رفتن به محتوای اصلی

● ادبیات

... شور شفاف‌ترين عاطفه‌ی "ديلم" و "گيل"! / تا گُهر از صدف حرف تو برگيرم / همچنان شيفته‌ی دريايم. / آی... ای حنجره آبی! / اين ‌چنين‌ست "غزل‌خوان و صراحی در دست" / سوی آواز تو می‌آيم
ترکان اورمولو- آ. ائلیار
آخ اورمو!...
بر بستر آرزوهای جوانیم
شعور در شعرم
تاول زده است
نگاه کن!

شهلا بهار دوست
هنوز تازه ، هنوز خوشبو، هنوز دل گرفته دست تکان می دهد
پشتِ برهنگی پوستی سوزان، سوز می زند زیرِ این برفها.
کاوس حسن‌لی
غبار روبی از چهره‌ی واقعی اندیشمندان گذشته و شناخت راستین آنان، جز با آگاهی از رویدادهای زمانه‌ی آنان و آشنایی با وضعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی روزگارشان به شایستگی صورت نمی‌پذیرد. حكیم عمر خیام نیشابوری که به احتمال زیاد در سال ٤۳٩ ق. به دنیا آمده و در ۵١۷ درگذشته است نیز از دایره‌ی این باور بیرون نیست.
احمد پورمندی
دکتر ابراهیم محجوبی که با بیمارانش به پنج زبان روسی، فارسی، آذری، آلمانی و انگلیسی، حرف می زند در شهر کلن آلمان مطبی دارد که محل رجوع مردمانی بسیار متفاوت و گوناگون است. ابراهیم به همان اندازه که طبیب است، مردم شناس و روان شناس هم هست و من می خواهم – بر خلاف میل و برنامه اش - آرزو کنم که بازنشستگی اش را جلو بیندازد و همه وقتش را صرف نوشتن کند! کتاب "به یاد مانده ها" همه سر گذست نسل ما نیست، اما زیبا ترین و گویا ترین " کارت ویزیتی" است که می توانیم به نسل جوان کشورمان بدهیم .
جهانگیر هدایت
۶۱ سال قبل، روز ۱۹ فروردين ۱۳۳۰ صادق هدايت نويسنده معروف ايران در آشپزخانه آپارتماني در خانه شماره ۳۷ خيابان شامپيونه پاريس با پناه بردن به گاز به زندگي خود پايان بخشيد. فردايش پيكر بي‌جان او را يافتند و خبر خودكشي او در ايران و فرانسه همه را بهت زده كرد.
محمدرضا شفیعی کدکنی
شفیعی کدکنی پس از پرداختن به مجموعه‌ي عوامل مؤثر اجتماعي ـ سياسي در انقلاب مشروطه و پيش از آن بر شعر فارسي، به تبيين زمينه‌ها و چگونگي تأثير ترجمه بر شعر معاصر ايران مي‌پردازد و معتقد است، «تحولات شعر مدرن فارسي در قرن اخير، تابعي است از متغير ترجمه‌ي ادبيات و شعر اروپايي در قلمرو زبان پارسي.»
الهه رهرونیا
آینه های کوچک بید های وسط خیابان برق می زند
از پشت هوا
دامن خورشید را می زنم بالا
می گویم سلام
حسین علیزاده
براي من جلال ذوالفنون هميشه زنده است. اين اتفاق باور نكردني است ولي اتفاقي است كه براي همه مي‌افتد و مهم آن نامي است كه از ايشان در تاريخ موسيقي ما مي‌ماند كه ابدي است.
رضا بی شتاب
تردید رها کردم وُ دل، یک دله کردم
بر در زدم آن حلقه ی حائل
پژواکِ غریب اش به تنم لرزه درافکند
از خلوتِ آن خانه صدایی به تَحکُّم
برخاست که: اینجا چه کُنی؟
قُربِ که جویی وُ کِه باشی؟
ی.ک. شالی
طرحی برای نمایش
احمد صدری
گفته میشود که اینترنت موش دارد و موش هم گوش ــ واز همان مآخذ منقول است که «کار از محکم کاری عیب نمیکند.» صرف نوشتن تحت نام مستعار مشکلی ندارد. اسامی مستعارهمیشه وجود داشته اند و آثار ادبی بسیاری ابتدا تحت این نامهای غیر واقعی منتشر شده اند.
الهه رهرونیا
فرار را از من بدُزد/
مرا بردار و به گوش­هایت بیاویز/
و در مرکزِ خانه ای که دور تا دور آن اجاق روشن است، اِسکان بده/
نگاهِ من به سفیدی سقف گیر کرده است/
و گلوله ای برفی مدام از آن بالا تهدیدم میکن
ابوالفضل محققی
میخواهم برخلاف تمام نوشته‌ها که تنها از سیاست، جنگ، شکنجه در زندان می نویسند اگر شده به بهانه نوروز از شادی و عشق بنویسم. برای برخی نوشتن چنین مطالبی اهمیتی ندارد. آن هم در میان چنین زمانه سختی که عفریت جنگ تنوره می کشد و سخنی جز انفجار، کشته‌شدن، بدارآویختن نمی شنوی. اما هنوز کلمات عشق، امید، شادی، رویا، دوستی وجود دارند. و حداقل برخی می توانند نگذارند این کلمات فراموش شوند. در میانه آتش و خون نیز میتوان از شادی سخن گفت.
آ. ائلیار
ادبیات نوین آذربایجان ، عمدتاً - و نه به تمامی-ادبیاتی ست سیاسی ، ضد تبعیض ، ملی. نوشته های" سیاسی" در قالب ادبیات - چه نثر و چه شعر- ادبیات هنری نیست.چپاندن نظر سیاسی در قالبها متلاشی کننده است.محتوای اثر هنرمند آگاه به رموز کار و مسایل زمانه خود همواره میتواند « اعتراض» درقالب هنری باشد - اعتراض به همه چیز- چه در استبداد و چه در دموکراسی.نویسنده و سراینده مستقل همواره به « مفاهیم و مقولات عموم بشری تکیه کرده و هرجا آنها نقض گردیده صدای "اعتراض"اش بلند شده است. اعتراض هنرمند همیشگی ست.
رضا بی شتاب
چو یکی کودکِ آزاد دَوَد خنده کنان
باز گُل بُرده دلم کرده وجودم جاری
حسِ پرواز به من داده وُ جان کرده جوان
وه که هنگامه ی گُل آتشِ افروخته شد
مثلِ شوری که در آیینه ی هستی ست روان
می دَوَد در رگ وُ در ریشه وُ در بال نشاط
مِیِ خورشید وَش وُ شعشعه اش غلت زنان
آ. ائلیار
روز به خیر/
خداحافظ/
بود و نبود
« gün aydın /əlvida /var-yox»
داریوش برادری - امین درستی
گروه «نقد روانکاوانه، دلوزی، بینامتنی فیلم» در فیس بوک از یک سو برای آشنایی دوستداران سینما با مباحث نقد نوین روانکاوانه، دلوزی یا بینامتنی فیلم و نقد و بحث درباره فیلمهای مختلف یا فیلمهای روز بوجود آمده است، مباحثی که به ویژه در کتاب «روانکاوی چندمتنی فیلم.1» طرح و تشریح شده اند. از طرف دیگر برای اینکه اعضای گروه در کنار یکدیگر به نقد و تحلیل چندچشم اندازی فیلمها بپردازند و با یکدیگر درباره فیلم بحث بکنند.
کیومرث نویدی
این شعر در نخستین نوروزی سروده شد که من در این تبعید بی در و پیکر گذراندم -در لاگر پناهندگی شوالباخ آلمان، نوروز 64- و هنوزاز پس این همه سال، چیزی ندارم که بر آن بیفزایم و بازهم تقدیم عاشقان
محمد جلالی چیمه (م. سحر)
نوروز و نوید ِ بخت فیروزی تو/
هر جا گذر آوری دل افروزی تو/
آن شادی نوشونده آن دانهء شوق/
درخاک نیاکان پریروزی تو
استیفن جوزف هارپر رهبر حزب محافظه‌کار کانادا و نخست وزیر وقت این کشور در آستانه عید نوروز، عید باستانی پارسی‌زبانان اقدام به انتشار پیامی تصویری کرده و در آن به افرادی که عید نوروز را جشن می‌گیرند، شادباش گفته است.
رضا بی شتاب
بهار آمد/
هوا رنگین زمین رنگین-/
دل وُ دستِ جهان سبزست وُ خوش آذین/
به چشم اندازِ رشک انگیزِ شیرین
نوروز خوانان معمولا" پانزده روز قبل از فرا رسیدن عید نوروز به داخل روستاها می‌آیند و با خواندن اشعار در مدح امامان ترانه‌های محلی، طلیعه سال نو را به آنان مژده می‌دهند. نوروز خوانان چند نفر هستند که یک نفر اشعار را می‌خواند، یک نفر ساز می‌زند، نفر دیگر که به آن کوله کش (بارکش) می‌گویند به در خانه‌های مردم می‌رود و می‌خواند:
محمد جلالی چیمه (م. سحر)
عید آمد و ما لختیم/
آرزوی باران/
عزم عبور/
بویهء آزادی
ر آستانه‌ی بهار و تقارن آن با سال نو، از حضیضِ کهنگیِ تحمیلیِ سرکوب و سانسور گل‌سرخی به سوی نوروز و هر چیز نوِ دیگر پرتاب می‌کنیم، و نوتر از همه، آزادی! ...
علی یزدانی
ﻛﺪﺍﻡ ﮔﻮﻫﺮ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻬﺎﻳﻲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺻﺪﻑ ﻭﺟﻮﺩ ﺧﻮﻳﺶ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻲ ﻛﻨﻲ ﺭﻭﮊﺍﻥ ؟ ﻣﮕﺮ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻛﺮﺩ؟ ﺍینجا ﺭﮊﺍﻥ ﻋﺰﻳﺰ , ﺍﮔﺮ ﭘﺪﺭ ﻳﺎ ﻣﺎﺩﺭ ﻛﺴﻲ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻤﻪ ﻱ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻱ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺑﺒﺮﺩ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﻣﺤﺮﻭﻡ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ...
یدالله موقن
عقايد پُست ‌مدرنيستی عقايد شخصی بعضی فيلسوفان غربی اند و هر متفكر غربی مدعی است كه فقط او درست مي‌گويد و ديگران نادرست. هر فيلسوف غربی پنبه عقايد ديگر فيلسوفان غربی را مي‌زند. اما نظريه‌های علمی فراشخصي‌اند. هيچ‌كس نمي‌تواند به اثبات برساند كه نظريه‌های علمي، صدق جهان شمول ندارند و عقايد شخصی فلان يا بهمان دانشمند اند. اما عقايد فلسفی شديداً وابسته به فرهنگ موطن فيلسوف اند و محلي‌اند نه جهان‌شمول. حتی فلسفه‌هايی كه درباره‌ی مفاهيم علمی هستند نيز چندان صدق جهان‌شمول ندارند تا چه رسد به فلسفه‌های
دنیز ایشچی
در خصوص شخصیت ادبی مختومقلی همین قدر کفایت می کند که بگوییم تا کنون کسی نتوانسته در غنای ادبیات ترکمن آنچنان که او نموده، رخ نماید. هیچ یک از شاعران ترکمن نتوانسته اند به مرتبه علمی و ادبی او برسند. نه شهرت فراغی را داشتند و نه سبک و دیدگاه خاص او را ، بی شک مختومقلی بانی ادبیات نوین ترکمن بود. دیوان معروف او گنجینه گرانبهای ترکمن ها تا امروز است.
یکی از قربانیان قتلهای زنجیره ای « فریدون فرخزاد» است. او (۱۵ مهر ۱۳۱۷ در تهران - ۱۶ مرداد ۱۳۷۱ در بن آلمان) شاعر، برنامه‌ ساز رادیو و تلویزیون، خواننده، مجری تلویزیونی و رادیویی، ترانه‌سرا، آهنگساز، بازیگر و فعال سیاسی ایرانی معترض به حکومت جمهوری اسلامی ایران بود که به قتل رسید. قتل او توسط نیروهای امنیتی دولت جمهوری اسلامی صورت گرفت. وی برادر فروغ فرخزاد شاعر معاصر ایرانی بود.
این گروه در اطلاعیه ای گفته است که پخش این دو فیلم در جشنواره فیلم فجر سال جاری "اعتراض اقشار متدین بیننده" را در پی داشت و با اینهمه، وزارت ارشاد مانع از پخش عمومی آنها نمی شود.

هنر در همه اشکالش زیر سلطه استبداد دین، فرهنگ و سنت های عصرشترچرانان جان می دهد و عمدتا در اشکال خنثی، مجیزگویانه و ملاپسندانه ش راه تنفس می یابد. علیرضا خمسه که این روزها فیلم کمدی ـ اجتماعی «قبرستان غیر انتفاعی» را بر پرده سینماها دارد، خود را «سرباز جبهه شادی و خنده» معرفی می کند. او می گوید «جبهه ای به نام جبهه شادی وجود دارد و من وظیفه خود می دانم هرجور می توانم در این جبهه خدمت کنم».
مرجان علیشاهی
چه لذتي مي برم از.....اين كه گناه مي كنم.......
.اين كه به چشمهاي تو.........خيره نگاه مي كنم
محمد جلالی چیمه (م. سحر)
در بارهء ملی ومذهبی ، امت و ملت، ایران و قرآن،ملت ایران و
بین الملل تشیع ، ازدواج سیاست و دین و نکات دیگر...
رضا بی شتاب
چون شما من نیز عاشق بوده ام
با شما این راه را پیموده ام
با شما ای بی شماران عاشقان
کِی کجا یک لحظه ای بغنوده ام
گر بگویم باختم دیوانگی ست
گر بگویم سوختم آسوده ام
کامبیز گیلانی
شهرها می سوزند
کودکان
کابوس را زندگی می پندارند
زنان
هنوز چشم به راهند
و
مردان
زبان خود را
در هذیان می شویند.