رفتن به محتوای اصلی

جای خالی مردم در گفتمان پادشاهی خواهی
08.07.2023 - 06:55

جای خالی مردم در گفتمان پادشاهی خواهی
هر بار که در ایران  جنبشی آغاز می شود و امواج بیرونیش به بخش برون مرزی جنبش آزادی خواهی می رسد، سلطنت طلبان هم از خواب سیاسی بیدار می شوند و با بهره گیری از جنایات رژیم، کشتارها و سرکوب ها و سیه روزی ها ، از موضعی طلبکارانه تمام نیروهای سیاسی غیر خود را به باد انتقاد می گیرند و هم مردم و هم جنبش آزادی خواهی را  هم زمان چوب می زنند.  نیروهای سیاسی گناه انقلاب 57 را در کوله بار  خود دارند و مردم هم سزاوار رنج و سرکوب هستند زیرا که به جمهوری اسلامی رای داده اند. سلطنت طلبان البته، تاریخ را از انتها و وارونه می خوانند. اگر خیلی کوتاه بیایند به ابتدای سر کار آمدن رضا شاه بر می گردند و تاریخ ایران را از آنجا آغاز می کنند. بگذارید ابتدا با آناتومی(ساختار) و سپس به فیزیولوژی( کارکرد) این  گفتمان بپردازیم و در انتها جائی مردم ایران را در این گفتمان ویرانساز و وحدت شکن بررسی کنیم.
از نظر تشکیلاتی
پادشاهی خواهان هرگز هیچ تشکیلاتی به معنای متعارف و مدرن آن نداشته اند. نه حزبی، نه سازمانی نه کنگره ای نه انتخاباتی نه دفتر و دستکی و  نه نماینده و سخنگوی رسمی داشته اند. وقتی تشکیلات نباشد هیچ قرار و مدار و مسئولیتی هم در کار نخواهد بود. شما با یک عده "افراد " متفاوت، متضاد و متفرقه مواجه هستید که هر کدام قرائت دل بخواه خود را از پادشاهی و ساز و کار آن  و نیز از مسائل محوری جنبش سیاسی دارند. این مجموعه ناهنجار  و ناسازگار، بی پروا  و بی اغماض و بی توجه به قواعد مرسوم در سپهر سیاسی و آثار زیان بار گفتمان خویش، اظهار نظر می کنند و چون مبانی نظری تدوین شده و اساسنامه و مرامنامه ای ندارند، ایراد اصولی (با ارجاع  به انحراف از پایه های نظری یا منشورها و مبانی نطری مصوب یک حزب) هم نمیتوان به آنها وارد کرد. سلطنت طلبان یک توده ی بی شکل و بی رنگ و رو هستند که همه چیز و هیچ اند. درست از این منظر است که این روزها، رضا پهلوی به راحتی مدعی می شود که فحاشان و لمپن های سیاسی پنهان و پیدای پیرامون او هیچ ارتباطی با بیت شهریاری ندارند. این گریز از مسئولیت، البته که خریداری ندارد زیرا که همسر خود ایشان که در بیت  آریامهری تشریف دارند،  سر دسته غوغا سالاران هستند. سلطنت طلبان نمی توانند یک تشکل منسجم و مدرن داشته باشند زیرا که در آن صورت ناچار هستند که  نخست قواعد حاکم بر فعالیت های حزبی را بپذیرند و  دوم آنکه تشکیل یک حزب سیاسی ( به ویژه اگر عضویت شاهزاده را هم شامل شود)، آنها را به یک نیروی معمول در اپوزسیون مبدل می سازد. گفتمان سلطنت طلبی بر یک توهم و تصویر فوق مردمی، فوق سیاسی، نامرعی، ناملموس و مبهم  استوار است که با نداشتن هیچ  معیار و مداری، سر بزنگاه از پاسخگوئی می گریزد. آنها از پسر دیکتاتور سابق، سلطانی ساخته اند  که ژن های متفاوتی دارد و قرار نیست از جنس مردم عادی و یا نیروهای سیاسی در صحنه باشد. شاهزاده یک چیز دیگری است. اما هرچه که نباشد، از نگاه سلطنت طلبان،  تنها فرد واجد شرایط رهبری( ببخشید پادشاهی) است.
انواع و اقسام گروهای سلطنت طلب در خارج ایران پراکنده اند. قشر سخت سر و  بخش نرم تنی هم وجود دارد اما سر بزنگاه و آنچنان که در چند ماه گذشته شاهد بودیم، نهایتا این جریان راست افراطی بود که حرف آخر را زد و درست همین بخش از سامانه پادشاهی خواهی است که  ستون فقرات این گفتمان است. هر تلاشی برای امروزی جلوه دادن سلطنت و مقایسه آن با سیستم سمبلیک پادشاهی در شمال اروپا،  سر بر سندان کوبیدن است. اما در مجموع  ترکیب نا سازگاری از  عناصر  رنگارنگی ایجاد شده است که از آنها یک سامانه ناهنجار و بی قرار و مدار ساخته است.
پادشاهی خواهان تا کنون تلاش کرده اند ، پروژه های خُرد و ریزی را آغاز کنند اما هرگز موفق نشده اند یک تشکیلات منسجم و ماندگار تاسیس کنند.  عمر بسیار کوتاه مجموعه ای که با محوریت رضا پهلوی  و حول منشور موسوم به مهسا تشکیل شد به یک شنبه بازار سیاسی و یک سیرک رقت انگیز تبدیل شد و درست در میانه جنبش بی نظیر مردم در داخل کشور، موجب یک دست انداز بزرگ سیاسی شد و فضائی برای نفرت پراکنی و تشتت و تفرقه در میان  نیروهای سیاسی به وجود آورد. تضاد منافع، ابهام در انگیزه ها ، فقدان تئوری معین و نبود اهداف شفاف و  همسو با مطالبات امروزی مردم ، سلطنت طلبان  را به قایق شکسته ای سرگردان در یک دریای طوفانی مبدل ساخته است که نه آینده ای دارد و نه سمت سوی درستی برایش متصور است.
از نظر جریانی
پادشاهی خواهان ، آوائی از گذشته های دور و تاریک دوران استبداد پهلوی هستند که نه حرف جدیدی  برای گفتن دارند، نه صاحب هیچ برنامه مشخص برای تحولات سیاسی در ایران هستند و نه هیچ پیام تازه ای به ویژه برای نسل جوان دارند. آنها مدعی هستند که تنها چیزی که ایران امروز نیاز دارد بازگشت به دوران خوش گذشته است و مردم ایران تنها کاری که لازم است انجام دهند روی آوردن به شاهزاده است تا ایشان، کشور را به "دروازه  تمدن بزرگ" رهنمون شد. درست همچون قصه ی شاهزادگان در داستان های شب مادران که بر بالین کودکان نقل می کردند. عظمت طلبی پوشالی، گذشته گرائی زمخت و سرسخت و به عقب کشیدن عقربه ساعت ها ،بیان بی مضمون و  محتوائ این بخش از مخالفان رژیم است که پیش از اینکه یک پدیده سیاسی نوین باشد یک تراژدی ناشی از یک شکست تاریخی و زخم های کهنه بر تن و جان بازماندگان استبداد مغلوب است که تاریخ مصرفش دیر زمانی است به پایان رسیده است.  سلطنت طلبان با اینکه سال هاست در کشورهای آزاد و دمکراتیک زیسته اند ، نه در اندیشه و نه در عمل ،کمترین تحول چشمگیری پیدا نکرده و گرچه در حرف از بدیهیاتی چون " آزادی خوب است و دمکراسی باید باشد " سخن می گویند اما کوچکترین پای بندی  به الزامات و تبعات زندگی سیاسی در کادر این ارزش های جهانشمول بشری را ندارند.  بین آنجه که امیر طاهری و تقی زاده  و اسکویی  می گویند با  تظاهر به دمکراسی و  روا داری رضا پهلوی و اصلاح طلبان سابق و پادشاهی خواهان امروز که بر گرد او جمع شده اند، تفاوت ها ی بسیار است. برخی از سلطنت طلبان، آشکارا از اعدام مخالفین در صورت روی کار آمدنشان سخن می گویند  و از همین امروز به تجاوز جنسی و فحاشی و پرونده سازی برای مخالفانشان مشغولند. افرادی مثل امیر طاهری که از نظریه پردازان مهم این جریان و از مربیان شاهزاده است، هم صدائی را تنها در توان گوسفندان می بیند! تا همین چند ماه پیش ، همین افراد ، شاهزاده را محور اتحاد و همبستگی کل اپوزسیون جلوه می دادند. اما امروز نقاب از چهر انداخته ، مدعی هستند که ایران ملک پهلوی هاست  و هر کسی می خواهد در ایران زندگی کند باید با "رهبری" یعنی شاهزاده بیعت کند.
بیان سیاسی
سلطنت طلبان، به شدت تمرکز گرا، تمامیت خواه ، تنگ نظر و  خود محورند. مرکزی ترین عنصر در گفتمان سیاسی سلطنت طلبان یک چیز است.  " تمامیت عرضی"  که اینجا و آنجا می توانند جای آن را با "ایران" عوض کنند. در دوگانه سلطنت و جمهوری، البته که پادشاهی را تنها و بهترین سیستم سیاسی اداره کشور می دانند.  اما منظور آنها هر نوع سلطنتی هم نیست. بگذارید این تناقض را با  ذکر نمونه ای از خود رضا پهلوی روشن تر کنیم. ایشان بارها در اشاره و ارجاع به نظام سلطنتی موفق، از سوئد اسم برده است. اما  یا خبر ندارد و یا نمی خواهد به روی مبارک بیاورد که سوئد یکی از غیر متمرکزترین کشورهای جهان است. در سوئد نه تنها هر منطقه = استان = region ، از خودمختاری کامل برخوردار است، بلکه حتی شهرهای کوچک با جمعیت زیر ده هزار نفر  هم، داری اختیار کامل در صرف بودجه، سیاست آموزشی، برنامه های درمانی و  حتی تعیین سطح مالیات کاملا مستقل و خودگردان هستند. آقای پهلوی از نظام پادشاهی سوئد نام می برد اما به الگوی اداره، توسعه دمکراتیک، قدرت مطبوعات آزاد، عدالت اجتماعی و بستر اقتصادی بهره مندی از آزادی های دمکراتیک، شفافیت در عملکرد مدیران سیاسی  و مهمتر از همه ، سیستم فدرال و غیر متمرکز سوئد چیزی نمی گوید و یا نمی داند. فرزند شاه سابق، بد نیست بداند که در سوئد زبان کردی و  ترکی و  عربی و ... به بچه های مهاجر متعلق به این زبان ها به عنوان زبان مادری آموزش داده می شود اما آیا سلطنت طلبان، در داخل ایران چنین حقی را برای هموطنان  ما در این مناطق قائل هستند؟ یا نگران به خطر افتادن هویت ایرانی هستند که اگر اجزائ تشکیل دهنده آن را از آن بگیرند از این هویت هیچ چیزی بجز حدیث ستم سلسله های پادشاهی باقی نمی ماند. 
مسعود افتخاری 17  -  تیر 1402

جای خالی مردم در رویکرد سلطنت طلبان
در نگاه سیاسی سلطنت طلبان، مردم ایران، آن بخش به جان آمده ای هستند که فکر می کنند (و به حق) که رژیم جمهوری اسلامی بدتر از رژیم شاه است. اما سلطنت طلبان،  این درماندگی طبیعی مردم را به تمایل اکثریت جامعه به بازگشت به سلطنت ترجمه و تفسیر می کنند. در گفتمان سلطنت طلبی نیروهای سیاسی  غیر سلطنت طلب، زندانیان سیاسی و یا حتی اعدام شدگان وابسته به سایر گرایش هاس سیاسی، جریانات منطقه ای  و  هر آنچه غیر خودی است،  پنجاه و هفتی و وطن فروش و مستحق اعدام و تعقیب و تحقیر هستند.  درست از همین روست که  شعار می دهند: رهبر ما پهلویه هر که نگه اجنبیه" که معادل شعار حزب اللهی: "حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله" هست. این تمامیت خواهی، برای کنشگری، حق دخالت و به ویژه گزینش آزادانه مردم، هیچ حسابی باز نمی کند. تنوع افکار و گفتمان ها در سپهر سیاسی را نه می خواهد بیند و نه بر می تابد.  سلطنت طلبان نماینده یک استبداد مغلوب و بی آینده هستند که چون از دست یافتن به قدرت مایوس شده اند، به کار تشتت و تفرقه و هیاهو در بخش خارج کشوری جنبش آزادی خواهی مشغول هستند و در عمل سیاسی، چه بخواهند و چه نخواهند در کنار استبداد آخوندی قرار می گیرند و نقش ضربه گیر آن را ایفا می کنند.  شاید صحیح ترین برخورد با این گرایش عقب مانده  و واپسگرا، بی محل کردن و  میدان ندادن به هیاهو های آن باشد. سلطنت طلبی عملا به ورشکستگی سیاسی رسیده و هیچ شانسی برای ایفای یک نقش تاریخی سازنده ندارد.  درست از این منظر، اساسا نباید در حرکت های سیاسی و در بزنگاهای تاریخی، این گفتمان را جدی گرفت و در جبهه اپوزسیون به حساب آورد. اسلاف تاریخی این جریان، بزرگترین شانس ایران در گذار به مدرنیته را سوزاندند و مردم ایران را در طلسم استبداد آخوندی گرفتار کردند.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
امیل رسیده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

ناشناس

تمامیت ارضی درسته. حق دارید اشتباه بنویسید چون هیچ وقت ایران و هویتش دغدغه شماها نبوده. شما گلوبالیست ها در ادامه ماموریتی که سال ۵۷ به آخوندها داده شده، وظیفه دارید ایران رو از بین ببرید. بختیار درست تشخیص داده بود و امروز هم ما اعضای منشور ضد ایرانی مهسا رو درست تشخیص داده ایم. یک مشت تجزیه طلب که زمانی منافعشون با جمهوری اسلامی در یک راستا بود و قرار بود به کمک هم ایران رو نابود کنید، اما چون حزب اللهی ها سهمتون رو ندادند، تصمیم گرفتید علاوه بر ایران ، جمهوری اسلامی رو هم نابود کنید. مردم سالاری ادای شماهاست، وگرنه به جز ایجاد اختلاف و واگرایی در ملت ها برای از بین بردن اتحاد مردم -که دستور گلوبالیسم جهانی برای کوچک کردن جمعیت ها و از بین بردن توان مقاومت ملت ها و سرگرم کردنشون با حقوق های اقلیت ها و اومانیسم هست- هدف دیگه ای نداشتید

س., 19.09.2023 - 07:42 پیوند ثابت
یاشار تورک اوغلو

عنوان مقاله
شاه پرستی

جناب سلطنت طلبان باور کنید ،اکثر قاطع مردم ایران،از شاه پرستی،از سلسله گرایی،از وارث گرایی،از مرکزیت گرایی،از تمامیت خواهی از شیفه گرایی،از باستانگرایی..بیزارند،بله بیزارند.مردم آزادی بیان احزاب میخواهند مردم دست به دست شدن حکومت از طریق مردم سالاری را میخواهند،مردم شکوفایی اقتصادی میخواهند مردم تبادل فرهنگی میخواهند مردم تقسیم قدرت ثروت وریشهکنی دیکتاتوری میخواهند مردم هویت خود را طلب میکنند ،ومردم انقلاب نمی‌خواهند مردم اصلاحات اساسی میخواهند ومردم به خوبی میدانند در جامه متکثر ایران بهترین ساختار مدیریت مردم سالاری واتحاد وشوکوفایی اقتصادی ودری از تجزیه را فدرالیسم میدانند، دوران فسیلگرایی تمام شده

پ., 13.07.2023 - 06:55 پیوند ثابت
ع.ب.تورک اوغلی

عنوان مقاله
یاشا

من حدودچهارساله که باگذاشتن کد دراینجاچیزی ننوشته ام.
امروزیکی ازبهترین مقالات وتحلیل هارادرمورد پهلوی پرستان ازآقای اقتخاری خواندم
واقعن دست شمادردنکند.
پهلوی چی هاحتی ترمزی برای اصلاحات بتوسط جمهوری اسلامی شده اند.
ماسیونیسم داخلی وخارجی این دزدزاده را میدان انداخته تا بتوانند چپاول بیشتری درایران بکنند.

س., 11.07.2023 - 06:35 پیوند ثابت
هوتن روئین دژی

عنوان مقاله
جای خالی مردم

واینطور که دستگیرم شد پادشاهی خواهان (سلطنت طلبان سابق) همان گروه خونی را دارند که بسیجیان و انصارحزب الله دارند.. فقط RH یکی مثبت و آن دیگری منفی است.

د., 10.07.2023 - 10:07 پیوند ثابت
ناشناس

خاندان پهلوی یک سوتی بود که از دست غرب در رفت و افتاد تو بغل مردم ایران البته هیتلر باعث شد که هواس غربیها پرت بشه.
از اونجایی که ملت ما خیلی باهوش و نمک شناس هستند این موهبت را با جفت پا لگد زدند انداختند بیرون.
الان تاریخ ایران برگشت به جایی که میباید باشد. دوره قاجار باید به ج.ا. اسلامی ختم میشد که پهلویها نگذاشتند و ملت به رهبری ملا چپی مجاهدین هم حقشونو کف دستشون گذاشتند و حالا ملت ببخشین املت دارند لذت نتیجه کارشون را میبرند. بخورید و کیفش را ببرید. خداوند به هر ملتی به اندازه ای میدهد که میفهمد و لیاقتش را دارد

ی., 09.07.2023 - 23:51 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
جای خالی

درود بر آقای افتخاری!

بیشینه شمار کسانی که در باره تحوّلات و کشمکشهای مردم ایران با زمامداران وقت، مطالبی را مینویسند یا ادّعاهایی را ردیف میکنند، تا امروز ثابت کرده اند که فهم و شناخت عمیقی از «تاریخ و رویدادهای ایران و جهان» ندارند. کسانی که تصوّر میکنند از لحاظ صوری و تئوریک، نوع حکومت و سیستم کشورداری میتواند در رتق و فتق کردن مسائل و مُعضلات کشوری، نقش کلیدی ایفا کنند، سخت بر خطا هستند و به شدّت اسیر ذهنیّتی مغشوش و نافرهیخته و ناپخته و نامجرب.
من تقریبا بیست سال پیش در یکی «مقالاتم» نوشته بودم که [ «اگر نظام ولایت فقیه» بتواند پاسخگو و مجری و مدافع و پرورنده بُنمایه های فرهنگ ایرانیان [=گزندناپذیری جان و زندگی، مهرورزی، دادورزی، راستمنشی] باشد، خود به خود جاذبه و اعتبار تمام تئوریهای فلسفی و سیاسی در خصوص انواع و اقسام سیستمهای باختر زمینی برای همیشه و ابد از برنامه ایده آلی کنشگران ایرانی، حذف خواهد شد و فقط به صورت موضوعی مقایسه ای و تدریسی در دانشگاههای علوم انسانی از آن سخن گفته خواهد شد؛ ولاغیر»].
به جرات میتوانم بگویم که نود و پنج درصد کنشگران و فعّالین عرصه های مختلف تصوّر میکنند که «سیستمها و نوع حکومتها» هستند که راهکار چیره شدن بر مسائل و مُعضلات اجتماعی و کشوری و همسایه داری و امثالهم هستند. در حالی که عکس قضیه صحت دارد. مردم در جامعیّت وجودیشان هستند که میتوانند مُتعیّن کنند، زمامداران چگونه باید نسبت به مسائل داخلی و خارجی رفتار کنند؛ یعنی اینکه «بُنمایه های فرهنگ اجتماع» است که نحوه های زمامداری و سیاست داخلی و خارجی را مُتعیّن میکند و بالطبع رفتار زمامداران را مقیّد و مشروط و وابسته و متعهد و مسئول. انقلاب در جوامعی رخ میدهد که مردم به طور کلّی تصور میکنند با قیچی کردن گره حکومت وقت میتوان سررشته و سر نخ مسائل را بدون هیچ مشکل و فلاکتی، نه یک شبه؛ بلکه یک دهه ای به ریل راه آهن تبدیل کرد و قطار پیشرفت و سعادت و فلان و بیسار را با شتاب صوت به پیش راند.
تا زمانی که انقلاب اصیل که اصالتش به تحوّلات در ذهنیّت و رفتار و منش بیشینه شمار مردم در جامعیّت وجودی منوط و مشروط است، واقعا و عملا و قلبا و وجدانا اتّفاق نیفتد، محال است با تغییر دهها و صدها نوع حکومت رنگارنگ بتوان به حدّاقلی از مناسبات رضایتبخش مابین مردم و زمامداران دست یافت. در ایران – گذشته را فعلا به کناری نهیم- از عصر مشروطه تا امروز از نظر کثیری از کنشگران و فعّالین تاق و جفت مسائل مختلف، مُعضل هنر کشورداری و سیاست و همچنین لاینحل و غامض بودن آن فقط به تغییر سیستم حاکم مشروط و ملزم قلمداد شده است؛ طوری که آن را همچون ظروف آشپزخانه پنداشته اند و خیال میکنند که با تعویض بشقاب، بشقاب خواهند توانست برای مردم خود – همچون ولی فقیه [= الله معمّم= سیّد علی خامنه ای] که از کاسه خلیفه نذر جوجه کباب میکند- چلوکباب چرب و چیلی نذر ببرند!. اینطور نیست.
تجربه زلزله «زن، زندگی، آزادی» ثابت کرد که کنشگران ایرانی - مهم نیست به چه چیزی اعتقاد دارند- هیچ درک درستی از سیاست و حکومت و دولت، اصلا و ابدا ندارند؛ سوای رمانتیک بازیهای ابلهانه و روحوضی بدون خردلی فکر و دلیل منطقی. کلا معلوم شد که کنشگران ایرانی اگر هزار سال متمادی در دیگ مذاب «دمکراسیها و آزادیهای فردی و اجتماعی کشورهای باختری» زندگی کنند، آخر و عاقبت همچون گربه مرتضی علی بر چارچنگولی فرود میآیند و به ذات خودشون همچنان مسلمان شیعه دوازده امامی هستند؛ گیرم که شبانه روز در بوق و کرّنای آته ایسم و بی اعتقادی بدمند و عربده سر دهند.
برای گامهای آغازین نمیگویم مردم اجتماع به طور کلّی؛ بلکه اقلیّتی از تمام لایه ها و زیرلایه ها و طبقات اجتماع باید وجود داشته باشند که فرهیخته و آگاه و مسئول و با وجدان و راستمنش و دلیرانه در کنار یکدیگر بایستند و حامی و مدافع همدیگر نیز باشند تا بتوان حرکتی کلیدی و بهره آور را به پیش برد و سیستمی را پایه ریزی کرد که برای همیشه و ابد به «خصومت مردم و زمامداران علیه یکدیگر» پایان بدهد و آنها را به همکاری با یکدیگر ترغیب و تشویق و حمایت کند. متاسفانه تاریخ معاصر ایران تا امروز اثبات کرده است که ما ایرانیان هنوز به چنان مرحله ای از تشخیص نرسیده ام تا بتوانیم «معنای تاریخ و رویدادهای ایران و جهان» را ژرف بفهمیم و به جای حسرت خوردن از بهر موقعیّتهای سپری شده و آرزو کردن برای بازگشت آنها به این سو انگیخته شویم که چگونه میتوان «آینده پیش رو » را از «همعزمی و همفکری و همیاری و هماندیشی در اینجا و اکنون» زایاند و فرابالاند. هیچ سیستم کشوری و سیاسی – خواه پادشاهی باشد، خواه جمهوری با انواع و اقسام صفتهای مضحک و دهن پُر کن – نخواهد توانست به خودی خود، پرنسیپهایی را مُتعیّن و استوار کند که زمینه های ستونوار «فرهنگی و تاریخی و فکری» آن در جامعیّت مردم ایران وجود نداشته باشند. بی مایه، فطیر است.

شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

ی., 09.07.2023 - 10:30 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.