رفتن به محتوای اصلی

فعالین حرکت ملی آذربایجان قربانی شکنجه و خشونت دولتی در ایران
29.06.2012 - 16:09

در طول تاریخ، عناصر شکنجه و خشونت از جمله مهم‌ترین وسایل ایجاد رعب و وحشت در میان مردم از حکومت‌های توتالیتر جامعه بشری بوده است. نظام های دیکتاتوری از این روش تا حالا برای فرمانبرداری مردم عادی و حذف مخالفان خود بهره برده اند.  بسیاری از دانشمندان، فیلسوفان، دگر اندیشان در طول تاریخ توسط دیکتاتورها و عوامل آنها شکنجه شده و حذف فیزیکی شده اند. در تاریخ آذربایجان فیلسوفانی مثل عماد الدین نسیمی و مبارزینی مثل بابک خرمدین توسط دیکتاتوران وقت شکنجه شده و حق حیات از آنها گرفته شده است.

محدوده جغرافیایی ایران همیشه جولانگاه دیکتاتورها بوده است و هیچ وقت حکومت دموکراتیک به شیوه امروزی تاکنون در این سرزمین بوجود نیامده است. حکومت های سلطانی در طول تاریخ در ایران برای حفظ حکومت خود محدودیت های شدیدی را برای شهروندان عادی و مخالفان خود اعمال کرده اند. سلاطین و جیره خواران آنها به شیوهای مختلف جسمی و فیزیکی مخالفان حکومت خود را شکنجه کرده در اکثر موارد این عمل غیر انسانی حکومت ها در ایران به قیمت مرگ انسانها تمام شده است. این حکومت ها در طول تاریخ خشونت را در جامعه نهادینه کرده و در اکثر موارد از آن حمایت کرده اند. در حقیقت این حکومت ها به عنوان تولید کنندگان و بسط دهندگان خشونت و شکنجه در جامعه ایران عمل کرده اند.

دیکتاتورها و عوامل آنها از بیماری های متعدد روحی روانی رنج برده اند که در رفتار آنها نسبت به انسانهای بی دفاع می توان علائم این بیماری ها را مشاهده کرد. سادیسم (دگرآزاری) و اگوتیسم (خودپرستی افراطی) نمونه بارز این بیماریها می باشند. دیکتاتورها و عوامل آنها همیشه مخالفان و روشنفکران را آماج شکنجه، آزار و اذیت خود قرار داده و با استفاده از آن مانع فروپاشی حکومت خود شده اند. خواست و امیال شخصی دیکتاتور ها همیشه بر خواسته های سایر شهروندان ارجحیت داشته است. دیکتاتورها در طول تاریخ تا کنون از شهروندان انتظار سکوت در برابر اعمال حکومت، بردگی و اطاعت محض داشته اند. معترضین و سرپیچی کنندگان از این امر هزینه های غیر قابل جبران را از طرف این حکومت ها متحمل شده اند. در تاریخ معاصر ایران رضاشاه پهلوی و فرزندش محمدرضا، روح الله خمینی و علی خامنه ای همراه با عوامل شان هر کدام شدیدا از بیماری های سادیسم و اگوتیسم حاد رنج برده اند. رفتار خشونت آمیز با شهروندان و فعالین سیاسی ارتباط تنگاتنگ این دو بیماری روحی و روانی در این دیکتاتورها و مزدورانشان را به اثبات می رساند. اعدام در ملا عام، گلوله باران کردن، شلاق زدن در اماکن عمومی، ضرب و شتم، قطع عضو، اخته کردن مردان، تجاوز جنسی به زندانیان و مخالفان، قتل های مخفی و زنجیره ای، سنگسار، استفاده از خون و اعضای بدن زندانیان اعدامی برای مجروهان جنگی و مسئولین حکومتی، سوزاندن اعضای بدن زندانی، آویزان کردن، شوک الکتریکی و دهها نوع شکنجه و رفتارهای خشونت آمیز دیگر از شیوه هایی هستند که این دیکتاتورها و عوامل شان از آنها برای کنترل شهروندان و معترضین تاکنون بهره گرفته اند.

حکومت ایران حرکت ملی آذربایجان و فعالین آن را تهدیدی برای موجودیت قوم حاکم و فرهنگ آن و تمامیت ارضی محدوده جغرافیایی ایران می داند که تاکنون با توسل به قوه قهریه هر دو را حفظ کرده است. فعالین حرکت ملی آذربایجان از روزهای اول پیدایش حرکت هزینه های زیادی را از طرف حکومت راسیستی – مذهبی ایران متحمل شده اند که شکنجه و خشونت دولتی از مهترین آنها بشمار می رود. گلوله باران و در نتیجه آن کشتن و زخمی کردن دهها تن از فعالین حرکت ملی آذربایجان در تجمعات اعترضی مدنی علیه حکومت ایران، ضرب وشتم شدید هنگام دستگیری و درتظاهرات خیابانی، قتل مخفیانه و تصادفی و غیره نمونه هایی از خشونت دولتی علیه فعالین حرکت ملی آذربایجان بشمار می رود.

شکنجه و خشونت دولتی علیه فعالین حرکت ملی آذربایجان و سایر فعالین سیاسی و عقیدتی به دو گروه عمده تشکیل می شوند:

الف- شکنجه کلاسیک یا فیزیکی

ب- شکنجه روانی یا سفید

 

الف- شکنجه کلاسیک یا فیزیکی

 این نوع شکنجه با بدن انسان در ارتباط بوده و انواع گوناگونی دارد و بسته به ماهیت و نوع فعالیت سیاسی و مخالفین حکومت شدت و ضعف آن فرق می کند. این نوع شکنجه تا بحال آسیب های جسمی شدیدی را بر فعالین آذربایجانی و سایر دگراندیشان مخالف حکومت در ایران  وارد ساخته است. با استفاده ازشکنجه فیزیکی می خواهند زندانی را درد و رنجی که از خسارت بدنی ناشی از شکنجه می کشد به اعتراف وادار کنند. آویزان کردن همراه با ضرب وشتم، زدن ضربات کابل به زیر پاها، شوک الکتریکی و غیره از جمله روشهایی هستند که برای وادار کردن متهم برای اعتراف مورد نظر آنها استفاده می شود. این شیوه های شکنجه افراد در زمره شکنجه کلاسیک یا فیزیکی قرار می گیرند.

ب- شکنجه روانی یا سفید

حکومت ایران بیشتر این نوع شکنجه را بر روی فعالین مدنی آذربایجان اعمال می کند. منظور از شکنجهٔ سفید بیشتر شکنجه‌ای است که در اعمال آن شاید از لحاظ جسمی، آسیبی به بدن متهم وارد نشود؛ یعنی طوری شکنجه‏اش نکنند که بدنش مجروح شود؛ اما روح و روان زندانی تحت تأثیر و تحت فشار قرار می‏گیرد و از لحاظ روانی متهم آسیب جدی می بیند. شکنجهٔ سفید نوعی شکنجه روان‌شناختی مبتنی بر محرومیت حسی و ایزوله کردن شخص است. شکنجهٔ سفید سبب تخریب هویت شخصی شکنجه شونده و کاهش زیادی در محصولات فکری او می‌شود. به این نوع شکنجه شکنجه نرم هم گفته می شود.

ماموران و عوامل حکومت ایران در اولین مرحله همانند سایر فعالین سیاسی و عقیدتی فعالین حرکت ملی را چندین ماه در سلول های انفرادی کوچک بازداشت می کنند. استفاده از سلول انفرادی یک روش هدفمند برای بزانو در آوردن فعالین حرکت ملی می باشد. با استفاده از این روش ارتباط فعالین با دنیای بیرون قطع می شود. استفاده 24 ساعته از یک لامپ قوی با شدت نور بالا، برقراری سکوت مطلق در بازداشتگاه امکان تشخیص زمان و ساعت بیولوژیک را از فرد بازداشت شده می گیرد و فرد نمی تواند تاریخ، روز، وعده های زمانی را تشخیص بدهد چون در یک محیط ایزوله شده یکدست که هیچ تنوعی برای زندگی در آن وجود ندارد قرار می گیرد. سلول انفرادی در دراز مدت باعث فلج ذهنی و روانی انسان می شود.

در این نوع شکنجه همراه با سلول انفرادی بازجویی های 24 ساعته توسط بازجویان با چشم بند سیاه هم جریان دارد. تهدید خانواده فعال مدنی در بند به تجاوز جنسی و آسیب زدن به آنها، دادن اخبار و اطلاعات کذب و غلط در مورد محیط بیرون، خانواده و دوستان، توهین و تحقیر فرد زندانی، کم خوابی، بردن زندانی در کنار سلول های که صدای داد و بیداد ناشی از شکنجه جسمی سایر زندانیان به گوش می رسد، اعدام تصنعی، عدم ملاقات با وکیل و خانواده، محروم کردن فرد از مطالعه تا اینکه فرد مجبور شود کتاب های دینی مثل مفاتیح الجنان، قرآن و ... را مطالعه کند و مواردی از این قبیل که حکومت ایران در شکنجه سفید فعالین حرکت ملی آذربایجان از آنها استفاده می کند. حکومت ایران با استفاده از روش های شکنجه سفید قصد در هم شکستن ساختار روانی فعالین آذربایجانی دربند را دارد. چون احساس می کند در چنین شرایطی فرد برای هرگونه اقرار و اعترافات مورد نظر آنها آماده خواهد بود.

علیرغم فشار های بین المللی علیه دولت ایران شکنجه و خشونت کلاسیک و سفید توامان در بازداشت گاه های حکومت ایران بطور سیستماتیک جریان دارد. با توجه به اینکه شکنجه فیزیکی کاملا ملموس و قابل تشخیص و ردیابی است و می تواند مدت ها بعد از شکنجه آثار و نشانه های آن در بدن فرد زندانی باقی بماند. با توجه به شرایط و تحولات جهانی و حساسیت افکار عمومی مردم کشور های جهان به این پدیده ناهنجار و قرون وسطایی و همچنین برای اینکه فرد شکنجه شده نتواند از آثار و علائم شکنجه فیزیکی در بدن خود در محافل بین المللی بر علیه حکومت ایران استفاده کند و از نظر نهادها و منسوبین حکومتی برای کاستن فشار بین المللی، حکومت ایران در برابر فعالین سیاسی و مدنی آذربایجانی و سایر منتقدین و مخالفان خود بیشتر به استفاده از شکنجه سفید توسل جسته است و در صورت نگرفتن نتیجه مورد نظر مسئولین حکومتی از بکارگیری شکنجه سفید بر روی فعالین سیاسی همراه با آن شکنجه سنتی یا  فیزیکی شدید در مقیاس وسیع در بازداشت گاه های امنیتی ایران بر روی تمام فعالین مدنی و سیاسی مخالف حکومت ایران اعمال می شود.

  ماده 5 اعلامیه جهانی حقوق بشر اعلام می دارد هیچ کس نمی بایست مورد شکنجه یا بیرحمی و آزار، یا تحت مجازات غیرانسانی و یا رفتاری قرارگیرد که منجر به تنزل مقام انسانی وی گردد. با اینکه حکومت ایران با امضای اعلامیه جهانی حقوق بشر ملزم و متعهد به عمل و احترام به مواد آن شده است ولی تا بحال این حکومت در زمینه حقوق بشر بر خلاف قوانین بین المللی و اصول 30 ماده ای اعلامیه جهانی حقوق بشر گام برداشته است که شکنجه همه جانبه متهمین و فعالین سیاسی و عقیدتی در بازداشتگاهها و زندان های ایران یک نمونه بارز آن می باشد.

  مطابق اصل 38 قانون اساسی ایران هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند، مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می‌شود. با نظر به این اصل قانون اساسی ایران و رفتارخشونت آمیز دولت ایران با متهمین می توان نتیجه گرفت گنجاندن اصل 38 و بعضی اصولی قانون اساسی ایران که تنها روی کاغد مانده است و اجرا نمی شود تشریفاتی است واقعیت امر این است این اصول بعنوان ژستی در برابر جامعه بین الملی می باشد که حکومت ایران با گنجاندن آنها در قانون اساسی خواسته حکومت خود را دموکراتیک در برابر افکار عمومی جهان جلوه کند ولی با توجه به عملکرد غیر دموکراتیک حکومت ایران در برابر شهروندان و جامعه بین الملل، هوشیاری جامعه جهانی در قبال رفتار ایران و همچنین فعالیت گروهها و فعالین سیاسی و مدنی در زمینه اطلاع رسانی در باره نقض حقوق بشر حکومت ایران در رسانه ها و سازمان های بین المللی، حکومت نتوانسته در این زمینه به اهداف مورد نظر خود دست یابد.

حکومت ایران تا بحال بر ضد اصل 38 قانون اساسی خود عمل کرده است. مطابق این اصل قانون اساسی می توان نتیجه گرفت اکثریت اعتراف ها و اقرار ها توسط متهمین مجرمین در ایران با اتکا به اسناد و مدارک معتبر و دلایل کارشناسی نبوده بلکه تحت شکنجه فیزیکی و روانی بدست آمده است که فاقد ارزش و وجاهت قانونی می باشد. بنابراین کسب اخبار و اطلاعات بازجویان از فعالین حرکت ملی آذربایجان و سایر فعالین سیاسی و مدنی در ایران و گرفتن اعترافات و اقرار آنها به برخی موارد و مسائل در زمینه فعالیت سیاسی خود بر علیه حکومت هم تحت شرایط شکنجه فیزیکی و روانی بوده و از این قائده مستثنی نمی باشد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

لاله موذن

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.