رفتن به محتوای اصلی

اصلاح طلبی حکومتی ؛ خطری در کمین و .... ( بخش یازدهم )
28.06.2012 - 12:15

جنبش سبز ؛ نیزه ملت برای سرنگونی

25 بهمن ؛ سر رسید یک نقطه عطف

 

تظاهرات اعتراضی 25 بهمن 89 همزمان بود با شروعِ اوجگیری قیام ها در کشورهای عربی . مردم و جوانان  کشورهای عربی برای بزیر کشیدن دیکتاتورهایِ مادام العمرِ حاکمِ بر کشورهایشان قیام کرده بودند و پیروزیهای بزرگی نیز بدست آورده بودند . حسنی مبارک و بن علی بعد از سالها دیکتاتوری ؛ سرنگون شده بودند و نور امید به پایان عمر دیکتاتورها بر دلهای مشتاق آزادی در سراسر جهان و از جمله کشور ما ایران نیز تابیدن گرفته بود .

بنابراین همانطور که ایرانیان در خارج کشور و همه جهانیان منتظر بودند که تحت تأثیر قیام های عربی ؛ تحولاتی نیز در ایران به وقوع بپیوندد و جنبش اعتراضی مردم ــ که مدتها قبل از شکل گیری قیامهای عربی شروع شده بود ــ اوج و شتاب بیشتری به خود بگیرد . تظاهرات 25 بهمن در کیفیتی نوین آغاز گردید . تحولات کشورهای عربی تأثیرات خود را بر جنبش مردم ایران گذاشته و شور و شوق مضاعفی در میان جوانان دلیر ایران برای ادامه نبرد آزادیبخش ؛ برای بزیر کشیدن دیکتاتوری دینی حاکم بر کشورمان ایجاد کرده بود .

چنین بود که تظاهرات 25 بهمن در اوج نایاوری ایادی رژیم ؛ در دوران آرامش و  قدر قدرتی رژیم و در شرایطی برگزار گردید که دشمن با تبلیغات دروغین و ادعاهای توخالی پایان خشم و اعتراضات مردم ــ یا بقول سردمداران رژیم پایان فتنه ــ را اعلام کرده بود . بر گزاری این تظاهرات ــ که وحشت و سراسیمگی را در سراپای قوای دشمن در افکنده بود ــ در چنین شرایطی ؛ نشان داد که مردم و جوانان میهن نه تنها سر سازش با این رژیم ضد بشری را ندارند بلکه  مطالبات این جنبش به حدی  جدی و عمیق است که در لحظه ای که همه فکر میکردند که همه چیز پایان یافته و اوضاع دیگر آرام شده است ؛ بار دیگر فریاد خشمِ اعتراضات مردم کاخ ستمگران  را به لرزه در آورده و همه چیز از نو آغاز می شود ( قابل توجه ؛ چرا در آینده باز هم تکرار نشود ؟! )  .

گستردگی اعتراضات و شور و اشتیاق مردم برای سرنگونی استبداد دینی نشان داد که دیکتاتورها مثل همیشه فریب خورده اند و بر خلاف آنچه که نمی خواهند یا نمی توانند بفهمند ؛ طوفان خشم فروخورده و انباشته شده مردم در صورتی که امکان بروز بیاید ؛ می تواند اعتراض هائی بیافریند که همه ارکان این رژیم ضد بشری را به لرزه سرنگونی دچار سازد .

اهمیت 25 بهمن ؛ پتانسیل آن در برانگیختن شور و شوق آزادی در مردم و راه اندازی مجدد خیزش آنان و شور و شعف مردم از راه اندازی مجدد قیام و بر خورد فعال و مثبت مردم در شکل گیری اعتراضات آنقدر روشن و آشکار بود که میتوان گفت جنبش اعتراضی مردم  از آن پس وارد مرحله جدیدی از حیات خود  شده است .

مرحله ای که با عبور پیروزمند از اولین نا " فرمانی مدنی "  ــ در طول حیات اعتراضی جنبش سبز ــ با برگزاری تظاهرات بدون مجوز ؛ با غریو  و فریاد شعارهای رادیکال و ساختار شکن لرزه مرگ و سرنگونی را بر بیت العنکبوتی ولی فقیه افکند .

25 بهمن و اعتراضات بعدیِ سه شنبه ها در 1 و 10 اسفند 89 ــ تظاهرات اعتراضی سه شنبه ها که از طرف مخالفین اعلام شده بود ولی ادامه پیدا نکرد ــ در واقع پایان سلطه گرایش اصلاح طلبانه بر جنبش و در نهایت تاریخ جدائی و خداحافظی موسوی و کروبی با جنبش مردم و رفتن به حصر داوطلبانه احتمالی بود . در واقع تظاهرات رادیکال و ساختار شکنانه 25 بهمن و حوادث بعد از آن نشان داد که ؛ همراهی اولیه موسوی و کروبی و سایر اصلاح طلبان با جنبش اعتراضی مردم نه در حمایت و قبول مطالبات آزادیخواهانه مردم معترض ؛ بلکه از بی علاقه گی و بی اعتنائی باند حاکم به آنان در جریان انتخابات ریاست جمهوری و از آب بندی و بسته شدن کامل منفذهای مشارکت و سهیم شدن در قدرت ــ با شرکت در انتخایات ریاست جمهوری ــ ناشی شده است  .

به عبارتی اگر چه بدنه جنبش اعتراضی مردم بسیار جلوتر از رهبران و دست اندرکاران جنبش و از مدتها قبل از 25 بهمن به اصلاح ناپذیری رژیم پی برده بودند و در اعتراضات خود مطالبات ساختار شکنانه و سکولار را طلب می کردند . اما در 25 بهمن با صراحت و روشنی بیشتری نشان دادند که زمان خداحافظی با راهبرد اصلاح طلبی فرا رسیده است . در واقع مردم در 25 بهمن با شعارها علیه سمبل نظام دینی ــ  ولی فقیه ــ و نفی اصل " ولایت فقیه " به صراحت اعلام کردند که اصلاح این رژیم تنها با سرنگونی آن میسر است . راه حلی که اصلاح طلبان با جدا کردن صف خود از معترضین ؛ مخالفت خود را با آن ابراز داشتند .

 

ویژه گیهای تظاهرات 25 بهمن :

 

1 ــ صرف برگزاری تظاهرات 25 بهمن در اوج احساس قدر قدرتی و بسیج و آماده باش کامل رژیم و در حالیکه رژیم به اشکال مختلف مخالفت خود را با برگزاری آن به صراحت اعلام کرده بود ؛ خود پیروزی بزرگی برای مردم معترض محسوب می شد . چرا که این اولین بار در تاریخ حیات جنبش اعتراضی مردم بود که بر خلاف گذشته ؛ تظاهراتی مستقل و بدون داشتن و یا نیاز به چتر حمایتی مناسبات رژیم برگزار می شد .

مهمترین مشخصه این تظاهرات این بود که بر خلاف دفعات پیشین مردم برگزاری تظاهرات اعتراضی خود را مشروط به اجازه نامه رژیم نکردند و برای اولین بار ؛ منتظر کسب اجازه از حکومتی نا مشروع نماندند . چرا که آنها بخوبی می دانستند ؛ اساسا" مبارزه قانونی و مسالمت آمیز در دیکتاتوری قرون وسطائی حاکم بر کشور ما که هیچ قانونی را برسمیت نمی شناسد ؛ بازی کردن در زمینی است که از پیش برنده آن ــ قدرت حاکم ـ مشخص شده است .

به عبارتی جوانان غیور کشور ؛ بزبان بی زبانی اما با فریادی روشن و همه فهم ( بطوریکه اصلاح طلبان هم بفهمند و خود را با مسیر آینده جنبش تعیین تکلیف کنند ) اعلام کردند ؛ از این ببعد از رژیمی که قصد سرنگونی اش را داریم ؛ اجازه گرفتن برای تظاهرات معنی ندارد . این اولین نافرمانی مدنی مردم و ندیده گرفتن دستورات رژیم سرکوبگری بود که می خواست با قلع و قمع خونین و بی رحمانه مانع از برگزاری تظاهرات مسالمت آمیز مردم شود .

 

2 ـ سکولاریسم : مشخصه دیگر این حماسه بزرگ ؛ اجتماعی کردن حق برخورداری مردم ایران از حکومتی غیر دینی و سکولار بود . جوانان و مردم ستمدیده میهن در زندگی تحت حکومت دینی به تجربه تشخیص داده بودند که تا زمانی که بساط حکومت دینی در کشور پا برجاست ؛ در بر همین پاشنه خواهد چرخید و در وضعیت رقت بار مردم و سرکوب لجام گسیخته آزادیها ؛ گشایشی  بوجود نخواهد آمد . همچنین آنها دریافته بودند که با اتکاء به یک ایدئولوژی و یا باورهای دینی ؛ امکان اتحاد و همبستگی فراگیر برای سرنگونی رژیم و تغییر در اوضاع اسف بار کنونی کشور وجود ندارد .

یعنی آنها در تجربه خونبار مبارزه با استبداد دینی  آموخته بودند که تنها آن استراتژی و شعارهائی می تواند تضمین کننده پیروزی مردم باشد که فاقد رنگ و صبغه ایدئولوژیک باشد ؛ تا بتواند بیشترین مردم را تحت پوشش قرار داده و به صحنه مبارزه بکشاند .

بنابراین در تظاهرات 25 بهمن مردم  و جوانان کشور با شفافیت و صراحت بیشتری نسبت به گذشته به جدائی دین از حکومت و قدرت تأکید ورزیدند . فریاد شعارهای ضد " ولی فقیه " به عنوان سمبل و نشانه حکومت دینی ــ شعارهائی مانند " مبارک و بن علی     نوبت سید علی " ؛ " مرگ بر دیکتاتور " ؛ " خامنه ای بدونه     بزودی سرنگونه " ؛ " جمهوری اسلامی     فانوس رو به باده " و ..... ــ از سوی زنان م مردان معترض میهن ؛ جز به منظور نفی و بر اندازی حکومت دینی ابراز نمی شد . از آن پس دیگر جنبش اعتراضی مردم با هر رنگی هم که اعلام می شد و یا بشود ؛ ضرورتا" ماهیتی رهائیبخش از نظم و نظام دینی حاکم بر جامعه دارد . یعنی بسوی حکومتی سکولار و بدور از وابستگی های دینی حرکت می کند .

 

3 ــ کیفیت و رادیکالیسم ــ مردم و جوانان غیور کشور با اتخاذ تاکتیک های ویژه برگزاری همزمان تظاهرات در نقاط مختلف ؛ طرح امنیتی سرکوب رژیم را بی اثر نموده و توانستند فریادهای اعتراضی خود را در قالب شعارهائی که با گذشته تفاوت های کیفی داشت ؛ در همه جای پایتخت فریاد بکشند و به گوش جهانیان برسانند . یعبارتی جوانان کشور این بار با اتخاذ تاکتیک هایِ دفاعیِ ضروری و فریاد شعارهای رادیکال در تظاهرات 25 بهمن ؛ حائل و مانع " راهبرد اصلاح طلبی " را بکلی کنار زده و بدین ترتیب ؛ قیام اعتراضی مردم  برای اولین بار در هیئت واقعی خود یعنی یک جنبش تمام عیار سرنگونی طلب نمودار گشت .

در واقع مردم و جوانان شجاع ایران با بکارگیری تاکتیک راه پیمائی های پراکنده ؛ غیر متمرکز و تعرضی ــ تجمع در زمان و مکانهای نا معین ــ شیپور سرنگونی رژیم در همه جای پایتخت به صدا در آوردند و تمام نقاط تهران و شهرهای بزرگ را به مبدان کار زار و جنگ با رژیم جنایتکار و خونریز تبدیل نمودند و بدین ترتیب جوانان معترض کشور گوشه هائی از صلابت و عزم جزم خود را برای ادامه مبارزه و بزیر کشیدن ولی فقیه و کارگزاران منفور رژیم از اریکه قدرت به نمایش گذاشتند .

واقعیت این بود که گسترش اشکال رادیکالتر از مبارزه و حرکت اعتراضی و شعارهای ساختار شکن ؛ نشان میداد که جنبشِ اعتراضی مردم راه درست خود را یافته است و در فرایند رادیکالیره شدن قرار گرفته و بیک جنبش ضد استبدادی تمام عیار ارتقاء یافته است . یعنی در حالیکه در اعتراضات قبلی شعارها عمدتا" دولت و رئیس جمهور ــ محمود احمدی نژاد ــ  را هدف قرار میداد . این بار مردم و جوانان با هدف قرار دادن ولی فقیه ــ رأس نظام دینی ــ و مقایسه وی با " مبارک " و " بن علی " کل نظام دینی را هدف قرار دادند .

چنین بود که دوباره عطر دل آویز " انقلاب و راه حلهای انقلابی " در سراسر کشور پراکنده شد و این راهبرد طلائی در دستور کار جوانان ؛ دانشجویان و مبارزین میهن قرار گرفت و یکبار دیگر ؛ ضرورت بکار بستن شیوه ها و دستور العمل های انقلابی ــ که الزاما" به معنای بکارگیری و ترویج خشونت نیست ــ علیرغم دهه ها سمپاشی دشمن و اصلاح طلبان حکومتی علیه آن ؛ از ضرورت سرنگونی این رژیم  و به میدان کشاندن و فعال کردن همه اقشار و لایه های اجتماعی دو باره جوانه زد و به عنوان راهبرد آتی جنبش انتخاب شد .

یعنی از فردای تظاهرات 25 بهمن همانطور که در 1 و 10 اسفند ــ اعتراضات سه شنبه ها که اعلام شده بود ولی ادامه پیدا نکرد ــ نیز شاهد بودیم  ؛ اگر جفای رفیقان نیمه راه نبود ــ اگر رجعت اصلاح طلبان حکومتی به عقبه خود نبود ــ مردم ایران ؛ بعد از آن با جنبش اعتراضی روبرو می شدند که در عین حال که ماهیتی مدنی داشت ؛ دیگر خصلتی انقلابی کسب کرده بود .

آقایان موسوی و کروبی در شرایطی ــ  شرایط انقلابی پیش آمده بعد از تظاهرات 25 بهمن ــ قرار داشتند که دیگر نمی توانستند مردمی که در تظاهرات 25 بهمن شعار نفی ولایت فقیه و سرنگونی نظام دینی را داده اند ــ و خواستار سرنگونی استبداد دینی شده اند ــ را از جنبش سبز بدانند ولی شعار های آنان را از این جنبش ندانند . چرا که این عمل آنان بی حرمتی آشکار به اعتراضات مردمی بود که حق داشتند خون بدهند ؛ کشته و زندانی شوند ؛ مورد شکنجه و تجاوز قرار گیرند ولی حق نداشته باشند شعارها و مطالبات واقعی خود را بیان کنند .

شعارهای مردم در حرکت های اعتراضی باید بیان کننده خواستها و چکیده مطالبات آنان باشد . مردم و بخصوص دانشجویان و جوانان کشور مدتها بود که از مرزهای سرخ ساختار شکنی عبور کرده بودند . در تظاهرات 25 بهمن این مرز شکنی ؛ در شعارهایِ مردم انعکاس و بروز علنی تری پیدا کرد . در نتیجه این وضعیت ؛ موسوی و کروبی و اصحاب اصلاح طلب با این تناقض جدی مواجه شدند که یا باید همسوئی با شعارها و مطالبات جنبشی که دیگر ساختار شکن و سرنگونی طلب شده است را انتخاب کنند و یا چون گذشته وفادار به حفظ نظام و در تعاملی خفت بار با رژیم در تلاش برای ادامه مماشات و مخالفت با ساختار شکنی و ..... نهایتا" تنها گذاشتن جنبشی که خونها و رنج های بی شماری به پای آن نثار شده بود .

آنها متأسفانه راه دوم را برگزیدند و یک فرصت با ارزش تاریخی که می توانست هم به رو سفیدی آنان در پیشگاه مردم منجر شود و هم به سرنگونی استبداد دینی  و پایان درد و رنج مردم و نجات کشور از چنگال دزدان و جنایتکاران حاکم بیانجامد ؛ فدای مصلحت جوئی ؛ سازش و مماشات رهبران خود شد و سرخوردگی و یأس مقطعی را نصیب جنبش نمود .

اگر موسوی و کروبی و دیگر اصلاح طلبان رفیقان نیمه راه نمی بودند و به جنبش مردم پشت نمی کردند و جنبشی که بعد از آنهمه سختی و مرارت راه را یافته بود را تنها نمی گذاشتند و به جنبشی که بتازگی بند ناف خود را از راهبردهای سازشکارانه ای که اصلاح طلبان به آن تحمیل کرده بودند جدا کرده بود کمی فرصت دوام و قوام می دادند و یا سازمانهای سیاسی مخالف رژیم و سرنگونی طلبان خارج کشور امکان آن را می داشتند که بیاری طفل نو پای انقلاب بشتابند جنبش اعتراضی مردم اکنون در مدارهای بسیار بالاتری قرار داشت .

بدین ترتیب جنبشی که بدون تردید آینده مردم ایران و سرنوشت همه مخالفان رژیم و حتی بشکلی موجودیت کشور به آن گره خورده است بی کس و بی رهبر موقتا" به سکون و محاق رفت تا در فرصتی دیگر ؛ با رهبرانی شایسته و ذیصلاح  در کیفیتی نوین و ممتاز سر بر آورد .     ...... ادامه دارد

 

محمود خادمی ــ 27.06.2012

   arezo1953@yahoo.de 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
برگرفته از:
از سایت
سایت نویسنده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.