رفتن به محتوای اصلی

بله بله... نفهمیدم... فرمودید

بله بله... نفهمیدم... فرمودید
ناشناس

بله بله... نفهمیدم... فرمودید "حق"؟ آن هم "حق تعیین سرنوشت"؟! نغوذ بالله من الشیطان الرجیم!

فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ ...

ترجمه ی "فارسی سره" از "کلام مقدس" حضرات نویسنده و دکتر و مهندس و سرهنگ و دریادار و فرمانده کل قوا:

"ای خلایق لیبرال ناسیونالیست و غیرلیبرال ناسیونالیست تا شووینیست ایرانی... چه نشسته اید که چشم و گوش همه ی مردمان و انسانهای زیرسرکوب و تبعیض در ایران و خاورمیانه دارد باز می شود. آخر یعنی چه؟! همه دارند "حقوق بشر" می خواهند. یعنی "ملیتها" هم؟! چه غلطها! در ایران هم؟! کو "بشرش" ؟ کدام "حقوقش"؟ به حق چیزهای ندیده و نشنیده در سراسر تاریخ "دو هزار پانصد ساله ی ایران"! کدام "ملیت"؟ کدام "جنبش ملی"؟ در ایران که هر چه بود و نبود یا قلع و قمع شد یا خفه خون گرفت. راستی اگر رضا خان و پسرش، یا همین جمهوری اسلامی، با همدستی استعمارگران آن سرکوبهای خونین را در حق اقوام گوناگون ایرانی نمی کردند، چه بر سر ایران عزیز ما می آمد؟ در ضمن ما که بسیار آزادیخواه هستیم، به شدت نیز مخالف استبداد هستیم و به رأی مردم احترام می گذاریم اما نه برای ایران. بی جهت نبود که بارها و بارها این "نارسائیها" پیش آمد و کمی قتل عامها و پاکسازیهای قومی مکرر در ایران رخ داد. اینها همه برای این بود که هیچ تبعیضی میان فارس با کرد و ترک و بلوچ و عرب در ایران نبود و کسی هم برای گرفتن حقش به پا نمی خواست و هیچ مقاومت و عتراضی در میان نبود. چنانکه بر اساس نص صریح "تاریخ خودی مان" ما همیشه، از زمان آدم و حوا، یک ملت ایرانی بودیم و هستیم. "اقوام نجیب" (ایرانی) و "اقوام وحشی" (انیرانی) در روزگاران کهن همیشه برای پیک نیک در فلات ایران دور هم گرد می آمدند تا با هم دود کباب راه بیاندازند و بساط ماست و خیار و عرق سگی پهن کنند و مست و پاتیل، دست در گردن هم "یک ملت ایرانی" بسازند. از این رو، از دیرباز، ما هرگز، زبانمان لال "ستم ملی"، نداشتیم و هیچ "دولت قومی" هم، به قرآن مجید و ارواح خاک پدرمان، نداشتیم! پس بیائید سر جدتان، یعنی سر جد مشترک ایرانی مان، دست از اختلافات برداریم و جبهه ی مشترکی علیه استعمارگران کرد و بلوچ و عرب و ترک و ترکمن در ایران تشکیل دهیم تا بتوانیم دماری از جان و هستی این کفار و مرتدان انیرانی که می خواهند در ایران بر سرنوشت خویش حاکم شوند، برآریم. جناب بنی صدر هم هستندها... هم اوئی که خود در انقلاب فرهنگی و بستن دانشگاهها و حمله به کردستان بهترین یار و یاور امام بود و یک پا فرمانده ی کل قوا. پس بشتابید که غفلت موجب پشیمانی است و همین فرداست که در ایران تقی به توقی بخورد و جمبوری ایسلامی سرنگوز بشود و این "ملیتها" به ما که هیچ، به خدا هم بندگی نکنند و هی بروند "حق" شان را بخواهند، درست مثل همان "راد مردانی" چون قاضی محمد که اغفال شدند و عامل استعمار روس بودند و بر دار شدند. آخی! طفلکی ها... آدم دلش برایشان کباب می شود! "