رفتن به محتوای اصلی

● ادبیات

ابوغریب بخارایی
تردید ندارم
روزی در کرشمه‌ی ابر وافق
پای درراه خواهی نهاد
و آنگونه که شایسته خدابانوان بزرگ است
در پائیز هزار رنگ عمر گرانمایه ات
با گذر از باغهای پرعطر گلهای بهاری
ما را به دوردست های بی نیازی خواهی برد.
محمد جلالی چیمه (م. سحر)
دروغ چه برضد فرشته به کار رود ، چه بر ضد شیطان دروغ است.این سنت تهمت زنی رذیلانه قتل به دولت که آل احمد بنا نهاد تا سال 57 ادامه پیدا کرد و شهید های قلابی فراوانی ساخت. یکی از شهیدان قلابی خودش بود ، شایع کردند که آل احمد را سکتاندند درحالیکه تا خرخره عرق می خورد و سیگار می کشید. بعد گفتند پسر خمینی را در عراق شهید کردند و خمینی پدر شهیدان شد. بعد شریعتی را شهیداندند و این دروغگویی رذیلانه سیاسی ادامه پیدا کرد و هیچ حرمت و اعتبار و اخلاقی برای اهل سیاست و اهل قلم از نوع آل احمد باقی ننهاد.
آتاخان ارقاچماز
هر دو زبان توركي و فارسي، مثل بقيه زبانهاي دنيا داراي ادبيات كلاسيك مي‌باشند. اما سير ادبيات در توركي و فارسي همراه با شباهتها، داراي تفاوتهايي نيز مي‌باشد. آثار كلاسيك زبان فارسي به واسطه دولت مدرن چند دهه‌اي، به اقوام و ملل ساكن ايران و ملل ديگر كشورهاي دنيا شناسانده شده است. اما ادبيات كلاسيك زبان توركي در ايران سرنوشتي كاملا متمايز با ادبيات كلاسيك فارسي داشته است.
محمد جلالی چیمه (م. سحر)
روزی از همین روزها در سال 2009 در میان خبرهای بد در بارهء حوادث شرم آوری که سی سال تمام است بی‌وقفه در کشور ما مکرر می‌شوند شنیدم که با بُلدزر به گلزار خاوران هجوم برده‌اند تا با شخم زدن آرامگاه قربانیان و کاشتن درخت بر خاک آنان به خیال خود آثار جرم و جنایت حکومت سی سالهء خود را از زمین محو کنند و زهی خیال خام!
این بیت‌ها به تأثیر از آن خبر تأسف بار سروده شد. م. سحر
ترکان اورمولو- آ. ائلیار
خورشید میخندد؟
چگونه؟
قلبها؟
گرم اند یا سرد؟
شیفتگیها بسنده است؟
از نگاهها مهربانی سرریز میشود؟

?gülümsəyirmi günəş
?necə gülür
?Ürəklər? Ürəklər yavaşımı? Yoxsa hızlı döyünür
?yetərlimi sevgilər
?Baxışlardan heç məhəbbət axırmı

-«آنجا ساعت چنده؟»
از کدامین جریان
از کدامین پایان
حرف میزنی؟
اسارتمان ادامه دارد.
?Orda saat neçədir
Hansı axımı sevlirsən
?hansı bitimi
!isarətimiz sürür
مژگان نویدی
باز هم بهار میاید/
تو دوباره به دنیا می‌آیی/
و فلسفه ی زرد قناری‌ها را/
بی‌ تردیدی بر درختان خشکیده می‌نویسی
حسین باقرزاده
زبان فارسی گنجینه‌ای بسیار غنی از نظم و نثر دارد که دستور زبان را به راحتی می‌توان از آن استخراج کرد. در دوران‌هایی نادرستی‌هایی به زبان راه پیدا می‌کند و شیوع می‌یابد. مثلا واژگانی که از آن‌ها تحت عنوان «غلط مصطلح» یاد می‌شود. هم اکنون نیز نادرستی‌های چندی در زبان و نوشتار فارسی دیده می‌شود که به شدت شیوع پیدا کرده و رایج شده است. در این جا به سه مورد از آن‌ها اشاره می‌کنیم: «را»ی سرگردان، «دانشمند» و «سد».
رضا بی شتاب
به یادِ استاد جلیل شهناز

دیدی که عاشقم باز
باز آمدم به پرواز
یک آسمان ستاره
بر سینه ریزِ آواز
سوژه در معنای مدرن و فرویدی یک «وحدت در کثرت» است و در معنای لکانی یک « کثرت در وحدت و چندصدایی» اما دیوانه فقط « کثرت» است. مملو و پُر از صداهای مختلف و بی معنی است. ازینرو دیوانه گاه یک «فریاد چندصدایی و بی معنا یا هولناک» است در حالیکه سوژه قادر به ایجاد وحدت در چندصدا، یگانگی در چندگانگی و یا چندگانگی در یگانگی است.
محمد جلالی چیمه (م. سحر)
ای فلان دست ازین ریا واکش
برو آن ریش را بزن جاکش
آدمیت اگر به ریش بُدی
بُز بر آدم ، سه قرن پیش بُدی
آ. ائلیار
در «گؤله مز»
تنها زنبق و
نمک و
منم.
راشل زرگریان
زن جوان وشیک پوشی با نمائی مبهم وناراحت آه میکشید وباخود حرف میزد. بسختی شنیدم که گفت: امیدوارم تعداد ملاقات کننده گان زیاد نباشند حال وحوصله ندارم. وقت هم که هیچوقت ندارم. پسرجوانی با داشتن واکمن به گوش موزیک گوش میداد ودستها وبالا تنه اش را تکان میداد ودرعالم خودبود.
ابراهیم فرشی
در این سرزمین بندرت با فرهیختگانی روبرو هستیم که تفکرات و فرهنگ غالب را به‌ نقد کشیده‌ باشند. اگر کسانی چون جمال زاده‌، هدایت، شاملو، دوستدار ناقد گوشه‌های از فرهنگ، باور و تاریخ این مملکت و مردم بوده‌‌ باشند، چوب تکفیر بر سرشان فرود آمده‌ و اگر غیرفارسها دادشان از بیعدالتی حاکمان و فرزانگان و اندیشمندان درآمده باشد‌، با جذمگرایی، اتهام زدن روبرو شدهاند. فرهنگی که‌ هنوز هم حاکم است.
رضا بی شتاب
من که کاتبِ تاریکی ام، به هق هقِ اشک های نریخته، به نهیبِ بغضِ فرو خورده؛ به لهیبِ اندوهِ بیهوده می مانم؛ من؛ دربانِ بارگاهِ جنت مکان ها و قبله ی عالم ها بوده ام، پرده دارِ امیران و سلطان ها و صاحب منصبان بوده ام؛
«داش آکل» هدایت در واقع تبلوری از «معضل مرد ایرانی» است و رابطه ی «او و مرجان» بیانگر «گفتمان جنسیتی بحران زا و سنتی» زن و مرد ایرانی است. یک نکته جالب که تا حالا کسی به آن توجه نکرده است، نوع رابطه ی داش آکل/مرجان و سن واقعی آن دو بر اساس این رابطه ی عشقی است.
شهلا و. ی. صفایی
تن شلاق خورده موج هایت/
در بیداری ماه می خندد/
و می چکد از چشم هایت/
مروارید نور
بر جان جهان، ایرانم
پرویز داورپناه
ای غریبان سفر کرده کدامین غربت
بد تر از غربت مردان وطن در وطن است.
(حسین منزوی)
در یکصد و سی امین سالروز تولد دکتر محمّد مصدّق می رویم سراغ شاعران مشهوری که برای مصدق و احمد آباد، شعر سروده اند.
رضا بی شتاب
آسوده آن دلی که تواَش آشیان شوی
خوشا کبوتری که تواَش آسمان شوی
پرواز اگرچه نامبارک ست در این دیار
خوشا نشاط در پَری که تواَش نشان شوی
جوامعی که حکومت‌های خودکامه دارند از نظر شاکری با آرشیو میانه‌ی خوبی ندارند: "همانگونه که ساسانیان خودکامه بودند و اسناد پارتیان را از میان بردند تا تاریخ خودشان را بنویسند؛ یعنی چیز دیگری را نمی‌توانستند تحمل کنند. این را در حکومت شاه هم می‌بینیم که به آرشیو دوره‌ی قاجار کسی دسترسی نداشت.
رضا بی شتاب
پرنده شو؛ به سانِ برگ های هر بهار
به روز وُ شب برین مدار
که جانِ جاودانگی ست
پرنده را به آسمان سپار
چو مِهر وُ مَه چو اختران
برقص بر چکادِ این فَلَک
برقص وُ چامه ای بخوان
ی.ک. شالی
خیابان را همه به اسم می­شناسند و گرنه به نام و نشان بنایی که آنجاست. اما او آن را تنها در چهره­ی تکیده­ ی تنهاترین آدمهای شهر، وقتیکه دلهاشان از شادمانیهای زندگی آنقدر می­گیرد که مواد مخدر به رگان خود تزریق می­ کنند تا که اندکی تزویر، نه، این کارشان نیست، ااااه... تا اندکی خوشبینی، آری خوشبینی... به فضای حساس شهر بیافزایند، باشد که تنها شهردار نه، بلکه خود مقام معظم ریاست جمهوری عرق شرم را هرگز از پیشانی خود پاک نکنند. آنجاست که او خیابانیست، حتی وقتی که خیابان نیست.
ع. اروند
نگارش عبارات نویسنده که از طرف ما بر آنها تاًکید شده ناشی از دو چیز است
1 ـ عدم توجه به تفاوت بنیادی که میان دو مقوله ی هنر و علم وجود دارد
2 ـ احتمال بی اطلاعی کامل از تاریخ تئوری های موسیقی در ایران؛ تاریخی که دست کم و فقط برای دوران بعد از اسلام در زمینه ی آن بزرگترین آثار قرون میانی تاًلیف شده است.
رضا بی شتاب
چنانت دوست می دارم
که ماهی رود وُ دریا
آ. ائلیار
او
به چاه بی انتهایی
فرو میرفت!
و نیستی
تا کیف خسته ام از شانه برداری
بگویی «قهوه بریزم یا چایی»
که آبی از آب تکان نخورده
تنها خانه است که درش در رفته
پنجره است که پُر از چای شده
شهر است که بی تو من را وتو کرده
و کتری قرمزی
که اعصابش به هم ریخته بر سروکله ی خود می زند
محمد جلالی چیمه (م. سحر)
حفظ خزر نیرزد آری
کز آن به دینِ ما رسد آزار
دین، یعنی آن کُلاهِ ریاست
بر فرق ِ زُهدِ بوذر و عمّار
دین ، یعنی آن بساط ِ چپاول
دین ، یعنی آن خزانۀ دینار
هایده ترابی
این را در سال 2006 نوشتم؛ با الهام از متن "چه کنیم که سوسکها سوسک‌مان نکنند؟"
و کاریکاتور همراه آن در"روزنامهٔ ایران" نشریۀ دولتی جمهوری اسلامی!
نيوشا مزيدآبادي
صبا به‌خوبي دريافت كه ويلن در همه جاي دنيا به‌عنوان ساز اصلي در اركستر استفاده مي‌شود و شيوه بهره‌گيري ازآن در ايران (كه مثل كمانچه آن را مي‌نواختند) صحيح نيست. او به عظمت تكنيك‌هاي ويلن پي برد و توانست برخي از آنها را وارد موسيقي ايراني كند بنابراين صبا را مي‌توان مرز تاريخي ويلن‌نوازي ايراني با گذشتگان دانست. او نشان داد هنر، تركيب پيچيده‌اي از عوامل متعدد تاريخي است نه آفريده سرآمد‌ها و فراتر از جامعه و زمان.
دو سالی می شود که کتابخانه ملی بریتانیا( بریتیش لایبراری) بخش وسیعی از آرشیو صدای خود را در قالب پروژه ای با عنوان« بین دو جهان» به شاعران بین المللی اختصاص داده است. تاکنون سی و چهار شاعر از زبان ها و کشورهای مختلف دنیا انتخاب شده اند و نامهایی چون مونیز الوی، آمارجیت چندان ، دارکارامتیاز، فان کیت، موریس فرهی ، گریگوریا لیدیا، چومن هاردی، کازابوا کاپکا، دیوید مورلی و سعد یوسف از زمره شاعرانی هستند که در این پروژه شعرخوانی کرده اند.
رضا بی شتاب
تا حالا به نوکِ کوهِ کبوتر رفتین؟ من هم نرفتم ولی میگن اونجا جنگلی از کبوتره، اونقدر کبوتر هست که از دور به کبودیِ دریا میزنه؛ و جنگل مثه یه ساحل، یا یه صخره اونا رو محافظت می کُنه، یه روز با هم بریم اونجا... این تکه از کتاب رو گوش کنین:« تصمیم؛ سرگردانی بود و سرگردانی تسلیمِ تنهایی شدن و بی آن که بدانی کِی، شب در شریانِ نگاه نشت می کند و چشم اندازها از یادِ لحظه می روند. وسوسه ی دانستن و دست ساییدن بر اشیا آنی رهایت نمی کند.
این نوازنده برجسته تار و آهنگساز قطعه ماندگار "نینوا" در ادامه صحبت های خود با اشاره به تغییراتی در اجرای قطعات به شکل بداهه نوازی در اجراهای خود گفت : بداهه نوازی در موسیقی ایران به معنای موسیقی لحظه است به همین دلیل کم و کیف برگزاری کنسرت های بداهه نوازی به حال و هوای لحظه نوازنده روی صحنه برمی گردد . از همین رو مطمئن باشید نوع بداهه نوازی در اجراهای تازه تغییر خواهد کرد چراکه نه من آدم سال گذشته هستم و نه مخاطب.
مهناز هدایتی
آه من محکوم شده ی این اندیشه ی دگماتیسم اجتماعی سیاسی مذهبی درعصر خویشم
و من هضم شده ی عریان آن تن اشتها ناپذیرازبلعیده شدن روح و جسمی هستم که آذوقه ی مدفون شده ی تفکری شده است که سال ها ست درذره های وجودش انباشته شده است
این مقاله تلاشی برای پاسخگویی به این سوال است که علل جذابیت، ماندگاری و بازگشت مداوم و با خوانشی جدید فیگورهایی چون «دراکولا یا وامپیر» چیست و در واقع تلاش برای بازکردن عرصه ای جدید از نقد نوین روانکاوی فیلم در میان ایرانیان علاقه مند به نقد فیلم و یا زمینه ای برای لذت و لمس و درک جدید این فیگورها برای عاشقان سینما است.
رضا بی شتاب
در چشمه ی دل یادِ تو جوشید
موّاج وُ فریبا
خون در بُنِ اندیشه خروشید
چون شورشِ دریا
نامت چه بزرگ ست وُ زلال ست
ای شاهدِ شادی
شب روشنِ شولایِ تو پوشید
آ. ائلیار
آن زمان که / ابر سیاه /ربود از چشم من /دریا را
.....Dənizi gözümdən/çalarkən / qara buludlar