رفتن به محتوای اصلی

در بارهء حجاب و قانون منع بُرقع و روبنده در فرانسه
13.06.2012 - 03:11

این تصویر را حدود یک سال پیش ، جایی دیدم در  فیسبوک. موضوع منع قانونی برقع و روبنده را در مجامع عمومی و دولتی در کشور فرانسه مطرح کرده بودند و به این قانون ایراد داشتند. من نظر خودم را در حاشیه نوشتم و  آنچه در زیر آمده است حاصل مباحثات اینجانب است در زمینه حجاب ، قانون منع برقع در فرانسه ، اسلامیسم و جایگاه زن و برخی نکات جانبی دیگر که با بعضی دوستان آشنا یا نا آشنا و رهگذر انجام یافته و تصور می‌کنم بد نیست که آن را در معرض نگاه دیگران هم قرار دهم تا اگر کژی در آن دیده شد یاد آوری کنند و گوینده را به راه راست سوق دهند.
...................................................

روبنده و پوشش چهره و دست و پیشانی زنان یعنی تحقیر انسان و نه فقط تحقیر زنان. مهم نیست که زنی به زور و فشار شوهر یا پدر یا برادر در برقع یا روبند پنهان شده باشد یا به اختیار خود این پوشش حقارتبار را برگزیده باشد. مهم این است که در کشور و فرهنگی که خود یکی از پایه گذاران حقوق بشر بوده است، قانون نمی‌تواند اجازه دهد که عده‌ای به نام عقیدهء دینی انسان را تحقیر کنند. حجاب و به ویژه  برقع  و نقاب ننگ بشریت است و قانون باید هم روشنگری کند و هم سوء استفاده اهل تحجر و عقب ماندگان فکری و فرهنگی را محدود سازد به ویژه آنکه در این سال‌ها این پوشش ننگین که از حرمسراهای شیخ‌های عرب به اروپا صادر می‌شود معنای ایدئولوژیک و سیاسی یافته است و آشکارا به پرچمی بر ضد دستاوردهای دموکراسی و حقوق بشر در جوامع مدرن و اصولا تعرض و اعتراض به مدنیت مغرب زمین بدل شده است. این پوشش زشت، یک یونیفرم است برای آن‌ها که چون فرصت نیافته‌اند یا جرأت ندارند که آشکارا به جنگ دستاوردهای دموکراتیک جوامع مدرن بروند شعار مرگ بر آزادی و مرگ بر دموکراسی و «مرگ بر غرب» خود را به زبان لباس و پوشش بیان می‌کنند. همین روش خفت بار و برده ساز را تخم و ترکهء خمینی سی سال است در ایران پیاده کرده‌اند و میهن ما را به بیت الحزن و سرای خفت زن و مرد بدل کرده‌اند ما ایرانی‌ها قربانی این توحش اسلامیسم سیاسی شده‌ایم و این خود، برای هفت پشت بشریت کافی ست. فرانسوی‌ها و ملت‌های جوامع آزاد نباید به یک مشت متوهم عقب مانده که پوششان تنها واکنشی ست در برابر عظمت آزادی و دموکراسی اجازه دهند که دستاوردهای انسانی و مدنی و فرهنگی و سیاسی آنان ملعبهء سنت‌های قرون وسطایی کسانی شود که به کشور آنان مهاجرت کرده‌اند و از نعمت آزادی و مواهب قانونی شهروندان کشورهای میزبان به تمام و کمال برخوردارند. قانونی که سوء استفاده از آزادی به نفع بردگی را محدود می‌کند قانونی ست درست و باید از آن دفاع کرد. برای به دست آوردن آنچه که به نام دموکراسی و آزادی در غرب در دسترس همگان قراردارد و گبر و ترسا به تساوی ازآن برخوردار ند، آزاد اندیشان و متفکران و زنان و مردان کشورهای غربی بیش از چهارصد سال تلاش کرده‌اند. اینهمه را نمی‌توان به فرهنگ  برقع و مقنعه  و حرمسرا و تعدد زوچات و تمتع جنسی مردان از دختران نابالغ و قانون قصاص و سنت بردگی زن و کودک فروخت. زنده باد قانون محدودیت حجاب روبنده و مقنعه در فرانسه و امیدوارم کشورهای دیگر اروپایی هم از فرانسوی‌ها یاد بگیرند.

آقایی ذیل این یادداشت من کامنتی گذاشته بود و از ضرورت «حفظ ناموس» سخن گفته بود وسخنان ما را شعار نامیده بود و طرفداری از لخت بیرون آمدن ناموس دیگران خوانده بود و از اینکه در غرب هم زنان وسیله و ابزار می‌شوند و ازین قبیل در ضمن آن گفته بود که «من به تاریخ ایران و تمدن هخامنشی توهین کرده م، چون حجاب و مقنعه و نقاب  را نشانهء بردگی زنان دانسته‌ام و توجه نکرده‌ام که در آثار باقی مانده از دوران باستان، در ایران زنانی بوده‌اند که پوشش‌هایی شبیه به مقنعه و برقع داشته‌اند.» ـ
البته من چنین آثاری را ندیده‌ام و راست یا غلط ان برمن روشن نیست.

به هرحال من یادداشت زیر را در پاسخ ایشان نوشتم: ـ

«آقای محمد. این حرفهایی که شما نوشته‌اید شبیه شعار‌های سی و دو ساله دیوارهای تسخیر شدهء ایران به وسیله بسیجی‌ها و حزب الله است. با این تفاوت که یک سُس هخامنشی هم به آن زده شده است. دوست عزیز. اگر در دوره هخامنشیان هم مقنعه بوده دلیل بر خوبی مقنعه و حجاب نیست. دوران‌های گذشته دوران کودکی بشر بود و کارهایی می‌شد که امروزه باعث ننگ بشریت است. ما اکنون در قرن پنجم پیش از میلاد مسیح زندگی نمی‌کنیم در حجاز و حیره سالهای نخستین هجری هم نیستیم. این سنت پلید که زن را به برده مرد تبدیل می‌کند و به اندرونی می‌فرستد به واسطه برخی دستورات دینی در بعضی جوامع قبیله‌ای تثبیت شده و با سماجت و خشونت ننگ آوری همچنان ادامه دارد مثلا در عربستان سعودی و کویت و نزد شیخ نشین‌های عرب و نزد برخی قبایل پشتون در افغانستان و پاکستان هنوز سرسختی می‌کند نه فقط با زن بلکه با انسان دشمن است. این سنت که زن را به اندرونی می‌فرستد و تبدیل به «چیز» یعنی اوبژه جنسی مرد می‌کند و به مرد پنجاه شصت ساله حق می‌دهد که چندین زن و دخترجوان را درخانه اسیر کند و به کارخانه تولید بچه و به ابزار فرونشاندن آزجنسی حیوان وار خودش بدل کند یک شیوه ضد بشری ست و با جهان امروز سازگار و با ارزش‌های والای بشری که دست آورد جهان مدرن است همآهنگ نیست و از برده داری بد‌تر است و می‌باید بشریت مدرن در مقابل ان بایستد و هرجا که این شیوه اعمال شد، در لغو آن اقدام کند. این بربریت است و با چهارتا آیه و پنج تا حدیث نمی‌شود آن را مثل میخ در کله انسان‌ها کوبید. تخم و ترکه خمینی سی و دوسال است بودجه مملکت را همراه با اسلحه و چماق و تیغ و اسید و شستشوی مغری در کودکستان و مدرسه و دانشگاه و روزنامه و رادیو و تلویزیون و منبر و مسجد و مرده شوخانه‌ها، صرف می‌کنند تا این حجاب جنایتکارانه لعنتی را به ملت ایران تحمیل کنند اما مقاومت جامعه و حیثیت انسانی زنان و مردان ایرانی موجب شده است که حکومت ملا‌ها این آرزوی عهد بوقی خودش را به گور ببرد. این شعار نیست. مقاومت زنان ایران در برابر این حجاب تحمیلی ملا‌ها یک حماسه تاریخی ست که جهانیان را شگفت زده کرده و سرانجام به امحاء حاکمیت آخوند‌ها خواهد انجامید. دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. بعد هم من طرفدار لخت بیرون آمدن کسی نیستم، مخالف هم نیستم. هرکسی به خودش مربوط است که به چه صورتی بیرون بیاید خواه به قول شما ناموس من باشد خواه ناموس تو. ناموس من و تو به خودشان مربوط است که چه لباسی بپوشند. فضولی در باره پوشش ناموس من و تو به من و تو نیامده و خمینی هم با طرح حجاب اجباری و چپاندن آن در قانون حکومتی به ملت ایران خیانت کرده است و خواه و ناخواه دکان میراث خواران او تخته خواهد شد و این بساط ننگین برچیده خواهد شد و این شب سیاه به سپیدی خواهد گرایید.» ـ م

‌‌ همان آقا با دیدن این یادداشت، مطالبی نوشتند با این مضمون که من سفسطه و مغلطه کرده‌ام و بعضی سخنهای یشین را تکرار کرده بودند که در پاسخ ایشان نوشته شد: ـ
«دوست عزیز
من نه مغلطه‌ای دارم باشما و نه سفسطه‌ای. به هخامنشی هم توهین نمی‌کنم. 
چنانچه در آن روزگار زنان چهره از مردان می‌پوشیده‌اند ـ که البته مطمئن نیستم ـ حتما دلیل اجتماعی و فرهنگی داشته و در هر حال با زمانه و جامعه آن روز هخامنشی سازگار بوده. اما دلیل نمی‌شود که امروز ما با تکیه بر برخی گزارش‌های مورخین یا حتی با تکیه بر مطالعات باستان‌شناسان حجاب اجباری ملا عمر و ملا علی و ملا روح الله را که با جنایت و بیداد بر ملت افغانستان و ایران در قرن بیست و یکم تحمیل شد بپذیریم و آن را توجیه کنیم. 
صحبت سر قانون منح برقع در مراکز دولتی و مجامع عمومی در کشور فرانسه بود. 
این قانون برای دفاع از آزادی و برای دفاع از مساوات میان شهروندان زن و مرد فرانسوی تدوین شده و برای جلوگیری از رفتار قرون وسطایی ریشو‌های خشکمغزی که غالباً زیر تأثیر تبلیغاتی هستند که با بودجه شیخ‌های نفتی در اروپا انجام می‌گیرد بوسیله ملاهایی که به آن‌ها «امام» می‌کویند و از حقوق بگیران سعودی‌ها یا شیخ‌های گوناگون عرب هستند و درسشان را از ملاعمر و بن لادن یاشیخ‌های سلفی و وهابی عرب می‌گیرند و در کشور آزاد و قانونمدار فرانسه قصد دارند حرمسرا درست کنند و می‌خواهند زن را مثل پرواری جنسی و ابزار تولید مثل در کنج خانه ببندند. 
محدود کردن این گونه رفتار کاملا درجهت آزادی و حقوق انسانهاست. این نوع محدودیت قانونی به گوهر با قوانین جنایتکارانهء تحمیل اجباری حجاب که سی و دوسال است به وسیله خمینی و میراث بران او به ضرب دشنه و باروت بر ایرانیان تحمیل می‌شود تفاوت دارد. 
قانون خمینیستی برای برده ساختن زنان ایران رسمیت یافت و اجرا شد اما قانون منع برقع در فرانسه، برای دفاع از دستاورد‌های آزادی و دموکراسی و حقوق بشر در این کشور است که به وسیله مشتی متعصب خشک اندیش نادان مهاجر مورد تهدید قرار گرفته است. 
آقای... عزیز. امیدوارم این چند سطر دروجود نازنین شما اثر مثبتی بگذارد وگرنه هم وقت اینجانب تلف شده و هم شما دلخور شده‌اید.

باری ابشان هم پس از خواندن یادداشت بالا نوشته بودند که «از موضع غرور و قدرت حرف زده‌ام و گله‌ای کرده بودند و گفته بودند که با ایران و اسلام کاری ندارند و به قانون منع برقع در فرانسه معترضند، و بازهم به استفاده ابزاری از زنان درغرب اشاره کرده بودند که این یادداشت را گذاشتم: ـ
«دوست عزیز. غرور و قدرتی درکار نیست. شما به سخن من ایراد داشتید من هم پاسخ دادم. ضمنا هرگاه بخواهیم در باره حجاب حرف بزنیم ناچاریم در باره «اینجا» (ایران) و «اسلام عزیز» حرف بزنیم این معضل و گرفتاری و این پوشش اسارت بار به نام اسلام از سوی آخوند‌ها و بنیادگراهای خشک مغز ایرانی و عرب (هردو) بر انسان‌ها تحمیل می‌شود و نمی‌شود با «اسلام و اینجا» کاری نداشت. 
اگر می‌خواهید با این دوتا کاری نداشته باشید بهتر است وارد این بحث‌ها نشوید. ضمنا مسئله حجاب (چادر و برقع) با این تبلیغات قشریون که می‌گویند در غرب هم زن ابزار است دو موضوع متفاوتند.. ـ 
ابزاربودن زن مثل ابزار شدن مرد محصول جامعه مصرفی ست و کار بازار و تولید است که شیخ‌ها و آخوندهای ایرانی و بازاری‌های آزمند و بی‌فرهنگ و مفتخوار ایرانی باآن اتفاقاً میانه بسیارخوبی هم دارند و اصولا چون سازنده نیستند و ذهن و فرهنگ خلاقیت و آفرینندگی و تولید کنندگی ندارند، به تجارت و دلالی و ریزه چینی از محصولات دیگران می‌پردازند و با وارد کردن اجناس و کالاهای دیگران از صدقه سر پول نفت و گاز و سایر منابع ملی ایرانیان مصرف بنجل آلات دیگران را درجامعه رواج می‌دهند و انگل وار ملت را می‌دوشند و پشت خودشان را می‌بندند و در امارات دوبی و قطر تور می‌خرند. 
جامعه مصرفی و بازار و کالا هم از زن بهره می‌گیرد هم از مرد. این موضوع ربطی ندارد به حجاب اجباری و دختربچه نه ساله را به حجله مرد شصت ساله فرستادن و حرمسرا باز کردن و از کودکان تمتع جنسی بردن و به ضرب و زور حدیث و روایت و پرت و پلاهای آخوندی سنت‌ها پوسیده وجنایتکارانهء جوامع و قبایل عقب مانده عصر حجری بازمانده از اعراب بادیه نشین هزار و پانصد سال پیش را بر ضد زنان توجیه کردن و مشروعیت دادن. اگر صلاح نمی‌دانید وارد بحث نشوید. اگرهم حرف‌ها تکراری ست یا برای بعضی جاهای ذهن و تصور و ایمان یا موقعیت شما ممکن است ضرر‌هایی داشته باشد، ندیده و نشنیده بگیرید. پاسخ دادن به شما هم یک جور بهانه است برای آنچه که باید گفته بشود. دیگران هم اینجا حضور دارند دوست جوان من... ـ

سپس صفحه را ترک کردند و نظراتی را هم که ارائه کرده بودند باخود بردند و ناچار یادداشت زیر در آنجا گذاشته شد: «این جناب محمد صلاح خودشان را در هجرت دیدند و گفته‌ها و اعتراضاتشان را هم با خودشان بردند. این هم یک جور مناظره است. امیدوارم دلخور نرفته باشند.

این هم نظر عابر دیگری بود  به نام م.س درباره‌‌ همان موضوع:

‎ «حجاب و به ویژه برقع ننگ بشریت است و قانون باید هم روشنگری کند و هم سوء استفاده اهل تحجر و عقب ماندگان فکری و فرهنگی را محدود سازد به ویژه آنکه در این سال‌ها این پوشش ننگین که از حرمسراهای شیخ‌های عرب به اروپا صادر می‌شود معنای ایدئولوژیک و سیاسی یافته است و آشکارا به پرچمی بر ضد دستاوردهای دموکراسی و حقوق بشر در جوامع مدرن و اصولا تعرض و اعتراض به مدنیت مغرب زمین بدل شده است. این پوشش زشت، یک یونیفرم است برای آن‌ها که چون فرصت نیافته‌اند یا جرأت ندارند که آشکارا به جنگ دستاوردهای دموکراتیک جوامع مدرن بروند شعار مرگ بر آزادی و مرگ بر دموکراسی و «مرگ بر غرب» خود را به زبان لباس و پوشش بیان می‌کنند.» اولا لطفا در استفاده و معنای واژگانی که بکار می‌برید دقت بیشتری فرمائید، چطور از قانون انتظار روشنگری دارید؟!!! دوما گفتمان تهاجم فرهنگی جمهوری اسلامی از منطقی مشابه منطق شما استفاده می‌کند و یکی از راههای جلوگیری از نفوذ غرب را در مبارزه با بد حجابی و مجبور کردن جامعه در استفاده از نوعی پوشش با قانونی کردن آن می‌داند... اما نوع پوشش که از حقوق اولیه نوع بشر و در انتخاب نوع آن آزاد است جبهه مناسبی برای مقابله چه در ایران و چه در فرانسه نیست و نتیجه‌ای عکس خواهد داد... ضمن مخالفت با وضع قوانینی از این دست اما دلایل دیگری که دولت فرانسه برای اعمال این قانون آورده در جای دیگر قابل بحث است.

در اینجا به سخنان ایشان پاسخ زیر داده شد:

اولاً قانون روشنگری می‌کند. زیرا از زمانی که لایحه آن و ایدهء آن در جامعه طرح می‌شود و به مجلس نمایندگان می‌رود، اهل نظر و مردم و روزنامه‌ها و رسانه‌ها  و کارشناسان گوناگون  از ابعاد گوناگون درباره آن بحث می‌کنند و موجب روشنگری می‌شوند و پس از تصویب هم نقش روشنگری‌اش را ادامه می‌دهد چون به عنوان قانون در جامعه حضور دارد و موجب ارائه بحث و مناظره و مجادله است پس روشنگر است. 
دوم اینکه صحبت بر سر قانون در یک کشور قانونمدار و آزادی ست که دموکراسی و فرهنگ دموکراتیک در آن سابقهء چند صد ساله دارد و ملتی خشت به خشت بنیان آزادی خود را در آنجا ساخته و بنای شکوه‌مندی برآورده است که نمی‌تواند آن را دودستی تقدیم افکار بن لادنی و شیخ پشم الدین‌های حرمسرادارکند. در این کشور آزادی پوشش سرجای خود باقی ست اما وقتی پوشش وسیله تبلیغات سیاسی و ایدئولوزیک می‌شود و علنا سنت بردگی را در سایه آزادی و دموکراسی در جامعه ترویج می‌کند قانون می‌باید از آزادی و برابری زنان و مردان که جامعه با خون دل کسب کرده دفاع کند. 
منطق آخوند‌ها و تهاجم فرهنگیشان ربطی به قانون منع برقع ندارد. آن‌ها می‌خواهند کشوری را به هزار سال قبل برگردانند و دعواشان باعلم و عقل و فرهنگ و آزاد اندیشی ست و درحالیکه با وقاحت تمام از دستاورد‌های فنی و تکنولوژی غرب استفاده می‌کنند و درحالیکه با رذالت تمان نفت و گاز و سایر منابع ملی ایران را به همین غرب می‌فروشند تا مخارج واپس راندن کشور و ملت ایران را تأمین کنند، در همین حال با اندیشه آزاد و با فرهنگ دموکراسی و با حقوق بشر و با فلسفه و فرهنگی که این امکانات فنی و تشکیلاتی و نظامی را در اختیار آنان نهاده دشمنی می‌کنند و اسمش را غرب زدگی گذاشته‌اند. گویا غرب دوپاره است که یک پاره‌اش خوب و مفید است و پاره دیگرش شیطانی و حرام. 
آن‌ها فرهنگ و فلسفه‌ای را که جوامع مدرن را به دستاوردهای علمی و فنی و تکنولوژیک راهنمایی کرده است، شیطان می‌نامند و غربزدگی می‌نامند اما خودشان هواپیما سوار می‌شوند و برای امامشان و رهبرشان و سایر ملاهای حکومتگر در ایران، مدرن‌ترین تکنولوژی‌های مربوط به پزشگی را وارد می‌کنند تا به پیر و پاتال‌های مستبد و قشری و جنایتکار عمر نوح بدهند. گویا دستگاهی که قلب یک شیخ متحجر نادان را مشغول به کار نگاه می‌دارد خوب است اما فکر و فلسفه‌ای که زمینه ساز وجود چنین دستگاههایی بوده است بد است. بنا بر این مغلطه نکنید. ملا‌ها دروغ می‌گویند. آنچه منافع آن‌ها را و تداوم حکومت توحشبار آن‌ها را تأمین کند برای آن‌ها خوب است و غرب نیست و شیطانی نیست، اما آنچه فکر ملت ایران را باز کند و مردم را در برابر نظام بردگی و برده پروری و بربریت آنان به مقاومت وادارد بد است آنچه مردم را آگاه کند غربزدگی ست. بی‌حجابی هم یکی از آنهاست. 
به هرحال مردم فرانسه به اندازه کافی عقل و دانش و آگاهی و شعور و فرهنگ دارند و خوب و بدخودشان را می‌شناسند. فرهنگسازان جوامع مدرن سرمقاله‌های حسین شریعتمداری را نمی‌خوانند و نیازی هم به آن ندارند تا ببینند معترضان حکومت‌های عقب مانده اسلامیستی عرب یا ایرانی یا پاکستانی چه نظری در باره قوانین مصوبهء آنان دارند... میان قانون منع برقع در فرانسه و قانون تحمیل حجاب اجباری خمینی هزار و چهار صد سال تمدن و اندیشه و فرهنگ بشری فاصله است این دو با هم قابل قیاس نیستند. اختلاف میان این دو، اولا کیفی و ثانیاً نجومی ست... ـ

در اینجا یکی از رهگذران که نظریاتش بی‌شباهت به افکار رایج در یکی از احزاب اورتودوکس چپ ایرانی نبود یادداشت زیر را نوشته بود :

باید مخالف پوشش اجباری بود. اگر امری داوطلبانه باشد کسی حق دخالت در آن را ندارد. فرانسه باید از فردا زنان با حجاب را در ادراه پلیس کتک بزند و به زور چادر از سرشان بردارد و بیندازدوش تو خیابان و اسمش را بگذارد اجرای قانون و عده‌ای مخالف حجاب هم برایشون دست بزنند. مسایل اجتماعی را نباید با انتقامجوئی مخلوط کرد

در پاسخ ایشان چنین گفته شد:

اولا قانون مربوط به زنان برقع پوش است. با این برقع و پشت این برقع تعدد زوجات و حرمسرا داری نهفته و پشت آن به حجله فرستادن دختر نه سه در رختخواب پیرمرد شصت ساله به اسم سنت نبوی و پشتش قانون قصاص و سنگسار و اعدام. 
این‌ها عناصری ست مربوط به بربریت که هنوز در گوشه‌هایی از جهان سوم بو یژه در بعضی کشورهای اسلامی سخت سری می‌کنند و بشریت را به بند می‌کشند و تحقیر می‌کنند و سی و دوسال است خمینسم و خط امام چنین توحشی را برملت ما هم تحمیل کرده و ایرانیان بهتر از هر کسی عمق فاجعه را درک می‌کنند. بهتر است کسانی که به سائقهء ایدئولوژی‌های توتالیتر تا امروز مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی را تفسیر می‌کردند، اینک به بهانه قانون منع برقع پشت نقاب آزادیخواهی و دفاع از پوشش آزاد سنگر نگیرند. 
بعضی افکار در نزد بعضی کسان پنهان کردنی نیست. 
پریرو تاب مستوری ندارد
در ار بندی سر از روزن درآرد
ما ایرانی‌ها بخصوص کسانی از ما که روزگاری با خمینیسم قاطی بوده‌ایم و در پرتو ارزش‌های ضد انسانی ولایت فقیه متفکر شده ایم و سیاسی شده‌ایم و نظریه پرداخته‌ایم و کسانی از ما که زیر پرچم ایدئولوژی‌های توتالیتر جان سختی، صاحب افکارشده‌ایم و قلم زده‌ایم و قدم رو رفته‌ایم که هنوز هم پس از بیست سال آن سوی فروپاشی قلعه استالینستی روسی در یاخته‌های فکری ما جاخوش کرده است، درجایگاهی نیستیم که دفاع از آزادی فردی و آزادی پوشش را به فرانسوی‌ها یاد بدهیم. آن‌ها خودشان به دنیا یاد داده‌اند و پدران دموکراسی و پدران اومانیسم غربی و پدران آزادی زیر آسمان آن‌ها نفس کشیده بوده‌اند و به زبان آن‌ها سخن می‌گفته‌اند. صحبت از انتقام جویی درکار نیست و محلی از اعراب ندارد. 
هیچ انسان عاقلی انتقام اسید‌هایی که در ایران برصورت زنان ایرانی ریخته شد و توسری‌هایی که بر سر خواهران و مادران ما زدند تا روسری و سپس چادر را اجباری کنند و انتقام کودکان سه ساله ما را در که درکودکستان‌ها لای کفن سیاه پیچیدند، از زنان فلک زده‌ای نمی‌گیردکه شوهران ابله متحجرشان آنان را شستشوی مغزی می‌دهند و وادار می‌کنند تا در فرانسه میان جوال سیاه فرو بروند. 
مسئله مقاومت در برابر سنت‌های بدوی و برده ساز و ضد انسانی مطرح است و هر قانونی که در این جهت کار کند قانونی ست بشردوستانه و طرفدار آزادی. دایه مهربان‌تر از مادر برای آزادی نشویم. فرانسوی‌ها می‌دانند این نعمتی را که طی صد‌ها سال با خون دل و عرق جبین و رنج روح و عصاره ء فکر به دست آورده‌اند چگونه حفظ کنند. من و شما نگران نباشیم.

دوست عابر دیگری به نام م. ر. ف اینگونه اظهارنظر کرده بودند:

صحبت‌های جناب جلالی، چند وجهی‌ست؛ رنگ‌وبوی قشنگی دارد، چون، به‌شدت به موضوع نزدیک‌شده‌اند؛ شاید اگر کمی از سوژه فاصله بگیرند، دیگر، بخش‌های مختلف جامعهٔ فرانسه را، از جمله روشنفکران جامعه را در کاسهٔ سیاست‌گزاران نمی‌ریزند؛ می‌توانم، چندین گزارش مفصل از نشریات آلمانی که روزنامه‌نگاران فرانسوی آن را نوشته‌اند، مثال بیآورم که این تکاپوی سیاست‌مداران فرانسوی را، نشانهٔ بازگردان دوبارهٔ دموکراسی در فرانسه می‌دانند. این را ما برای ما آشناست،‌‌ همان ارتجاع؛ شاید از نگاه شما، این حق امثال باشد که در مورد مادر دموکراسی صحبت کنیم و از آن خرده بگیریم، تنها به این دلیل که، آدم‌هایی از نوع شرقی هستیم، و پدران‌امان که هم‌سن و سال شما هستند، ما را به دخمهٔ جمهوری اسلامی انداخته‌اند، ولی این خود، مصداق حق‌ندیدن است که دستآورد سالارهای فکری تاریخ این کشور، به‌پای خرده‌ فروش‌های سیاست‌مدار امروزی نوشته‌شود؛ شما با این طرح موافقید، در کمال احترام، اما این روند رو یه‌رشد را دین‌ابزاری برای منکوب و سرکوب نوع آدم می‌دانم؛ فرانسهٔ عزیز دل ما که صد سال، مغذی فکری روشنفکران هیجان‌زده‌ ما بوده، ولی آن‌ها را جز پرستش، چیزی دیگر نیآموختند، سپهسالار تنوع در فکر و زبان و رخت و ظاهر بوده؛ همانی که ما آرزوی‌اش را داشتیم و هم‌نسلان شما، برای‌امان تعریف و تبلیغ‌اش کرده‌اند. مگر می‌توان با پوشش یک نفر، کسی را ذهن‌خوانی کرد و مگر او حق‌ندارد، در کنار دیگرانی که چند شوهری را تبلیغ می‌کنند، تن خودش را پاس بدارد و از این حس خود لذت ببرد... طول کلام، چربید بر اصل قضیه... کوتاه اینکه، نگاه شما را، تمجید و پاس‌داری تفکر راست‌های افراطی فرانسه و حاکمیت فعلی آن می‌بینم و نه، کل فرانسه؛ سپاسگزارم که فرصت نوشتن در اینجا را به دادید.

دوستی به نام مهرداد ابن دوبیت را از ابوالقاسم لاهوتب نقل کرده بودکه آوردن آن در اینجا خالی از لطفی نیست:

زمن بشنو کمی گر شرم آری
زن خود را، که ناموست شماری
اگر پوشیده می‌داری چه دانند 
که تو ناموس داری یا نداری؟

در اینجا آن دوست سابق (ف. م) که افکارش شبیه به آموزه‌های آن حزب قدیمی چپ بود یادداشت زیر را در اعتراض به سخنان پیشین من نوشته بود: 

استدلالات شگفتی می‌کنید دوست من. آنچه در مغز شماست و یا در بازی سیاست روز فرانسه است آیا واقعا از نظر اجتماعی مشکل گشا شده است. آیا با کتک زدن زنان محجبه در اداره پلیس و بزور چادر را از سرشان برداشتن در حالی که خود آن‌ها تمایل به حمل آن دارند تمام این مشکلاتی که شما شمرده‌اید بر طرف شده است. آیا با یک کشف حجاب اجباری و با قانون و کتک و جریمه، فرهنگ عقب مانده ۱۴۰۰ ساله بر طرف شده است حقیقتا معجزه شده و به آقای سرکوزی بعد از حمله‌اش به لیبی باید اقتداء کرد. اگر فکر می‌کنید تعدد ذوجات بعد از تصویب این قانون از بین رفته و یا به مرد مسن دختر جوان را به اجبار به همسری نمی‌دهند سخت در اشتباهید. ریشه این مسایل جهل و وضعیت نابسامان اجتماعی است که تنها با کار فرهنگی با حوصله می‌شود آنرا از بین برد و نه با شلاق زدن در ملاء عام با عمامه و یا با کراوات.

پاسخ من به او چنین بود:

قانون اجازه شلاق زدن نمی‌دهد. 
چرا شما برای اینکه نتیجهء مطلبوبتان را به دست بیاورید همه چیز را به قول فرانسوی‌ها دراماتیزه می‌کنید؟ آیا هنگامی که شما در رانندگی خطایی می‌کنید یا از چراغ قرمز عبور می‌کنید کسی شما را شلاق می‌زند؟ خیر شما را جریمه نقدی می‌کنند و شما هم می‌پردازید زیرا قانون و مدنیت به شما اجازه نمی‌دهد که در اعتراض به جریمه‌ای که برایتان بریده‌اند درمقابل پلیس بایستید و به او فحش بدهید یا سنگ بردارید چود در این صورت قانون دیگری شمارا به اهانت به پلیس و ایستادگی در برابر قانون متهم خواهدکرد و به جریمه شما خواهد افزود. فرانسه ایران خمینیستی نیست که پلیس به زن مقنعه پوش شلاق بزند. قانون جریمه نقدی پیش بینی کرده. 
بزرگنمایی برای رسیدن به نتیجه مطلوب نکنید. فرهنگ عقب مانده و این سخن‌ها هم درست است و کار فرهنگی کردن هم یک ایدهء جذاب و مد روزی ست که بیش از همه در بیت سید علی خامنه‌ای و نزد چماقدارانی چون الله کرم و اصولگراهای حکومتی مکرر می‌شود. ویکی از راههای مبارزه با این عقب ماندگی یعنی یکی از اصیل‌ترین راههای فرهنگی وضع قانون محدود کننده است زیرا قانون از هنگام طرح شدن تا لحظه اجرا در کشورهای دموکراتیک به بحث و نظر مردم و کار‌شناسان و فرهنگیان و روشنفکران و سیاستمداران گذاشته می‌شود و حاصل برخورد آراء یک کار بسیار پربار فرهنگی ست. در فرانسه بهتر ازین نمی‌شود روی مسئلهء حجاب عده‌ای بسیار معدود از مهاجران عرب کار فرهنگی کرد. 
چطور است که اگر قانونی ختنه زنان را در فرانسه محدود کند در قیاس با قانون منع برقع، شما کمتر شوکه می‌شوید؟ این هم مثل‌‌ همان است. فرقش آن است که ختنه دختران به جسم آنان جراحت وارد می‌آورد و کار آنان را به بیمارستان می‌کشاند و چون آن ماده سرخرنگی که سی و دوسال است در کشور ما مثل آب روان جاری ست، خودی نشان می‌دهد، مردم را به هیجان می‌آورد و تکان می‌دهد درحالیکه از  برقع  خونی جاری نمی‌شود اما روح یک انسان در میان آن می‌پوسد و روح فرزندانی که مادرشان به واسطه یک سنت قرون وسطایی پوشش، در یک کشورمدرن انگشت نمای خاص و عام بوده است پر از جراحت می‌شود و این را البته کسی نمی‌بیند و اگر جمعی روشن نگر و نماینده گان فکری یا سیاسی ببیننید و بگویند و در برابر آن بایستند ما خونمان به جوش می‌آید چون کار را کار سیاستمداران و توطئهء امپریالیسم می‌شماریم. 
نه خیر دوستان کار بد بداست و کار خوب خوب است. بد را اگر مسیح بکند بد کرده و خوب را اگر سرکوزی یا فابیوس یا شیراک بکنند حوب کرده‌اند. ما ایرانی‌ها نباید برای فرهنگ بن لادنی دل بسوزانیم و نگران مسئله آزادی پوشش در فرانسه باشیم. مادران و خواهران ما را همین فرهنگ به اسارت برده و روح مارا مجروح کرده است. چرا کاسهء داغ‌تر از آش بشویم؟

مبارزه برضد حجاب در ایران برای ما نه فقط یک مبارزه ملی و در راه آزادی بلکه یک مبارزهء انسانی و جهانی ست. من قانون کشف حجاب رضا شاه را با قانون حجاب اجباری خمینی در یک ترازو نخواهم نهاد. زیرا آن یکی برای آزادی نیمی از انسانهای ایرانی بود ـ با تمام سختگیری‌ها یا تزاژدی‌هایی که همراه داشت ـ و این یک برای اسارت انسان ایرانی و برده کردن زنان بود و دستاوردهای قانونی و حقوقی زنان ایران را به صفر رسانید و آنان را به ضرب غداره و باروت و چماق در کفن سیاه پنهان کرد. تا کی می‌خواهیم خودمان را به خواب بزنیم؟ هان / تا کی ؟

آقای ف. م سخنان مرا چنین پاسخ گفته بود:

دوست عزیز شما یک خروار مسایلی را که بهم ربط ندارند با هم مخلوط می‌کنید. در فرانسه قانونی گذرانده‌اند که افراد محجبه را جریمه کنند. اگر آن‌ها جریمه را نپرداختند و زیر بار نرفتند و با چادر به خیابان‌ها آمدند پلیس فرانسه چکاری از دستش بر می‌آد باید آن‌ها را به علت حمل حجاب بیاندازد زندان اینکه از نظر حقوقی چه استدلال مسخره‌ای بکند مهم نیست. می‌تواند بگوید به علت عدم پرداختن جریمه که در اصل مطلب تغییری نمی‌دهد. پلیس فرانسه قادر نیست با جریمه و زندان جلوی مقاومتی را که افزایش خواهد یافت بگیرد. با جریمه و تهدید و فضای خفقان سازی نمی‌شود حجاب را از بین برد. دولت فرانسه ممکن است خودش شلاق نزند ولی با شستشوی مغزی دو تا فاشیست چاقوکش را به عنوان لباس شخصی تیر می‌کند که بطور خود سر از قانون فرانسه با چاقو دفاع کنند. ما با این شاهکار‌ها نخستین بار نیست که روبرو هستیم. مطمئن باشید شکست سیاست سارکوزی از هم اکنون روشن است حتی اگر خودش را پشت عبارات مدرن و به ظاهر متمدنانه پنهان کند

و من جواب او را چنین دادم:

شما اگر در تاریخ معاصر فرانسه یک مورد نشان بدهید که دولت (راست یاچپ) چاقوکش اجیر کرده باشد تا قانونی را به اجراء برساند من مرید فکری شما خواهم شد و‌ای بسا کارت عضویت جرگه شما را پر کنم. این حرف‌ها کدام است رفیق؟ مگر کشور دکارت و ولتر و دیدرو چاله میدان سیاسی ست. مگر خمینی بر این کشور حاکم بوده یا اراذل میدان بار از آن نوعی که سی و دوسال است سرنوشت مارا به دست دارند در این کشور مصدر امورند؟ 
این حرف‌ها را نزنید خوبیت ندارد. بعدهم حرفهای من به هم مربوطند منتها بعضی‌هاشان برای خیلی‌ها تلخ است و به مذاق برخی ایرانی‌ها ـ از طیف‌های گوناگون ــ خوش نمی‌آید. از این‌ها گذشته من به سیاست سارکوزی و شیراک کاری ندارم حرف من در باره یک پروژهء قانونی ست که در مجلس ملی فرانسه (با حضور طیف‌های گوناگون فکری) به تصویب رسیده و در مجموع می‌توان به نمایندگان مردم فرانسه اعتماد کرد چون در این کشور یک مشت آخوند مستبد خشکمغز به نام شورای نگهبان نظارت استصوابی ندارند تا جمعی لات و اوباش و شکنجه گر را از پرویزن انتخاباتی بگذرانند و به امت بدبخت له شده تکلیف شرعی کنند که به آن‌ها رأی بدهد و به عنوان نمایندهء خود و به عنوان وکلای ملت ایران به مجلس بفرستد. کار نیکان را قیاس از ولایت فقیه نگیرید؟

دوست دیگری با نام م. ی نکتهء زیر را یادآوری کرده بود که به جای خودش حرفی ست که البته هنوز اثبات نشده است. او نوشته بود:

پوشاندن صورت در اسلام نیز جایز نیست.... چه رسد به قانون اساسی کشور فرانسه

در اینجا من یادداشت زیر را در پاسخ م. ر. ف نوشتم

دوست عزیز آقای ف. 
من کجا مدعی آنم که نظراتم بازتاب کل مردم فرانسه است؟ 
نظرات من تنها بازتاب نظرات من است. ممکن است با نظرات خیلی‌ها (چه در میان مردم معمولی چه در میان روشنفکران و سیاستورزان کشور فرانسه) همآهنگ باشد و ممکن است نباشد. من بدون توجه به اهداف پشت پردهء سیاستگران و بدون آنکه شیفته تفکرات این گروه یا آن گروه از اهل سیاست در کشور فرانسه بوده باشم یا در باره مسئله منع قانونی برقع از این گروه یا آن گروه پیروی کنم، به عنوان یک ایرانی که بیش از سی و سه سال است در این کشور زندگی می‌کنم، با کسانی که به این قانون رأی مثبت داده‌اند هم نظرم و من دلایل خودم را دارم برای موافقت با این قانون. 
نگاه من نه نگاه راست ضد خارجی درفرانسه است و نه نگاه چپ این کشور بلکه نگاه یک ایرانی ست که فاجعه اسلامیسم سیاسی را در کشور خود دیده است و تحمیل حجاب اجباری را بر دختران و زنان میهن خود یعنی بر دختران و زنان این مُلک، روز به روز دنبال کرده و گوشه‌ای از رنج آنان را هرجا که بوده است با خود همراه داشته است. من به عنوان ایرانی دیده‌ام که چگونه مشتی موجودات متحجر و متوهم و نادان به بهانه دین و به نام خدا و قرآن دستاورد صد سال کوشش و تلاش ایرانیان را به باد داده‌اند و چگونه تحقیر و تخفیف زنان و جوانان ایران را به خرج ملت ایران با طناب دار و دگنک و شلاق و تپانچه و الفاظ پلید اوباشان سکه رایج حکومت سیاه و جهالت کیش خود کرده‌اند و دیده‌ام که چگونه حجاب مقدمه‌ای بوده است برای برده ساختن و انقیاد زنان در ایران و دیده‌ام که طالبان با زنان چه کرده‌اند و شیخ‌های شپشوی نفتی عرب در حرمسراهای خود با انسان مؤنث چه می‌کنند و می‌دانم که برقع فقط یک پوشش خشک و خالی نیست بلکه دامی ست و کمندی ست برای شکار کنیز و برای بستن بردگان مؤنث حتی اگر به دلایل روانی یا فرهنگی یا عادت یا ترس یا گرسنگی، قربانیان را در این برده سازی با خود همدست کرده باشند و آنان را به انچنان ذلتی فروغلطانده باشند که بدون هیچ مقاومتی برقع را مثل سرنوشتی شوم پذیرفته باشند و حتی خود به مدافعان اصلی این یونیفرم و جامه بردگی بدل شده باشند. نظرات من، دوست گرامی از چنین جایگاهی عنوان شده است و برخلاف اظهار نظر غیر منصفانهء شما هیچ گونه ارتباط مستقیم یا غیر مستقیمی با آراء دست راستی‌ها یا دست چپی‌ها یا حتی فمینیست‌های فرانسوی هم ندارد. 
تصورم این بود که ضمن این یادداشت‌های متعدد که در پاسخ این و آن نوشته‌ام قاعدتاً نباید جایی برای سوء تفاهم یا سوء تعبیر هموطنانی چون شما باقی مانده باشد که متأسفانه این اظهار نظر غیر منصفانه شما به من یادآوری کرد که نباید در این زمینه چندان خوشبین باشم...

عابر دیگری (ب. ک) چنین اظهار نظر کرده بود:

هر انسانی باید بخواست خودش لباس بپوشه هر قانونی که این رو منع بکنه اشتباه. بخاطر مخالفت با اسلام حقوق بشر رو هم زیر پا گزاشتن اشتباهه.

در پاسخ او و در پاسخ به اظهارات مشابه او یادداشت زیر را نوشتم:

در یک جامعه پیشرفته دموکرات و قانونمند باید هویت افراد بر همگان روشن باشد. کسی در چنین جامعه‌ای زندگی زیر زمینی و مخفی ندارد. زنان اینتگریست‌های مذهبی مسلمان در کشورهای اروپایی هم مثل دیگران شهروندند و از مواهب شهروندی برخوردارند و از همه امتیازات فردی و اجتماعی از نوع کار و بیمه و کمک‌های اجتماعی و فرهنگی و پزشگی و امثالهم برخوردارند. بنا براین علتی نداردی که مخفی باشند و چهره خود را از کارمند بیمه یا امدادگر اجتماعی یا مأمور مالیات و از آن بد‌تر از پلیس بپوشانند. این افراد یا باید بروند درجنگل یا در زیر چادر قبایل بدوی زندگی کنند یا وقتی در یک جامعه متمدن زندگی می‌کنند و از مواهب آن برخوردار می‌شوند می‌باید حد اقل نورم‌ها و پذیرفته‌های چنین جامعه‌ای را رعایت کنند. مسئله در نوع پوشش نیست. مشکل اینجاست که این‌ها اصلا پوشش ندارند این‌ها مثل یک کیسه کالا در انظار عمومی ظاهر می‌شوند مثل یک جوال بسته. حضور چنین زنانی در محیط‌های اداری و اجتماعی توهین به مدنیت و توهین به دستاوردهای اجتماعی ست این‌ها نباید صورتشان را بپوشانند و گرنه هرلباسی مس خواهند بپوشند با یک شورت بیایند یا با یک چادر همهم نیست مهم این است که این افراد نباید زیر پوششی پنهان شوند که هویتشان و آدمیتشان گم بشود.. این‌ها ایرادات قانونی ست امما ایرادات مهم تری هم هست که کمابیش در بالا به آن اشاره شد. ایراداتی ازین نوع که چنین پوششی با خودش فرهنگ بردگی زن و تعدد زوجات و قانونقصاص و سنگسار راهم دارد. این زنان که آدمیت خودشان و بشریت خودشان را در جوال سیاه می‌پوشانند چطور انتظار دارند که درمورد طرز لباس پوشیدن آن‌ها قانون، حقوق بشر را در باره آنان رعایت کند؟ اول بشربودن خودشان را قایم نکنند بعدا حقوق بشر را مطالبه کنند. گو اینکه اگر شوهران این زنان در جامعه به قدرت برسند بریدن سر مخالفان و نامؤمنان در جامعه یک امر عادی خواهد بود. چیزی که با فرهنگ و با عقاید اینان سنخیت ندارد اول بشر است و دوم حق. ـ

م.س 

فیسبوک

پاریس  آوریل 2011

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس
برگرفته از:
سحرگاهان
سایت نویسنده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.