همنشین بهار: داستان عاشورا، آلوده به خرافه و افسانه است
18.09.2018 - 14:05
https://www.youtube.com/watch?v=4aCkP9KHzWM
داستان عاشورا با خرافه و افسانه آلوده شده، اما هنوز در متن زندگى مردم و در عمق باورهاى آنان جریان دارد. چرا؟ چرا هنوز اشتیاق مردم این مرز و بوم به برگزاری اینگونه آئینها پابرجاست؟
پیش از ورود به بحث، تصریح کنم که من در برابر باورهای جزمی، به اصالت خرد(خردگرایی) تکیه داشته، به نقد ارزشهای سنتی و آئینی معتقدم بدون آنکه آنها را انکار کنم یا به سیاست ارتباط دهم.
عاشورا مرا با خود به دوران کودکی میبرَد، چه کسی است که در ایران زندگی کرده باشد و دوران کودکیاش از عاشورا و تاسوعا خاطرهای نداشته باشد؟ این روز برای من یادآور عاشورای سال ۵۷، عاشورای سال ۸۸ و عاشورای سال پُر اندوه ۱۲۹۰ است که ثقهالاسلام و دیگر شهدای راه آزادی بر چوبههای دار بوسه زدند.
ماجرای ۱۵ خرداد سال ۴۲ و محصول پُر از آسیب آن هم، به نوعی به عاشورا(و محرم آن سال) مربوط است. تظاهراتی که برخلاف تبلیغات حکومتی، مضمون ترقیخواهی نداشت و امثال طیب حاج رضایی و رمضان یخی، صحنهگردان و جلودارش بودند.
...
سال ۵۷، عمیقترین و اجتماعیترین عاشورایی که به آن راهپیمایی شگفت منتهی شد، آتشی برپا کرد که زبانههایش در پادگان لویزان افتاد. اگرچه در پرده آن عاشورا به وضوح تصویر امثال نصیری و ناجی با شمر و خولی پهلو میزد، اما آن رستاخیز عظیم، عاشقانهای غیرعاقلانه بود و پشتوانهی تئوریک نداشت. نه تنها با مدرنیته بیگانه بود، به «استبداد زیر پرده دین» هم کشیده شد...
به قول مولوی در داستان شکارچیای که در پی شکار مرغ هوا به سایه آن تیراندازی میکرد:
تیر اندازد به سوی سایه او
ترکشش خالی شود از جستجو
ترکشش خالی شود از جستجو
ره نبرده هیچ در مقصـود خویش
رنج ضایع، سعی باطل، پای ریش
ادامه
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
انتشار از:
همنشین بهار
افزودن دیدگاه جدید