رفتن به محتوای اصلی

چرا نمی توانیم؟ 
11.06.2023 - 19:41

چرا نمی توانیم؟ 
مدت ها است فکر می کنم . چرا هرگز به یک اپوزیسیون متعهد ،جاندار، با قلبی گرم وذهنی  سرد بدل نگردیدیم ؟ درست از زمانی که جنبش مهسا با کشته شدن "مهسا امینی "با شعار "زن ،زندگی ،آزادی" توسط هزاران جوان ونوجوان معتقد به این شعارآغاز و به قیمت سنگین تداوم یافت.اپوزیسیون درخواب رفته بیدار گردید. سرآسیمه دنبال جنبش کشیده شد بی آن که قادر به ایفای نقشی جدی شود.  
از خود سوال می کنم براستی نقش فعالان سیاسی ،سازمان ها واحزاب سیاسی در بر پائی وتداوم این جنبش عمدتا زنانه چه بود ؟
چرا هیچکدام از نامبردگان قادر به درک وپیشبینی بر آمدی چنین قاطعانه ازقلب زنان جوان ایرانی نگردیدند؟
چرا حال که افزون بر شش ماه از آغاز این جنبش می گذرد برعکس آن چه که ادعا می کنند قادر به درک،این شعار،این جنبش نیستند !
حتی اگر دور وبر خود را انباشته از شعارها ،عکس های کشته شدگان جنبش نمایند. اساسا منظورم (اپوزیسیون جمهوری اسلامی )هیچ سنخیتی با این جنبش جوان ندارند.قادر به درک درست وعمیق این جنبش ودلایل اصلی بالا آمدن آن نیستند.
همان گونه که به اصطلاح قشر خاکستری جامعه نیز آنها را عمیقا وتاریخنا درک نکرد و حمایت ننمود.  جریان های اپوزیسیون سنتی نیز با تمام هیاهو و شعاردادن قادر به درک آنها نگردید. 
نه آشفته نشوید !خواهید گفت:" ما که با تمام وجود از این جنبش فراگیر،از حقوق زنان ،از زندگی وآزادی دفاع نمودیم در حد وسع خود بمیدان آمده وبا جمهوری اسلامی مباررزه کرده ومی کنیم !"
 اما چنین نیست !چگونه می توان از جنبشی که عمیقا آن را نمی شناسیم، از چگونگی فشار عمیق برزنان که بن مایه این جنبش بودند .درکی درست وعینی نداریم ! از پروسه طی شده تا امروز که در سیمای این شعاربر آمد کرده وهزاران دختر وپسر جوان را بصحنه مبارزه ای جدی کشانده است! بی خبر بوده وهستیم !از این شعار حمایت کنیم؟
حمایت می کنیم ،بی آن که به اصلی ترین بخش آن یعنی همگامی و جواب دادن به نیاز های مطرح شده توسط آن ها تن دهیم .منافع آن ها را بر منافع فردی وگروهی خود افضل بدانیم. بی آن که شخصیت و تفکرفرم گرفته خویش را در انطباق با خواست زمان ، خواست این نسل وجنبش مهسا یگانه کنیم.
این شعار از آن ما نیست !چرا که فاصله ما با محتوای این شعار وپروسه تلخ طی شده  آن نسبت به زنانی که از روز اول تحمیل حجاب اجباری بصور مختلف اعتراض داشتند! بسیار زیاد است.
ما خود یکی از ارکان منفی صورت مسئله بودیم ! در شور وشیدائ انقلاب  وقعی به اعتراضات گسترده زنان نسبت به حجاب اجباری نمی نهادیم و آن را به توطئه لیبرال ها نسبت می دادیم .
مائی که بزرگ شده یک جامعه زن ستیز،ومرد سالاری بودیم !که هرگز یک صدم از فشار های وارد شده بر زن ایرانی حتی در سیمای مادران ،خواهران ،همسر ودختر خود را با درد جانگاه همیشه در سایه و زیر فشار بودن آنها حس نکردیم.
چشم های ما به قامت در چادر پیچیده زنان آشنا تر بود تا پذیرش زنان بی چادر آلامد در محیط  های مختلط اجتماعی .
بر افروخته نشویم! ما هنوز بسیار کار داریم! باید با نقدی سخت این چهره عبوس مردانه را که به زور تلاش می کند خود را مبارز پیگیر شعار "زن ،زندگی ،آزادی "نشان دهد بر ملا کنیم .
با نگاهی دقیق وواقع بین از خود سئوال کنیم ؟طی سال ها مبارزه کدام وقت مسئله زنان بطور جدی برای ما طرح گردید؟آیا هرگز پرداختن عمیق به مسئله زن!که از نظر من بیشتراز مجرای نگاه به خودمان، نگاه به مرد  مرد ایرانی در وجه عمومی وسازمان های سیاسی در وجهی خصوصی! می گذرد امر جدی ما بوده است؟
  کدام زمان  عنایتی به تنگناهای اجتماعی وفرهنگی تاریخی ،ومذهبی آوار شده بر زنان نمودیم؟  کدام جریان  روشنفکری حد اقل هم نسل من توجهی جدی ومساوات طلبانه به امر زنان داشت؟
ما هرگز قادر نخواهیم شد بدون نقد خویش وعریان کردن نا راستی های خود از برابری زن ومرد سخن بگوئیم و خود را مبارزان هم پای زنان در جنبش مهسا محسوب نمائیم.
 مردان و جوانان جنبش مهسا نیروهای جوانی هستند که طی سال هائی که طول مدتش نیز زیادنیست! در بدترین شرایط خفقان تابوهای سخت ،درد آور، جان گیرجمهوری اسلامی راطاقت آوردند .دست در دست دختران نهادند,هم پای هم به قانون های بشدت ارتجاعی حکومت اسلامی "نه"گفتند"درکی تازه از زندگی وآزادی در همراهی وبیشتر قبول رهبریت زنان در امر مبارزه ارائه کردند.
لباس های دلخواه خود را بهر شکلی بود پوشیدند ،در کافه هامختلط با هم نشستند .شلاق رژیم را خوردند!اما دست از دوست دختر خود وزندگی بدون ازدواج رسمی خود نکشیدند.موسیقی شاد خودرا در تقابل با نوحه وشیون ابداع کردند .مسائل ومشکلات نهاده شده توسط دولت ومتاسفانه جامعه مذهب زده را ببهای سنگین وبدون حمایت جریان های سیاسی ،افکار عمومی جامعه افتان وخیزان،گاه نا امید وگاه مصمم در دستور روزشان نهادند.
 ما فعالان سیاسی ،سازمان ها واحزاب اپوزیسیون جمهوری اسلامی کدام یاری ؟در کدام عرصه رابرای حل این معضلات ارائه کردیم جز فرمول های تکراری وکلاسیک تاریخ مصرف گذشته مناقشه بر انگیز؟
درد آور است ندیدن این مشگل آوار شده بنام حجاب اسلامی بر سر زنان را  که هرگز صورتجلسه نشست های سیاسی اپوزیسیون ویا یکی از مباحث جدی نشست ها وکنگره ها نگردید.
چرا که از نظر ما مسئله جدی نبود. مسئله ای در خوردر برابر تحلیلی به بزرگی ، بحث بر سر ماهیت حاکمیت ،کشمکش های درون حکومت ، شعار گذار !یا سرنگونی؟ مسائلی که جریان های سیاسی با آن دست به گریبان بودند و هستند. 
مسائل کلاسیک ایدولوژیک ،هر زمان بر مسائل مشخص از جمله مسئله حجاب رجحان داشتند .مشغولیت ذهنی ما را ،حتی زنان فعال درون تشکیلات ها تشکیل نمی دادند.از این رو دررسانه های ما اعتراضات ومبارزه زنان انعکاسی نداشت.
ته دید عمده نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی به مبارزه زنان، نگاهی سنتی ومذهبی بوده وهست . نگاهی که نه از شیوه زندگی مدرن نسل جوان حمایت کرده ومی کند! ونه ازدواج سفید را بر می تابد! ونه بر چهارشنبه های سفید و آزادی های یواشگی  عنایتی می کند. 
بخشی از پز منفی اپوزیسیون عمدتا چپ وجمهوری خواهان که بیشتر جدا شده از چپ  می باشند.نسبت به خانم علی نژاد بدلیل همین تابو شکنی های اوست که با دید گاه محافظه کار وسنتی جور نمی آید .از این رو در رسانه های این جریان ها بازتابی نمی یابد.
اپوزیسیون پبر شده طی سال ها قادربه ایفای نقشی در خور برای برخورد درست  با مسئله حجاب نگردید.ما قادرنشد !حتی برای خود مسئله مالکیت زن بربدن خویش را عمیقا حل نکرد وهرگز از آن در رسانه های خود دفاع ننمود! 
قادربه طرح وشکستن تابوهای جنسیتی پنهان شده در بطن جامعه  دیروز وامروز ایران نگردید .نتوانست باعریان کردن آن به بد وخوب آن بپردازد .نقشی روشنگر ایفا نماید.
 چرا که خود سال ها وظیفه سرپوش نهادن بر آن ها را داشت . جریان های سکت وبسته سیاسی که به مقوله سکس مانند یک فحشا ،یک بی اخلاقی که شرم اجتماعی را بر هم می زند نگاه کرده ومی کند. با نگاهی مردانه نسبت به استقلال زن بر زندگی وبدن خود امر ونهی میکند.
در دانشگاه ها آن که سربه زیر بود وچهره ای تلخ ،عبوس جدی ،قهرکرده با خنده ،شادی رقص وپای کوبی  داشت !مرزی آهنین با دختران وبلعکس پسران می کشید !مورد تفقد  بود.
  ملاکی برای پذیرش دختران در گروه. از اطاق کوه گرفته تا سازمان های سیاسی .
 نگاهی که هنوز با تمام ادعا وخارج نشینی در قضاوت نسبت  به افراد و جریان ها در عمل کردشان خود را نشان می دهد. از روابطشان گرفته تا رسانه های حزبیشان . 
منصف باشیم به کار گروهی تشکیلاتی خود که اساسنامه ها،قطعنامه ها واسناد سیاسی بازتاب دهنده  تفکر وشیوه عمل ماست بنگریم !
 کدام یک از مسائل نسل جدید دختران وپسران  ایرانی که بر پا کنندگان چنبش مهسا و حماسه سازان آن بوده وهستند قبل ازبه میدان آمدن و مطرح شدنشان که متاسفانه با کشته شدنشان همراه بود ! در این ارگان ها انعکاس یافته است .
دوری فکری و عملی بخش زیادی از اپوزیسیون از این نسل مهسا به اندازه ای هست که هنوز قادر به حلاجی ودرک چگونگی شکل گیری جنبشی با جوانانی چنین  با شهامت در عرصه مبارزه با جمهوری اسلامی نیستند.
جوانانی که از نظر بسیارانی از همین جریان های سیاسی، عناصری لاابالی،تنبل ،فاقد آرمان و روح مبارزه جوئی بودند.زمانی که که همان دختران وپسران زیبا حماسه می آفرینند با تعجب حاکی از عدم درک بر آن ها خیره می شوند ."مگر ممکن است؟" 
 ما بیک خانه تکانی بسیار سخت نیاز داریم!! 
سخت از این رو که بیشتر اشیای این خانه سال هاست که سنگی شده و ببدنه خانه چسبیده اند. به گونه ای که باید شکسته ودر هم ریزند. اشیا وعناصر نو جایگزین آن ها شوند.
اپوزیسیون ایرانی گرفتار بیماری های بومی خویش است .بیماری خود محوری بینی،بزرگ بینی، عدم اعتقاد به خرد وکار جمعی .قبول توانائی ها وتخصص ها ی  افراد وجریان های خارج از حوزه گروهی وسازمانی خویش.قبول جمع شدن حول یک شعار محوری که قادر به سازمان دهی این خرد وخلاقیت در راستای تحقق این شعار باشد. مهار زدن بر خشم ،کینه ،حسادت ،خشونت ورزی ،تک روی، پذیرش انتقاد سازنده ، دیدن ودقیق شدن برتجارب دیگران در مبارزه برای آزادی و این که من تمامی حقیقت نیستم ! ا چه باید کرد ؟ ادامه دارد     ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

ع باقرزاده

نمیشود در حاليكه در صحرای کربلا و ۲۸ مرداد سرگردانيم خواستار مدرنيته باشيم
ما بین تفكر سنتى و مدرنیته گرفتاريم
در زمان محمدرضاشاه،
تمام دخترهائى كه موهای خود را مدل گوگوشی میزدند یک مرتبه سال ۵۷ طرفدار فاطمه زهرا و اشرف دهقان شدند
چقدر پدر و مادرها دخترانشان را دعوا می‌کردند که ذلیل مرده! اونقدر دامن کوتاه نپوش من تو محل آبرو دارم کسی گوش نمیکرد
از روزی که رضا شاه چادر به زور از سر زن ایرونی برداشت ۴۰ سال گذشته بود. دیگر مدل کیف و کفش و مو و دامن و لباس ماکسی از ایران بود که به اروپا صادر میشد.. چه قدرتی لچک و چادر را دوباره سر زن ایرانی کرد کسی نفهمید! اما یک چیز مشخص بود... در زمان شاه دختر ایرانی مینی ژوپ پوش بود اما تفکرش در زیر چادر پنهان
موی پسر ایرانی بیتلی بود سيبيل رفقا کلفت اما مغزشان در انتظار قیمه امام حسین و سینه زنی برای جنازه یازده چریک بود
..( از صدا افتاده کمانچه مرده میبرند کوچه به کوچه بود)
نه رضا شاه این مردم را شناخته بود نه پسر سوئیسی‌اش محمدرضا شاه...تفکر مردم ایران در ۱۴۰۰ سال گذشته هیچ تغییری نکرده بود
.پسره دکتری فیزیک اتمی از دانشگاه هاوارد آمریکا گرفته بود اما برای ازدواج استخاره میکرد.. دختره فارغ التحصیل دانشگاه کمبریج انگلیس بود، اما براى خواسته‌هاش سفره ابوالفضل به پا میکرد
باید بپذیریم سال‌های بسیاری گرفتار خواهیم بود. نه گرفتار دامن یا چادر بلکه گرفتار جهل و خرافات دامن کوتاه و یا بلند مشکل جامعه‌ای را حل نمی‌کند تضاد بین تفکر سنتی و مدرنیته است که جامعه را نابود می‌کند.
ما ایرونی ها هنوز وضع خودمان با خودمان مشخص نیست مایی که مغز و اندیشه‌مان اسلامى کمونیستی است اما به دنبال دمکراسی و آزادیهای اروپا هستیم
نمى‌شود در حاليكه در صحرای کربلا سرگردانيم خواستار مدرنيته باشيم ! نه اصلاً نمیشود
این مشکل ۱۴۰۰ ساله ماست....

پ., 15.06.2023 - 21:36 پیوند ثابت
محسن کردی

عنوان مقاله
چرا نمی توانیم؟

 

 آقای محققی عزیز، وقتی قرار است دانشجوی دانشکده فنی سوسیالیسم را «علمی» یاد بگیرد، چون جامعه شناسی نمیداند اما ریاضیات و فیزیک را خوب میداند، بجای پرداختن به «فرعیاتی» مانند حقوق زن و حق آزادی پوشش (که حالا وقتش نیست انقلاب در خطره!)، یا گرفتن زیر بال انقلاب سفید که ارسنجانی با درایت در مورد تقسیم زمین ها بین دهقانان میگفت پوست موز را زیر پای شاه انداخته است،  نتیجه اش این میشه که میگه همونجور که جدول ضرب پایه ریاضیات است و اگر میخواهید بورژوازی کمپرادور و صنعت مونتاژ را کنار بگذارید و دهقان و کارگر را حاکم بر سرنوشت خود کنید اول باید دخل چرتکه را بیاورید و جدول ضرب یاد بگیرید.. نتیجه اش این میشود که رسیدن به قدرت حتا به قیمت یک سوم اهالی کشورت (کامبوج) آن کاری را که «صحیح» است را باید انجام بدهی. رفیقت را به جرم عاشقی بکشی و دیگری را با زرنیخ بسوزانی و ترور کنی و بندازی گردن ساواک، تا بتوانی قدرت را بدست بگیری.. حالا وقت آزادی پوشش است اما به شرطی و شروط ها!! خب کسی که رفیقش را به جرم عاشقی کشته همچی راحت هم در مورد پوشش زن و مردسالاری کوتاه نمی آید و عمرا در پولیت بیرویش زن جا داشته باشد مگر برای دکور! مگر همین احزاب کردی نبودند که دختران را به صفوف خود بردند و لباس رزم به تنشان کردند و در کوبانی رشادت های این دختران را دیدیم؟ امروز یکی از بیشترین قتل های ناموسی در همان اقلیم کردستان رخ میدهد! صرف بیرون بودن موی زن کرد نشان آزادگی و برابری زن و مرد نیست. این گونه است که برای پیرانه سر های دانشکده فنی فهم جامعه سخت میشود چرا که به جامعه نه بعنوان یک جمع انسانی -علیرغم شعاری که میدهند - بلکه به چشم یک ماشین بخار نگاه می کنند که نه روح دارد و نه احساس و نه گرسنگی سرش میشود و خلاصه ال اهم و فی الهم سرش نمیشود. یا همه قدرت دست ما یا دیگی که برای ما نمیجوشد برویم زیرش بمبگذاری کنیم و از سیاهکل بندازیمش پایین! برخی رفقا همچنان در دانشکده فنی گیر هستند برای همین زمین گیر شده اند و بخاری ازشان بجز نق زدن به جان رضاپهلوی بل نمی آید.  

چ., 14.06.2023 - 10:20 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
چرا نمیخواهیم تا بتوانیم!

درود بر آقای محققی گرامی!

انسان، علیه بسیاری چیزها میتواند اعتراض و قیام و انقلاب کند و بعضی مواقع به اهداف دلخواهش نیز برسد. امّا از خود آغاز کردن، کار هر کسی نیست. آیینه در مقابل خود گذاشتن و عمیق در باره سولاخ سمبه های محتویّات ذهنیّت و رفتارهای خود، چون و چرا کردن، کاری شاق است که به دلاوری و رادمنشی و تفکّر مستقل بازبسته است. در دوران جوانی به آسانی میتوان قیامها حتّا علیه خویشتن داشت، ولی قیام علیه خویشتن؛ بوِیژه در دوران کهولت و پا به سن گذاشتن، به دلاوری خاصّی نیاز دارد که پهلوانان قلیلی حاضرند به اجرایش تن در دهند. قیام علیه خویشتن، دردآلود و زجر آور و شکنجه و خودزنی است؛ چونکه زایمانی تازه را طالب است. از نو، زاییده شدن. از نو، دیدن. از نو، چشمهای مغز و روح و روان را شُستن. تغییر چشم اندازها. تغییر راه و روش. تغییر رفتار و گفتار.
مشکل کثیری از بس-بسیار کنشگران عرصه سیاست و کشور داری اینست که سوائق جاه طلبی و قدرتگرایی که با سمنت ایدئولوژی یا اعتقادات مذهبی در وجود کنشگران عجین و مستحکم شده است، راه را بر هر گونه «همگرایی، همفکری، همعزمی، هم اندیشی؛ همدردی» با دیگر گرایشها و نحله مسدود و ناممکن میکند. برای مثال: معتقدین به اسلامیّت فقط به دنبال همعقیدگان میگردند و «امّت سازی» و تنها چیزی که برای آنها ارجحیّت دارد، حفظ اسلام است و متولیّانش؛ نه ایران و مردم و فرهنگ و تاریخش. دقیقا همین موضع و گرایش را مارکسیستهای ایرانی که بدل اسلامیون هستند، نسبت به ایران و مردمش دارند. آنها نیز به دنبال همعقیدگان میگردند تا بر سیاه لشگر خودشان برای کشمکشهای قدرتپرستی و جاه و مقام ابدی داشتن در ساختارهای حکومت و دولت، تضمین کنند.
مسئله دیدن ایران در جامعیّت جغرافیای فعلی و در گستره فرهنگش تا ماوراءأ قفقاز و خوارزم و غیره و ذالک به گشوده فکری و دریادلیهای فرهیخته و بینشی فراسوی عقاید و مذاهب و ایدئولوژیها و نژادها و اقوام و عشایر و غیره و ذالک مشروط و منوط است. آنکه میخواهد کاری کارستان برای ایران و ایرانیان به سهم خودش اجرا کند، باید بیاموزد چگونه میتوان در عرصه هایی که به آبادانی میهن و خشنودی و آزادی آحادّ ایرانیان مربوط میشود، چشمه ای زاینده و آفریننده ایده ها و افکار و راهکارها و روشهای خردمندانه شد بدون آنکه «مرگ و خونریزی حتّا مورچه ای» را آرزو کرد و جزو برنامه عملی خود قلمداد کرد. بیش از بیست و پنج سال است که من در تمام مطالبی که منتشر کردم بر «پرنسیپهای باهمآیی از بهر آزادی و آبادی میهن» تاکید کردم و تمام آن موانعی را که سدّ راه چنین پیوند خجسته ای هستند بی محابا و رادیکال سنجشگری کردم و هنوزم به سنجشگری موانع در تمام عرصه ها تلاشها دارم؛ هر چند پهلوانی خسته را مانم که میخواند سرود فتحی قدیمی را.
بله آقای محقّقی عزیز!. میتوان ایران را از شرّ موانع خشن و فلاکت بار رهانید و آن را آباد و آزاد کرد و در آن جایی که لیاقت و حقّانیّت تاریخی و فرهنگی اش ایجاب میکند گذاشت و به مردم میهن نیز، آن عزّت و کرامت و شرافت و بزرگواری را بازگرداند که ذات و خمیرمایه وجودی اش و چفت و بست بنیانهای فرهنگ جهان آرایش را از کهنترین ابّام رقم زده و همچنان با حرارت تمام برآن است که نقش میهنی و جهانی خودش را ایفا کند و شاهد ملموس و عینی و گویایش نیز «خیزش زن، زندگی، آزادی» است. ولی با کنشگرانی که سمتگیری «قدرت و اقتدار» را نه بر شالوده حقّانیّتهای انتخابی و رقابتی از طرف مردم؛ بلکه با قلع و قمع و شانتاژ و بدنامی و تحقیر و سرکوب و پا بدهد، قتل عام همدیگر برای به عقد ابدی در آوردن «بانوی زیبای ایران» میدانند؛ نمیتوان میلیمتری از جای خود تکان خورد؛ چه رسد به خلع ید و عزل حکومتگرانانی که تمام هنر و استعدادشان تا امروز فقط فعّال نگه داشتن گیوتین خونریزی بوده است.
نه آقای محقّقی عزیز!. اینان هیچکدامشان عاشق نیستند؛ بلکه شوهران میر غضّبند که ترضیه سوائق و غرایز خود را در حکومت مطلق داشتن بر ایران به نام «ایران و مردم» میخواهند تحمیل و تلقین کنند از مذهبیون متحجّرش گرفته تا مارکسیستهای خوار و زارش و دیگر فُکل کراواتیهای مایلردی. آنکه عاشق ایران و مردمش است و شرافت و کرامت آنها را آرزومند است، فرهاد عاشق باید باشد و عشفش را با کندن بیستون «موانع باهمآیی، همعزمی، همدلی، همکاری، همپیمایی، همرزمی» در واقعیّت دوران اثبات کند. این گوی و این میدان!.

شادزی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

د., 12.06.2023 - 10:17 پیوند ثابت
دومان تورک اوغلی

ابول محققی عزیز،
در تعجبم. خودت جواب این سوالت را در مقاله قبلیت " نخستین کنگره که همان آخرین است " به وضوح دادی. هر چند آن مقاله در رابطه با کنگره اکثریتی‌ها بود ولی کاملا به کلیت به اصطلاح اپوزیسیون فعلی خارج از ایران قابل تعمیم است. این اپوزیسیون متشکل از عناصر و افراد و تشکلهای عجیب و غریبی است. بخشی بزرگی از آنها دیناسور‌های بالای ۷۰ سال بصورت انفرادی و یا داخل تشکلها با دیدگاه‌های مختلف از چپ تا راست به حیات فسیلی خود ادامه میدهند. هر کدام از آنها و تشکلهای‌شان گفته یا نگفته مدعی رهبری اپوزیسیون میباشند. نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر. داخل این جماعت و تشکلها عناصر حقوق بگیر و نفوذی رژیم فاشیستی مسلما وجود دارند. البته داخل جبهه راست بیشتر و بوفور. امثال داریوش همایون، فخر آور و ... در آن جبهه زیادند. ملی مذهبی‌ها و اصلاح طلبان صادراتی رژیم هم که جای خود دارند روزی یک حزب و تشکل میسازند (فرشگرد، حزب ایران نوین، ...). انتظار هر نوع همراهی و دور هم نشستن این جماعت و تشکلها جزو ناممکن‌های تاریخ بشریست. و نباید به انتظار آن نشست.

و اما رضا پهلوی. او شورای همبستگی، تنها آلترناتیو برای متحد کردن بخش اعظم ایرانیان داخل و خارج را که بزرگترین شانس سرنگونی رژیم را داشت مثل آب خوردن متلاشی کرد. ایرانیانی که به دلیل فرهنگی در زندگی روزمره چشم دیدن همدیگر را ندارند در جمعیت‌های پر شور ۵۰ هزار و ۱۰۰ هزار نفری به خیابان‌های شهر‌های اروپأیی، استرالیأیی و آمریکای شمالی در کنار هم گرد آمدند. شورای همبستگی امید بزرگی را بعد از ۴ دهه برای آنها بوجود آورده بود. اما بعد از متلاشی شورا، آن شور عظیم شبانه آب شد. با اینکه نقش تخریبی عظیم و پیوسته افراد منفرد و تشکلها از چپ تا راست و نفوذی‌های رژیم فاشیستی در متلاشی شورا بزرگ بود ولی شخصیت ضعیف و متزلزل رضا پهلوی مثل شاه سلطان حسین صفوی باعث اصلی آن فاجعه بود. او هرگز کیفیت لازم رهبری و هدایت حتی یک قبیلهٔ کوچک را هم نداشت. با این همه بعضی افراد غیر سلطنت طلب مثل خودت هنوز مایلند روی اسب مرده شرط بندی بکنند.

د., 12.06.2023 - 07:40 پیوند ثابت
نظرات رسیده

Babak Sasani

محققی عزیز، من اگر رمانهای برگزیده ی همسر و خواهر زاده ه ها و برادرزاده ها یم را نمیخواندم، پی نمیبردم که دهها و شاید صدها نویسنده های برجسته زن پس از ۵۷ درخشیده اند که در تاریخ ادبیات ایران بی سابقه است. بدبختانه کشتارهای تروریستی ج.ا‌فرصت نساخته که نقد ادبی و هنری در این ۴۵ ساله شوم پا گیرد ، ولی بی شک نسل جوان این نویسندگان را می شناسند. یک بار برای اقای‌علامه زاده سینماگر برجسته که دست اندرکار کتاب و هنرمندان است نوشتم که جای بررسی در این راستا خالیست. گمان کنم چنانچه شما به جای این سیاست شناسان همیشه در تاریخ ، با نویسندگان زن و نسل جوان که در بیرون مرز نیز در تطاهرات شرکت شور انگیزی د اشتند گفتگو کنید بازده ی دلخواهتان را بیشتر بیابید.

د., 12.06.2023 - 06:21 پیوند ثابت
نظرات رسیده

Rahim Kiavar

با درود به همه دوستان

با ادعای تمام سیاسی وایدولوژیک وقتی حتی قبل از انقلاب نمیدانستیم چه چیزی باید خواهانش باشیم الان هم دچار همان گیجی وسرگردانی هستیم.هیچ توقعی از نسل مانباید داشته باشیدوخودتان.هنوزغلاده منبر وحزب توده از گردنمان آویزان است.کارنامه جناح چپ ازحزب توده تافدایی اکثریت سیاه سیاه است.نه تنها در جامعه ماکه مهد سوسیالیسم هم سیاه است.واین سیرجریان را در چین نیزشاهد خواهیم بود.فقط نسل جدید دارد آموزشمان می دهد اگرچشممان بینا وگوشمان شنوا باشد.وقتی کلمه دموکراسی به میان می‌آید رم میکنیم چون همیشه اخ وتفش کردیم و هیچگاه نخواستم واقعاً درکش کنیم ومولفه هایش را درجامعه وتحقق آنرا پیدا کنیم لاجرم گذاشتیم کنار وشدیم عاشق دیکتاتوری پرولتا ریاالبته بنام پرولتاریا واین شد روزوروزگارجناح چپ.جنبش مهسا روحانیت را ازگردونه خارج کرد مجاهدین راخفه وجناح چپ رالال نمود.الان داره خیلی ساده فرهنگ وبینش خودرامی پروراند.سعی کنیم همراهش باشیم.

د., 12.06.2023 - 06:20 پیوند ثابت
نظرات رسیده

Naser Rostami Pour

ابدالفضل عزیز

درست است که شعار نوین زن زندگی آزادی برای بسیاری از ما غافلگیر کننده بود اما اینطور هم نیست که جریان های اپوزیسیون یخصوص نیروهای چپ و ملی گرا هیچ کاری نکرده باشند و نشسته اند که ببینند چه می شود.

اولین نیروهائی که شعار زن زندگی آزادی را درک و تفسیر کردند همین نیروهای چپ بودند و همچنان هم نسبت به (درک همه جانبه این شعار) سایر نیروها در این مورد پیشتاز هستند.

در تحلیل شما نوعی تلخی غیر منطقی وجود دارد که منکر گذشته هستید و این بنظر درست نمی رسد.

نقد گذشته با انکار آن تفاوت دارد.🌷

د., 12.06.2023 - 05:49 پیوند ثابت
هوشنگ اسدی

Hoshang Asadi

دفاع تعدادی محدودی از ما (با سابقه چپ ) از مسیح بسیار دشوار بود ، بشدت از طرف قلم بدستان چپ سنتی بنام «ملی » البته در لباس جمهوریخواهی حمله می‌شدیم .از آنطرف حمله طرفداران آقای رضا پهلوی بیداد می کرد که البته دومی هنوز هم ادامه دارد .

د., 12.06.2023 - 05:45 پیوند ثابت
نظرات رسیده

از نخستین اعتراض زنان به حجاب اجباری در سال ۵۸ پاسخ روشنفکران چپ به همراهی با زنان این بود که؛ ما فعلا مساٸل مهم تری داریم تا اعتراض به حجات اجباری! و این پاسخ ۴۴ سال است که همچنان تکرار میشود.

تفکر مرد سالاری آنچنان ریشه عمیقی در مردان ایرانی مدعی روشنفکری و سیاسی دارد که حتی با سال ها زندگی در جوامع پیشرفته و دمکرات،تعقیری نکرده و همچنان نا گفته پیش شرط هر حرکت شان است.😢

د., 12.06.2023 - 05:44 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.