رفتن به محتوای اصلی

در دفاع از رای به روحانی
06.01.2019 - 12:56

واقعیت سیاسی ایران در زمان انتخابات:

1. بخشی از مردم ایران، به هر انگیزه‌ای دل در گرو حکومت مذهبی داشتند. همچنان که هنوز نیز دارند. این گروه با گفتمان برانداز همراهی نمی‌کند.
2. برای بخش بزرگی از مردم در آن زمان، امید به بهدیسی و اصلاح کارها از رهگذر صندوق رای همچنان بهترین و کم‌‌هزینه‌ترین گزینه بود.

3. در زمان انتخابات، گروه‌های مخالف رای‌دادن، راهبرد، راهکنش و برنامۀ مشخصی نداشتند که به عنوان دگرگزینِ (آلترناتیو) کنش سیاسی در ایران معرفی شود.

در چنین شرایطی رای ندادن، حتی اگر شکلی سامان مند و گسترده نیز به خود می‌گرفت، گرهی از کار فروبستۀ سیاست در ایران نمی‌گشود. همچنین اصلاح طلبان این امکان را می‌یافتند که تغییر نکردن شرایط کشور را به شرکت نکردن مردم در انتخابات پیوند بدهند و این احساس را در مخاطب خود به وجود بیاورند که اگر روحانی در دور دوم رای می‌آورد، چنین و چنان می‌کرد و رای ندادن شما دلیل محقق نشدن این آرزوها است. این گونه در ذهن بخشی از مردم، اصلاح طلبان همچنان دکاندارانی می‌ماندند که کالایی برای عرضه دارند. اصلاح طلبان پیشتر نیز از چنین راهکنشی (تاکتیکی) بهره برده بودند.

برای رای دادن اما دو حالت و برای هر حالت دستاوردهایی انگاردنی بود:

یکم: حسن روحانی چنان که پیمان کرده بود، کشور را به سوی آشتی با هازمان (جامعه) جهانی و گسترش فضای آزاد اندیشگی و اقتصادی رهنمون می‌شد. این حالت اگرچه آرمانی نبود، ولی می‌توانست نویدبخش این باشد که کشور اگرچه آهسته؛ ولی در راهی درست گام برمیدارد. این که شماری (که دست بر روزگار بیشترشان نیز در بیرون از ایران زندگی می‌کنند) به کمتر از ترادیسی (تبدیل) یک شبۀ ایران به کشوری همچون سوئیس و سوئد راضی نمی‌شوند و به هر شخص یا گروهی که به چیزی کمتر از آن رضایت میدهد، ناسزا می‌گویند، پیوندی با جهان سیاست و واقعیت‌های آن ندارد.

دوم: حسن روحانی به وارونه پیمان ها و وعده‌هایش، به راه حاکمیّت برود. در زمان انتخابات هنوز بخش درخور نگرشی از مردم به امکان بهدیسی کارها از درون ساختار حاکمیت امید داشتند و رای دادن به روحانی برای آنها آری گفتن از سر درد و درماندگی به واپسین امیدهای زنده‌ای بود که در دل داشتند. با فرصتی که این بخش از مردم به روحانی دادند و دیدن عملکرد منفی و ناامیدکنندۀ او، این پرونده در ذهن بخش بزرگی از مخاطبان اصلاح‌طلبی، برای همیشه بسته شد. این راهی بود که بخش بزرگی از مردم ایران باید برای رسیدن به شعار «اصلاح طلب، اصول گرا» می‌پیمودند.

درواقع حاکمیت، هر بار با بستن راه تغییر از درون، مردم بیشتری را به این دل‌استواری می‌رسانَد که دگرگونی را باید در بیرون از چهارچوب پذیرفته شدۀ سیاست ورزی رسمی جستجو کنند.

اکنون اگر کسانی به دنبال این هستند که بگویند ده یا بیست سال زودتر از این دسته از مردم به این نتیجه رسیده بودند، خب، تنها پاسخی که می‌توان به این دسته داد این است که خوش به حال شما. جمله‌هایی مانند «من از آغاز سلطنت‌طلب یا مارکسیست بودم»، «من از آغاز از اینها بدم می‌آمد» و... تنها از این جهت سودمند است که ما را با دیدگاه‌های گویندۀ سخن آشنا کند. ولی نسخۀ سیاسی‌ای که برای یک هازمان (جامعه) پیشنهاد می‌شود، باید نسبت پررنگی با واقعیت‌های سیاسی آن هازمان داشته باشد. سیاستمدار در آرمان شهر زندگی نمی‌کند. پایی بر زمین واقعیت دارد و تنها گامی یا چند گام جلوتر از کسانی گام بر‌می‌دارد که در پی او روان هستند.

آگاهی، شناخت و دانستن تا هنگامی که شخصی است و در میان بخش چشمگیری از تودۀ مردم گسترش نیافته، در پهنۀ سیاست کارایی ندارد. گویا شماری آگاهانه یا ناآگاهانه دیگرسانی (تفاوت) کار اندیشمند و کنشگر سیاسی را فراموش می‌کنند. این دو مفهوم را با هم می‌آمیزند و اندیشه‌ها و آرمان‌شهر خود را با طرح‌های کاربردی دیگران می‌سنجند. این کار آشکارا مغلطه است.

نباید فراموش کرد که بسیاری از رای‌دهندگان با خونِ دل رای داده‌اند و رای دادنشان نه از سر این بوده که بودمایه (ماهیّت) و سرشت حکومت و ساختار آن را نمی‌شناخته‌اند؛ بلکه آنها در شرایطی که هیچ راهبرد و راهکنش جدی و عملی‌ای از سوی دیگر مدعیان سیاست ارایه نشده بود، کم هزینه‌ترین راهی را که در آن احتمالی هرچند اندک برای بهبود کارها وجود داشت، برگزیدند.

سیاستمداری چون داریوش همایون نیز که در جهان اندیشه، سلطنت‌طلبی مشروطه‌خواه بود، در جریان جنبش سبز از این جنبش پشتیبانی کرد. بی‌گمان پشتیبانی داریوش همایون از جنبش سبز در آن بازۀ زمانی را نمی‌توان نمودگار عشق و شیفتگی آن مرد به موسوی و خط امام به شمار آورد.

نکتۀ پایانی اینکه در میان مردم ما هنوز هم کم نیستند کسانی که در بسیاری زمینه‌ها ناآگاهند و در بسیاری فتادها (موارد) غرق در پندا‌رهای خرافی‌. از نگاهی، انتخاب شدن حسن روحانی در انتخابات پیشین، در ژرفا بخشیدن به شناخت و آگاهی این مردم از حاکمیت نقش پررنگ‌تری داشته است تا کار کسانی که چهل سال است کنش سیاسی‌شان به ناسزاگویی به حکومت و گله‌گزاری از مردم محدود شده است.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

رضا وضعی
برگرفته از:
ایمیل دریافتی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.