رفتن به محتوای اصلی

شاه و شیخ و آمریکا، دشمنان ما
25.02.2023 - 13:23

هرکدام از ما پاکباخته ها، سرکوبشده ها، تاراجزده ها، بی پناه های بیکار، گرسنه، ویلان، گریان، یا زندانیان در سیاهچال های اسلامی و یا هریک از پناهجسته های ایرانی درین جهان نابسامان، یا همه کسانیکه امکان بهتر زندگی کردن خود را از ثمره ساختار الهی ـ سرمایه سالاری از دست داده ایم، همگی داریم روشن و سرراست می بینیم که جهان زر و زور سیاسی، اقتصادی و تکقطبی غربی که هستی ما ربوده و درهمریته، خود نیز همینک با بحران هایش درهمریخته است.

 

این جهان سرمایه و چپاولگران آن برای بقای خود به هرقیمت و در سراسر جهان پخش و پلا هستتند و از خمینی تا طالبان آدمخوار همه، محصول مستقیم این ساختار ضدبشری بوده و می باشند. غرب مدعی دمکراسی و حقوق بشر در کجای این جهان سرشار از پلیدی و پلشتی و جنگ و همنوع کشی ست؟ مگرنه که همینک دستکم 4 میلیارد انسان در سراسر جهان نان خشک خالی هم برای سیرشدن ندارند؟ چه رسد به آب و درمان و پوشش و آموزش و پرورش ...! در حالیکه سرور قطب قدرت جهان که همین بایدن تبهکار باشد، در فاصله یکسال نزدیک به 120 میلیارد هزینه ی سرکردگی ناتوی هود در برابر روسیه و چین را همینک، در کوله بار امپریالیستی خویش دارد. نیمی ازین پول می توانست همان 4 میلیارد انسان بیدادرس را از گرسنگی و بیماری رهائی دهد.

 

جای بسی دلگرمی و امیدواری بفردای بهتر دارد که این جهان سرمایه سالاری نئولیبرال و سرکرده های انگل اش همگی، زاینده و بالنده واپسگرائی ها، جنگ ها و نسل کشی ها هستند. اینان افغانستان را ویران کردند و سرآخر طالبان در راس آن نهادند تا بازار تولید و فروش جنگ افزارهای شان پُررونق بماند! آنچه ما می دانیم جهان غرب یاور و پشتگرمی بهره کشی های انسان از انسان بوده و هست؛ سازمانگر لشگرکشی ها و جنگها پیاپی بوده و می باشد؛ برپادارنده نابرابری ها، ترورها و نسل کشی های بی شمار بوده و هنوز می باشد. اینک اما امپریالیسم آمریکا، خود جایگاه یکه تازی تاکنونی خویش را در پهنه داخلی و جهانی از دست داده است. این ژاندارم بی آبرو پس از بحران و مبارزه 99% ها در سال 2008 آنهم در وال استریت جایگاه کردنکشی خود را از دست داد. این کشور با وجود بیش از 920 پایگاه پیشرفته ی میلیتاریستی و هزینه ی سالیانه بیش از 950 میلیارد دلار هزینه نظامی، خوشحالم که بگویم او دیگر نمی تواند همچون پیش قلدری کند. زیرا: پیگیر دچار یک فرسایش ژرف، یک ریزش زیرساختاری، و پیشاروی یک دگرگونی روبه فروریزی اقتصادی ـ سیاسی ست.

 

امپریالیسم آمریکا جایگاه پیشین خود را از دست داده و آنهم همراه با یک شکست بزرگ و آشکار سیاسی و اقتصادی، و همزمان رودررو با یک فراروئی گزیرناپذیر در برابر نیروهای پیشرونده و هستی ساز درجامی زند. ناتوانائی ایکه همینک برابر تواناها نوپا غافلگیرشده و می بیند که حرکت تاریخ را از او ستانده و این سرکرده جهانی را ناتوان تر از روز پیش به چالش کشیده اند و او روزانه در برابر تلاش های پیروز و پیشروانه شکننده تر و اچمزتر شده است. همچنین اشتلم های آمریکا و کشورهای غربی نیز دیگر نمی توانند آنچنان که زورگو بودند پابرجابمانند و نخواهندماند. عصر جهان غربی و تکقطبی برای همیشه سپری شده است.

 

خوشبختانه این جهان انگشت شماران دیگر، نچندان دلبخواه بر محور پیشین راست هار و جهانخوار نمی چرخد. امپریالیسم آمریکا و یاران غربیش سرکردگی، چپاولگری و جولانگری زورمنشانه ناتوئی خویش را بی کم و کاست باخته اند اگرچه، با هزاران ترفند میلیتاریستی، با ائتلاف ها و دسیسه های سیاسی، و یا تهدید و تشویق اقتصادی نظامی، و سازماندهی جنگ ها که ترفند اوکراین یکی از آنهاست، از مخالفان خود هیولا می سازند تا وابستگان جهانی خویش را در گمراه تر کنند و خود را همچنان در بالای سر آگاهی و اندیشه ورزی جهانی ببینند و این دیگر ممکن نیست.

 

همچنانکه ما بروشنی می بینیم در ایران نیز فاشیسم اسلامی ـ ولائی بیش از هر زمانی زیرپای الهی اش تهی ست؛ و در دیدگاه اجتماعی ـ طبقاتی بی آبروتر شده؛ و یکدست پایگاه مردمفریبی و جایگاه خردکشی اجتماعی اش " بنام خدا " را برای همیشه پاک از دست داده است. و دیری ست که در برابر فروپاشی و دادخواست اجتناب ناپذیر کارگران و کارمزدان و زنان و جوانان و ملیت های بجان آمده بیرحمانه ایستاده؛ و بی گمان این ایستادگی بچه کشانه اش نمی تواند بدرازا بینجامد و نخواهد آنجامید. زیرا دور دین دولتی یا عمر این رژیم الهی ـ آخوندی نیرنگباز بسرآمده است.

 

بنابرین پرسیدنی ست! راه و راز پیروزی و یا شکست دوباره اجتماعی ـ طبقاتی خیزش انقلابی و کنونی ما در چیست؟ آنهم شکست و یا گسل طبقاتی ـ اجتماعی مائیکه در برابر شاه و شیخ، سه دور انقلابی گذشته تجربه کرده و آنها را باخته و اینک دوباره در برابر آینده ی مستقل خویش ایستاده و بی گمان نمی بایست دوباره در دام آن شکاف ها و گسل ها این شیخ و یا آن دام شاه گرفتارشویم.

 

وزینرو پرسش برانگیز است که آیا: سرنگونی رژیم فاشیست ولائی و فراروئی بسوی آینده ای دیگر بی شاه و شیخ و بی دخالت دشمنان داخلی و خارجی میسر اسن؟ مهم تر از آن آیا: ما با نجربه تکسواری شاه و شیخ می توانیم بر پایه خردجمعی و شورائی اراده و اداره خودمان را بدست گیریم؟ و آیا، این پیشروی جز در شناخت درست ما از این بساط شیخ و شاه و دیگر دشمنانمان میسرهست؟ و همچنین آیا ما می توانیم با پی بردن به هدایت و توان نیروی اجتماعی مان که یگانه ابزار برتری و خودمدیریتی واقعی مان باشد، می توانیم در برابر دیدگاه های واپسگرایانه، پان ایرانیستی، ناسیونالیستی، فردگرائی و فرقه سازی های بی شمار و پوشیده ی دیگر بایستیم و آگاهانه به دانش جمعی ـ طبقاتی روی آوریم و آنرا بعنوان اهرم راهبری برگزینیم! و اراده و اداره افقی ـ شورائی را با تکیه به توان و ناتوانی خویش بکاربریم!؟ آری ما باید بتوانیم نوآوری سیاسی کنیم و می توانیم به پراکندگی طبقاتی ـ اجتماعی خود که گسل شکست های مان بود پایان دهیم و ضعف و ناتوانی تاریخی خود در برابر شیخ و شاه را پشت سرنهیم و خواهیم نهاد؛ اگر جسورانه و تجربه مند از تاریخ سیاه و خونبارمان بیآموزیم.

 

هرچه بیشتر خودباوری و استقلال اجتماعی ـ طبقاتی ما از دشمنانمان روشن و برجسته ترشود، به همانسان ضرورت رودرروئی های بنیادی آشکار، و نابودی کامل ترفندهای رژیم اسلامی و شاه اللهی در وجود تک تک مان مهیاترمی شود. همگام با آنها پیروزی پیوسته مان جز در نتیجه همبستگی ها، پیوندها و ایستادگی های امروزین ما بنام نیروی کار و کارمزد جوردیگری متصورنیست. در غیر اینصورت سرانجامی متفاوت از شکست های تاکنونی و پیشینی برای مان میسرنخواهدبود. ما تنها در کنارهم و باهم اجتماعی ـ طبقاتی ست که مقتدریم و خواهیم توانست راه یک جابجائی زیرساختی را در دل گسل ها و شکست های تاریخی و تجربی خویش بیابیم و یکپارچگی اجتماعی از آن بسازیم. تا به ساختاری دست یازیم که بیرون از اراده و دخالت جنایتکاری ها و تبهکاری های شیخ و شاه و امپریالیسم آمریکا و... باشد و ما راه رهائی و استقلال خویش را از آنها بیابیم.

 

 

آری یک انقلاب و یک دگرگونی پایه ای در چشم انداز پیشاروی ماست؛ ولی اینبار بیاری تجربه ی آگاه و خرد نوپا که آن نیز، جز اراده و اداره  اجتماعی ـ طبقاتی باشد چیز دیگری نمی باشد. عمر این نبرد به آغاز مبارزه مشروطه خواهی برمی گردد که رضاخان آنرا بیاری انگلیس درهمریخت. در دوران مصدق نیز در حال بالش و زایش پیگیر و پویا بود که محمدرضا پهلوی آنرا بیاری امپریالیسم آمریکا و انگلیس درهم کوبید. وزهمینرو ما با اندکی توجه و شناخت از تاریخ ویرانگر شاه و شیخ و غربی ها می توانیم بسادگی و آشکارا ببینیم که این روند و خیزش های انقلابی تاکنونی، و پدیده های بالنده هموندی و همفکری و اراده ی اجتماعی ـ طبقاتی کنونی ما و پیشینیان مان، همواره مخالفان و دشمنانی داخلی و خارجی زیادی دارد؛ همچنانکه در گذشته ها داشته است. بیائید باهم باشیم و دوباره گول نخوریم که همه ی ابزارهای رسانه ای داخلی و جهانی سعی در گمراه کردن ما دارند. حال ببینیم آذری جهرمی وزیر پیشین ارتباطات رژیم پیرامون مخفی کاری ها و جو اختناق دم و دستگاه ولائی چه می گوید:

آذری جهرمی: برآورد اندازه بازار فیلترشکن‌های پولی در ایران 16 هزار میلیارد تومان در سال است؛ یعنی 2 تا 3 برابر درآمد عملیاتی شرکت مخابرات می باشد.

 

بهنام چنگائی ششم اسفند 1401

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

بهنام چنگائی

In reply to by محسن کردی

عنوان مقاله
شاه و شیخ و آمریکا، دشمنان ما

جناب محسن کردی با درود؛

من از شما سپاسگزارم که نوشته ی مرا خوانده و پانویس خود را بدان افزوده اید. من درین نوشته ی کوتاه تلاش کرده ام بر دو نکته ی برجسته که گره پیچیده ی گفتمان امروزی و فردای ما ست انگشت بگذارم.

یک:

در صدسال گذشته یک گسل ژرف تاریخی و یا پراکندگی و شکاف طبقاتی میان نیروی کار و کارمزدان بوده و هنوز هست. در حالیکه می بایست نیروی کار باهم و برای یکدیگر باشند، زیرا آنها منافع مشترکی باهم دارند. ولی هیچگاه شاه و شیخ نگذاشته اند آنها " کارگران و نیروی کارمزد "در کنارهم باشند و با همبستگی اجتماعی بتوانند راه مستقل و منافع طبقاتی خویش را بجویند و امکان همفکری و همراهی مشترک بیآموزند و فراروئی آنرا داشته باشند. و خود آنها اراده و اداره محیط کار و چگونگی پیشبرد آنرا خود کارگران و کارمندان و...سازمان دهند.

دو:

منشأ و یا پیآورد همین گسل تاریخی ست که من آنرا به دو دوره پدر و پسر پهلوی برمی گردانم که این دو با جنایت ها و تبهکاری هایشان چه بر سر ملیت ها، مردم و کارگران ما نیاوردند، بویژه من لر خرم آبادی هستم و از رضاخان قادر و دار و بست های اعدامش در همان خرم آباد چه ها که برای روشنگری ها و افشاگری های زمامداری ضدبشری او ندارم!؟ اگرچه بسیاری او و تبهکاری هایش را خوب می شناسند.

و سپس با شکست انقلاب 57 و آوردن خمینی نیرنگ باز و واپسگرا به ایران، دیری ست همه ی ما دیده و همچنان می بینیم که این پاسداران سرمایه، وابستگان و شتیبانان نادانی و از همه هولناکتر، این دین دولتی اعدام ها، جنگ ها، نسل کشی ها، ترورها و ...ست که درین 44 سال براستی پرسیدنی ست! چه پلیدی و پلشتی ای مانده که این دم و دستگاه آلهی ـ ولائی برسر ما و کشورمان نیاورده باشند!؟ بگذریم

جناب محسن کردی! من یک کمونیست هستم و ساده ترین معنی انسانی و اجتماعی آن جز این نیست که ما باید یادبگیریم که اندیشه ورزی تاریخی کنیم، امروز و فردای مان را با اراده آگاه شورائی و اداره جمعی و بویژه طبقاتی مدیریت کنیم.

ما از تاریخ و شکاف در یکپارچگی گذشته باید بیآموزیم و به چگونگی آن نیز  آگاهیم و اگر بخواهیم فراروئی ها و توان اجتماعی خود را برگزینیم، درین میانه خواه ناخواه خواست و نگرش ما در برابر سنت خودکامگی فردی شاه و نگرش فراانسانی دینی ـ شیخی می باشد. اگرچه " محمدرضا" هم در دوره تکسواریش و برای گمراهی و فریب ساده دلان خود را (( سایه ی خدا )) می نامید و اینگونه بود و می باشد که من و ما دیگر تن بدان نخواهیم داد.

آیا خرد و دانشورزی جمعی موفق تر نمی تواند باشد؟ چرا این شیوه راهکار فردای انسانی و مفید است.

بهنام چنگائی و باسپاس

ی., 26.02.2023 - 23:03 پیوند ثابت
محسن کردی

 

 فکرش رو بکنید.. مثلا دو هزار سال دیگه فرزندان ما وقتی تاریخ کشورشون رو میخونن، میگن در مخاطره آمیز ترین دوران تاریخ مان عده ای سلطنت طلب از خانم خانه دار گرفته تا کارگر و سوسیال بگیر و یا صاحب کسب و کار که یک ذره نه تاریخ خوانده بودند و نه سیاست سرشان میشد شعار میدادند «مرگ بر سه مفسد ملا چپی مجاهد». و عده ای دیگر که به خیال خودشان بسیار با تجربه و روشنفکر بودند و کلی ایست و پیست حالیشون مشد کا رو زندگی را میگذاشتند و مطالبی در همان سطح سلطنت طلبان نه از دهان که از قلم شان جاری میکردند و پاسخ آن اراجیف را میدادند. سخنان هردو گروه نه به دانسته های کسی اضافه میکرد و نه کم. نه مخالفانشان  تقویت میشدند و نه هواداران شان. آن نسل ها کلا مردمان قابل ترحمی بودند. 

ی., 26.02.2023 - 19:00 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.