رفتن به محتوای اصلی

ببخشید. کامنت ناشناس که از

ببخشید. کامنت ناشناس که از
ناشناس

ببخشید. کامنت ناشناس که از گونتر گراس صحبت شد و درج هم شد از من بود. متاسفانه بدون تصحیح متن فرستادم. خلاصه اینکه فضای حاکم در خارح و یا داخل امکان این را نمیدهد تا زندانیان تواب اطلاعاتشان را از رژیم علنی کنند. بدلیل اینکه اغلب افرادی که زندانی بوده اند خود را قهرمان زندان جا زده اند، نسل جدید امکان کسب تجربه از نسل قدیم را ندارد، چون مناسبات زندان در هاله ی قهرمانی/خیانت است. به نظرم آقای مصداقی خود فردی غیر فعال در زندان بوده و پس از خروج اغلب اطلاعاتی را که به ایشان داده اند منتشر کرده (به اسم خود البته). این اطلاعات بخشن از آنهایی بوده که خود احتمالن در جاهایی سر موضعی نبوده و این بیم را دارند که اگر علیه دیگری افشاگری کنند، خود نیز افشا شده، پس اطلاعات علیه توابان دیگر توسط ایرج مصداقی انتشار داده شده و میشود! با خواندن کتابهای ایشان (فرصت خواندن همه را نداشته ام) مشخص است

که کار گروهی تشکیلاتی میباشد. بمانند کتاب محمود نادری (ساواما) بخشی بسیار افشا، بخشی کمتر و جایی افراد افشا نشده اند (مورد نگهدار که در این کتاب برگه های بازجویی فرار فرخ نگهدار به افغانستان بی رنگ است). با جدا شدن ایشان (مصداقی) از گروه رجوی، اکنون افراد بیشتری موضوع نوشته های ایشان قرار میگیرند و سیل اطلاعات به ایشان از گروهها و افراد تشکیلاتهای دیگر در جریان است. چرا؟ چون رسم ائتلاف در آینده بین گروهها نمیگذارد آنها با افشای افراد بطور مستقیم عمل کنند. پس به مصداقی میفرستند. گروهها اغلب با اسامی یکبار مصرف انتقادات تشکیلاتی خود را انتشار میدهند و نه بصورت رسمی و اعلامیه گروهی. اینک مصداقی مرکز بیشتر اطلاعات گروهها میباشد و چون مشهور هم هست، مقالاتش بسیار خوانده میشود و ایشان هم با پشتکار در نشر و رسانه ای کردن اقدام میکنند. اینکار اصلن هم بد نیست و در جو کنونی که گروهها میترسند که در آینده روابط دوستانه شود (اعتلافی صورت بگیرد) و افشاگری علیه افراد مانع اعتلاف شود، پس فعلن تنها امکان است!
برخی از این اطلاعات نیز در وبسایتها موجودند. مثلن حانم کیمیا نویسنده ی مقاله که شوهر و برادرش اعدام شده اند هیچگونه ردپایی نگذاشته و احتمالن اسم یکبار مصرف است و نشان از اختناق فضای کنونی است. و ترس از انتقام گروهی.
پس فعلن در فضای کنونی توابین کمتر تواب، خود بمانند توابی که در ایران تریبونال جلوی دوربین افشا کرد تیر خلاص زده، مستقیمن نمیتوانند بنویسند و توابهای دیگر را که شرکت مستقیم در دستگیری خود داشته اند را نیز افشا کنند. اینکار را مصداقی با رسانه ای کردن اطلاعات دریافتی انجام میدهد. خود او نیز انزجار نامه نوشته ولی با دل و جان با رژیم نبوده... برای نسلی که فضای قهرمانی احاطه اش کرده، حتی همه ی تجدید نظر طلبان از همنشینی، همکاری با قهرمانان به خاک خفته پشت دوربین ها قصه میبافند مثل نگهدار و هم چریک هستند و هم دوست رژیم، افشای او و نشان دادن تناقضلت قصه ی ایشان بد نیست و یا خود کسانی که تریبون دارند مانند خود من. ولی افرادی که جایی در زندان کوتاه آمده و اکنون نقشی در سیاست نداشته و کُلن به ادامه ی زندگی مشغولند و تمایلی هم ندارند رژیم را افشا کنند و یا قبول کنند که بد کرده اند لو داده اند و... اینها را باید با وجدان خود تنها گذاشت. خود مصداقی نیز باید بمانند گونتر گراس اعلام کند خطاهای خود را و بُت خود را بشکند. اینکار برای نسلی که باید راه خود را بسازد و نه از روی تاثیر قهرمانان و نه از روی مراجعه به نوشته ها و اعمال قهرمان، مهم است. نسل جوان بجای فاکت آوردن از بیژن و حمید باید تاریخ 30 ساله ی خود را نوشته و سازمان خود بسازد. در این مسیر هر بُتی شکسته شود با افشاگری، سنگی است که از جلوی پای مناسبات ارباب رعیتی برداشته میشود. بسیاری مثل نگهدار از این خوشنامی رهبران سابق برای ترویج افکار کنونی خود استفاده کرده و اعتبار و مشروعیت میابند. چون متاسفانه جنبش آزادیخواهانه ی ما در کشورهای "توسعه نیافته" مرید و مُرادی است.
آیا باید جلوی سیل اطلاعات را گرفت و فیلتر کرد؟ نه!
مثلن همین مقاله ی بالا یا بحث و جدل توکلی/مصداقی در همین سایت. بلاخره مجبوریم جایی دیالوگ کنیم تا فردا روی هم اسلحه نکشیم:) چه جایی بهتر از اینترنت و وبسایتی که بخش کامنت نویسی دارد و گروهی اداره میشود. اینگونه وبسایتها بمانند گاردین و اسنودن عمل کرده و جو اختناق را شکسته و باعث فکر کردن خواهند شد. ما تنها کاری را که برای بیرون آمدن از شرایط اختناق همه گیر باید انجام دهیم ایجاد اینگونه تریبونها هستند. تا مردم مجبور به فکر کردن و نوشتن شوند. تا مردم مواجه با تناقض شوند. تا مردم به نویسنده و رهبر و دارندگان تریبون اعتماد نکرده و سلولهای خاکستری خود را بکار گرفته و فقط گیرنده نباشند.