رفتن به محتوای اصلی

نواندیشی دینی: مساله اسرائیل و فلسطین
13.08.2012 - 02:34
"در ابتدای قرن بیستم حقوق دان و روزنامه نگار ونیزی تئودور هرتسل این دیدگاه را تبلیغ کرده بود که قوم یهود، که برخلاف تمام عصر روشنگری در اروپا طرد و بی خانمان شده بودند، دوباره نیاز به خانه ی یهودی خود دارند؛ مردمان بدون سرزمین نیاز به سرزمین بدون مردم دارند. اولین کنگره ی صهیونیستی در سال ۱۸۹۷ در شهر بازل تحت رهبری هرتسل برپا شد.این کنگره خواستار "موطن ملی برای قوم یهود در فلسطین" بود. در طول قرن بیستم، در پی پنج موج بزرگ مهاجرت (علیا) به فلسطین، که به طور جدی صورت می گرفت، سرانجام در سال ۱۹۴۸ کشور کنونی برای قوم یهود تأسیس شد" (هانس کونگ، ساحت های معنوی ادیان جهان، نشانه ی راه، ترجمه ی حسن قنبری، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ص ۳۱۱).

هانس کونگ می گوید که فلسطین "سرزمین بدون مردم" نبود که یهودیان اروپایی فاقد سرزمین آن را از آن خود کنند، این سرزمین از آن فلسطینیان بود که حداقل یک هزار سال در آن می زیستند:

"اسرائیل سرزمینی بدون مردم نبود که قوم بدون سرزمین بتواند به سادگی وارد آن شود. جمعیت عرب مسلمان برای مدت حدود یک هزار سال در اینجا ساکن بوده اند و ما دروازه ها و دیوارهای بزرگ را به آنان مدیون هستیم، به عنوان مثال دروازه ی دمشق محل ورود به مدخل اورشلیم عرب بود. مسأله ی فلسطین به تعبیر دقیق، جنبه ی غم انگیز کشور اسرائیل است. در طی پنج دهه پنج جنگ رخ داده است" ( ساحت های معنوی ادیان جهان، نشانه ی راه، ص ۳۱۵).

پس از اشغال فلسطین و آواره کردن فلسطینیان، این مسأله به یکی از مهمترین مسائل جهان اسلام و مصلحانش تبدیل شد. عدالت گرایی و نفی ستم آنان را بدین سو می راند که در برابر اشغال، بیرون راندن و آواره کردن، محروم کردن میلیون ها تن از حقوق شهروندی سکوت نکرده و همدلی خود با ستم دیده را بیان نمایند.

نواندیشان دینی قبل از انقلاب

نواندیشان مسلمان ایران در سال های پیش از انقلاب در گفتار و نوشتار خود به این موضوع پرداخته اند. نواندیشان دینی چون سید محمود طالقانی، مرتضی مطهری، مهدی بازرگان و علی شریعتی خود را اخلاقاً موظف می دانستند که اشغالگری، سرکوب و تبعیض را محکوم کرده و مردم ایران را هم در کنار ستم دیدگان تحت سلطه ی رژیم آپارتاید قرار دهند.

آیت الله طالقانی مدافع فلسطین و مخالف اشغالگری اسرائیل بود. در مسجد هدایت تهران به دفاع از فلسطین برخاست و اقدام به جمع آوری کمک مالی از مردم برای فلسطینیان کرد. در کنگره های کشورهای مختلف درباره ی فلسطین شرکت می کرد. در مصاحبه ی ۱۷/۱۱/۱۳۵۷گفت:

"مسئله ای که برای شخص من به هنگام شرکت در کنفرانس های اسلامی در کراچی، بیت المقدس، مکه و قاهره زمان مرحوم عبدالناصر مطرح بود و اصلا حضور من در آنجا به همین خاطر بود مسئله دفاع از حق فلسطینی ها بود و درک مسائل آنها از نزدیک. برای آن که دشمن آنها دشمن همه ی ملت مسلمان بوده و هست، استعمار است و اسرائیل. پیروزی اینها پیروزی ماست، پیروزی ما پیروزی آنهاست و خدای نخواسته، شکست ما شکست آنهاست و امیدواریم به یاری خدا با آنها معاضدت و همکاری و همفکری بعد از این بیشتر بشود"(روزنامه ی اطلاعات).

مرتضی مطهری هم نسبت به این مسأله بسیار حساس بود. در سخنرانی عاشورا در ۲۷/۱۲/۱۳۴۸ - که در جلد دوم حماسه ی حسینی منتشر شده- گفته است:

"اگر کسی نگوید [سکوت کند]، گناه کرده است، من اگر نگویم والله مرتکب گناه شده‏ام، هر خطیب و واعظی اگر نگوید، مرتکب گناه شده است. گذشته از جنبه ی اسلامی، فلسطین چه‏ تاریخچه‏ ای دارد؟ قضیه ی فلسطین مربوط به دولتی از دولت‌های اسلامی هم نیست‏، مربوط به یک ملت است، ملتی که او را به زور از خانه‏اش بیرون‏ کرده‏اند... والله و بالله ما در برابر این قضیه‏ مسئولیم. به خدا قسم مسئولیت داریم. به خدا قسم ما غافل هستیم. و الله قضیه‏ای که دل پیغمبر اکرم را امروز خون کرده است، این قضیه است... اگر حسین بن‏ علی بود، می‏گفت اگر می‏خواهی برای من عزاداری کنی، برای من سینه و زنجیر بزنی، شعار امروز تو باید فلسطین باشد. شمر امروز موشه دایان است. شمر ۱۳۰۰ سال پیش مرد، شمر امروز را بشناس. امروز باید در و دیوار این شهر با شعار فلسطین تکان می‏خورد".

مطهری می گوید که یهودیان سراسر جهان به دولت اسرائیل کمک مالی می کنند و این جای ملامت ندارد، اما مسلمانان باید خجالت بکشند که هیچ کمکی به فلسطینیان نمی کنند. اگر تک تک مسلمانان جهان روزی یک ریال به فلسطین کمک کنند، میزان سالانه ی آن حدود ۳۰۰ میلیارد دلار خواهد شد. این امر "انفاق واجب" است و وجوب آن در حد وجوب نماز و روزه است.

او از حق سکونت و حق قیام علیه ستم سخن می گوید: "آیا اینها برای حق مشروع بشری قیام نمی‏کنند؟ کیست که امروز منکر شود که فلسطینی‌های آواره، حق بازگشت به وطن خود را ندارند؟ ". می گوید هر مسلمانی که بمیرد اولین سوالی که از او خواهد شد این است که چرا صدای درخواست کمک مسلمان ستم دیده را نادیده گرفتی؟ در همان زمان،مرتضی مطهری، علامه ی طباطبایی و سید ابوالفضل موسوی زنجانی حساب مشترکی جهت کمکهای مردمی در بانک باز کردند.

مهدی بازرگان در طی یک دوره ی بلند تاریخی به این مسأله پرداخته است. در "مذهب در اروپا" به پیامدهای جنگ جهانی دوم اشاره کرده و می گوید:

"اشاره‏اى به "فلسطین"- سرزمین غصب شده ی اسلامى- بنمائیم که علاوه بر ده‌ها هزار نفر کشته، یک میلیون و صد هزار نفر آواره‏هاى مسلمان آن هنوز هم در بیابان‌هاى سوزان جاى داده شده‏اند" (مهدی بازرگان،مجموعه ی آثار، جلد ۸، ص ۳۲).

بازرگان در سال ۱۳۵۴ در تحلیل مبارزات ایران علیه شاه، همچنین به مبارزات دیگر ملل اشاره کرده و می نویسد: "قبل ازایران مبارزات مردم ویتنام در برابر استعمار‌کهنه ی فرانسه و ارتش قهار امریکا را دیده یا خوانده بودیم که به ‌معجزه بیشتر شباهت‌ دارد تا به‌ مبارزه درمفهوم‌ کلاسیک وعادى ‌کلمه. همچنین قیام سرسختانه و عملیات قهرمانانه ی فلسطینی‌ها را می ‌شنویم که پیش از تجاوز اسرائیل یک مشت مردمان سودجوى ‌سربه ‌زیر وحتى بى ‌بند‌و‌بار ومتشتت بودند.شورش ایرلندی‌هاى دست‌بسته ی کاتولیک، در برابر ایرلندی‌هاى پروتستان و دولت انگلیس وهمچنین شورش‌هاى هرروزه قبایلِ ازجان گذشتةافریقا،نمونه‏هاى دیگراین پدیده جهانىِ نژاد انسانى است"(مهدی بازرگان، مجموعه ی آثار، جلد ۱۰، ص ۴۱۹).

بازرگان در سال ۱۳۵۶ در "ملت ایران چه باید بکند"، در تحلیل مبارزات مسلحانه می نویسد:

"مبارزه بدون قبول و آمادگى براى دفاع و جنگ معنى ندارد. آنچه مورد بحث و محل تأمل مى ‏تواند باشد مسئله ی انتخاب زمان درگیرى مسلّحانه و تدارک قبلى شرایط و لوازم آن است و مخصوصاً تعیین و تشخیص یک تناسب و تعادل معقول مابین نیروهاى روبرو شونده به لحاظ کلّى. یک صورت نوین و درعین حال وسیع مبارزات مسلّحانه وچریکى که بیشتر حالت یاغی ‌گرى دارد و "خروج بر خلیفه‌ ی غاصب" را به‌ یاد مى ‏آورد همان است‌ که در قرن معاصر بعد از جنگ جهانى دوم متداول شد و شاهد بارز آن قیام فیدل کاسترو در کوبا و جنگ‌هاى چریکى کوهستانى و عملیات زیرزمینى شهرى علیه رئیس دولت حمایت شده از ناحیه ی آمریکا بود که منجر به پیروزى و استقلال گردید. وسیع‌تر و مهم‌تر از همه، عملیات فلسطینی‌هاى آواره شده از وطن و حملات چریکى وتروریستى آنهاعلیه اسرائیل وحامیان اسرائیل است. "(مهدی بازرگان، مجموعه ی آثار، جلد ۱۵، ص ۴۲۴).

دولت موقت بازرگان به آیت الله خمینی پیشنهاد کرد که آخرین جمعه ی ماه رمضان به عنوان روز قدس انتخاب شود. مهدی بازرگان در ۲۶/۵/۱۳۵۸، به مناسبت روز قدس، پیام تلویزیونی مفصلی داد که در بخش هایی از آن آمده است:
"دوازده سال قبل که اسرائیل با آن عمل ناجوانمردانه و غاصبانه ی خود مسجد اقصى را تصرف کرد نمى ‏دانست که در برابر او فقط ملت فلسطین و مردم بیت‏المقدس که دستشان را از آنجا کوتاه کرده است نیستند. او خبر نداشت و پیش‏بینى نمى ‏کرد که قلوب تمام ملتهاى مسلمان را جریحه‏دار کرده است و به حکم و مصداق "عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد"، آن اتحاد و اتفاق و وحدت کلمه‏اى را که متاسفانه قبلاً آن طور که باید و شاید میان اعراب و مسلمانها وجود نداشت بوجود آورد و امروز فقط با فلسطین روبرو نیست و حملاتى که می کند (مخصوصاً حملات وحشیانه مستمرى که مدتى است به جنوب لبنان مى‏ کند و برادران شیعه ما بى‏خانمان و گرفتار و شهید و قربانى این حملات شده‏اند، آثارى بدنبال خواهد داشت و از طرف دیگر، خود را درگیر یک نبرد طولانى و جنگ طاقت‏فرسا کرده است که آینده‏اش براى او وحشتناک‏تر و برنده‏تر و قاطع‏تر خواهد بود. حمله ی اسرائیل به خاک فلسطین و بیرون راندن مردم فلسطین و حملات بعدى که باعث ارتباط و اتفاق بیشتر ملل عرب و ملل مسلمان جهان شد".

شاید موضع بازرگان نسبت به بقیه رادیکال تر باشد. او از سرنگونی نظام صهیونیستی و دولت اسرائیل،مشابه سرنگونی رژیم شاه، سخن می گوید:

"همانطور که اعتماد و ایمان و اراده و قبول شهادت و فداکارى ملت ما، یک نظام ۲۵۰۰ ساله را سرنگون کرد، این ارتباط و اعتماد در قیام عمومى ملل مسلمان و متضعفان جهان مسلماً موفق به سرنگون کردن آن نظام طاغوتى و غاصب دیگر یعنى نظام صهیونیستى و دولت اسرائیل خواهد شد. متاسفم که بگویم بین این دو جریان مشابهت است، چه از شاهنشاه ایران، محمدرضا شاه و نظام طاغوتى او و چه اسرائیل، و این پشتیبانى باز هم بوسیله اسرائیلیان و یهودیان آمریکا و آن جناح خاصى است که نه تنها در فلسطین و ایران و جاهاى دیگر بلکه در خود امریکا هم بساط برترى جوئى و علو و ستمگرى و تصرف را پهن کرده و مى‏کند و دو شاخه و دو منبع اصلى زندگى و قدرت یعنى اقتصاد و تبلیغات را در اختیار خودش گرفته است. اما در مقابل انقلابى که در قیاس و سطح ملى و با این وسعت و گسترشى که بیش از پیش یافته است، در برابر این قیام و اتحاد، مسلماً پشتیبانى امریکا که از طریق (یعنى بدستور و بدست) جناح صهیونیستى صورت می گیرد موفق نخواهد شد و شکست خواهد خورد...از خداوند سمیع بصیر عزیز... شکست و سقوط دولت اسرائیل و نجات و پیروزى فلسطین و عظمت و اتحاد و اقتدار و رستگارى تمام مسلمانان جهان و مؤمنین و عدالت دوستان را از خداوند بزرگ مسئلت می نمایم" (مشکلات و مسائل اولین سال انقلاب از زبان مهندس بازرگان، صص ۲۲۰- ۲۱۷).

مهدی بازرگان در آبان ۱۳۶۲ مخالفت خود را با ادامه ی جنگ ایران و عراق و شعارهای زمامداران جمهوری اسلامی علیه اسرائیل و آمریکا اعلام کرد. می گفت: "نتیجه ی امر برای ما انزوا و جداشدن از دنیا شده است و برای آنها نزدیکی و انسجام در جهت سیاست آمریکا و اسرائیل و سرکوبی بیشتر ملتهای مسلمان"(مهدی بازرگان، انقلاب در دو حرکت، ص ۱۶۱).

علی شریعتی احتمالاً بیش از دیگر نواندیشان دینی پیش از انقلاب به این موضوع پرداخته است. مقاله ی داریوش آشوری تحت عنوان "ضد صهیونیسم و ضد امپریالیسم در شرق"- ۲۰/۴/۱۳۴۶ مجله ی فردوسی- او را واداشت تا مقاله ی بلندی در پاسخ بنویسد (مجموعه ی آثار، جلد ۳۵، صص ۶۳۷-۶۱۰). او در این مقاله نکات زیادی مطرح کرده است. از جمله این که: دفاع از فلسطینیان ستم دیده ای که سرزمینشان اشغال و خودشان آواره و در فقر شدید در اردوگاه ها به سر می برند و اسرائیل را کاردستی غرب به شمار آورند "بورژوایی" نیست. اسرائیل نه "از پیشروان مبارزات ضد استعماری" است و نه از "بنیان گذاران سوسیالیسم". "امپریالیسم یک مفهوم مجرد ماوراء الطبیعی" نیست،"امپریالیسم نمی تواند جز به صورت شرکت سابق نفت در ایران، کمپانی هند شرقی در هند، اتحادیه ی معادن در کنگو یا صهیونیسم در کشورهای عربی تحقق پیدا کند" (ج ۳۵،ص ۶۲۳).

ستمگری های اسرائیل حتی به تأیید یهودیان مبارز اروپایی- از جمله مادام میشن در لوموند- رسیده است (ج ۳۵، صص ۶۳۰- ۶۲۷). شریعتی می نویسد:

"رژیمی که با اسلحه ی انگلیس و آمریکا و فرانسه سرزمینی را اشغال می کند و از سراسر اروپا سرمایه داران را به یک کشور فقیر عربی می کشد و مردم آن را به صحرای سوزان سینا و اردن و سراسر افریقا و خاورمیانه پراکنده می کند و دهقان مسلمان را در دهات خود محبوس می سازد و هرگاه یک کشور عربی قصد نجات از یوغ استعمار غربی را دارد، با یک اشاره ی امپریالیسم بر آن می تازد، اسرای رسمی جنگ را وحشیانه شکنجه می کند، مردم را از خانه هاشان بیرون می راند، و مبنای سیاسی و اجتماعی رژیم خود را بر یهودی بودن نژاد و کلیمی بودن مذهب استوار می کند، فاشسیت است"(ج ۳۵، ص ۶۳۰).

به گفته ی شریعتی مخالفت با اسرائیل ایدئولوژیک و طبقاتی نیست، چون اسرائیل:"تجاوزی است به ملیت یک قوم و اشغال گوشه ای از وطنش، و در اینجا هر عربی، چه راست و چه چپ، چه فئودال و چه سوسیالیست، چه مسلمان و چه ماتریالیست جریحه دار است و ضربت خورده"(ج ۳۵، ص ۶۳۴).

شریعتی این مدعا که مسیحیت غرب به دلیل ستم هایی که بر یهودیان در طول تاریخ کرده، سرزمین فلسطین را به آنها "پاداش" داد را هم به نقد می کشد. می گوید:

"چرا فلسطین اسلام را، مسیحیت غرب به پاداش بدهد؟ چرا گوشه ای را از همان لهستان که در آن هولناک ترین شکنجه ها را بر یهود وارد کردند [هولوکاست] نبخشد؟ چرا یکی از جمهوری های آلمان فدرال را به کفاره ی کوره های یهودی سوزی ندهند؟ چرا مسیحیت به جبران ۲۰۰ سال زجری که به یهود داده، از اسلام مایه بگذارد؟ چرا غرب کفاره ی گناهنش را علیه یهود از جیب خالی ملل خاورمیانه بپردازد؟ چرا خانه و زندگی صدها هزار آواره ی عرب مسلمان برای جبران جنایت کلیسا و گناهان اروپا و آدم سوزی های نازیسم به یهودیان واگذار شود؟ یهود قرن هاست در کشورهای اسلامی همچون وطن خود زندگی می کند و از همه ی حقوق اجتماعی و اقتصادی برخوردار بوده است" (ج ۳۵، ص ۶۳۵).

شریعتی این خط فکری را در نوشته های پس از زندان و دو سال پایان عمرش هم ادامه داد. صهیونیسم را زاده ی یهودستیزی مسیحیان غربی به شمار می آورد و می نوشت:

"ملت یهود از هنگامی پدید آمد که در جامعه ی مسیحیت غربی، وجودش و یا ارزش های وجودی اش انکار می شود. صهیونیسم جبراً و منطقاً زاده ی آنتی سیمیتیسم است. چرا ملت یهود و فاشیسم وحشی و نژادپرستانه ی اسرائیلی در شرق و بخصوص جامعه های اسلامی که از دیرباز جای زندگی و کار یهودیان بسیاری بوده، هرگز خود را نشان نداده است"(علی شریعتی، مجموعه ی آثار ۴، ص ۲۸۹).

می گفت:" مگر اسرائیل فرزند نامشروع زنای سرمایه داری و کمونیسم در جنگ دوم نیست." (ج ۴، ص ۱۴۲).

می گفت بحث درباره ی اسرائیل، بحث درباره ی سرشت رژیم نیست، بلکه: "بحث از استعمار است و اشغال و غصب و حق و استقلال و نوع رابطه ی کشوری با کشور دیگر"(ج ۳۴، ص ۹۴).

به روحانیت می تاخت که به جای پرداختن به جنایات هولناک اسرائیل به او می تازند: "بیست و چند سال است مسلمانان در فلسطین چه ها که از یهود و نصاری نمی کشند؟ جنایت چنان هولناک است که حتی جوان ژاپنی در دفاع از آنها جانبازی افسانه ای می کند و رهبر روحانی مسلمین ما یک هزارم حساسیتی که در کوبیدن ما نشان داده اند، نسبت به اسرائیل نشان ندادند و نمی دهند"(ج ۳۴، ص ۱۸۴).

به برخی از سیاستمداران و شبه روشنفکران می تاخت که گفته اند:

"اسرائیل یک واقعیت است، هست، استقرار ملت فلسطین- که متلاشی شده- در فلسطین- که به دست اسرائیلی ها افتاده- ایده آل پرستی است، باید این "واقعیت" را پذیرفت، غصب است، ضد انسانی است، جنایت است، اما هست، پس می پذیریم و به رسمیت می شناسیم"(ج ۲۱، ص ۶۰).

نواندیشی دینی پس از انقلاب

نواندیشان دینی (روشنفکری دینی، روشنفکری مذهبی، و...) در دهه ی اول انقلاب رفته رفته نگاه ناقدانه ای نسبت به نظام و روایت آن از دین پیدا کرده و بیان آن دیدگاه ها را آغاز نمودند. اما در آثار عده ای از آنها، حتی یک اظهار نظر درباره مسئل فلسطین و اسرائیل وجود ندارد. این واقعیت را نمی توان با مدعای "غیرسیاسی بودن" آنان تبیین کرد. چرا که به کرات در مورد مسائل سیاسی اظهار نظر کرده اند.

سکوت گروهی از نواندیشان دینی در این زمینه چه دلایلی دارد؟ چرا مسأله ی فلسطین جایگاهی در گفتار آنان ندارد؟

یکم- تغییر گفتمان نواندیشی دینی: شاید گفته شود که گفتمان نواندیشی دینی از چپ به راست چرخیده است، یعنی از سوسیالیسم به لیبرالیسم عبور کرده است. بدین ترتیب عدم موضع گیری درباره ی اسرائیل ناشی از سرشت پروژه ای است که آنان تعقیب می کنند. این مدعا نمی تواند صادق باشد. برای این که:

اولاً: مطهری و بازرگان نه تنها چپ یا سوسیالیست نبودند، بلکه ضد مارکسیسم بودند (نظریه مالکیت ماشین مطهری استثنایی بر قاعده است). مرتضی مطهری نظریه ی ولایت فقیه را قبول نداشت و در فروردین ۱۳۵۸ در سیمای جمهوری اسلامی به صراحت گفت: "ولایت فقیه به این معنی نیست که فقیه خود در رأس دولت قرار بگیرد و عملاً حکومت کند...تصور مردم آن روز - دوره مشروطیت- و نیز مردم ما از ولایت فقیه این نبود و این نیست که فقها حکومت کنند و اداره مملکت را به دست گیرند" (مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، انتشارات صدرا ، ص ۵۸).

مطهری در همان دوران طی یک سخنرانی اعلام کرد: "تعلیمات لیبرالیستی در متن تعالیم اسلامی وجود دارد" (پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۴۴). آزادی را هم مقدس به شمار می آورد و می گفت: "یکی از مقاصد انبیا به طور کلی و به طور قطع این است که آزادی اجتماعی را تامین کنند و با بندگیها و بردگیهای اجتماعی و سلب آزادی هایی که در اجتماع هست مبارزه کنند.دنیای امروز هم آزادی اجتماعی را یکی از مقدسات خود می شمارد.اگر مقدمه ی اعلامیه جهانی حقوق بشر را خوانده باشید این را می فهمید در آنجا می گوید عله العلل تمام جنگها خونریزیها و بد بختی ها که در دنیا وجود دارد این است که افراد به آزادی دیگران احترام نمی گذارند. آیا منطق انبیا تا اینجا با منطق امروز موافق است؟ آیا آزادی مقدس است؟ بله مقدس است و بسیار هم مقدس است" (مرتضی مطهری، گفتارهای معنوی، انتشارات صدرا،ص ۱۸). در عین حال به شدت ضد چپ (مارکسیسم و کمونیسم) بود. با این همه، از حقوق فلسطینیان دفاع می کرد و اسرائیل را دولتی اشغالگر و سرکوبگر به شمار می آورد.

ثانیاً: لیبرال های بیشماری- روشنفکران، سیاستمداران، مدافعان حقوق بشر- در سراسر جهان علیه سرکوب های اسرائیل موضع گرفته و از فلسطینیان دفاع کرده و می کنند. به عنوان نمونه جیمی کارتر با نوشتن یک کتاب آپارتایدی را که اسرائیل علیه فلسطینیان به کار برده به نقد کشیده است. ریچارد فالک- حقوق دان برجسته ی یهودی و استاد سابق دانشگاه پرینستون- نیز از مدافعان فلسطین و از ناقدان جدی اسرائیل است که گزارش کرده اسرائیل مرتکب جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت شده است.

ثالثاً: گفتمان نواندیشی دینی مدعی است که عدالت طلبانه،آزادی خواهانه، دموکراتیک و حقوق بشری است. این مدعا اگر صادق باشد نمی تواند به تکرار مدعیات انتزاعی و نظری درباره ی سازگاری دین با حقوق بشر و عدالت و دموکراسی محدود شود. بلکه باید از حقوق انسان های واقعی با گوشت و استخوان و خون (افغان ها،بهایی ها،فلسطینیان،سوری ها و...) دفاع کند. نمی توان شاهد ستم و سرکوب سیستماتیک بود و سکوت و عدم اعتراض را به نحوی(مثلا: ما سیاسی نیستیم،ما متخصص فلان کشور نیستیم و..) توجیه کرد.

دوم- هویت سازی دولتی: اکثر روشنفکران ایرانی در تعارض با دولت برای خود هویت سازی می کنند. دولت یا رژیم سیاسی اساس کار است و ما خود را در تعارض با آن تعریف می کنیم. رژیم پهلوی که ایران گرا بود، "ما"ی اسلامی را در تعارض با دولت برساختیم. رژیم جمهوری اسلامی که اسلام گراست، "ما" ایرانی و سکولار را در برابرش بر می سازیم. رژیم شاه که غربگرا بود روشنفکران- مذهبی و غیر مذهبی- مخالف غرب شدند، جمهوری اسلامی که مخالف غرب است، روشنفکران غربگرا شدند.

رژیم شاه که روابط خوبی با آمریکا و اسرائیل داشت، روشنفکران مخالف آمریکا و اسرائیل شدند و از فلسطین دفاع می کردند. جمهوری اسلامی که روابط خود را با این دو دولت قطع کرد و پرچم دفاع از فلسطین و مخالفت با آمریکا و اسرائیل را برافراشت، روشنفکران راه معکوس را در پیش گرفتند.

بنابراین هر چه رژیم سیاسی بگوید یا بکند نادرست است. به همین دلیل، محکوم کردن سیاست های حذف کننده و سرکوبگرانه ی دولت اسرائیل و حمایت از ستم دیدگان فلسطینی همراهی با جمهوری اسلامی است که باید از آن پرهیز کرد. همه ی نهادهای بین المللی حقوق بشری وضعیت اسفبار اقلیت مسلمان میانمار را گزارش می کنند، اما بسیاری از روشنفکران ایرانی در این زمینه سکوت می کند تا از سوی برخی از مخالفان متهم به همراهی با جمهوری اسلامی نشوند.

سوم- بسیج مردم: نواندیشان دینی قبل از انقلاب از مسأله ی اسرائیل و فلسطین برای بسیج مردم علیه رژیم شاه نیز استفاده می کردند. زمامداران پس از انقلاب خود از این مسأله برای بسیج مردم به سود رژیم استفاده کرده و می کنند. یک نمود آن مراسم روز قدس است که همه ساله برگزار شده و به عنوان شاهد دیگری بر حمایت مردم از جمهوری اسلامی قلمداد می شود. مسأله ی فلسطین برای نواندیشان دینی نقش بسیج کنندگی را از دست داده است.

چهارم- محلی نه منطقه ای و بین المللی: گروهی از نواندیشان دینی ایران محلی می اندیشند، نه جهانی یا حتی منطقه ای. شاید مردم جهان مخاطب آنان نباشند، ولی مردم مسلمان منطقه که می توانند مخاطب آنها باشند. اما وقتی اینها به مسائل اساسی منطقه نمی پردازند، چگونه می توانند مخاطبانی در این منطقه برای خود بیابند؟ فقط با غیبت فلسطین و اسرائیل مواجه نیستیم، افغانستان، عراق، لیبی، سوریه، مصر و بهار عرب هم از گفتار اینان غایب است.

گویی مهمترین تحولات منطقه که منجر به کشته و زخمی و آواره شدن صدها هزار تن شده هیچ ارتباطی به اینان ندارد. درگیر شدن با مسائل واقعی و اساسی مخاطب ساز است. هانس کونگ و جان هیک اندیشمندان دینی جهانی اند و در کتاب های دین شناسانه ی خود مسأله ی فلسطین و اسرائیل را طرح کرده اند.

پنجم- قدرت و گفتمان: قدرت گفتمان ساز است. قدرت برتر جهانی گفتمان اسرائیلی/فلسطینی را به گونه ی جدیدی ساخته است. همسو شدن با این قدرت برتر، همسویی با گفتمان او در این زمینه هم هست. نواندیشی دینی باید نسبت خود را با این قدرت برتر نیز به طور شفاف معین کند.

ششم- محیط ایالات متحده: نقد اسرائیل در آمریکا هزینه مند است. اگر فردی مدعیات نهادهای حقوق بشری درباره ی اسرائیل را تکرار کند (مثلاً این مصوبه ی شورای حقوق بشر سازمان ملل را که اسرائیل در غزه مرتکب جنایات جنگی شده است، اسرائیل دولتی اشغالگر است)، یک برچسب ضد اسرائیلی بر او چسبانده و راهش بسته می شود. تجربه ی نحوه ی برخورد با جیمی کارتر، نویسندگان کتاب لابی اسرائیل، چامسکی و صدها مورد دیگر در پیش ماست. نیویورک تایمز، واشنگتن پست، سی ان ان و...نظرات چامسکی را انتشار نمی دهند. روشنفکر ایرانی کافی است یکی دو مقاله به انگلیسی نوشته و اسرائیل را نقد کند. آن وقت راه بسیاری از دانشگاه ها (رسمی شدن به عنوان استاد، بورسیه شدن، دعوت به سمینارها و...) و اتاق های فکر به رویش بسته خواهد شد. احتمال دارد دلیل سکوت برخی، این متغیر باشد.

نتیجه

رفتار مسیحیان غربی با یهودیان در طول تاریخ- خصوصاً در جنگ جهانی دوم- احساس گناه و جبران در آنان ایجاد کرد. التیام این زخم و جبران یهودستیزی از طریق بخشش سرزمین فلسطینیان به یهودیان اروپایی صورت گرفت. در گام بعد، دوگانه ی یهودی- مسلمان ساخته شد تا فلسطینیان طالب حق زندگی در سرزمین خود و حق تعیین سرنوشت موجوداتی شرور قلمداد شوند. حمایت یک جانبه از یکی علیه دیگری بخش دیگر این فرایند بود.

از منظری که ما به مسأله می نگریم، مسلمان بودن فلسطینیان و یهودی بودن اسرائیلیان محل نزاع نیست، محل نزاع نقض سیستماتیک حقوق انسان هاست. ستم گری محل نزاع است، نه مذهب و قومیت. سرزمین انسان هایی اشغال شده، آنها را آواره کرده و از حقوق اساسی شان محروم کرده اند. تعلق ما به مسأله ی اسرائیل و فلسطین، تعلق انسانی و از منظر حقوق بشر و دموکراسی است.

مگر حق تشکیل حکومت براساس آرای اکثریت یکی از حقوق بشر نیست؟ اسرائیل که سرزمین های فلسطینیان را اشغال کرده حتی حاضر به پذیرش طرح چهار جانبه ی آمریکا، اروپا، سازمان ملل و روسیه مبنی بر تشکیل دولت مستقل فلسطینی در کنار دولت اسرائیل در بخش کوچکی از سرزمین های خودشان نیست. به گفته ی جیمی کارتر، اسرائیل زیر بار صلح نمی رود،نظام آپارتاید را تداوم می دهد تا پس از چند نسل مسأله به فراموشی سپرده شود. فلسطینیان اسرائیل را نابود نکرده اند، اسرائیل فلسطین را نابود کرده است.

روشنفکری قبل از انقلاب ایران گمان می کرد که اسرائیل بازیچه ی دست آمریکا است و دولت آمریکا سیاست ها و منافع خود در منطقه را از طریق آن کشور تعقیب می کند. اما حقیقت این است که اسرائیل دولتی مستقل است که در آمریکا نفوذ فراوانی داشته و دارد. در واقع دولت اسرائیل دولت آمریکا را در خاورمیانه به دنبال خود می کشد. مطابق توافق آمریکا و اسرائیل که بعداً به قانون تبدیل شد، آمریکا متعهد شده است که در هرگونه تغییر و تحولی در خاورمیانه برتری استراتژیک اسرائیل بر کل کشورهای منطقه را تأمین کند. نفوذ اسرائیل آن قدر گسترده و عمیق است که کاندیداهای ریاست جمهوری- اوباما و رامنی- در حال رقابت شدیدند تا به اقلیت یهودی آمریکا و لابی قدرتمند اسرائیل نشان دهند که حامی تمام عیار اسرائیل اند. گویی این متغیر نقشی تعیین کننده در رئیس جمهور آمریکا شدن دارد.

ایرانیان از دو منظر می توانند و باید به مسأله ی اسرائیل بنگرند. منظر حقوق بشر و منظر منافع ملی. این دو منظر هیچ تعارضی با یکدیگر ندارند. از منظر منافع ملی نزاع با اسرائیل و لفاظی های دن کیشوت وار زمامداران جمهوری اسلامی به زیان ایران است. ایران می تواند همچون ترکیه با اسرائیل روابط دیپلماتیک داشته باشد. شاید منافع ملی ایران از این راه بهتر تأمین شود. اما از منظر حقوق بشر باید ستمگری های دولت اسرائیل را محکوم کرد. همان ستمگری هایی که به تأیید نهادهای بین المللی حقوق بشری رسیده است. دفاع از فلسطینیان دفاع از حقوق بشر است.

سکوت گروهی از نواندیشان دینی در این زمینه ناموجه است. نواندیشان دینی مدعی روشنفکری اند و روشنفکری با نقد و حقیقت سر و کار دارد. نواندیشان دینی به درستی از مراجع تقلید انتقاد می کنند که چرا در برابر ستمگری های جمهوری اسلامی سکوت کرده اند؟ آیا مراجع تقلید فاقد درک ستم هستند؟

پس محل نزاع داد و بیداد است، تبعیض و رفع تبعیض است. عدالت طلبی سه سطح دارد: محلی، منطقه ای و بین المللی. نواندیشی دینی باید نشان دهد که یک بام و دو هوایی نیست و چشم بر ستمگری های منطقه ای و بین المللی نمی بندد. برنامه ی تحقیقاتی نواندیشی دینی یا گفتمان نواندیشی دینی باید معطوف به حقیقت و عدالت باشد و نباید با سکوت خود این سوء تفاهم نادرست را ایجاد کند که در سطح منطقه ای و جهانی با نظامی گری ستمگرانه همسو شده است.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.