رفتن به محتوای اصلی

باید بر سازندگان بیشعوری تاخت نه بر محکوم شدگان به بیشعوری
28.08.2018 - 20:25

به این نوشته ی جواد میری دقت کنید:

« ... به حکومت ناسزا می دهیم که پولهای ایران را به یمن و ونزوئلا و سوریه و عراق میفرستد و به ایران توجهی ندارد ولی واقعا درباره کدام ایران داریم صحبت می کنیم؟ در رفتار مردم این شهر تهران من سالهاست دقیق شده ام و شیوه مواجهه شان با محیط زیست و خیابانها و کوچه هایش را رصد می کنم و کاری که این به اصطلاح شهروندان با محیط خودشان می کنند کمتر از هجوم اسکندر و اعراب و مغول نیست. غروبی رفتم از فروشگاه خرید کنم دیدم طرف تو ماشین نشسته و ساندویچ نوش جان کرده و زحمت به خودش نمی دهد که بطری آبش را به سطل اشغال بیاندازد. پنجره ماشینش کشیده پایین و درست وسط خیابان پرت می کند. با پسرم بودیم. رفتم از روی زمین برداشتم و به او محترمانه می گویم "پسر خوب این چه کاری است. اشفال را در سطل زباله بینداز!" آنگاه نگاه عاقل اندر سفیهی به من می کند و با دستش می گوید دور شو! واقعا این هم تقصیر امپریالیسم جهانی و حمله اعراب و هجوم مغول و تهاجم اسکندر است؟ نخیر آقا! این آخر بیشعوری ملتی است که مسئولیت نمی پذیرد و حواسش نیست که کثافات خودش را باید خودش جمع کند. ما را چه به فرهنگ و تاریخ و تفکر و فلسفه! »

جواب فشرده بر متن بالا خواهم داد. کاری ندارم که میری درک درستی از حمله ی اسکندر و مغول ها ندارد، و تهران را شهر خود می داند و مدافع سرسخت ایرانیت است. موضوع من بحث انحرافی اوست.

ببینید، مرزهای روانشناسی جامعه شناسی برهم خورده است. تعریف های وارونه و ایدئولوژیکی از اخلاق ربطی به برداشت های ما از اخلاق اجتماعی ندارد. در وهله ی نخست چنین به نظر می رسد پسری که آشغالش را بر زمین می اندازد دارد بی مسئولیتی و بیشعوری و کثافتکاری می کند، و جامعه شناس ما متاسفانه فقط بیشعوری و کثافتکاری او را می بیند. اما در حقیقت همین گندزدن به شهر، نوعی عصیان افراد برای گندزنی های قدرتمندان و سیاستمداران است. میری خورده شدن رادارها و دریاها و چاههای نفت را نمی بیند. بدتر تر از آن، او آشغال های به وجود آمده از اختلاس ها و سیاست های غلط حمایتی از تروریست ها و جنگ طلب ها را که در شکل فقر کُشنده و فاحشگی و استرس و عصبانیت و خودکشی و غیره در مردم نمود پیدا می کند نمی بیند.

وقتی مردم برای حکومت دشمن می شوند و وقتی در می یابند که حکومت دشمن مردم است، و وقتی مردم قدرت تغییر را در خود نمی یابند و شاهد فساد سیاستمدارانشان هستند دست به رفتارهای استعاره ای و کنایی می زنند. پرت کردن پوست موز بر خیابان، تف کردن بر زمین و امثال این رفتارها در حقیقت پرت کردن زباله بر سر و روی سیاسیون است. یعنی چهره ی شهر از آنجا که چهره ی شهرداری است و چهره ی شهردار از آنجا که چهره ی حکومت است مردم دوست دارند که این چهره را به گند بکشند. در چنین جوامعی شاشیدن بر خیابانها و کوچه ها به نوعی شاشیدن بر چهره ی حکومت و سیاستمداران است. به نوعی در بعضی از موارد این رفتارها را اشکال پراکنده و کپی شده از رفتارهایی که در تظاهرات های حکومتی سر می زند هم می توان دانست. در تظاهرات های حکومتی پرچم های کشورهای دیگر را جر می دهند و بر رویش تف می کنند، و مردم همین نوع رفتارها را کپی کرده و علیه خود حکومت به کار می برند.

بعضی از نویسندگان درباری، جوانی را که آشغال و نفرت درونش را بر شهر پرت می کند می بینند و از بیشعوری او گله می کنند اما آشغال هایی که بر او حکومت می کنند را نمی بینند و یا می بینند و توجیه شان می کنند.
مردم بیشعور نیستند مردم را بیشعور بار می آورند و کار یک انسان جامعه شناس و فیلسوف و... این است که بر سازندگان بیشعوری بتازد نه بر محکوم شدگان به بیشعوری.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محمدرضا لوایی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.