطه در وبلاگم).

3. جنگ
هرگاه بوی جنگ می‌آید به شاگردانم یادآوری می‌کنم که امپریالیسم و کاپیتالیسم داخلی و خارجی همان‌طور که مردم ایران و عراق را به بازی گرفت و بانی کشته و مجروح و یتیم و بیوه شدن میلیون‌ها مسلمان (غالباً شیعه) شد و در این راستا منافع هنگفتی را کسب کرد بازهم نقشه‌ای دارد. ما مردم نباید وارد جنگی شویم که آن‌ها می‌خواهند. اگر شویم خودمان را باید مقصر بدانیم. – مسئول فلاکت‌های ما خودمان هستیم و نه امپریالیسم!

4. فیلتر، سانسور و جمع‌کردن دیش‌های ماهواره و کنترل تلفن و موبایل و ای میل دگر اندیشان و جو ارعاب و اختناق
این‌گونه اعمال را توهین به شعور و کرامت انسانی نخبگان و ملل می‌دانم که از ویژگی‌های حکومت‌های استبداد است.

5. اعدام و سنگسار و قطع کردن دست‌وپا
به شاگردانم توضیح می‌دهم که اعمالی ازاین‌دست به مصلحت نیست. در روزگار جاهلیت جواب می‌داد اما در این زمانه مضراتش بیشتر است. بهتر است بر اعتدال و رافت اسلامی تأکید شود. اما اگر فکر می‌کنند من اشتباه می‌کنم بهتر است که دست‌وپای دزدان و مختلسان میلیاردی و خائنان به ملت و اسلام قطع شود و نه دست‌وپای پفک دزدها! به‌عنوان نمونه از احمدی‌نژاد شروع کنند: او را از عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام خلع و در پیشگاه خلق محاکمه و اعدام کنند....

6. باندبازی در عزل و نصب‌ها و نخبه کشی
سبب عقب‌ماندگی و فلاکت ملت و به صلیب کشیدن اسلام در اذهان مردم و حتی نخبگان می‌شود. بنابراین این نوع اعمال مدیریت – در یک کشور که ادعای اسلامی بودن دارد– خیانت به اسلام است. و دست خائنان به اسلام باید از این مملکت کوتاه شود....

7. تبعیض قائل شدن در اجرای عدالت
توضیح می‌دهم که عدالتی که خیانت سعید طوسی ها و اختلاس گران و ... را نادیده می گیرد تداعی‌کننده عدالت معاویه ایست.

8. استناد کذایی به قران کریم و ائمه اطهار (ع) و ساختن و جعل کردن احادیث و روایات برای حکومت و غارت کردن
تداعی‌کننده حکومت صفوی است.

9. ملاک قضاوت
به شاگردانم توضیح می‌دهم که کت‌وشلوار و کراوات و ثروت و قدرت و ریش و پشم و عمامه و موقعیت نباید ملاک قضاوت برای ما باشد. بلکه ملاک قضاوت ماهیت و نیات افراد و حاکمان می‌باشد.

10. ترور شخصیت و تحقیر کردن مخالفان از کانال‌های متفاوت و با شیوه‌های فاشیستی توسط عوامل سرسپرده
همان‌طور که میثم تمار درحالی‌که توسط ابن مرجانه داشت شکنجه و تحقیر می‌شد گفت این شیوه از ویژگی‌های حرام‌زاده‌هاست و نه از شیوه‌های ....

11. حکومت اسلامی
باید در عمل در خدمت اهداف متعالی الهی و مردم باشد و نه در خدمت امپریالیسم و کاپیتالیسم و یا همان باندهای مخوف قاچاق انسان و مواد مخدر و مشروبات الکلی و نیز سرمایه‌داران از قبیل خودروسازان و ....

12. مطرود و منزوی کردن و آزار و اذیت مسلمانان متفکر و اندیشمند و روشنفکران

از ویژگی‌های حکومت‌های فاشیستی است.

13. تفسیر ادبیات و تاریخ تلقین شده به مردم
گاه‌گاهی در کلاس‌هایم به تفسیر ادبیات و تاریخ تلقین شده به مردم – که در سطح درک دانش‌آموزانم است - نیز می‌پردازم. به‌عنوان نمونه یک‌بار کتابچه‌ای در اتوبوس مسیر مدرسه‌ام برای مطالعه مسافران گذاشته بودند که چندین داستان با مضمون داستان زیر داشت:
آورده‌اند که روزی یک شیر باهمکاری یک گرگ و یک روباه، یک الاغ و یک آهو و یک خرگوش را شکار کرد. آقا شیره از گرگ خواست که این سه شکار را بین خودشان تقسیم کند. گرگ هم به شیر می‌گوید بهتر است شما الاغ را بخورید، من آهو را و روباه هم خرگوش را! بلافاصله بعدازاین نوع تقسیم‌بندی شیر به گرگ حمله می‌کند و او را می‌درد! بعد به روباه می‌گوید حال تو این شکارها را تقسیم کن برادر!. و روباه که بسیار زرنگ! و باهوش! بود گفت: اعلیحضرتا، جانم به فدایتان، شما بزرگواری بفرمایید آهو را برای صبحانه و الاغ را برای نهار و خرگوش را برای شام میل بفرمایید. من سگ که باشم که در حضور شما که ولی‌نعمت ما! هستید جسارت کنم و حق‌وحقوق خودم را بخواهم. و آقا شیره از این هوش و ذکاوت و خوش‌خدمتی روباه خوشش می‌آید و خوشحال می‌شود و نه‌تنها او را نمی‌کشد بلکه به او اجازه می‌دهد تا لاشه و زندگی همکار خودش (گرگ) را نیز بخورد و از زندگی (سگی) خود لذت ببرد.

بعد از نقل این داستان در برخی کلاس‌هایم از شاگردانم پرسیدم از این داستان چه نتیجه‌ای گرفتید بچه‌ها؟ و آن‌ها گفتند که نتیجه گرفتیم که در چنین شرایطی ما هم باید مثل روباه زرنگ باشیم تا بتوانیم به زندگی ادامه دهیم و خوشبخت شویم!!!!؟
..... و من اما گفتم این همان نتیجه‌ای است که مستبدان و اقتدارگراها می‌خواهند شما گوسفندان از چنین داستان‌ها و تاریخ‌های جعل‌شده‌ای بگیرید..... به شما می‌آموزند که متملق و چاپلوس و سبک‌مغز بار آیید و از همه‌چیز و شرافت و کرامت خود بگذرید تا با آسایش و آرامش و در امنیت زندگی کنید – امنیت و آسایش و آرامش به قیمت کور و برده‌وار زیستن ..... در انتها به شاگردانم یادآوری می‌کنم که افراد متملق و چاپلوس و ریاکار و حامی ظالمان جلوتر از خود ظالمان وارد جهنم می‌شوند چراکه یکی از کارهایی که این دین‌فروشان مجبورند برای کسب منافع دنیوی خود انجام دهند توجیه ظلم است که گاهی بدتر از خود ظلم است.

14. گفتمان درباره مسائل روز!
به‌عنوان نمونه درباره توقیف روزنامه بهار!؟
بعدازاینکه از جراید اعلام شد روزنامه بهار به خاطر یک مقاله درباره غدیر توقیف‌شده است! و نویسنده مقاله هم زندانی شده است!؟ "همه" یک سؤال پرسیدند: موضوع چه بوده؟!" ... و در اتوبوس راه مدرسه ام شنیدم که نویسنده مقاله در مقاله‌اش این نکته را گفته است که اگر قرار بود پیامبر اکرم (ص) حضرت علی (ع) را جانشین خود اعلام کند این مسئله را شفاف و واضح اعلام می‌کرد پس حالا که این کار را نکرده است ....! من تعجب می‌کنم که چرا برای طرح چنین سؤالی از طرف یک نویسنده قرن بیست و یکمی چنین برخورد عصر حجری‌ای می‌شود. بااین‌همه متفکر و روحانی و اسلام‌شناس و ... - که بودجه‌های هنگفتی هم صرفشان می‌شود – داریم شایسته بود که جواب این سؤال به نویسنده این مقاله و خوانندگان آن و هزاران نفر دیگری که عین همین سؤال را دارند از طریق یک مقاله دیگر داده می‌شد. به‌عنوان نمونه می‌توانستند یک مقاله تحت عنوان "مگر می‌شود آخرین فرستاده خداوند برای خود جانشین تعیین نکنند؟!" در جواب آن مقاله بنویسند تا چنین سؤالی برای همیشه پاسخ داده می‌شد. اما آن حرکت و برخورد نابخردانه در نهایت به ضرر آمران آن و به‌طور اخص تشیع تمام شد!....

15. جوک!!؟
البته در کلاس‌هایم هر از چند گاهی جوک هم می‌گویم!؟ نمونه:
می‌گویند یک حاج‌آقایی!؟ قصد خریدن یک طوطی سخن‌گو را می‌کند! ... در بازار متوجه چنین طوطی ای می‌شود. صاحب طوطی به حاج‌آقا می‌گوید هر چه شما بفرمایید طوطی همان می‌گوید. حاج‌آقا به طوطی می‌گوید بگو "مرگ بر انگلیس"! اما طوطی چیزی نمی‌گوید! صاحب طوطی معذرت‌خواهی می‌کند و به حاج‌آقا یادآوری می‌کند که اگر می‌خواهی این طوطیان فرمان‌بردار اعلیحضرت! باشد یا باید گرسنه‌اش نگه‌داری یا به نحوی به او فشار بیاوری!؟ و حاج‌آقا بلافاصله یک پای طوطی را می‌گیرد و می‌گوید گفتم بگو "مرگ بر انگلیس". گفتم یا نگفتم!!؟ طوطی بیچاره هم چنین می‌گوید. حاج‌آقا خوشحال می‌شود و بعد پای دیگر طوطی را می‌گیرد و می‌گوید بگو "مرگ بر اسراییل" و طوطی نیز چنان می‌گوید. و اعلیحضرت! ؟ نه ببخشید حاج‌آقا که مست از فرمان‌برداری طوطیان شده هر دو پای طوطی را می‌گیرد و او را در بین هوا و زمین وارونه !!! نگه می‌دارد و امر می‌فرمایند بگو "مرگ بر آمریکا"!؟ و طوطی بینوا اما این بار می‌گوید مرگ بر تو و قبیله تو که ملت رو استحمار و استعمار و استثمار کردید!؟ مرگ بر تو که پراید 3 میلیونی رو 25 میلیون کردی و داری ....!؟!

جوک 2
آیت اله صدیقی امام‌جمعه موقت تهران، تحريم را از الطاف خفيه خداوند دانست كه ملت ايران را هر روز استوارتر و آسيب ‌ناپذيرتر می‌کند"!؟"
دکتر صادق زیباکلام:
میگن بعضی آخوندها ﻣﻨﺒﺮﻱ ۲ ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ ﺗﻮﻣﻦ ﻣﻴﮕﻴﺮن؛
ﺍﮔﻪ ﻳﻪ ﻣﻨﺒﺮ ۱ ﺳﺎﻋﺖ ﻃﻮﻝ ﺑﮑﺸﻪ، ﻫﺮ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﻫﻢ ۷۰ - ۸۰ ﮐﻠﻤﻪ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻪ، ﻋﺼﺒﺎﻧﻲ ﻧﺒﺎﺷﻪ، ﺭﻳﻠﮑﺲ، ﺑﺨﻮﺍﺩ حرفش ﻧﻔﻮﺫ ﮐﻨﻪ ﻭ ﻋﻤﻴﻖ ﺑﺸﻴﻨﻪ، ﻣﻴﮑﻨﻪ ﺍﺯ ﻗﺮﺍﺭ کلمه‌ای ﺣﺪﻭﺩ ۴64 ﺗﻮﻣﻦ ﺗﺎ 465 ﺗﻮﻣﻦ، ﻳﻌﻨﻲ ﻭﻗﺘﻲ ﻣﻴﮕﻪ ":ﺗﺤﺮﻳﻢ ﻫﺎ از ﺍﻟﻄﺎﻑ خفیه ﺍﻟﻬﻲ ﺍﺳﺖض ض." ﺍﻳﻦ ﻣﻴﺸﻪ 170۰۰ ﺗﻮﻣﻦ !!!!......
ﺣﺎﻻ ﻳﻪ ﺩﺑﻴﺮ ﺭﻳﺎﺿﻲ ﺩﺑﻴﺮﺳﺘﺎﻥ با اون کار مشقت بارش "ﺳﺎﻋﺘﻲ" ۴۰۰۰ ﺗﻮﻣﻦ ﻣﻴﮕﻴﺮﻩ؛ ﺍﮔﺮ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﺩﺭ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺭﻭ ﻣﺴﺎﻭﻱ ﻓﺮﺽ ﮐﻨﻴﻢ ﻣﻴﮑﻨﻪ ﺍﺯ ﻗﺮﺍﺭ کلمه‌ای ۸ قرون ﺗﺎ ۹.۵ قروﻦ ...
ﻳﻌﻨﻲ ﻭﻗﺘﻲ ﺣﮑﻮﻣﺘﻲ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺣﺮﻑِ ﻣﻔﺖ ۵0۰ ﺗﺎ ۸0۰ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺣﺮﻑ ﺣﺴﺎﺏ ﭘﻮﻝ ﻣﻴﺪﻩ، ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻣﻠﺘﺶ ﻫﻤﻴﻨﻪ ﺩﻳﮕﻪ!!!
واقعاً چقدر این آقای زیباکلام باکلاسه و اصلاً هم جزء. ملت ایران حساب نمیشه. واقعاً از زاویه قشنگی به این قضیه نگاه کرد. نظر شما چیه....،

16. بازگویی خبرهای "جالب‌توجه و قابل‌تأمل"
بعضی وقتها به بازگویی خبرهای قابل‌تأمل در کلاس‌هایم می‌پردازم. برای نمونه یکی از خبرهایی که در یکی از کلاس‌هایم به آن پرداختم خبری از "روزنامه خراسان" در قسمت "خبرهای متفاوت" بود به قرار زیر:

مجازات مخالفت با پوتین بستری شدن در تیمارستان است....
خبر گزاری فرانسه: "دادگاهی در روسیه پس از محکوم کردن یک فعال به دلیل ایفای نقش در اعتراضات علیه ولادیمیر پوتین دستور داد تا وی به یک تیمارستان روانی فرستاده شود – اقدامی که به‌عنوان از سرگیری مجازات های دوران شوروی سابق مورد انتقاد شدید قرار گرفت. این دادگاه در حکم خود میخاییل کاسنکو – فعال آزادی خواه روسی را به دلیل فعالیت علیه ولادیمیر پوتین (و سپاه او) مجرم شناخت. لیودمیلاالکسیو – فعال حقوق بشر روس که در دادگاه حضور داشت - این حکم را از سرگیری مجازات های وحشیانه و عصر حجری روانی که در دوران شوروی سابق توسط رهبران دیکتاتور کمونیست به کار می رفت – خواند."
به دانش‌آموزانم یادآوری می‌کنم که در زمان دوران شوروی دادگاه ها معمولا فعالان سیاسی تند رو و روشنفکر آزادی خواه را با ادعای داشتن بیماری های روانی به بستری در تیمارستان محکوم می‌کردند و عملا آن‌ها را در آن جا تحت شکنجه‌های روحی و روانی قرار می‌دادند که نمونه‌ای بارز از شکنجه‌های رهبران فاشیست و کمونیست که در عمل هیچ اعتقادی به خداوند ندارند می‌باشد.......!؟ ... البته من را هم در سال 1390 به مدت 48 روز روانه "تیمارستان آزادی" تهران کردند و در آنجا من را شکنجه جسمی و روحی و روانی و حتی جنسی کردند ...!!! . ... کل یوم کربلا ... کل ارض عاشورا..... مقاله مربوطه را در وبلگم بخوانید.

17. معرفی ائمه اطهار(ع) و تمییز اسلام ناب محمدی از اسلام رضاخانی
سعی می‌کنم از طریق فرمایشات و معرفی مرام و منش و نگرش ائمه اطهار (ع) به معرفی ایشان و ... بپردازم و نتیجه گیری را به عهده دانش‌آموزانم بگذارم!!! نمونه:
امیر المومنین علي (ع): نهج البلاغه صفحه 239:
آيا به من دستور مي دهيد از جور و ستم درباره امت اسلامي كه بر آن‌ها ولايت دارم استفاده كنم؟ به خداوند سوگند تا عمر دارم و شب و روز برقرار است و ... هرگز چنين كاري نخواهم كرد....

18. مرگ بر آمریکا یا رابطه با آمریکا
می‌گویم شعارهایی از قبیل مرگ بر آمریکا در زمان جنگ خیلی ایراد نداشت اما حالا که شرایط عوض شده است عقل و منطق ایجاب می‌کند که این‌گونه شعارها را به گذشته بسپاریم. در هزاره سوم چاره‌ای جز تعامل سازنده با دنیا نداریم. کسانی که با این تعامل مخالفند به نظر می رسد که منافع و قدرت باندی و گروهی خود را در خطر می‌بینند. می ترسند که به‌واسطه این تعامل به مرور قدرت و در نتیجه منابع ثروت اندوزی خود را از دست بدهند.

يادم مي آيد كه در 13 آبان 1375 (دومین سال خدمتم) وقتي در روستاي امير آباد جاجرم معلم بودم درحالی‌که تمام همكاران و مردم روستا و همين طور دانش آموزان پسر و دختر مدارس ابتدايي و راهنمايي در ميدان روستا جمع شده بودند مدير مدرسه از من خواست كه به آن مناسبت در حضور آن جمع علیه آمریکا سخنراني كنم! و من نيز چون براي ايشان احترام خاصي قايل بودم بعد از اصرار ايشان درخواست او را پذيرفتم اما به اين شرط كه را جع به‌روز مادر – كه چند روز ديگرش بود – صحبت كنم! و وقتي او و معاون دليل را پرسيدند من گفتم حالا آمريكا يك غلطي كرده است شما به خاطر مردم هم که شده ول كنيد. ادامه دادم كه دوست ندارم از مرگ حتي براي آمريكا سخن بگويم. ضمن اين كه ادامه دادم - جداي از سياست استعماري پليد برخي دولتمردان آمريكا در برخي موارد در تاريخ - من آمريكا را آن طور كه شما روي پلاكاردهايتان نوشته ايد و انتظار داريد من آن‌ها را در سخنرانيم تائید كنم دشمن علم و هنر نمي دانم بلكه بر عكس آمريكا را مهد علم و هنر و تمدن مي دانم. شما نيز نمي توانيد اين واقعيت را انكار كنيد! و مجبورید دیر یا زود آمریکا را به رسمیت بشناسید. و بعد شروع به سخنراني درباره روز مادر كردم! و شاید از همان زمان در لیست سیاه قرار گرفتم!!! – البته فکر کنم از سال 1374 که سال آخر دانشجوییم در تربیت معلم شهید بهشتی مشهد بودم وارد لیست سیاه شدم! در آن سال از کل تربیت معلم 7 نفر برای مصاحبه ای اختصاصی! توسط 3 حاج‌آقا که از تهران آمده بودند!؟ دعوت شدند و من یکی از دعوت شدگان بودم! سه سؤال از من پرسیدند و سؤال سوم این بود: "اگر ما به شما یک مسئولیت بزرگ بدهیم معاونین خودتان را از افراد دیندار انتخاب می کنید و یا از افراد متخصص؟! و من گفتم افراد متخصص را بر افراد دیندار سبک‌مغز و ناکارا که بی تدبیریشان در دراز مدت دین را در اذهان جامعه به صلیب می کشد ترجیح می‌دهم!.... که سال بعد مرا انداختند در روستای شوقان بجنورد تا به دانش آموزان اول راهنمایی حرفه و آمادگی دفاعی درس دهم! البته در آنجا به قصد کشتن من به من "سم" هم دادند. – مقاله مربوطه در وبلاگم.

19. راز طول عمر قماش حاج آقا!
گاهی اوقات به شاگردانم یاد آوری می کنم که راز طول عمر در چند نکته از جمله موارد زیر خلاصه می‌شود:
1. پرداختن منظم به ورزش های مفید مثل یوگا.
2. نوشیدن به کرات و منظم آب سالم.
3. استفاده کافی از لبنیات تازه و سالم.
4. استفاده کافی از میوه جات، سبزیجات و ادویه جات تازه و ارگانیک.
5. استفاده از دمنوش های گیاهی و چای سبز به جای چای معمولی.
6. استفاده از نان و برنج سبوس دار.
7. استفاده از غذای تازه و سالم و نه غذای مانده و فاسد.
8. استفاده از روغن زیتون (اصل) به جای روغن های معمولی.
9. استفاده از ماهی های آزاد به جای ماهی های پرورشی و یا گوشت قرمز و مرغ هورمونی.
10. استفاده کافی از مواد مغذی همانند انواع آجیل.
11. دست کشیدن از غذا خوردن قبل از احساس سیری.
12. داشتن دوستان و روابط اجتماعی منطقی و سالم و دوری از هرگونه منابع یا افراد استرس زا. و از همه مهم‌تر این‌که
13. مثل گوسفند زندگی کردن، مثل گاو بی خیال همه‌چیز بودن و مثل خر همیشه خوش بودن.
در انتها این نکته را هم به دانش آموزانم یاد آوری می کنم که مهم عرض زندگی است و نه طول آن و بعد گریزی هم به تفاوت زندگی کلاغ (که تا ۳۰۰ سال زندگی می کند) و عقاب (که طول زندگیش به ده سال هم نمی رسد) می زنم.

20. درس خداشناسی (در کلاس زبان اجنوی!)
یادم می‌آید که یک بار یکی از دانش آموزان بسیار شلوغ و بی تربیتم! (اول دبیرستان – ۱۴ ساله!) از من پرسید: آقای حسینی من که فکر نمی‌کنم خدا وجود داشته باشد! چراکه اگر داشت وضعیت ما فقرا این نبود. او ادامه داد که در این مملکت هر چقدر دعا و تلاش می کنیم وضعیتمان بدتر هم می شود... !؟! بعد که بررسی کردم متوجه شدم که این دانش آموز از خانواده اتفاقا فقیری هستند که به خدا و ... هیچ اعتقادی ندارند (فقر برابر است با کفر...). در هر صورت من باید به‌عنوان معلم او و دوستانش در حد بضاعت خودم پاسخش را می‌دادم و وجود خداوند را اثبات می‌کردم! بنابراین گفتم:

ببینید بچه‌ها!؟ همان‌طور که می دانید انسان ها موجودات خیلی پیچیده ای هستند. بهر حال فرصت این را ندارم که به کل ابعاد فیزیکی و روحانی و توانایی ها و پتانسیل شگفت انگیز انسان و این نکته حیرت آور که بیش از هفت میلیارد انسان وجود دارند اما دو نفر آن‌ها همانند و هم شکل هم نیستند بپردازم. اما اگر بخواهم یک مثال کوچک و قابل درک برای شما بزنم این است که آیا شما فکر می کنید که "چشم" انسان که از یک توده کوچک چربی درست شده با آن همه کارایی و پیچیدگی خارق العاده به صورت اتفاقی پدید آمده است!؟ آیا این عضو حیرت آور اتفاقی بوجود آمده است؟!

مثال دیگری که زدم این بود که به دانش‌آموزانم یادآوری کردم که ما در حال حاضر در حومه مشهد که در خراسان رضوی که خودش یک استان در ایران هست می باشیم. و ایران در آسیا و آسیا در کره زمین واقع شده است. و کره زمین در کهکشان راه شیری که خود یک نقطه در گیتی که شامل میلیون ها کهکشان است می‌باشد! ادامه دادم و به دانش‌آموزانم گفتم حال می‌توانید تصور کنید که چه می‌شد اگر
1. خورشید به مدت یک ماه خاموش می‌شد...
2. سرعت گردش کره زمین بیشر و یا کمتر می‌شد....
3. زمین جاذبه اش را از دست می‌داد....
4. یک سنگ آسمانی بزرگ – از هزاران سنگی که هر لحظه از کنار زمین می گذرد – به زمین برخورد می‌کرد...
5. کره ماه به زمین نزدیک تر و یا دور تر می‌شد...
6. زمین از مدار خودش خارج می‌شد و به خورشید نزدیک تر و یا دورتر می‌شد....
7. کهکشان راه شیری به یکی از کهکشان های مجاورش برخورد می‌کرد...
8. یک چاله آسمانی در مجاور کره زمین به وجود می آمد و زمین بلعیده می‌شد...
9. کره زمین از درون منفجر می‌شد.... و....
بعد از آن شاگردم پرسیدم که آیا هنوز هم بر این باور هستید که این همه نظم در آفرینش این گیتی پیچیده به صورت اتفاقی به وجود آمده باشد!؟ ادامه دادم که مشکلات و بدبختی های ما به خودمان بر می گردد... همین‌طور گفتم که به فرموده امام علی (ع) یکی از دلایل اجابت نشدن دعا ها حاکمان نالایق و مستبد و ستم پیشه هستند. – از ماست که بر ماست.

 

21. مرگ و دنیای ماوراء الطبیعه در کلاس من!
یکبار در یکی از کلاس هایم یکی از دانش آموزانم از من پرسید: آقای حسینی، واقعا مرگ چی هست؟! آیا واقعا دنیای بعد از مرگ وجود دارد؟! آیا شما به آن اعتقاد دارید؟!
و من پاسخ دادم:
انا لله و انا الیه راجعون

ادامه دادم و گفتم ببینید دوستان! همانطور که می دانید بدن ما انسان ها حد اقل دو بعد پیچیده دارد. – بعد فیزیکی که شامل جسم پیچیده و شگفت آور ما است و بعد روحانی که شامل روح بسیار پیچیده تر و شگفت آور تر ما است. البته دانش ما درباره بعد روحانی خودمان و دنیای ماوراء الطبیعه "خیلی خیلی" کم است. شما همین قضیه سیر روح مان به عالم ماوراء لطبیعه را در هنگامیکه در خواب هستیم و حتی در هنگام بیداری در نظر بگیرید. من خودم که واقعا به معنی واقعی کلمه "حیرت زده" شده ام و نمی دانم چه و چگونه در این باره بگویم. در آخر بحث (مقاله) به برخی از خواب ها یم که تعبیر شد و نیز برخی دعا هایم که مستجاب شد می پردازم تا بدین وسیله بحثم را ساپورت کنم.

بعد از اینکه خداوند از روح خود به کالبد آدم و حوا دمید آنها پا به این دنیا گذاشتند. و با خوردن سیب و یا گندم بهشتی توسط آدم اجداد ما در صلب او شکل گرفتند! و بعد به رحم حوا منتقل شدیم. لازم به یادآوری نیست که در رحم مادرمان هیچ تصویر و درکی از دنیای شگفت انگیزی که نه (9) ماه بعد پا به آن گذاشتیم نداشتیم – چرا که توان و امکانات درک این دنیا را که انتظار ما را می کشید نداشتیم. اما بعد از اینکه پا به این دنیا گذاشتیم خداوند امکانات درک آن از قبیل قدرت بینایی و شنوایی و بویایی و لامسه و تفکر و ... را به ما می دهد. بواسطه بکار گیری این امکانات و خوردن و آشامیدن و همزمان ارتقای دانش و فهم خودمان و شکل گرفتن باورها یمان است که یا از سطح حیوانی اولیه امان بالاتر می رویم و یا حتی به درجه یک مادون حیوان نزول می کنیم!

همانطور که در رحم مادرمان "هیچ" درکی از این دنیا نداشتیم، در این دیار خاکی کوچک هم "هیچ" تصویر ملموسی از دنیای عظیم و بی انتهای پس از مرگ نداریم چرا که روحمان در قفس جسم مان گرفتار است و توان سیر در آن دنیا را ندارد. خوشبختانه یا بدبختانه من خودم را - به خاطر نگرش و باورهایم که در کتب و مقالات و روش تدریسم تبلور پیدا کرده اند (وبلاگم در پایین همین مقاله را ببینید) – خیلی تحت فشار و آزار و اذیت قرار داده اند و حتی تا حالا چند بار من را تا حد مرگ پیش برده اند و بدین وسیله این فرصت را به من داده اند که تا حدودی درکی از قدرت روح و جهان ماوراء الطبیعه داشته باشم! در یکی از این موارد که بر می گردد به سال 1375 حراست آموزش و پرورش ناجوانمردانه و یزید وار به من "سم" داد که این سبب شد من مرگ و حتی برش کوچکی از دنیای بعد از مرگ را به چشم خودم دیدم! مقاله من تحت عنوان "مدیر کل اطلاعاتی قاچاقچی!" را سرچ کنید و یا در وبلاگم ببینید.

من به این نتیجه رسیده ام که بعد از اینکه جسم ما به هر دلیل کم توان می شود و یا توانایی میزبانی روح ما را از دست می دهد – همانند وقتی که در خوابیم یا می میریم - روح که بسیار سبکتر و متعالی تر از جسم است را حت تر از جسم جدا می شود و وارد دنیایی گسترده تر و متعالی تر می شود. بنابراین همانگونه که با "تولد" از رحم مادر به این جهان منتقل می شویم با "مرگ" هم - همانطور که امام حسین (ع) فرمودند – به آن جهان لا یتناهی منتقل می شویم. با این اوصاف ما در واقع به دنیا می آییم که یک زندگی ابدی داشته باشیم. در همین راستا است که خداوند کریم در قرآن مجید می فرمایند که زندگی ما یک سفر است – سفری به سوی پروردگار – سفری که با مرگ خاتمه پیدا نمی کند بلکه از مرحله ای وارد مرحله دیگر می شود. – هر چند از دید برخی ما زمینیان مرگ یک تونل وحشت است که چاره ای جز عبور از آن برای رسیدن به مقصد را نداریم.

البته در پایان این را هم یادآوری کنم که بهشت و جهنم ممکن است واقعا آنطور که خداوند در قرآن برای اعراب بادیه نشین 1400 سال قبل توصیف کرد نباشند! به نظر می رسد واقعیت این است که بسته به نوع زندگی و باورها و اعمالمان در این دنیا در آن دنیا به خداوند نزدیک و یا از او دور می شویم. تمام آنچه می خواهم به آن برسیم این است که این نوع زندگی چند ساله ما در این دنیای خاکی و فانی است که معیار در شقاوت یا سعادت زندگی کردن ما در آن دنیای باقی خواهد بود. بنابراین هوشیار باشیم و خودمان و یا قلم و زبانمان و یا شرافتمان و یا دین مان را برای آباد کردن دنیای یزید زمانمان و سپاه خون آشام و بی رحم او به قیمت از دست دادن آن دنیایمان نفروشیم!

حالا به برخی خواب های خودم که همانند خوابهایی که شما هم ممکن است ببینید دال بر وجود بعد روحانی ما و دنیای ماوراء الطبیعه هستند اشاره می کنم – شاید برای شما هم جالب باشد:
1. حدودا در سال 1368 دانشگاه هندوستان ی را که در سال 1385 وارد آن شدم در خواب دیدم! در خواب خودم و استادم را که مسیحی بود دیدم که با ماشینش از یک تونل تاریک رد می شدیم. و هنوز از آن تونل تاریکی که برای من درست کردند در نیامده ام!

2. وزارت اطلاعات ایران من را در هندوستان که سه سال بخاطر ادامه تحصیل در مقطع دکترا در آنجا اقامت داشتم هدف عریان و بی پناه یافت و شدید تر و متوحش تر از آنچه در ایران با من می کردند به آزار و اذیت روحی و روانی من پرداختند (مقاله مربوطه را در پایین همین مقاله در منابع ببینید). در آن شرایط من نمی دانم چه اتفاقی افتاد که بعد از مدتی "هر" کار و کار شکنی ای که قرار بود روز یا روزهای بعد با من داشته باشند من شب قبلش خواب آن واقعه را می دیدم! و خودم را برای مواجه شدن با آن آماده می کردم.

3. یک شب نیمه های شب در اتاق کوچک و تاریک و مرطوب خودم در هند که ماهی 18 هزار تومان کرایه کرده بودم (به خاطر فقر) خواب دیدم که چند نفر یک آقا را در تابوت گذاشته اند و در حالیکه او زنده است دارند او را مومیایی می کنند. از پاهایش شروع کردند و به طرف سرش می آمدند. هرچه به سر و دهان او نزدیک تر می شدند صداهای کمک طلبی توام با وحشت این آقا بیشتر می شد. تا جایی که من خودم هم که شاهد این ماجرا بودم وقتی وحشت او را که مومیایی کردنش داشت به دهانش نزدیک می شد و در واقع با این کار او خفه می شد دیدم من هم از وحشت بیدار شدم! دقت کردم دیدم از گوشه اتاق تاریکم صداهایی می آمد! کنجکاو شدم برق را روشن کردم دیدم یک سنجاقک زیبا که از پنجره کوچک باز اتاقم وارد شده بود در دام یک عنکبوت (که لانه اش در گوشه سقف اتاق من بود) گیر افتاده بود. جلو رفتم دیدم عنکبوت تمام بدن سنجاقک را با تارهایش پیچانده بود و داشت به سر و دهان او می رسید! که من با دقت و وسواس تمام سنجاقک را آزاد و رها کردم! شما می توانید درک کنید و بفهمید که چه نیرویی و با چه مکانیزم پیچیده ای اسباب کمک من ایرانی به آن سنجاقک هندی در دل آن تاریکی نیمه شب که همه خواب بودند شد؟؟؟!!!

4. یک شب خواب دیدم از آسمان بر روی من دلار می بارد! روز بعد خواهرم زنگ زد و از من خواست که 15 میلیون تومان پس اندازش را که به کارت بانکی من انتقال داده برایش دلار بخرم. من هم رفتم در یک صرافی میدان شهدا که "بسیار" شلوغ بود این کار را کردم. وقتی به خانه ام رسیدم متوجه شدم حدود 200 هزار تومان به من بیشتر از پولی که داده بودم دلار داده بودند!!

5. مرگ ناگهانی برخی از عزیزان و یا آشنایانم را هم قبلا در خواب می بینم! به عنوان نمونه پسر عموی پدرم - که شهید شد - شب قبل از مرگ مادرش آمد به خواب من و مرگ مادرش را به من خبر داد! هاشم (پسر عموی پدرم) در خوابم آمد و با ناراحتی این را به من گفت! و روز بعدش شنیدم که مادرش سکته کرد و مرد! البته شاید دلیل ناراحتی هاشم این بود که تنها برادرش که به نحو مرموزی فلج شد در این دنیا تنهاتر می شد! به عنوان مثالی دیگر شب قبل فوت پدر دامادمان یک نفر آمد و به من یک پیراهن مشکی داد که بپوشم! و روز بعد مادرم زنگ زد که دامادمان و خواهرم عزادار شدند چراکه پدر دامادمان مرد!

6. مورد عجیب دیگر در همین زمینه اینکه خیلی وقتها خیلی شرایط پیش آمده که من احساس کرده ام قبلا دقیقا همان موارد با همان مشخصات را دیده ام! حیرت آورتر اینکه روح من در عالم بیداری و در حالیکه من مشغول کارهای روزانه هستم هم سریع تر از زمان جلو می رود و اتفاقات آینده را به من یادآوری می کند. مرگ خواهرزاده ام را که پنج سال بیشتر نداشت و خیلی دوستش داشتم را در عالم بیداری مدت ها قبل از مرگش می دیدم! قبل از مرگ ناگهانی او هر از چندگاهی (در عالم بیداری) ناگهان پسر بچه ای را می دیدم که سرش جلوی چشمان من متلاشی می شد! من از این قضیه وحشت می کردم و نمی توانستم بفهمم. که بعد از مدتی در جاده بیرون از شهرمان یک جانباز با ماشینش به خواهر زاده ام زد و مغز او را متلاشی کرد و او درگذشت!

7. یک دوست صمیمی داشتم به نام "حمید بنی نجار" که مداح اهل بیت هم بود و در "نظرگاه" حضرت علی (ع) در شهرمان در مراسمات مذهبی مداحی می کرد. چند مدت قبل از اینکه سرطان مغز بگیرد و فوت کند "حضرت علی (ع)" با لباس مشکی آمد به خواب من که در جلوی درب ورودی نظرگاه بودم و از من خواست که برای نماز و مراسم داخل نظرگاه شوم!

8. یا در این اواخر که مقالات تند تری بر علیه حاکمیت می نوشتم و حتی یک نامه به زبان فارسی و انگلیسی به خامنه ای نوشتم که به چه جرمی دارند نسل من را ریشه کن می کنند وزارت اطلاعات ایشان که قبلا چند نفر از اعضای خانواده من را به صورت نامحسوس کشته این بار تنها برادرم را تهدید کردند (هفت خواهر هم دارم)! و وقتی من این نامه ها را منتشر کردم و حتی برای سازمانهای حقوق بشری و مجامع بین المللی و سران کشورهای غربی – از طریق فضای مجازی - فرستادم شب همان روز خامنه ای را در خواب دیدم که به شکل یک شیطان خون آشام درآمده بود و تنها برادرم را که بارها در مقالاتم گفته ام او را به گروگان گرفته اند در گوشه ای گیر انداخته بود و داشت او را شکنجه می کرد و برادر من وحشت زده شده بود! صبح که تلگرامی به برادرم زدم دیدم عکس خودش و چند نفر دیگه که به ظاهر در دانشگاه آزاد شاهرود با او همکلاس بودند و با او دوست شده بودند و شب ها در یک اتاق می خوابیدند را انداخته بود. ضمن اینکه این اواخر هر وقت به برادرم زنگ می زدم متوجه استرس و اضطراب شدید او می شدم. تردید نداشتم که سپاه و وزارت اطلاعات دارند همان کاری را با تنها برادرم می کنند که با من کردند. و بعد از یک هفته متوجه شدیم تنها برادرم مرض قند گرفت! و روز بعد با متا مسیج هایی که برای من فرستادند به من گفتند که اگر باز هم بر علیه آنها بنویسم و بگویم باز هم سیاست ریشه کنی نسل من را با شدت بیشتری ادامه خواهند داد! مقاله منابع را بخوانید تا متوجه شوید که سپاه و سربازان گمنام خامنه ای چگونه وحشیانه در حال ریشه کن کردن ما که از تبار حسین ع هستیم هستند و چرا. – تنها به جرم اینکه من با خامنه ای – به قول خودشان – بیعت نمی کنم.

برخی دعاهای من که مستجاب شدند!
1. در سربازی از خداوند خواستم که در دانشگاه قبول شوم و شدم و علیرغم خواست وزارت اطلاعات و حتی کارشکنی ها و توطیه های سیستماتیک و گسترده ایشان با خواست خداوند دکترای تخصصی خودم را هم در خارج از کشور گرفتم. – مقالات مربوطه در وبلاگ من را ببینید.

2. خیلی سالیان قبل که هاشم هم زنده بود نیمه یکی از شب ها آمد خانه ما و گفت مادر بزرگش چند دقیقه قبل فوت شده. و من به اتفاق پدر و پدر بزرگم رفتیم دیدیم فوت شده! گفتند باید برویم دنبال کسانی تا بیایند و ... من با خودم گفتم خدایا نمی شد این نصفه شبی نمی مرد بجاش فردا می مرد؟! و بعد از چندین دقیقه گفتند مرده زنده شد! و زنده شد و ما برگشتیم به خانه و او فردای آن روز مرد!

3. بویژه در این سالیان اخیر که متوجه "خدایی" کردن خامنه ای و سپاهش در حق خودم شده ام تقریبا هر شب قبل از خواب از خداوند می خواهم که هر آنچه خامنه ای و سپاهش با من و ما کردند و می کنند با آنها بکند. ....و قضایای سعید طوسی و مرتضوی و تحریم های غرب و تحقیر و انزوای روز افزون آنها پیش آمد. بعضی مسایل را نمی توانم الان مطرح کنم اما خامنه ای و سپاه و وزارت اطلاعات خوب می فهمند که من دارم چه می گویم. آنها برای من خدایی کردند و به قول خودشان من را مطرود و خوار و ذلیل کردند و خدای من هم به آنها یادآوری کرد که خدا جای دیگری آنها را به نظاره نشسته!

در پایان کلاس به دانش آموزانم (در مدرسه کار و دانش محمودیه واقع در حومه مشهد) گفتم دوستان گرامی! حال افرادی از شما که به خدا و دنیای ماوراء الطبیعه و معراج پیامبر و ... شک دارند بگویند که وقتی انسان های سرتا پا تقصیر و گناهکار همانند من و خیلی از خود شما که همین خواب ها و تجربیات را داشته ایم و این گونه در عالم ماوراء لطبیعه سیر داشته ایم آیا هنوز بر این باورید که مرگ و عالم ماوراء الطبیعه و ... آنگونه که در قران تعریف شده اند نیستند؟! آیا هنوز بر این باورید که پیامبران الهی که برگزیدگان خداوند هستند نمی توانسته اند با حواس روحانی خارق العاده خودشان اشکال به مراتب پیچیده تر از موارد فوق داشته باشند و با خداوند و ... ارتباط برقرار کرده باشند؟!

22. چرا در آخرین کتابم که توسط انتشارات جنگل تهران چاپ شد اما اجازه توزیع ش را ندادند – گفته‌ام روزه و نماز ها و عبادات خیلی از ما توسط خداوند قبول نمی‌شوند!؟
به دانش آموزانم گفتم که اگر بخواهم آنچه را که در یک بخش از کتابم (به زبان انگلیسی) گفته‌ام خلاصه کنم باید بگویم که این‌جانب بر این باور هستم که مادامی که دنیای پیرامون ما سر شار از ظلم و ستم و تبعیض و فساد و غارت و ریا و استبداد هست و ما در عین نمازخواندن و روزه گرفتن و ... نسبت به عاملان آن‌ها بی تفاوت هستیم ما با آن زوار خانه خدا که امام صادق (ع) آن‌ها را سگ و خوک و میمون و کرگدن دید هیچ تفاوتی نداریم. دلیل این امر هم واضح است: نمازخواندن و حج رفتن و ... بدون درک جامعه و فضای اجتماعی-سیاسی حاکم بر آن و شرایطی که در آن زندگی می کنیم و بدون پرداختن به فلسفه عباداتی که انجام می‌دهیم (که همان نفی شرک و ظلم و ستم و تبعیض و فساد و غارت و ریا و استبداد است) کارهایی عبث و بیهوده هستند. – میمون و طوطی و ... هم تمرین داده شوند و عادت کنند می توانند مثل ما رکوع و سجود روند و ذکر گویند ....

مقالات بیشتر از من
سخنرانی من در مسجد شهرمان که هشداری درباره "تحریف عاشورا و تشیع علوی" در عصر و شرایط حاضر بود.

http://news.gooya.com/politics/archives/2016/10/2…

ترجمه سخنرانی من در دانشگاه هندوستان درباره چشم انداز صلح در خاور میانه!
http://iranglobal.info/node/66303

ترعیب، بازداشت و شکنجه دکتر سید محمد حسن حسینی توسط سپاه پاسداران جهل و تاریکی و غارت و خون
http://bit.ly/2hdn653

مدیر کل اطلاعاتی قاچاقچی ای که قصد "کشتن" من را داشت و موفق هم شد!
http://iranglobal.info/node/66335

من در جمهوری اسلامی ام یا در زندان یزید؟!
http://www.iranglobal.info/node/66835

در سیطره سپاه شیطان پیغمبر نما
http://bit.ly/2zXaFX1

این کارها را با مسیولان مستقل هم انجام میدهند:
http://news.gooya.com/2018/04/post-14289.php

کتاب من و وحشت منجر به قتل آنها
http://iranglobal.info/node/67273

تاراج و قلع و قمع من و نسل و تبار من توسط سپاه ابن مرجانه
http://iranglobal.info/node/67272

در چرایی هدف واقع شدن من در جمهوری اسلامی!
http://iranglobal.info/node/66680

My second Letter to Khamenei, Iran's Leader
http://iranglobal.info/node/66352

تیوری ها، کتب و مقالات علمی، اجتماعی و سیاسی من را که بواسطه خلق آنها مغضوب رژیم ایران شدم را در وبلاگ شخصی من ببینید:
http://beyondelt.blogfa.com

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

سید محمدحسن حسینی
http://beyondelt.blogfa.com

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.