رفتن به محتوای اصلی

دو مخبط که ایران را به بحران کشیدند
29.08.2023 - 17:20

 

قیام 28 مرداد بر علیه یک یاغی

به جزئیات وارد نمیشوم همه میدانیم. نظراتم را مینویسم: 

مساله قانون به کنار، برفرض که حکم عزل مصدق غیر قانونی باشد، این چه کاری بود که این پیرمرد کرد و کشور را به سوی بحران برد؟ چه میشد اگر حکم عزل را می پذیرفت و به خانه میرفت؟ اگر او حکم عزل را می پذیرفت کاری غیر قانونی کرده بود؟ اگر حکم عزل را می پذیرفت شما امروز او را شماتت میکردید که چرا حکم عزل را پذیرفته؟ اگر حکم عزل را می پذیرفت آسمان به زمین می آمد؟ اگر حکم عزل را میپذیرفت به ایران خیانت کرده بود؟ اگر مصدق نفت را ملی نمیکرد تا ابد نفت ملی نمیشد؟ اگر مصدق به خانه اش نمیرفت دیگر ما در ایران آدم نداشتیم که به جای این پیرمرد لجوج قانون شکن و خودکامه و ماجراجو بگذاریم که عقلش برسد که مثل نوجوانان احساساتی نشود و روی پشت بام خانه اش تفنگ به دست نگیرد؟ چرا.. همه اینها میشد اگر دکتر مصدق اینقدر فریفته عوام نبود. دکتر مصدق که کارش به آخر رسیده بود میخواست امام حسین وار شهید تاریخ شود و برایش سینه بزنند. همه شما که جانب مصدق را میگیرید و صلاح کشور را در نظر نمیگیرید دارید عزای امام شهید مصدق را میگیرید را مصدق مچل کرده و دست انداخته. شماها بازیچه مصدق شده اید. اگر من جای مصدق بودم اگر شما جای مصدق بودید آیا اشکالی داشت اگر مثل سایر نخست وزیران پیشین موقرانه با قامتی راسخ استعفای تان را تقدیم ذات ملوکانه میکردید و تشکری از شما میشد و به جای شما یک ایرانی دیگر می آمد. بجای شما که غشو بودید، مریض بودید، تمارض هم میکردید، از روی تخت مریضی کشور را اداره میکردید؟.. یعنی آدم سالم در این مملکت نداشتیم که جای این پیرمرد مریض غشو بنشیند؟ 
یکی از تکیه کلام های مصدق این بود: «آقا من حالم بهم خورد!!!». حالم بهم خورد میدانید یعنی چی؟ این روزها نظیرش را نمی بینید. اما من که بچه بودم یادم هست خیلی ها حالشان بهم میخورد. اصلا رسم بود که حال فلانی بهم خورده. امروزه بنام سکته قلبی می شناسند ولی قدیم ها دکان بود. یکی از شوید بدش می آمد میگفت نگو شوید. آن یکی از چغندر و بیش از همه عده ای از شلغم بدشان می آمد و یکی از مقابل مغازه ای میگذشت و میگفت شلغم صاحب مغازه که ظاهرا از شلغم حالش بهم میخورد با سنگ کیلو دنبال طرف میگذاشت و جمعیت در خیابان به این وضع غش غش میخندیدند. دکان بود. مصدق چنین آدمی بود. دکان باز کرده بود و هرکجا کم می آورد یا میخواست جلب ترحم کند حالش بهم میخورد. یک جا حتا در دربار هم که شاه جلوی رفتنش را گرفت حالش بهم خورد.  امروز عمرا بتوانید چنین آدمی را به نسل زد غالب کنید. نسل واپسمانده و رهبر پرست دیروز بود که مصدق را علم کرد و هنوز هم برایش سینه میزند. عقبمانده ها برای مصدق سینه میزنند و دل میسوزانند. امام حسین رفت جایش مصدق آمد. 
بی قانونی های مصدق:  
-در هیچ کجای قانون حرفی از رفراندم زده نشده بود. نخست وزیر حق چنین کاری را نداشت. 
-مصدق حق داشتن اختیارات فوق العاده شش ماهه نداشت و مجلس حق نداشت این اختیارات را به او بدهد هردو برخلاف قانون عمل کردند. 
- مصدق حق تبعید خانواده سلطنت را نداشت. او این کار را با دستور شخصی و بدون حکم دادگاه انجام داد. حتا علی خامنه ای هم چنین دستوری نمیدهد و در جمهوری حسینقلی خانی و بی در و پیکر جمهوری اسلامی هم اگر کسی را بخواهند بازداشت یا تبعید کنند از قاضی حکم میگیرند. 
- دکتر سنجابی در مصاحبه با لاجوردی در یوتوب موجود است میگوید پس از خروج شاه از کشور مصدق فرمان داد مجسمه های شاه و پدرش را هوادارانش پایین بکشند. سنجابی میگوید کار ما درست نبود. سنجابی رویش نمیشود بگوید کار ما غیر قانونی بود. رژیم مشروطه پادشاهی برقرار است، مصدق نخست وزیر  کشورپادشاهی ایران است و دستور پایین کشیدن مجسمه ها را میدهد. بر اساس کدام اختیارات؟ برای روشن شدن ذهن متعصب تان مثال دیگری بیاورم: اگر مصدق دستور میداد مدارس تهران را خراب کنند شما با آن مشکلی نداشتید؟ پایین کشیدن مجسمه ها همانقدر غیر قانونی و غیر قابل درک بود که خراب کردن مدارس تهران یا کندن اسفالت خیابان یا آتش زدن اتوبوس ها به فرمان نخست وزیر! 

فاطمی، وزیر خارجه و سخنگوی دولت مصدّق، در سرمقالهء باختر امروز ٢۵ مرداد ٣٢ به شدّت به شاه حمله کرد و محمد رضا شاه را قبله گاهِ ھر چه دزد، ھر چه بی ناموس، ھر چه واخوردهء اجتماع...خواند
ر روز ٢۵ امرداد، پیرو عزیمت شاه به اتقاق ملکه ثریا به بغداد دکتر حسین فاطمی به سفرا و کارداران کشور ھای بیگانه اعلام می کند که شاه از سلطنت مخلوع شده است. حسین فاطمی در روزنانه باختر امروز شدیدترین توھین ھا را به شاه و خانواده سلطنتی می نویسد.
فاطمی در سرمقاله باختر امروز مورخ ٢۶ مرداد ماه ١٣٣٢ خواستار محاکمه و اعدام شاه می گردد "برو ای خائن که تو را آن قدر اجانب نیز پست و حقیر شناخته اند که دیگر برای این جنایت ھولناک... مزدی به تو نخواھند داد...ملت ایران تشنه انتقام است و می خواھد تو را... بر چوبه دارببیند...
 و مصدق مشکلی با این برخورد وزیر خارجه اش ندارد! هنوز مجلس موسسانی تشکیل نشده، نظام پادشاهی برقرار است وزیر خارجه نظام مشروطه پادشاهی: 
 آخه ….. تو ناسلامتی درس حقوق خوانده ای وزیر این کشور شاهنشاهی هستی بر چه اساسی حکم اعدام میدهی؟ یک کاره و یک تنه کار بازجو، دادستان و قاضی و هیات منصفه را بر چه اساسی بدست میگیری و حکم صادر میکنی؟ و آن بیشعورهایی که سالهای سال برای این ابله یاغی نادان مویه و گریه کرده اند را بگو چقدر پرت هستند.  
کدام کودتاست؟ عمل مصدق و فاطمی یا عزل مصدق؟ 
اینها همه به کنار، مشکل غربی ها قدرت گرفتن حزب توده و کادر افسری اش بود. من بعنوان یک ضد کمونیست برایم مهم نیست که عزل مصدق قانونی بود یا غیر قانونی. ادامه حکومت مصدق به کودتای کمونیستی در ایران منجر میشد. حزب توده برای دکور کادر افسری تشکیل نداده بود. اگر در ماشین زمان به سال 32 میرفتم حتما در قیام ارتش ایران بر علیه مصدق شرکت میکردم و دست و پای این پیر مرد لجوج و آن وزیر خارجه لوس و ننرش دکتر فاطمی را میبستم میانداختم در هلفدانی. این مملکت مردان کاردان که بتوانند کشور را و شاه را باهم بگردانند بسیار داشت مثل منصور و هویدا. 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محسن کردی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
دو مخبط

درود بر آقای کردی گرامی!

سپاسگزارم.

عرض شود که من نمیدانم اشخاصی که با نامهای مستعار یا نامهای عجیب و غریب در پای مطالب، حرفهایی را مینویسند که اکثر اوقات نیز، حرفهایشان هیچ ربطی به مطلب ندارد، چه کسانی هستند.  انتشار دادن یا ندادن حرفهای اشخاص ناشناس، وظیفه مدیر محترم سایت است. من حقیقتا بر طبق تجربیاتی که از دیر باز داشته ام، آموخته ام به اشخاصی که فحکشاری و تمسخر و متلک و پرت و پلا میگویند، حتّا اگر تمام مسترابهای دنیا را بر سرم نیز خراب کنند، اصلا و ابدا پاسخ ندهم و اگر در موردی مجبور شوم که پاسخ دهم، به هیچ وجه عین لحن و شیوه و کلمات آنها، پاسخ نخواهم داد. علّتش نیز به این برمیگردد که به «سخن و سخنوری»، خیلی اهمیّت میدهم و احترام میگزارم؛ زیرا انسان، اگر به راستی و به ذات گوهر وجودی اش انسان باشد، در کلام فردی اش، آنچه را به ذات خودش هست، آشکار میکند و بر زبان میآورد.

من نمیتوانم هیچ انسانی را مجبور کنم که چنین و چنان سخن بگو؛ زیرا چنین کاری عین زورگوییه و چه بسا نتیجه معکوس داشته باشد. من یاد گرفته ام که متین و آرام و استدلالی سخن بگویم با یقین به اینکه مخاطبان من حتّا اگر آکادمیکر و فرهیخته و دانش آموخته هم نباشند، دست کم، عقل سلیم دارند و میتوانند بفهمند و چیزی بیاموزند، مهم نیست که با حرفهای من موافق باشند یا مخالف و سنجشگر آنها. یقین دارم که از شیوه بیان و عبارتبندیهایم ممکن است انسانهایی تاثیر بپذیرند و شخصا در نحوه سخنگویی و مطلب نوشتنهایشان تجدید نظر کنند و راه معقولی و ستوده ای را بپیمایند. من بر این اندیشه ام که وقتی انسان میتواند مستدل و با برهان و دلیل سخن بگوید، دیگر چه نیازی به فحّاشیگری و تمسخر و تحقیر و هوچیگری؟. معمولا کسانی که نمیتوانند استدلالی سخن بگویند به ساده ترین راه میروند و آسانترین وسیله را به دست میگیرند. عین آدمایی که آشپزی بلد نیستن و در صدد آموختنش نیز برنمی آیند؛ بلکه فقط خوراکهای حاضری را شبانه روز سرو میکنند.
من بعضی مواقع از واکنشهای شما تعجب میکنم که یک دفعه تحریک میشود و حرفهای رکیک میزنید که در خور شخص شما نیست. شما فرض را بر این بگذارید که اصلا عده ای تصمصم گرفته اند، اعصاب شما را خراب کنند. پس مصمم و خونسرد واکنش نشان دهید، انگار نه انگار که آنها وجود خارجی هم دارند. رکیک گویی هر چقدر نیز از خشم آدمی بکاهد، دلیل منطقی برای ابرازش وجود دارد عزیز من. شما نظرات خودتان را تا میتوانید با منطق و استدلال بیان کنید. اینکه چه کسانی به گفتارهای شما اهمیّت میدهند یا نمیدهند، نباید ذهنیّت شما را مشغول کند. آنانی که باید یاد بگیریند و بفهمند، مطمئن باشید که یاد میگیرند و تامّلات خاصّ خود را خواهند داشت. من بیش از بیست و پنج سال است که از طرف نود درص گرایشها و نحله ها و سازمانها و گروهها و غیره و ذالک در قرنطینه ام و هیچوقت ناراحت نشدم و پرخاشی هم نکردم؛ بلکه فقط راه خودم را رفتم. امروز اگر هر کسی منصفانه مطالب مرا از بیست و هفت سال قبل به این طرف بخواند، مات و مبهوت میشود و باور نمیکند که نظرات من از سالهای سال قبل تا همین امروز همچنان به روز هستند و راهگشا.
من هیچوقت دلیلی نمیبینم که بخواهم نظراتم را به دیگران تحمیل و تلقین بکنم؛ بلکه تلاش میکنم که با فهم و شعور و درک و آموزش و تجربیات انسانها، ارتباط فکری ایجاد کنم و آنها را به اندیشیدن بیانگیزانم. همین.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان.
چ., 30.08.2023 - 18:01 پیوند ثابت
محسن کردی

عنوان مقاله
مخبط ها

از توجه تون سپاسگذاری میکنم. مشکل این دوستان این است که قدرت بروز شدن ندارند و فسیل شده اند. مرغ شان یک پا دارد. برای اغلب ایرانی جماعت اقرار به اشتباه سخت است. من یک بار بیست بهمن 57 تفنگ به دست گرفتم و در این فاجعه سهم داشتم. و همین مرا به فکر واداشت که چرا؟ شاید به این دلیل که جزوه های چه باید کرد رفقا و نظایر آنرا را نخوانده بودم از پیشداوری ها مصون بودم و به عقل سالم و تر و تازه ام مراجعه کردم. همه کتاب های جمهوری اسلامی و چپ و راست بر علیه پهلوی ها را خواندم. حرفهای مدافعان پهلویها را هم خواندم. همچنین کتابهای تکنوکرات های آن دوران.  کتابهای بسیار و مقالات بسیار خواندم. تا پس از شش سال مطالعه متوجه شدم که احساسم در یکی دو ماه پس از انقلاب که انقلاب 57 یک فاجعه بود بنیان منطقی دارد. درست در همان زمان شاید سی سال قبل بود که در نشریه نیمروز چاپ لندن در دو شماره مقاله ای نوشتم با عنوان «من هم حاضر بودم در کودتای 28 مرداد شرکت کنم!». ینی دورانی بود که کسی جرات نداشت به مصدق نزدیک شود و من چنین نوشتم. دلایلم را هم مبسوط آوردم که بطور بسیار خلاصه اینجا آمد. مخالفان من درمقال خطوطی که نوشتم استدلال نیاوردند. برخی لغز و فحش نوشتند که پاسخ درخور گرفتند و برخی هم باز لغز خواندند و پاسخی نیاوردند. خیلی ساده دلیل ناتوانی شان این است که باید یکی باشد برای اینها در کتابی چیزی بنویسد که اینها از روی آن پاسخ مرا بدهند. مغز شان تولید نمی کند متاسفانه. برای همین از پاسخ حیران در میمانند. بازهم تشکر از لطف شما و طبق معمول از مطالب پر بار تان می آموزم. 

چ., 30.08.2023 - 17:11 پیوند ثابت
محسن کردی

عنوان مقاله
دو مخبط

 خیر قربان.. بنده شاگرد حرف شنوایی نیستم. برعکس.. معلم خوبی هستم  که جنابعالی و خانم اسکویی و دیگرانی نظیر شما باید دو زانوی ادب نزد من بنشینند و کمی درس سیاست و تاریخ تلمذ کنند. اگر شما اندکی فراست داشتید اولین سوال این بود که چطور شده که غربی ها اینچنین برای ما پستان به تنور می چسبانند و اقرار و عذرخواهی می کنند؟ چطور شده که مادلین آلبرایت بابت 28 مرداد در لفافه عذرخواهی میکنه؟ لابد وجدان درد گرفته بود بله؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آببخشید اینجوری مینویسم اما شما دیگه نباید ادعای معلمی در سیاست بکنید. پاسخش نه عذاب وجدان و نه پاسخ به تاریخ. پاسخ خیلی ساده سیاسی هست. اگر امروز مرداد سال 32 بود و مادلین آلبرایت رئیس سیا بود و دستور تدارک براندازی مصدق را نمیداد باید در عقلش شک کنید! سیا باید در ایران جلوی کودتای کمونیستی را میگرفت وظییفه اش بود و برایش مهم نبود که من و شمای ایرانی خوشمان بیاد یا نه!  کادر افسری حزب توده در تدارک کودتاست و رئیس سیا عذاب وجدان بگیره که در ایران دخالت کنه و دست روی دست بگذاره؟ باید مغز خر خورده باشه! پس چرا امروز «رئیس سیا» در آن زمان «مادلین آلبرایت» شرمگینانه عذرخواهی میکنه؟ پاسخش را ناچارم رک به روی تان بیاورم. برای آن که همان گونه مخ شما ساده لوح ها را بزند که جلال آل احمد مخ تان را به بازی گرفت. دوران ریاست جمهوری خاتمی بود و بیل کلینتون داشت با او لاس میزد مادلین آلبرایت وزیر خارجه نبود و یک تعارفی کرد که تعهدی هم نداشت و یه حالی خواست بده. روغن ریخته را خرج مسجد کرد عزیز! سخن او در مورد 28 مرداد و مصدق موضع رسمی وزارتخارجه آمریکا نبود!!! دولت آمریکا هرگز مسئولیت 28 مرداد را بر عهده نگرفته! شرمنده بیش از این مجانی درس نمیدم. 

چ., 30.08.2023 - 17:01 پیوند ثابت
پرویز

عنوان مقاله
دو مخبط

امیدوارم روزی پایتان به قاهره برسد و قبر شاه ایران را از نزدیک در ان محله پرت و مملو از کثافت ومتعفن ببینید ،تاز از اینکه روزگار پادشاهی به اینجا رسیده است ،سخت متاسف ویا گریان شوید .
هیچ ایرانی میهن پرستی با تمام مخالفت های خود با شاه خواهان این صحنه دلخراش نیست که اخر چرا؟
هیچ ایرانی با شرفی حاضر به تبعید رضا شاه نیست و امید وارم روزی پادشاه انگلیس در همان جزیره ژوهانسبورگ مانند رضا شاه به دیدار مرگ برود تا همه مردم انگلیس بدانند انتقام هرگز فراموش نمیشود .
امیدوارم روزی نه خود جاسوسان دولت انگلیس بلکه فرزندان انها تیرباران شوند تا کسی علیه منافع ملی کشورش
برای بیگانه جاسوسی نکند .فرقی ندارد جاسوس کدام کشور ویا دینی باشی چه انها که با تمام نیرو در ۲۸ مرداد دستور حزبی داشتند تا در خانه بمانند، گناهی بزرگتر از رهبری حزب انجام دادند .
بله ،جهان دوباره فرصتی مانند ۲۰ تا۳۲ ایجاد نمی کند ویا فرصت سال ۵۷.از سال۳۲ دولت شاهنشاهی فرصت داشت
انتخابات ازاد برگزار کند و از سال ۵۷ تا امروز این فرصت را اخوندها از بین بردند و امروز ما نتیجه سیاست دیروز بود.
هر نسلی که بالنده میشود حق داوری دارد و مردم بهترین داوران هستند.

چ., 30.08.2023 - 16:40 پیوند ثابت
محسن کردی

عنوان مقاله
تشکر از توجه تون

 والا چه عرض کنم. حق با شماست استدلال های شما به خرج امثال من نمیره. من در زمان 45 سال قبل.. ادامه

 والا چه عرض کنم. حق با شماست استدلال های شما به خرج امثال من نمیره. من در زمان 45 سال قبل و نگاه های آن زمان به تاریخ که مغرضانه بود ندارم. خودم و دانشم را بروز کردم. بیش از سه برابر قدم کتاب تاریخ و جامعه شناسی و مقاله خوانده و بیش از هزار مقاله نوشته ام. و همه اش از همین نمونه که کفر شما را در می آورد. تاریخ  معاصر دروغ که توده ای و جبهه ملی و آخوند گفته باشند ارزانی شما. من نگاه تازه ای به تاریخ دارم. برای روشن شدن این که چرا حرف شما به خرج من نمیرود فقط یک سوال از شما دارم: بجز گفته های تهرانی - بهمن نادری پور شکنجه گر ساواک-  در دادگاه انقلاب شما تا قبل از آن، سخنی، مدرکی، حرفی، جایی شنیده بودید که بیژن جزنی و یارانش را روی تپه های اوین تیرباران کرده باشند؟ قبل از پاسخ تان به یادتان می آورم که یک دادگاه راستین اقرار متهم را به تنهایی برای اجرای جرم معتبر نمیداند. کسی که میگوید من فلانی را کشتم شاید پسرش فلانی را کشته و او دارد فداکاری می کند و بجای پسرش خود را متهم  میکند. این وظیفه  دادگاه است که اثبات کند که اقرار متهم واقعیت دارد. اگر قتلی کنار خانه شما رخ دهد و شما به پلیس بگویید که قاتل شما بودید باید اثبات شود که قاتل بوده اید و فقط به اقرار شما اکتفا نمی کنند. 

بنا بر اسناد رسمی و گزارش های شهربانی و پلیس راهنمایی و بیمارستان همه حاکی از آن بوده که بیژن جزنی و یارانش در خیابان و به هنگام فرار و از پشت تیر خورده و کشته شده اند. این تیرباران کشتن مگس و پشه نبوده.. تیر بوده و باید به گوش کسی رسیده باشد. هیچ کس، هیچ سازمانی، نه توده نه فدایی، نه مجاهدین.. نه جبهه ملی.. که دنبال کاهی میگشتند که کوهی بسازند و دروغ بگویند... هیچکس تا سال 58 جایی نگفته و ننوشته بود که بِیژن جزنی و یارانش روی تپه های اوین تیرباران شدند. پس هیچ مدرکی نبوده. حال خود را بگذارید بجای بهمن نادری پور. مگر دیوانه شده باشید یا بسیار ابله باشید که چیزی را که کسی خبری از ان ندارد بیایید در دادگاه مطرح کنید و همه هاج و واج به شما نگاه کنند. آخه چرا؟ از خودتان هیچ پرسیدید که چرا این ابله چنین اقراری در مقابل این آدم خورا کرد؟ آدم زرنگ مثل محسن کردی نمی ماند که حرف در دهانش بگذارند عقلش را قاضی قرار میدهد. نادری پور گفته من عذاب وجدان گرفتم این اقرار را کردم. آیا شما این حرف او را می پذیرید؟ که او عذاب وجدان گرفته باشد؟ در همین سایت وقتی اقرار زیبا کلام را گذاشتند من گفتم اقرار زیبا کلام بر اساس ارعاب و فشار بوده. و شما این را می پذیرید. اما اگر بگویم حرف مزخرف تیرباران روی تپه های اوین با وعده و عید و ارعاب در دهان تهرانی گذاشته شده شما نمی پذیرید. برای قضاوت اول باید تعصب را کنار گذاشت. حال شما را با تعصب های تان تنها میگذارم. چرا نادری پور این حرف را زد؟ شما که سند ها و مدارک را زیر و رو کردید به چرایی این اقرار فکر کردید؟ فکر نمیکنم. اگر تمایل دارید حرفهای احمد فراستی رهبر عملیات ساواک را که سال قبل در کلابهاوس به این موضوع پرداخت را در یوتوب جستجو کنید. برای تان حرف منطقی میزند که چرا حرفهای تهرانی نادرست و تحت فشار و وعده و عید گفته شده. این کار را هم آخوند پشمک نادان بلد نبود. رفقای توده ای تان به خلخالی و گیلانی و سایر آدمخوران یاد دادند که چگونه مثل دوران استالین مردم را به جرم های نکرده وادار به اقرار کنند.
اگر در مورد تهرانی تحقیق تان را کردید، بعید به کریمپور شیرازی که اشرف پهلوی به زندان قصر رفت و رویش نفت ریخت و او را آتش زد و دورش رقصید و نیز آویزان کردن زندانی از پنکه سقف و خرس انداختن به جانشان نیز بگویید. این حرفها را رفقای شما در سازمان های بین المللی تعریف میکردند و آن ابله ها با دهان باز این خزعبلات را باور میکردند. حال میخ آهنین در کدام سنگ فرو نمیرود؟ اگر خواستید بازهم برای تان دارم. غرق شدن صمد که دیگه خز شده ولی شما باور داشتید. آل احمد همه تان را مچل کرد و دست تان انداخت و هنوز به احترامش از جای بر میخیزید. من اگر بودم کسی از ساده لوحی و جوانی ام استفاده میکرد و مزخرف به مغزم میریخت را هرگز نمی بخشیدم چه برسد به تکریم او.
چ., 30.08.2023 - 16:35 پیوند ثابت
جم

عنوان مقاله
دکتر مصدق

عناصر جریان ارتجاعی شاه الهی باصطلاح تحصیل کرده و بیسواد که هیچ شانسی در آرایش نیروهای سیاسی فردای جغرافیای موسوم به ایران برای تصاحب قدرت مطلقه و دیکتاتوری شاه الهی را نمی بینند، پس از هتاکی های فراوان علیه احزاب و تشکیلاتهای ملیتهای ایرانی، اکنون برای تهی کردن عقده های حقارت خویش به چهره های سیاسی ـ تاریخی مثل زنده یاد دکتر مصدق و .. یورش برده به زعم خود، فکر میکنند، اگر نقش تاریخی آنان را در مبارزه با دیکتاتوری محمد رضا پالانی و دیگر لاتهای سیاسی تخریب کرده و کم اهمیت جلوه دهند، مردم فردا گل بدست به اینان دعوت نامه فرستاده میگویند: ما خودمان شاه شدن را دوست نداریم. لطفا از انزوای خارج تشریف بیاورید بر سر ما منت نهاده بر ما شاه بشوید؟! آن دیگری که مثل آقای حیدریان که اصلا معلوم نیست چند کلاس سواد خواندن نوشتن دارد، و گویا انگار منشی مصدق بوده، به جای تشکر از نقش تاریخی زنده یاد دکتر مصدق که نفت را از دست کنسرسیوم شرکت انکلیسی گرفته برای مردم ایران ملی اعلام کرد، میفرماید:
شخص «مصدّق» برغم اینکه «حقوق» خوانده بود، کلا از مبانی فلسفه حقوق، هیچ سر رشته ای و درکی و فهمی نداشت و اتفاقا حسب رفتارهای شخصی اش خاصم (دشمن) سر سخت پرنسیپ حقوق نیز بود و بیشتر بر شالوده «رگ و ریشه قجری اش» و استبداد رای رفتار میکرد. پایان نقل قول.
از نظر آقای فرامرز حیدریان..! فردی مثل دکتر مصدق نخست وزیر یک مملکت که یک حقوقدان بود و در دادگاه لاهه نفت را از دست انگلیسها گرفت و ملی اعلام کرد هیچ سر رشته و درک و فهمی از حقوق نداشت! چون به قول ایشان: رک و ریشه قاجاری ترکی داشت؟! آفرین بر شعور آقای حیدریان! که نفرت از ترک در سرا پای وجودش شعله ور است.

چ., 30.08.2023 - 16:05 پیوند ثابت
سلطنت مخوف گرو…

عنوان مقاله
نظام مخوف ثابتی ها

یقینا ، اگر در خلوت، از این نفوذی نظام پهلوی در این سایت ،پیرامون آینده ایران ستم شاهی سئوال شود، او خواهد گفت :
ثابتی وزیر ساواک خواهد شد تا با کمونیست ها و اپوزیسیون بجنگد.
نوه یهودی-اسرائیلی رضا پهلوی(فرزند نور السادات!)، شاهزاده آینده ایران خواهد شد تا زبان فارسی را امریکایی-عبری کند!
مصدق را محاکمه مجدد نماید تا مانند دکتر فاطمی اعدام گردد.
زیبا کلام را در حبس ابد در زندان اوین سلطنتی نگه دارد تا امام زمان ظهوز کند.
در ضرب المثلی آمده : دیوانگان حق ورود به سیاست را ندارند ! به بیوگرافی: هیتلر، خمینی، خلخالی، استالین، پولپوت ،.... نگاه کنید !

چ., 30.08.2023 - 14:37 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
دو مخبط

درود بر آقای کردی گرامی!

در قدیم رسم بر این بود که وقتی  داماد میخواست از سلامت اندام و چند و چون هیکل عروس مطمئن شود، او را به حمام میبردند و طبیعتا یا خواهر داماد یا یکی از بستگان معتمد او به همراه عروس به حمام میرفت و گزارش خودش را به داماد بعدا ابلاغ میکرد. در تاریخ معمّایی و به شدّت تحریف شده ایران، تمام کسانی که از دوران مشروطه تا همین امروز در وقایع میهنی دخیل بوده اند یا به نحوی از انحاء با گرایشهای مختلف، تعلّق خاطر و دلبستگیهای عاطفی دارند، همه بدون استثناء کوشش کرده اند و هنوزم تلاشهای بی محا با میکنند که شخصیّتها و سازمانها و احزاب و گروهها و عقاید و نگرشها و تجربیّات و غیره و ذالک خود را بسان «عروس» به دیگران بنمایانند و در رسای زیباییهایش به انواع و اقسام بوق و کرّناها و شیپورها بدمند.

امّا انسان جوینده و پرسند و کنجکاو که مشتاق کشف حقیقت است به اینگونه آوازخوانیهای فریب دهنده و تحمیق کننده و خلاف حقیقت هرگز گردن نمیگذارد و تسلیم نیز نمیشود؛ بلکه میداند و میفهمد که برای کشف حقیقت باید «عروس آرایشی» را برهنه کند؛ یعنی تمام آن چیزهایی را که با آراستن، سر و کار داشته اند از اندام عروس بزداید و بعدش نیز البته حواسش باشد که اندامش را دستکاری نکرده باشند؛ یعنی سینه هایش پروتزی نباشد! و بقیه چیزها. آنگاه عروس تعریفی را بی واسطه و در حالت کاملا برهنه برانداز کند.
مسئله «مصدّق» را نیز دقیقا باید بسان عروس تعریفی در نظر گرفت. همچنین حریف مقابل او را که «محمّد رضا شاه» بوده است، باید بسان عروس برهنه در نظر گرفت تا بتوان در باره مناسبات و شرایط و وضعیّت آنها بدون هیچ حُب و بُغضی داوری معقول و درخور از بهر شناخت متّقن و کشف حقیقت کرد. مسئله کلیدی اینست که هیچکس نمیخواهد صرف نظر از اختلاف دیدگاهها و کشمکشهای نظری که وجود دارند، شخص «مصدّق» برغم اینکه «حقوق» خوانده بود، کلا از مبانی فلسفه حقوق، هیچ سر رشته ای و درکی و فهمی نداشت و اتفاقا حسب رفتارهای شخصی اش خاصم سر سخت پرنسیپ حقوق نیز بود و بیشتر بر شالوده «رگ و ریشه قجری اش» و استبداد رای رفتار میکرد تا بر حسب شعور و دانش و فهمش از مسئله حقوق و رعایت اصول و حرمت به حتّا قوانین غلط؛ ولی مکتوب و پذیرفته شده از بهر تجدید نظر در آنها برای ایجاد قوانین تازه و لغو قوانین ناکارآمد که موضوعی کاملا حقوقی است و در گرو رایزنی نمایندگان مجلس و غیره و ذالک است.
در یکی از خانواده های بستگان دور من، زنی وجود داشت که فعلا در قید حیات نیست و او از سر تنبلی یا اهمیّت ندادن به وظایف مادری و غیره و ذالک، عادت داشت که اتاقهای خانه را جارو نمیکرد و اگر خبر دار میشد که قرار است کسانی به خانه اش بیایند، فوری با جارو تمام آت و اشغالها را زیر فرشها و گلیمهای خانه، مخفی و تلنبار میکرد. این عادت او بود. امروزه روز نیز، تمام سازمانها و احزاب و گروهها و گرایشها و نحله ها، بدون هیچ استثنائی، تمام سعی و کوشش خود را میکنند که اسناد و مدارک «معایب و ضعفها و بلاهتها و خریّتها و جهالتها و رفتارها و اقدامهای خود را » در تاریکی و پستوی مجهولات و زیر زمین ظواهر خوشنما پنهان و اکثر اوقات حتّا به دست خودشان نابود و سر به نیست کنند تا فقط خودشان را همچون عروس دلبر در انظار دیگران نمایش دهند.
هنر پژوهشگری زمانی ارزشمند و بارآور و شایان ستایش است که پژوهنده بتواند «پنهان شده ها» را کشف و « ظواهر تبلیغی» را رسوا کند تا بتواند چراغی را فرا راه امروزیان و آیندگان بیفروزند از بهر شناخت و آگاهی و رشد مسئولیّت. تا امروز هر چیزی که در باره تاریخ ایران از عصر هخامنشیان تا همین فاجعه انقلاب اسلامی تحریر و منتشر شده است، فقط خروارها خروار جعلیّات و مزخرفات و تحریفات و تخیّلات است و باید همچون جویندگان طلا، هزاران هزار تُن خاک هجویات را سرند کرد تا بتوان ده گرم طلای ارزشمند را از میان آنها پیدا کرد.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

چ., 30.08.2023 - 13:52 پیوند ثابت
کیومرث پولادی

عنوان مقاله
دو مخبط که ایران را به بحران کشیدند

اوایل که معلم شدم من را فرستادن به یک دهکده ی کوهستانی که یک کلاس اول مختلط داشتیم.
شاگردی داشتم که اصلا درس یاد نمیگرفت و من مانده بودم چه با این بکنم.
هر ترفندی که میدانستم بکاربردم بلکه باین بچه چیز یاد بدم نشد که نشد.
یک روز اتفاقی متوجه شده این بچه کم شنواست و مشکلش از جای دیگر است.
حالا این آقای مقاله نویس هم ظاهرا مشکلش از جای دیگر است وگرنه با این همه خاطره و تاریخ و اسناد منتشر شده ی غر ب و شرق عالم؛ آدم باید یک مشکلی داشته باشه که باز این هجویات را بنویسه.

چ., 30.08.2023 - 12:01 پیوند ثابت
جو گیرشدن فاشی…

عنوان مقاله
درخواست از روانشناس سایت

جناب روانشناس فعال در این سایت!
چرا این سرجوقه ارتش شاهنشناهی؛ گوش بفرمان امریکا و انگلیس، و کرد جاشی ، در فاز مبارزاتی بعد از مهسا، اکنون این چنین در این سایت گستاخ شده و آشکارا خود را :ضد ملی و ضد چپ و ضد مسیح و ضد اپوزیسیون وضد منشور و ضد آذری و ضد فدارالیسم و ضد زن، به نمایش گذاشته ! ؟
بی شک شعارهای: ضد اپوزیسیون همسر رضا پهلوی و حس بوی کباب الاغ ، و توهم بازگشت فاشیسم سلطنت، و آشکار شدن رقیبان ایرانی و دمکرات در میان اپوزیسون، برای این ابله ،بی تاثیر نموده.
ادعای دوستی خاله خرسه ای اش با مدیریت سایت، وسانسور پاره ای کمنت وپاسخهای انقلابی انترناسیونالیستی (بقول فاشیست های شاه اللهی: گلوبالیستی !! ) توسط سایت ، به این دلقک هوچی پرخاشگر، شوفر الاغ، بی تاثیر از این افسارگسیختگی، و میدان را خالی دیدن، نیست.
این ابله شاه اللهی ، حتی به حرفهای جمهوری خواهانه ممد دماغ هم گوش نمیدهد، و در این سایت خلوط ،اکنون فیلش یاد هندوستان کرده.
لطفن تحقیقی در این زمینه بفرمائید !
viva republik ! viva

چ., 30.08.2023 - 08:31 پیوند ثابت
lachin

عنوان مقاله
دو مخبط که ایران را به بحران کشیدند

ســـالام دوســلار...

شاه پرستان همیشه تاریخ را تحریف خواهند کرد و از این دو پادشاه  (( غیر قانونی )) یعنی پهلویان , پیراهن عثمان درست خواهند کرد. این دوشاه با کودتا بر سر قدرت نشانده شدند که مشروعیت قانونی نداشته و نخواهد داشت  و موقعی که  کشور دچار اشوب شد, فــــــــــــــــــــــــــرار کـــــــــــــــــــردند.  برنامه زیر مصاحبه اروند آبراهامیان در باره کودتای محمد رضا پهلوی است. هزاران هزار اسناد تاریخی است که این کودتا بوسیله CIA  و MI6 پی ریزی شد و به سر انجام رسید. 

چ., 30.08.2023 - 06:25 پیوند ثابت
مریم اسکویی

عنوان مقاله
دو مخبط که ایران را به بحران کشیدند

اول که مطلب را دیدم قلم کاغذی آوردم و خواستم ببینم چه جوابی باید بدهم.
بعد که چند سطر از افاضات نویسنده را خواندم دیدم طرف آنقدر پرته که من باید کل تاریخ را از اول خلقت برایش بنویسم تازه اگر به کله اش فرو بره چون بعضی ها چنان فقل محکمی به مغزشان زده اند که بعید است بشود حقیقتی را در آن فروکرد.
این بود که قلم کاغذ را کنار گذاشتم و مسرع نرود میخ آهنین به سنگ را نجوا کنم.

چ., 30.08.2023 - 06:21 پیوند ثابت
فرهنگ پهلوی

فقط در فرهنگ فاشیستی سلطنتی ،فالانژهای کله پوک روستایی، بر پیکر اعدامی مرده و قربانیان خود، لگد می پراکنند و چرندیات بلغور میکند !رقص مرگ میکنند و سرود جنایت را عربده می کشند!
تف به تو ای چرخ گردون ! دور نیست دست انتقام تاریخ.
ویوا اسپانیا !

س., 29.08.2023 - 20:48 پیوند ثابت