رفتن به محتوای اصلی

بکدامین گناه ؟
08.08.2023 - 06:58

بکدامین گناه ؟
آوخ که چه میزان این سرزمین درد کشیده است ؟ هرگز نبوده روزی که خنده شادمانه وغرورآمیزش با درد و اندوهی سخت در هم نیامیزد. یاد آوری هیچ خاطره شاد با تلخی حاصل از استبداد حاکم در کامش به حنظلی مبدل نشود .
بقدری غم واندوه ،بقدری الم ودرد،بقدری کشته شدن ،اعدام گردیدن  جوانان خود را دیده  که دیگر شمار روزها ،سالگرد ها نیز ازکف داده است.
در اواسط ماه مرداد ،نزدیکی ماه شهریوریم دو ماهی که تاریخ این سرزمین   درد آورترین وتلخ ترین روزها را در سینه خود دارد. 
روزهائی که در اندک زمانی کوتاه هزاران زندانی سیاسی توسط مردی جنایت پیشه با دست های حاکمانی که هنوز با وقاحت تمام بر سر قدرت نشسته اند ،بدار آویخته شدند .
 دردا که افکار عمومی جامعه بسته وغرق در جادوی مذهب و جادوگری که با پیام آزادی خنجر بر گلوی فرزندان این سرزمین نهاد.هنوز درد و تاثیر این گلو بریدن ها،این اعدام های وحشتناک  دستجمعی را حس نمی کرد. 
طی این چهل سال این حکومت مستبد حاکم برجان ومال مردم ،بقدری مصائب و مشکلات بر سر مردم آوار کرد !که نام خود،هویت خود نیز فراموش کردند.

 تنگنای معیشت ،گذران سخت زندگی،هراس از فرو پاشی مملکت و از دست دادن همان حداقل ها مردم را در چنان تنگناهائی قرارداده که فکرغم نان ،حفظ همان رشته های باریک متصل به تداوم حیات، روح محافظه کاری حاصل ازوحشت آینده ، مانع از یاد آوری جنایت بزرگ سال شصت و هفت و اعتراض به آن گردید. 
 حتی حمایت گسترده وهمدلی با جوانانی کشته شده ای که حماسه مهسا را رقم زدند وجان بر سر آزادی نهادند نیز قادر نشد ه که توجه وحمایت از گشته شدگان این جنایت عظیم را بوجود آورد.
در سالروز این جنایت عظیم متاسفانه هنوز خون های ریخته شده قادر نشده اند که درد این همه جان های جوان قربانی گردیده در سال شصت وهفت  رابه درد عمومی یک ملت بدل کنند.خشم واعتراضی همگانی رابر انگیزد.
 در هیچ نشریه داخلی ،در هیچ پیام .درهیچ گفتمان مدعیان آزادی وکنشگران سیاسی منعکس شود.
 گویا در سرنوشت این خیل عظیم جان باختگان سال شصت وهفت بود که همچون گورستان غریب افتاده خاوران ، تنها در یاد مادران خاوران ،پدران ،خواهران ،برادران ،همسران و فرزندان خود بمانند!
هر سال این درد کشیدگان بی آن که همراهی مردم ،حتی همراهی کنشگران سیاسی ،روشنفکران و فعالان مدنی را همراه داشته باشند.غریبا نه دور گور های بی نام عزیزان خود میچرخند وبیادشان سرود می خوانند.
سرود خوانانی که محزون ترین خوانندگان آن ،مادران خاوران طی این سی پنچ سال یکی پس از دیگری با آرزوی دیدن روز داوری ،تجمع مردم بر مزار این همه کشته شدگان راه آزادی چشم از جهان بستند . 
مادرانی که نخستین تشکل مادران داغدار را بوجود آوردند.
هنوز تصاویر این مادران در ذهنیت جامعه ای که جنبش مهسا تلنگری عظیم بر آن زد و دسته های عزادار را بر سرخاک کشته شده گان جوان این جنبش کشید ! حک نگردیده است .
هنوز جامعه قادر نیست ابعاد درد عظیم مادر بهکیش ها را با هفت عزیزکشته شده درک کند .
هنوز فریاد دردمند زنی که تا آخرین لحظه با صلابت یک زن ،یک مادر ،یک مبارز راه آزادی که بیشک اگر زنده می بود در پیشاپیش معترضان جنبش مهسا حرکت می کرد و وجدان اجتماعی را به حمایت از این جنبش فرا می خواند تاثیر خود را در افکار عمومی ننهاده است.
 زنی بنام مادر انوشیروان لطفی، که تا آخرین لحظه حیات با جامه سپید ،گل سرخی بر سینه بردروازه گورستان خاوران ایستاد فریاد کشید ،عدالت و آزادی را طلب کرد.
نمی توان در سالروز جنبش مهسا از جنایت شنیع ودرد آورحکومت در حق هزاران جوان زیبا و آزادی خواه کشته شده در این جنبش  نوشت!  بی آن که  بر نقش و تاثیر خیل عظیم اعدام شدگان سال شصت وهفت درنگ نکرد.
 قلم بر کاغذ ودیده نگریاند! 
در روزهائی که تاریخ ایران با یاد جنایت بار ترین روز های خود و جنایت کارانی که در تاریخ قدار تر از آنان ندیده ورق می خورد .
هیچ واقعه و رخدادی قادر به کم رنگ کردن ابعاد این جنایت در ذهنیت ثبت شده تاریخ این سرزمین بلا زده  نیست .
 ولو انکه هنوز این روزهای دهشت ومرگ در محاق است .
ولو آنکه قدرت حاکم آنچنان دیواره ترسناکی بر دور این جنایت و این روز ها کشیده که هنوز در داخل باز گوئی ویاد آوری آن عقوبتی سخت دارد وکار پرداختن به ابعاد این ظلم ،این جنایت مشکل !

اما دریغ ودرد حتی نشریات خارج از کشور ،نشریات  اپوزیسیون پر مدعا نیز گویا فراموش کرده است این درد وزهر نشسته بر جان را . 
فراموش کرده است چهره های درد کشیده، خفته در گورستان خاوران را.
 فراموش کرده آن دست بر آمده از خاک را که ابعاد جنایتی بس بزرگ راآشکار ساخت. نیم چهره دردمندی ودستی بر آمده از خاک رو به آسمان .که خاک از دل خود بیرون داد ، تا وجدان یک جامعه را وجدان جهانی را بدرد آورد با سوالی بزرگ وهمگانی روبرویشان کند.
 ما بکدامین گناه کشته شدیم؟
ابوالفضل محققی

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

شازده اسدالله میرزا

آنه فرانک....یه جمله زیبایی داره فرانک میگه : مرده ها بیشتر از زنده ها گل دریافت می‌کنند چون افسوس قوی تر از قدرشناسی ست

ش., 12.08.2023 - 20:51 پیوند ثابت
یوسف الهامی

عنوان مقاله
به کدامین گناه؟

شکی نیست که اعدام های سیاسی پست ترین کاریست که یک حاکمیت در مورد شهروندان میکند.
حالا بیایید برگردیم به سالهای اول انقلاب. یعنی همان زمانیکه گروههای مختلف سیاسی برای هم شاخ و شونه میکشیدند و دیگری را تحمل که نمیکردند هیچ بخون همدیگر هم تشنه بودند. یعنی همه ی گروهها حق را بخود میدادند و دیگری را نه صاحب آن رای دیگر بلکه عامل دشمن میپنداشتند. و درست مثل حاکمان فعلی که دیگری را عامل شیطان دانسته و خونش را حلال میشمارند. همطنان چپ گرا هم دیگری را عامل امپریالیست و خیانت کار و مستحق زندان های برو و دیگر برنگردی همچون گولاک میدانستند. همیشه فکرمیکنم که اگر چپها در ایران غالب میشدند و حکومت را در دست میگرفتند با دیگران چه میکردند؟
خاطرم میاد که در همان بگیر بگیر اوایل انقلاب بنا به توصیه دوستی یکی از همین فراریان چپگرا را در خانه ی خود مخفی کرده بودم که بدیهیست برای خودم و خانواده ام بسیار خطرناک بود. شبی پس از شام با ایشان گفتگویی داشتم و در میانه ی سخن برمن مشخص شد که ایشان در ضمیرش حتی من که باو پناه داده بودم مستحق زندان و یا شاید بدتر از آن میشمارد چون من واحد تولیدی داشتم در خارج شهر و یک آپارتمان هم داشتم در شهرکه قبل از انقلاب دایر کرده بودم و از نظر ایشان من سرمایه داری بودم همدست رژیم شاه. ومیگفت شما سرمایه داران, خواسته یا ناخواسته آب به آسیاب رژیم شاه میریزید.
اینها را مردم میدیدند و میشنیدند. این بود که وقتی اسلامی ها اینها را زندانی یا اعدام میکردند, همدلی کمی از سوی جامعه نسبت بایشان ابراز میشد.
البته امروزه که اکثریت نزدیک به همه ی چپ گرایان بدامان کشورهای سرمایه داری پناه برده اند و سالها در بین مردمان سرمایه دار زندگی کرده اند, دیگر زیاد از آن حرفهای اول انقلاب نمیزنند ولی ...

پ., 10.08.2023 - 14:39 پیوند ثابت
نکته سنج

بهتر است همیشه در مورد تصاویر هم اشاره ای بکنی. مثلا این عزیزان از دوستان بهایی هستند یا از مبارزان فدایی ! ؟

پ., 10.08.2023 - 12:09 پیوند ثابت
دشتبان

عنوان مقاله
به کدامین گناه

اقای محققی گرامی
با سپاس از نوشته شما ولی با توجه به تجربیات تلخ و شیرین شما و همه علاقمندان به سرنوشت
کشور ،نوشتن کافی نیست ،بلکه ایجاد راهکاری نوین است.
بنظر من انچنان که سختی گذر از نظام را جلوه می‌دهند ،نیست.
اشکال از بربریت نظام نیست بلکه مخالفان اهداف دینی و سازمانی خود را دنبال میکنند ،
برای مثال دولت کنونی المان با تعداد کمی مردان و زنان مصمم با نوشتن یک قانون اساسی
توانستند ،کشور کنونی المان را بوجود آورند.
در مقایسه افراد توانمند ایرانی اکنون بیش از گذشته توانایی اداره کشور را بسوی اینده دارند.
انچه ایران امروز نیاز دارد نه کادر های ورزیده حزبی بلکه کارشناس است که در جنگ قدرت سازمانها
به سایه رفته اند.
توافق اساسی همگانی باید برای همه پرسی ،انتخابات ازاد و نظام پارلمانی باشد.
در سایه فقط حکومت قانون است که همه سازمانها می‌توانند ارا مردم را بخود اختصاص دهند.
ایجاد نظام های سوسیالیستی از نوع بسیار پیشرفته ان ودینی از نوع شریعتی و مجاهدین
از امروز به فردا عملی نیست و وضع را بدتر می‌کند .
فشار برای همه پرسی باید دغدغه اساسی شود و این بسود ایران خواهد بود اگر بناچار نظام تن به همه پرسی دهد.
بیش از نود درصد مردم ایران مخالف نظام اسلامی هستند واین یک موفقیت تاریخی برای ایران است.
این امتیاز تاریخی را با ایجاد در خواست های غیر عملی ضایع نکنیم.

س., 08.08.2023 - 09:52 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.