رفتن به محتوای اصلی

قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ – جنایت هولناک علیه بشریت – فصل دوم
06.08.2023 - 10:55
تهیه و تنظیم:
کانون حقوق بشر ایران

قتل عام، نسل کشی و جنایت علیه بشریت در تابستان ۶۷

فصل دوم : آغاز قتل عام و نحوه اجرای آن با فتوای مکتوب خمینی

قتل عام و نسل کشی در زندانها، با فتوای خمینی در تاریخ ۵ مرداد ۱۳۶۷ آغاز می شود. دستور روشن است «هر آنکس که بر سر موضع نفاق است بکشیدش».

فرمانی عجیب و حیرت انگیز و غیرقابل باور حتی برای رئیس قوه قضاییه وقت یعنی موسوی اردبیلی و رئیس دفترش یعنی احمد خمینی که چند بار با تعجب و بصورت مکتوب از خمینی سوال می‌کنند: یعنی حتی آنهایی که حکم زندانشان تمام شده است؟ یعنی حتی آنهایی که در حال گذراندن احکام زندان خود هستند؟؟؟!!!

اما خمینی در فراسوی همه جنایتکاران تاریخ بشری، مرزهای بیرحمی و سنگدلی غیرقابل باور را پشت سر گذاشته و حتی به زنان باردار و یا مردان افلیج در زندان نیز رحم کرده و فرمان از دم تیغ گذراندن همه زندانیان سیاسی از کوچک و بزرگ را می دهد. برای اجرای حکم مرگ؛ کافیست که زندانی اتهام خود را به جای «منافق» بگوید «مجاهد» و یا اینکه حاضر به کوتاه آمدن از مواضع سیاسی خود در برابر دیکتاتور نباشد.

این جنایت بقدری هولناک و شقاوت بار است که فریاد اعتراض جانشین وقت خمینی یعنی منتظری نیز علیه آن بلند می شود. اما خمینی به او هم رحم نکرده و وی را عزل می‌کند.

یرواند آبراهمیان در این باره می نویسد :

«در نخستین ساعات روز جمعه ۲۸ تیرماه ۱۳۶۷ (۱۹ ژوئیه ۱۹۸۸) حصارهای آهنینی بر گرد زندان‌های اصلی در سرتاسر ایران کشیده شد. دروازه‌ها بسته و تلفن‌ها قطع شد. تلویزیون‌ها را از برق کشیدند و از توزیع نامه‌ها، روزنامه‌ها و بسته‌های دارویی (در زندان‌ها) خودداری ورزیدند. ساعات ملاقات منحل شد و بستگان زندانیان را از حول و حوش زندان‌ها پراکنده‌ ساختند. به زندانیان دستور داده شد که در سلول‌های خود باقی بمانند و از صحبت با نگهبانان و کارگران افغانی خودداری کنند. رفت‌وآمد به مکان‌های عمومی مانند درمانگاه‌ها، کارگاه‌ها، قرائت خانه‌ها، تالارهای تدریس و حیاط‌ها ممنوع شد».

فتوای قتل عام و کشتار زندانیان سیاسی به خاطر اعتقادات زندانی تبدیل به حکم نهایی قضایی میشود و هئیت های مرگ در تهران و سایر شهرستانها برای پیاده کردن این حکم تشکیل میشوند تا در کمترین زمان ممکن و با سرعت غیرقابل تصور زندانی هایی را که باید اعدام شوند از سایرین جدا کنند. البته اگر سایرینی باقی می‌ماندند زیرا در بسیاری از زندان های شهرستانها، کسی باقی نماند و زندان ها بطور کامل خالی شدند.

با سرعت غیرقابل تصوری دسته دسته زندانیان در محاکمه های چند ثانیه ای به مرگ محکوم شده و روانه اتاق های اعدام میشوند.
بقدری در کشتار عجله دارند و وقت و زمان برایشان تنگ است که نمیگذارند اعدامی‌ها به اندازه کافی از طناب دار آویزان مانده و کشته شوند.

هنگامی که پاسداری به مافوق خود میگوید هنوز بعضی از آنها نیمه جان هستند، پاسخ می شنود که فرصت نیست همه را بار زده ببرید و در گورهای جمعی خالی کنید (یعنی زنده بگورشان کنید) و وقتی همان پاسدار از فرمانده جنایتکار خود می پرسد خوب اگر تیرباران کنیم که از این سریعتر می‌شود، پاسخ روشن است در صورت تیرباران خون آنها از ماشین در خیابانها سرازیر می‌شود و همگان متوجه این نسل کشی میشوند پس این کشتار، علاوه بر سرعت باید مخفی هم نگه داشته شود.

اتاقهای حلق آویز برای اجرای سریع این جنایت کافی نیستند پس اتاقهای گاز هم برای کشتار جمعی اضافه میشوند.
اما در باره برخی زندانی ها اعدامشان هم رضایت جنایت کاران را بدست نمی آورد پس اتاقهای شکنجه نیز بطور فعال راه اندازی میشود که برخی از زندانیان را که قاتلان از آنها کینه بسیار به دل دارند در اتاق های شکنجه به قتل برسانند.

موج اول اعدام ها که شامل هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران می‌شد در مرداد ماه یعنی در کمتر از ۳۰ روز تقریبا به پایان میرسد. در شهریور ماه موج دوم اعدام ها که شامل گروه های مارکسیستی، کردی و زندانیان سیاسی به جز هواداران مجاهدین است آغاز میشود. زیرا قرار است هیچ مخالف نظام از این قتل عام و نسل کشی بی نصیب نماند تا خمینی از همه زهر چشم گرفته و همه را ترسانده و در جای خود میخکوب کرده باشد و قدرت مطلقه ولایت فقیه برای سالهای طولانی.

اینچنین این فاجعه تاریخی و جنایت بزرگ در اواخر قرن بیستم در ایران بوقوع می‌پیوندد. این جنایت بقدری حیرت انگیز و غیرقابل باور است که ابتدا کسی آنرا باور نمی‌کند و باید سالهای زیادی از آن بگذرد تا ابعاد هولناک این جنایت شنیده شود و سپس سینه به سینه توسط شاهدان، به خارج از مرزهای ایران نیز برسد و بعنوان جنایتی علیه بشریت به ثبت برسد.

جنایتی با سرعت و با ابعاد هولناک و شقاوت بی حد و مرز اما پنهان و مخفی در جریان است. قتل و کشتار از هواداران مجاهدین فراتر میرود و زندانیان مارکسیست ها و کردها را هم که بر مواضع خود استوار بودند، دربرمی گیرد.

تنها بستگان نزدیک این زندانیان از فقدان و اعدام فرزندان و اقوام خود مطلع میشوند اما صدایشان به جایی نمیرسد و مردم ایران و جهان از ابعاد این جنایت با خبر نمی شوند.

اخبار پراکنده ای به گوش همگان میرسد اما تصویر بسیار مبهم و ناچیزی از آنچه در حال وقوع است، امکان بروز پیدا می کند. تا اینکه صدای اعتراض جانشین وقت خمینی یعنی آیت الله منتظری در یک نامه بسیار تند بلند می شود که در آن خطاب به خمینی چنین می نویسد: «جنایات اطلاعات شما و زندان های شما، روی شاه و ساواک شاه را سفید کرده است».

این اولین و قوی ترین ضربه را به پنهانکاری جنایت در زندانها وارد کرده و توجه همگان را در داخل و خارج ایران به نسل کشی در حال وقوع، جلب می‌کند.

خمینی، هنگام نگارش متن پذیرش آتش بس، دو کار اساسی دیگر را هم به پایان برده بود؛ یکی نوشتن حکم بدون تاریخ قتل عام زندانیان سیاسی، دیگری تصمیم به برکناری آیت الله منتظری. اعتراض منتظری به کشتار زندانیان سیاسی و زنان باردار، تصمیم گیری خمینی برای عزل او را به قطعیت رساند.

خمینی در پی آن بود تا با قتل عام زندانیان سیاسی، نه فقط مخالفان سیاسی خود را از سر را ه بردارد، بلکه جامعه‌ای را که از جنگی ویرانگر بیرون آمده بود، منکوب نماید تا هیچکس جرأت سوال کردن از حاکمیت دیکتاتوری که ۸ سال بیهوده جنگ را ادامه داده و میلیونها کشته و خسارت بر جای گذاشته بود، نداشته باشد.

اما با گذشت سالیان و پس از شهادت شاهدان و بازماندگان این جنایت هولناک در محاکم مختلف و افشاگری در رسانه های جمعی و نوشته ها و کتابهای گوناگون، تصویر این نسل کشی به بیرون ارائه داده میشود که بخش عمده آن به زندانهای مرکزی در تهران مربوط می‌شود و از شهرستانها بدلیل کشتار همگانی و باقی نگذاشتن هیچ شاهدی حتی تصویری هر چند مبهم و ناچیز باقی نمی‌ماند.

مقامات بلندپایه دیکتاتوری ولایت فقیه انجام اعدام‌ها و قتل عام در تابستان ۶۷ را انکار نکرده و در قریب به اتفاق موارد از آن دفاع هم کرده و اعدامها را ضرورت حفظ نظام ذکر کرده اند.
بنا به گفته خانواده برخی از اعدام شدگان و افرادی که از اعدام‌ها جان سالم به در برده‌اند، بسیاری از بازداشت‌شدگان در دهه ۶۰ جوانانی بودند که در دهه دوم زندگی خود بودند و عموما به اتهام «داشتن اعلامیه و نه فعالیت مسلحانه بازداشت شده بودند» و در تابستان ۶۷ در حال گذراندن محکومیت خود بودند یا حتی محکومیتشان تمام شده بود.

ادامه دارد…

قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ – جنایت هولناک علیه بشریت – فصل اول

قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ – جنایت هولناک علیه بشریت - فصل اول

کانون حقوق بشر ایران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
تلگرام / توییتر / اینستاگرام / یوتیوب / فیسبوک

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کانون حقوق بشری نه به زندان

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

محسن کردی

عنوان مقاله
مرگ خوبه برای همسایه

کلوخ انداز را پاداش سنگ است. 

کیانوری در جلسات هفتگی پرسش و پاسخ که اوایل انقلاب برگزار می‌شد، در پاسخ به این پرسش که علت حمایت حزب توده از خلخالی چیست، گفته بود: «خلخالی خدمات پرارزشی در زمینه قلع و قمع ضد انقلاب، جنایت‌کاران و سرسپردگان رژیم گذشته دارد. ما زمانی گفتیم به خلخالی رأی می‌دهیم که کار او، به‌عنوان دادستان کل انقلاب، جنبه‌های مثبت فراوانی داشت. او با شجاعتی بی‌نظیر، چند صد نفر از مهم‌ترین مهره‌های امپریالیسم را به جوخه اعدام سپرد.
کلوخ انداز را پاداش سنگ است. تا سالها از ۶۷ نالیدید اما هرگز دست مریزاد تان به خلخالی را به روی تان نیاوردید.
ی., 06.08.2023 - 14:10 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.