رفتن به محتوای اصلی

مغلطه «عینی-گرایی» در نزدِ پهلویستها
23.08.2012 - 19:05

امروز در سایه وضعیتِ سیاسی-اجتماعیِ وخیمِ ایران تحتِ ستمِ جمهوری اسلامی از یک طرف و با در نظر گرفتنِ امکانِ جنگِ نیروهای بیگانه بر ضدِ ایران از طرفِ دیگر، اعقابِ تبعیدیِ دیکتاتورِ سابقِ ایران، محمدرضا شاه پهلوی، دیگربار به انحاء مختلف به تکاپو افتاده اند تا بلکه بتوانند از آبِ گل-آلود ماهی بگیرند و برای چندمین مرتبه به شیوه ای کودتایی بر اریکه قدرت در ایران تکیه زنند. معترضه بگویم که از آنجا که امروز نیروهای هوادارِ هژمونیِ خاندانِ پهلوی ظاهرا از اقشارِ مختلفی تشکیل شده اند که لزوما نمی توان همه آنها را تحتِ عنوان «سلطنت-طلب» طبقه-بندی کرد، از امروز به بعد بنده از اصطلاحِ کلی تر و در عینِ حال دقیق ترِ «پهلویست» برای خطاب کردنِ آنها استفاده خواهم کرد. در راهِ هموار کردنِ این هژمونی، از منظرِ تئوریک، چنانکه پیشتر بارها گفته ام، پهلویستها به «تعریف» و «برساختنِ» تاریخ می پردازند. یکی از استراتژی هایی که آنها برای برساختنِ تاریخ به کار می گیرند روی آوردن به مغلطه ای است که من آن را «مغلطه عینی-گرایی» (objectivity fallacy) نام نهاده ام. برای روشن شدنِ شیوه این مغلطه، آن را در مثالی عینی خواهم شکافت.

اخیرا در پاسخ به مقاله مستدلِ «قیام علیه جمهوری» به قلمِ آقای فواد تابان که در آن آمده «بخشی از جمهوری ‌خواهان کارشان شده ‌است توجیه سلطنت و دفاع از سلطنت ‌طلبها. آن ها از این شروع کردند که شاهزاده مسئول اعمال پادشاه نیست، و اکنون به دفاع از اعمال پادشاه رسیده اند. پیگیرانه مشغول ایجاد «احساس مثبت» نسبت به استبداد پهلوی هستند»، و نتیجه کارشان این بوده که دیکتاتورها و مستبدین را از پنجره وارد جنبشِ دموکراتیکِ ایران سازند؛ آقای مزدک بامدادان – که یکی از همان جمهوری-خواهانِ کذایی است که موردِ خطابِ آقای تابان واقع شده، در مقاله ای به نامِ «در چنبر اندیشه های تابان»، خود را جمهوری- خواهی می نامد که «در کنار نکوهش کاستیها و تبه ‌کاریهای شاه، کارهای درست و به جای او را نیز می ستاید». به عبارت دیگر، ایشان، در کنارِ بسیاری افراد و سازمانهای دیگری که به هژمونیِ پهلوی اقبال دارند، به تلویح چنین مدعی می شود که «تاریخ را باید به مثابه پدیده ای کاملا «عینی» و به دور از پی-آمدهای سیاسیِ جاریِ آن ملاحظه کرد».

این موضع، به خصوص با ادعاهای «علمی-نگرانه»ای که این روزها پهلویستها به طورِ عمده در بحثِ تاریخ می کنند، در نظرِ اول منطقی به نظر می رسد. با این وجود، این موضع بر پایه لغزانی بنا شده که تنها اگر کمی با آن کلنجار برویم، کلِ مشروعیتِ «علمیِ» آن را فرو می ریزد. صرفِ نظر از اینکه آیا آنچه پهلویستها به نام «کارهای درست و به جای» پهلوی از آن یاد می کنند در حقیقت درست و به جا بوده یا نه، اگر مدت-زمانی بر جدلِ میانِ جمهوری و سلطنت در ایران گذشته بود و نظامِ جمهوریِ دموکراتیک در ایران مستقر گشته بود، و تاریخنگار یا تاریخنگارانی که صرفا اهلِ علم و تحقیق هستند و با سیاست هیچ سر و کاری ندارند می خواستند در گوشه کتابخانه و در سرِ کلاسِ درس و در برنامه رادیو و تلویزیون برای اطلاعِ مردم و اهلِ فن تاریخ را چنانکه رفته روایت و تشریح کنند، بحثِ عینی-گرایی-در-تاریخ که امروز پهلویستها سنگ اش را به سینه می زنند کاملا صحیح بود، و هیچ جایی برای اعتراض باقی نمی گذاشت.

با این وجود، امروز، در گرماگرمِ جدالِ سیاسی برای تعیینِ سرنوشتِ یک مملکت و یک ملت، و در اوجِ تلاشِ بازماندگانِ یکی از جبارترین دیکتاتورهای تاریخِ معاصرِ جهان برای بازگشتن به قدرت، چنین ادعایی هیچ نیست مگر کلاه-برداریِ سیاسی به نامِ پیگیریِ رویکردِ علمی. به عبارتِ دیگر، در جایی که بازماندگانِ دیکتاتورِ سابق به قصدِ بازگشت به قدرت، بی اصولانه، بی اخلاقانه و طلبکارانه شهادت در دادگاهِ لاهه جعل می کنند، نطق و مصاحبه های سلطنت-طلبانه می کنند، فیلمهای تبلیغاتیِ تاریخسازانه درست می کنند، و ابوابِ جمعی شان صغیر و کبیر را به بادِ تهمت و ناسزا می گیرند و به سینه زدن زیرِ عَلَمِ آنها در «شورای ملی»شان نهیب می زنند، «خنثی بودن» نه تنها «علمی بودن» نیست، که معادلِ همدستی با استبداد است. در مثل مناقشه نیست، ولی این سبک فاصله-گذاریِ «علمی» بینِ سوژه (subject) و ابژه (object) مصداقِ همان آرگومانِ اخلاقی است که وقتی می دانیم یک نفر قصد دارد دیگری را با چاقو بزند و خاموش بمانیم، آیا شریکِ جرمِ وی محسوب می شویم یا نه؟ بگذریم که امروز این کسانی که ادعای عینی-گراییِ «علمی»شان گوشِ فلک را کر کرده در درجه اول «سیاسیون»ی هستند که با مقاصدِ مختلف از طریقِ تفسیرهای به اصطلاح «عینی» ولی در حقیقت عمدتا «ذهنی»شان قصد دارند یک جریانِ سیاسیِ خاص را بر فضای سیاسیِ آپوزیسیونِ جمهوری اسلامی غالب/قالب کنند.

بنابراین، در واکنش به این مغلطه مشروعیت-سازانه به منظورِ ایجادِ هژمونی برای یک جبهه سیاسیِ ضددموکراتیک که در حالِ حاضر به شیوه ای کاملا فعال در تلاش برای بازگشت به قدرت است، منتقدان کاملا حق دارند و اصولا از لحاظِ اخلاقی بر آنها واجب است تا کاستی ها و ناراستی های این جبهه را چنانکه بوده و هست بیان کنند تا عدالت رعایت شود و تصویری یک-طرفه و غلط-انداز از آنها شکل نگیرد. لذا امروز آزادی-خواهان و دموکراسی-طلبان باید پرده تیره این «مغلطه عینی-گرایی» که متاسفانه ظاهرا بر چشمِ برخی نیروهای به ظاهر بی-طرف نیز سیاهی کشیده را بدرند تا پلشتیِ استبداد را از پسِ آن برون اندازند و در برابرِ چشمِ آحادِ جامعه به بوته نقد کشند.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.