رفتن به محتوای اصلی

در سنجشگری تولیدات قلمی و نقش پراکتیکی «محمّد باقر مومنی» لازم میدانم که چند نکته را یادآوری کنم.
20.11.2023 - 20:05

موجز و مختصر.

در سنجشگری تولیدات قلمی و نقش پراکتیکی «محمّد باقر مومنی» لازم میدانم که چند نکته را یادآوری کنم.1- «مومنی» در نقش کنشگر سیاسی و عضو حزب توده. 2- «مومنی» در نقش «پژوهشگر و نویسنده». 3- «مومنی» در نقش «پیرایشگر متون و مترجم آثار مختلف در زمینه ای که با عقایدش همخوانی داشتند».

مومنی به هر دلیلی که عضو حزب توده شده باشد، میبایست اگر به راستی به ماهیّت حقیقی این حزب و عملکردهای آن در تاریخ معاصر ایران پی برده بود و به نقش زیانبار و مخرّب آن، آگاه بود، باید تا قبل از فوتش حتما در باره چند و چون این حزب و اشخاصی که در این حزب فعّال بودند و نقشگزار، تا جایی که در توانمندیهای قلمی و اطّلاعاتی و تجربی اش بود با دلیری و راستمنشی اقدام میکرد تا نه تنها از این طریق به دلایل پیوستن و گسستن خودش به حزب توده پرده برمیداشت؛ بلکه بسیاری از اذهانی را که ممکن بود دیدگاههای تخیّلی، نه استنادی و مستدل به ماهیت حزب توده و کنشگران آن داشتند و دارند، به تجدید نظر و بازبینی دیدگاهایشان میانگیخت و مدد میکرد. کاری که مشارالیه تا آخرین لحظات عمرش از آن دوری کرد. در باره چرایی و دلایل سکوتش میتوان فرضیه های بیشمار بافت.

- مومنی پژوهشگر به دلیل آنکه روزی روزگاری از شیرینی عسل ایدئولوژی مارکسیسم همچون نخست عشق دوران جوانی و بلوغش به اوج لذّت اروتیکی دست یافته بود، تا پایان عمرش به نصوص و کلیدواژه های سمنتی و خشک و چکشی و شطرنجی ایدئولوژی منحط مارکسیسم وفادار ماند. محال است پژوهشی از او را مطالعه کنید و کاربرد و شابلون ایدئولوژی مارکسیسم را در سراسر آثارش مدام ملاحظه نکنید. کسانی که رغبت کنند و بخواهند تورّقی در آثار پژوهشی او بکنند، باید ششدانگ حواسشان جمع باشد که سره را از ناسره تفکیک کنند؛ وگرنه هیچ بهره ای؛ ولو خردلوار باشد از مطالعه آثار او به دست نخواهند آورد.
- مومنی پیرایشگر متون و مترجم. در زمینه ترجمه هایش باید کسانی نظر بدهند که متون اصلی را با ترجمه های او بتوانند تطبیق دهند و چند و چون معایب و حُسن سلیقه و انتخاب کتاب و همچنین صحت و سقم زحمات ترجمه ای او را ارزیابی کنند. در زمینه پیرایشگری، متاسفانه مرتکب خبطهای مغرض شده است. از جمله در خصوص کتاب «سیاحتنامه ابراهیم بیک» که متاسفانه ایشون هر کجا نویسنده کتاب از قرآن مطلبی آورده یا در جایی «بسم الله الرحمن الرحیم» نوشته یا عقیده مذهبی داشته است، آقای مومنی، آن را حذف کرده اند. این کار البته با پیرایشگری هیچ سنخیّتی ندارد؛ زیرا به اغراض عقیدتی آلوده است و شایسته سرزنش که البته زنده یاد «محمّد علی سپانلو» در انتشار متن کامل «سیاحتنامه» به این مورد اشاره و انتقاد کرده است.
رویهمرفته، خواندن آثار او را به کسانی که مایلند در باره برخی مسائل میهنی، اطّلاعاتی کسب کنند، توصیه میکنم؛ آنهم با توجه و تاکید مبرم به این نکته که «محمّد باقر مومنی» تا آخرین لحظه زندگی اش به «ایدئولولوژی مارکسیسم» وفادار ماند و ترمینولوژی مارکسیستی را در تمام آثارش برای بررسی موضوعات مختلفی که به آنها علاقه داشت و حول و حوش تاریخ و فرهنگ ایرانی میچرخیدند، دخالت داد و به کار بست که پیشاپیش نتایج چنین پژوهشهایی پیداست که به جای روشنگری و پرداختن و بازشکافی اصل «موضوع» به انحراف و تحریف و سایه انداختن بر موضوع مختوم میشوند.
من شخصا مصاحبه ها و گفتارهای او را که در کتاب «رهروی در راه بی پایان»، جمع و منتشر شده اند، خیلی دوست دارم. چون از لابلای صحبتهای وی و نظرات دیگران میتوان به نکات بسیار ظریف و مهمی پی برد که شایان ارزش هستند و به درد پژوهیدن میخورند. همین.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان

 

###################
 

محمد باقر مؤمنی (زادهٔ ۲۳ اردیبهشت ۱۳۰۵ – درگذشتهٔ ٢٨ آبان ١۴٠٢) مترجم، تاریخ‌نگار، پژوهشگر سیاسی و فعال سیاسی چپ بود. وی مدتی در حزب توده ایران عضویت داشت و سپس از این حزب جدا شد

تولد و زندگی در کرمانشاه

محمد باقر مؤمنی در سال ۱۳۰۵ کرمانشاه به دنیا آمد. تاریخ تولدش به درستی مشخص نیست و بین روزهای ۱۲ اردیبهشت تا ۲۱ خرداد (۱۳ مه تا ۱۱ ژوئن) اتفاق افتاده‌است. با این حال وی روز ۱ مه (۱۱ اردیبهشت) را روز تولد خود معرفی کرده‌است. خانوادهٔ وی خانواده‌ای مذهبی بوده و پدرش به نام محمد نقی، مردی مذهبی بود که چون باسواد و کاردان بود در دستگاه شیخ محمدهادی جلیلی کرکوکی زنگنه، روحانی آن زمان کرمانشاه به پیشکاری رسیده بود. وی از مادر خود به نام ملوس، به عنوان زنی محکم، بی‌باک و خویشتن‌دار یاد می‌کند. محمد باقر مؤمنی پسر دوم خانواده بود و پس از وی، چهار دختر نیز به دنیا آمدند.

باقر مؤمنی دورهٔ دبستان و دبیرستان را در کرمانشاه گذراند و در خرداد ۱۳۲۳ در رشتهٔ ادبی دبیرستان شاپور دیپلم گرفت. فعالیت سیاسی وی نیز از همان زمان آغاز شد. در آن سال‌ها کرمانشاه در اشغال نیروهای ارتش بریتانیا بود و حزبی به نام پیکار با تمایلات ضد انگلیسی، ولی با گرایش ناسیونالیستی و طرفدار آلمان نازی تأسیس شده بود که رهبری آن را خسرو اقبال بر عهده داشت. باقر مؤمنی جذب مقالات تند و تیز روزنامهٔ این حزب به نام نبرد شده و به همراه چند تن دیگر در کرمانشاه دفتر این حزب را راه اندازی می‌کند.[۲]

تحصیل در تهران و فعالیت در حزب توده

با این حال مؤمنی برای ادامهٔ تحصیل در دانشگاه به تهران می‌آید و در دانشکدهٔ حقوق دانشگاه تهران ثبت نام می‌کند. در آنجا وارد محافل سیاسی احزابی مانند پیکار، میهن پرستان و استقلال شده و در مباحثات آن‌ها وارد می‌شود و نهایتاً تصمیم می‌گیرد وارد کارهای سیاسی نشده و به تحصیلات خود بپردازد. اما در همین زمان جذب تبلیغات حزب توده ایران شده و نهایتاً در اواخر سال ۱۳۲۴، کمی پس از تشکیل حکومت خودمختار آذربایجان، به این حزب پیوست.

در همان زمان در سفری به کرمانشاه به عنوان مسئول شورای ایالتی اتحادیهٔ کارگران در کرمانشاه انتخاب می‌شود. مؤمنی از همین زمان به همکاری با روزنامهٔ بیستون چاپ کرمانشاه می‌پردازد که در آن زمان تحت عنوان «ارگان شورای متحدهٔ ایالتی اتحادیه‌های کارگران و زحمتکشان غرب» منتشر می‌شد. سال بعد با آغاز سرکوب فعالان کمونیست مصادف می‌شود و ماجرای کشتار کارگران در کرمانشاه در راهپیمایی ۱۱ اردیبهشت ۱۳۲۵ (اول ماه مه ۱۹۴۶) به وقوع می‌پیوندد. در این ماجرا کارگران پس از تماشای فیلمی در سینما ایران واقع در خیابان سپه کرمانشاه، به مناسبت روز جهانی کارگر راهپیمایی می‌کنند و به سمت باشگاه اتحادیهٔ کارگران به راه می‌افتند. پلیس کرمانشاه به جمعیت کارگران حمله کرده و با شلیک گلوله ۱۴ کارگر را کشته و ۱۲۰ کارگر را زخمی می‌کند. باقر مؤمنی در این ماجرا از ناحیهٔ کتف راست مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد. وی از این روز به عنوان «تولدی دیگر» برای خود یاد می‌کند.

مؤمنی پس از ۲۱ آذر ۱۳۲۵ و آغاز سرکوب جنبش‌های دموکراتیک آذربایجان و کردستان و در وضعیتی که حزب توده و شورای متحده مورد حملهٔ گسترده قرار می‌گرفتند، برای ادامه دادن به تحصیلاتش به تهران آمد، اما رابطه‌اش را با تشکیلات کرمانشاه قطع نکرد و از طرف تشکیلات کرمانشاه به عنوان «مسئول یا نمایندهٔ تشکیلات کرمانشاه» در «تشکیلات کل» که به سرپرستی دکتر رادمنش شکل گرفته بود، فعالیت می‌کرد. در همین زمان، به همکاری با سازمان مرکزی اتحادیه‌های دهقانی ایران دعوت می‌شود که سرپرست شعبهٔ مرکزی آن با فردی معروف به دکتر بهرامی بود و دبیری آن را صادق انصاری بر عهده داشت.[۲]

فعالیت پس از غیرقانونی شدن حزب توده

در همین زمان بحران در درون حزب توده آغاز می‌شود و حزب پس از ماجرای ترور ناکام محمدرضا شاه در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ غیرقانونی اعلام می‌شود. باقر مؤمنی در تهران تحصیلاتش را ادامه می‌دهد و پس از فارغ‌التحصیلی در رشتهٔ حقوق برای دوران سربازی در دانشکدهٔ افسری ثبت نام می‌کند. اوائل فرودین ۱۳۳۰ از خدمت مرخص می‌شود و با روی کار آمدن دولت محمد مصدق بار دیگر فعالیت خود را از سر می‌گیرد. در این زمان در سازماندهی اعتصابات کارگری در قزوین و بهشهر فعالیت می‌کند. در بهشهر برای مدت ۱۰ ماه می‌ماند. در آنجا برای اولین بار دستگیرشده و به زندان ساری منتقل می‌شود. پس از مدتی برای استیناف به تهران فرستاده شده و در آنجا آزاد می‌شود. در تهران به عضویت کمیتهٔ حومه (یکی از کمیته‌های ۵ گانهٔ حزب در تهران) درآمده و در ناحیهٔ شهریار به عنوان معاون کمیته به فعالیت مشغول می‌شود. وی تا کودتای ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ ارتباط کمی با مرکز داشته و به فعالیت در میان روستاییان ورامین می‌پردازد. اما در زمان کودتا تشکیلات در ورامین که آموزش‌های نظامی نیز می‌داده، لو می‌رود و مؤمنی ناگزیر به تهران می‌آید؛ و چون حزب پس از کودتا غیرقانونی اعلام شده ناگزیر به زندگی مخفی روی می‌آورد.[۲]

فعالیت پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲

در خرداد ۱۳۳۳ در یورش نیروهای فرمانداری نظامی به یک جلسهٔ مخفی دستگیر می‌شود، اما پس از چند روز آزاد می‌شود. پس از چندی سازمان نظامی حزب توده لو می‌رود، همهٔ اعضای کمیتهٔ مرکزی داخل کشور دستگیر می‌شوند و کیانوری و جودت هم از ایران خارج می‌شوند. در این هنگام به همراه ۶ تن دیگر مسول رسیدگی و سامان دادن به حزب در داخل کشور می‌شود. شش تن دیگر عبارت اند از: صادق انصاری، منوچهر هوشمندراد، پرویز شهریاری، فرج‌الله میزانی، علی متقی و حبیب ثابت. چهار نفر از اعضای این گروه یک ماه بعد و در روز دهم آبان ۱۳۳۵ دستگیر می‌شود. مؤمنی در حین انتقال دست به فرار می‌زند، اما مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد و دستگیر می‌شود و در نهایت در دادگاه نظامی به ۱۸ ماه حبس تأدیبی محکوم می‌شود و این مدت را در زندان‌های زرهی و قزل قلعه می‌گذراند. صادق انصاری از مقاومت وی در زندان و تنفرش از اعتراف نویسان یاد کرده‌است. مؤمنی در همین ایام در زندان از علی علوی زبان روسی می‌آموزد و اول ماه مه را به بهانهٔ روز تولد خودش جشن می‌گیرد.[۲]

آزادی از زندان و قطع ارتباط با حزب توده

مؤمنی نهایتاً در در مرداد ماه ۱۳۳۷ از زندان آزاد می‌شود. پس از آزادی ارتباط خود را با بقایای حزب قطع می‌کند. در اواخر همان سال با کم یک آشنای متنفذ در بانک سپه در سمت کمک اندیکاتورنویس به کار مشغول می‌شود. در سال ۱۳۳۹، زمانی که با روی کار آمدن علی امینی فضای بازتری به وجود آمده بود، پایان‌نامه اش را با اصلاحات تحت نام ایران در آستانهٔ انقلاب مشروطیت به چاپ می‌رساند. در همین زمان همراه با گروهی از رفیقانش به تشکیل محفلی می‌پردازد که از توده ای‌های در تبعید و نیز خط مشی قدرت‌های کمونیست مستقل باشد. این محفل، گروه اول ماه مه نام می‌گیرد.

پس از طی شدن فضای گذرای سال‌های ۴۲–۳۹ بار دیگر عرصه بر فعالان سیاسی چپ تنگ می‌شود. مؤمنی در این زمان به پیشنهاد پرویز شهریاری، با همراهی صادق انصاری به ترجمهٔ تاریخ قرون وسطا از روسی می‌پردازد. پس از آن با همکاری انصاری و علی‌الله همدانی، کتاب تاریخ جهان باستان را ترجمه می‌کند. پس از آن به تصحیح و چاپ مجدد رسالات دوران مشروطه می‌پردازد و در این مسیر کتاب‌های سیاحت نامه ابراهیم بیک، تمثیلات آخوندزاده، کتاب احمد و نیز مسالک المحسنین طالبف تبریزی را تصحیح و منتشر می‌کند.

در این زمان از بانک سپه هم اخراج می‌شود و چون قادر به تأمین زندگی نیست، در ۱۳۴۶ به فرانسه می‌رود تا ضمن تحصیل در دورهٔ دکترای اقتصاد به کار بپردازد، اما پس از بیست ماه در ۱۳۴۸ چون کاری نمی‌یابد بار دیگر به ایران بازمی‌گردد. در فرانسه ضمن آموختن زبان فرانسوی با رضا رادمنش دیدار می‌کند و از او می‌خواهد ترتیبی بدهد تا به کوبا سفر کند، چرا که در این زمان وی آیندهٔ جنبش سیاسی ایران را در قیام مسلحانهٔ توده‌ای می‌دید، اما با مخالفت رادمنش مواجه می‌شود.

مؤمنی در این زمان به شدت منتقد مواضع مرکزیت حزب توده در خارج از ایران بوده و جریان عباسعلی شهریاری در داخل را نیز سازمانی پلیسی می‌دانسته‌است و خواهان دوری جستن از آن‌ها بوده‌است. پس از بازگشت به ایران در مؤسسهٔ تحقیقات و برنامه‌ریزی علمی و آموزشی به صورت قراردادی استخدام می‌شود. پس از مدتی در ۲۶ شهریور ۱۳۴۹ با اکرم فرمهینی گرافیست که از مدت‌ها پیش به او علاقه‌مند بوده ازدواج می‌کند. در نتیجهٔ این ازدواج صاحب پسری می‌شود که به یاد ناوی وظیفه هوشنگ انوشه، انوشه نام می‌گیرد. در همان سال ۱۳۴۹ انتشارات صدای معاصر را تأسیس می‌کند که آثاری از علی اشرف درویشیان، ناصر زرافشان، علی کشتگر، قدسی قاضی نور، محمود دولت‌آبادی و … را به چاپ می‌رساند. وی کتاب‌های خود مانند قصه برای بزرگ‌سالان اثر شچدرین، پنج لول روسی و ادبیات مشروطه را نیز از طریق همین انتشارات منتشر می‌کند. در نیمهٔ دوم سال ۱۳۵۳ با بورس شش‌ماهه‌ای که از طرف مؤسسه می‌گیرد به فرانسه می‌رود، در سوربن ثبت نام می‌کند و نگارش رسالهٔ دکترایش را با نام مسئله ارضی و جنگ طبقاتی در ایران آغاز می‌کند. نگارش این رساله دو سال وقت می‌برد و مؤمنی علی‌رغم مخالفت مؤسسه تا پایان کار در فرانسه می‌ماند، شمن اینکه جلد اول آن را نیز با نام مستعار ا-پوران در فرانسه به چاپ می‌رساند.

سال ۱۳۵۵ به ایران بازمی‌گردد، اما به دلیل اختناق موفق به چاپ کتابش نمی‌شود؛ بنابراین دستنوشته را به بزرگ علوی می‌سپارد، اما کتاب چهار تیاتر میرزا آقا خان تبریزی را تصحیح و به چاپ می‌سپارد. سال ۱۳۵۶ با بازتر شدن فضا سه کتاب به نام‌های سیمای روستا در ایران، رو در رو و کتاب احمد چاپ می‌کند.[۲]

انقلاب بهمن و فعالیت سیاسی مستقل

مؤمنی شهریور ۱۳۵۷ و در هنگام وقوع حادثهٔ ۱۷ شهریور در ایران نبود، اما در همین زمان به منزل وی برای دستگیری وی مراجعه می‌شود. مؤمنی به ایران بازمی‌گردد و با همکاری ناصر رحمانی‌نژاد، سعید سلطانپور و بزرگ پورجعفر هفته نامهٔ صدای معاصر را منتشر می‌کند که با سردبیری صارم الدین صادق وزیری تا تیر ۱۳۵۸ چهارده شماره از آن منتشر می‌شود. از فروردین ۱۳۵۸ انتشار نشریهٔ تئوریک مارکسیستی اندیشه را نیز آغاز می‌کند. در همین زمان مسئله ارضی و جنگ طبقاتی و همچنین مسایل جنبش و حزب توده را نیز منتشر می‌کند که با واکنش حزب توده مواجه می‌شود.[۲]

مؤمنی پس از انقلاب و در جریان تجدید حیات حزب توده ایران دیگر به این حزب نمی‌پیوندد. سال ۵۹ محفل مارکسیستی باقر مؤمنی و رفقایش پنجمین و آخرین شمارهٔ اندیشه را منشر کرده و با جناح چپ جامعهٔ سوسیالیست‌های نهضت ملی ائتلاف می‌کند. این ائتلاف ماهنامه‌ای مخفی به نام اخگر منتشر می‌کند که سردبیری‌اش را باقر مؤمنی به عهده می‌گیرد.[۲]

خروج از ایران و مهاجرت به فرانسه

پس از سی‌ام خرداد ۱۳۶۰ امکان هرگونه فعالیت سیاسی از گروه سلب می‌شود و مؤمنی با گذر از کوه‌های کردستان ایران و ترکیه خود را به پاریس می‌رساند. در آنجا از بهمن ۱۳۶۳ تا تیر ۱۳۶۴ ماهنامه‌ای فرهنگی به نام گاهنامهٔ فرهنگ و هنر ایران منتشر می‌کند. همزمان با رایزنی و جلب نظر فعالان سیاسی در تبعید به دنبال تشکیل جبههٔ متحد چپ می‌رود، اما با اقبال مواجه نمی‌شود. به دنبال آن به ادامهٔ کار نویسندگی می‌پردازد و کتاب‌های متعددی مانند مسائل اپوزسیون ایران، گفتارهای سیاسی و دمکراسی، دین و دولت در عصر مشروطیت، از موج تا توفان، انفجار سبز، اسلام ایرانی و حاکمیت سیاسی، حکومت اسلامی و اسلام حکومتی، پروندهٔ پنجاه و سه نفر، یادمانده‌های ایرج اسکندری، در خلوت دوست، دنیای ارانی و … را منتشر می‌کند

تألیف[ویرایش]

  • اسلام ایرانی و حاکمیت سیاسی، فرانکفورت: بزرگترین مرکز پخش کتاب، بی تا.
  • انفجار سبز (کمونیسم در جهان و ایران)، استکهلم: آلفابت ماکزیما، ۱۹۹۹م= ۱۳۷۸.
  • دی‍ن و دول‍ت در ع‍ص‍ر م‍ش‍روطی‍ت، س‍وئ‍د: ن‍ش‍ر ب‍اران، ۱۹۹۳م= ۱۳۷۲.
  • سرزمین عرب در آستانه حاکمیت اسلامی، لس آنجلس: شرکت کتاب، ۲۰۱۲م= ۱۳۹۱.
  • ای‍ران در آس‍ت‍ان‍هٔ ان‍ق‍لاب م‍ش‍روطی‍ت، ت‍ه‍ران: صدای معاصر، ۱۳۴۵.
  • پ‍ن‍ج ل‍ول روس‍ی، ت‍ه‍ران: شباهنگ، ۱۳۵۷.
  • تاریخ و سیاست، کلن: انتشارات فروغ، ۲۰۰۸م= ۱۳۸۷.
  • دربارهٔ مسائل جنبش و حزب توده، تهران: پیوند، ۱۳۵۸.
  • درد اه‍ل ق‍ل‍م، ب‍ی‌ج‍ا: بی‌نا، ۱۳۵۶.
  • دن‍ی‍ای اران‍ی، ت‍ه‍ران: خ‍ج‍س‍ت‍ه، ۱۳۸۴.
  • رودررو، تهران: شباهنگ، ۱۳۵۶.
  • ص‍ور اس‍راف‍ی‍ل، بی‌جا: بی‌نا، ۲۵۳۷=۱۳۵۷.
  • م‍س‍ئ‍ل‍ه ارض‍ی و ج‍ن‍گ طب‍ق‍ات‍ی در ای‍ران، ت‍ه‍ران: پیوند، ۱۳۵۹.
  • نواندیشی و روشنفکری در ایران، کلن: مؤلف، ۱۳۸۶
  • همراه با انقلاب از درخت سخن بگو، کلن: مؤلف، ۲۰۰۹ م= ۱۳۸۸.

 

گفتگو[ویرایش]

  • ع‍ب‍دال‍ح‍س‍ی‍ن ن‍وش‍ی‍ن: ه‍ن‍رم‍ن‍د ان‍دی‍ش‍م‍ن‍د و پ‍ی‍ش‍ت‍از، ت‍ه‍ران: ن‍ش‍ر اش‍اره، ۱۳۸۰. (ای‍ن ک‍ت‍اب ح‍اص‍ل یک می‍زگ‍رد اس‍ت ک‍ه ع‍زی‍زال‍ل‍ه ب‍ه‍ادری، رح‍ی‍م ک‍اش‍ان‍ی و م‍ح‍م‍دب‍اق‍ر م‍وم‍ن‍ی ب‍ه ع‍ن‍وان پ‍رس‍ش‍گ‍ر در آن ش‍رک‍ت داش‍ت‍ه‌ان‍د و ب‍ه وس‍ی‍ل‍ه پ‍رس‍ش‍گ‍ر ت‍ن‍ظی‍م ش‍ده اس‍ت)
  • گ‍ف‍ت و ش‍ن‍ود، ب‍ه اه‍ت‍م‍ام م‍ح‍م‍دع‍ل‍ی س‍ج‍ادی، ت‍ه‍ران: نشر اوجا، ۱۳۶۹. (این کتاب حاضر نتیجه نشست آقایان بزرگ علوی، محمود دولت‌آبادی، باقر مؤمنی، محسن یلغانی و ابراهیم رهبر می‌باشد که در سال ۵۸ با محوریت بزرگ علوی و ادبیات معاصر صورت گرفته‌است)

ترجمه[ویرایش]

  • اوس‍ی‍پ‍ف، وال‍ری دم‍ی‍ت‍ری ی‍وی‍چ، ن‍ام‍ه‌ای ک‍ه ه‍رگ‍ز ف‍رس‍ت‍اده ن‍ش‍د، بی‌جا: انتشارات توکا، ۱۳۵۷.
  • تاریخ قرون وسطی، ترجمهٔ صادق انصاری و باقر مؤمنی، بی جا: شرکت سهامی انتشار، ۱۳۴۲.
  • س‍ال‍ت‍ی‍ک‍وف، م‍ی‍خ‍ائ‍ی‍ل ی‍وگ‍راف‍ووی‍چ، ق‍ص‍ه ب‍رای ب‍زرگ‍س‍الان، ت‍ه‍ران: س‍پ‍ه‍ر، ۱۳۴۹.
  • شایرر، ویلیام، نازیسم و ریشه‌های فکری و تاریخی آن، ترجمه محمد مربوط و محمدباقر مؤمنی، تهران: امیر کبیر، کتابهای سیمرغ، ۱۳۴۳.

گردآوری، تحشیه و بازنشر[ویرایش]

  • سیاحتنامه ابراهیم بیک: (یا بلای تعصب او)، اثر زین العابدین مراغه‌ای؛ با مقدمه و حواشی باقر مؤمنی، تهران: نشر اندیشه، ۱۳۵۳.
  • تمثیلات، فتحعلی آخوندزاده، ترجمه محمدجعفر قراجه‌داغی، مقدمه و حواشی باقر مؤمنی، تهران: اندیشه، ۱۳۴۹.
  • ت‍ی‍ات‍ر ک‍ری‍م ش‍ی‍ره‌ای، ب‍ا م‍ق‍دم‍ه و ح‍واش‍ی ب‍اق‍ر م‍وم‍ن‍ی، تهران: سپیده، ۱۳۵۷.
  • ع‍ل‍وی، ب‍زرگ، در خ‍ل‍وت دوس‍ت: ن‍ام‍ه‌ه‍ای ب‍زرگ ع‍ل‍وی ب‍ه ب‍اق‍ر م‍وم‍ن‍ی، ت‍دوی‍ن ب‍اق‍ر م‍وم‍ن‍ی، ت‍ه‍ران: ع‍طائ‍ی، ۱۳۸۲.
  • یک گفتگوی خودمانی وچند نامه بزرگ علوی، کلن: فروغ، ۲۰۰۷.
  • ع‍روس و دام‍اد، م‍ول‍ی‍ر، ت‍رج‍م‍ه ج‍ع‍ف‍ر ق‍راچ‍ه‌داغ‍ی، ب‍ا م‍ق‍دم‍ه و ح‍واش‍ی ب‍اق‍ر م‍وم‍ن‍ی، تهران: سپیده، ۲۵۳۷ = ۱۳۵۷.
  • ک‍ت‍اب اح‍م‍د، ع‍ب‍دال‍رح‍ی‍م طال‍ب‍وف، ب‍ام‍ق‍دم‍ه و ح‍واش‍ی ب‍اق‍ر م‍وم‍ن‍ی، تهران: شبگیر، ۲۵۳۶ پ. = ۱۳۵۶.
  • م‍س‍ال‍ک ال‍م‍ح‍س‍ن‍ی‍ن، اث‍ر خ‍ام‍ه ع‍ب‍دال‍رح‍ی‍م اب‍ن‌ش‍ی‍خ اب‍وطال‍ب ب‍خ‍ار ت‍ب‍ری‍زی، ب‍ام‍ق‍دم‍ه و ح‍واش‍ی ب‍اق‍ر م‍وم‍ن‍ی، ت‍ه‍ران.
  • یک کلمه، میرزا یوسف مستشارالدوله، به کوشش باقر مؤمنی، تهران: شادگان، ۱۳۸۸.
  • م‍ق‍الات، نوشته ف‍ت‍ح‍ع‍ل‍ی آخ‍ون‍دزاده، گ‍ردآورده ب‍اق‍ر م‍وم‍ن‍ی، تهران: آوا، ۱۳۵۱.
  • نامه‌های سرگرد وکیلی، به کوشش باقر مؤمنی، آلمان: [بی نا]، ۱۳۸۶.
  • یاد نامه‌های همشهری بامداد، باقر مؤمنی، تهران: کتابفروشی بامداد، بی تا.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
آن که جرات ندارد

دروود بر  کشکولی!

موجز و مختصر.

من به هیچ وجه دلیلی نمیبینم  به آدمایی که هیچ هویّتی ندارند، پاسخ بدهم؛ مخصوصا اگر متوجه شوم با نخستین کلمه ای که مینویسند، ماهیّت ایدئولوژیکی/مذهبی و نحله ای خودشان را جار میزنند. اگر من در صدد پاسخ برمیآیم، فقط برای روشن کردن اذهان آنانیست که این مطالب را پیگیری میکنند و تشنه دانستن هستند. همین.

در خصوص حرفهای کشکی که از کشکول ایدئولوژیکی خودتان بیرون ریخته اید، باید عرض کنم که بله. هر انسانی دارای دیدگاهیست و نظری و چشم اندازی. تفاوت من و انسانهای امثال من با دیگرانی که مثلا ادّعای نظر داشتن میکنن؛ ولی هیچ نظری بر شالوده تفکّرات و تفحصات خودشان ندارند؛ بلکه فقط نشخوارگر و قرقره کننده حرفهای ناجویده و ناگواریده و نفهمیده دیگرانند، در این است که دیدگاههای من، محصول کند و کاوها و تامّلات و اندیشیدنها و مقایسه کردنهای فردی ام است و هرگز به هیچ رسول و انبیاء مذهبی (موسی و عیسا و محمّد و امثالهم) و ایدئولوژیکی [مارکس و امثال او] اصلا و ابدا متکّی نیستند و نشات نمیگیرند. تمام گفتارهای من،  رنگ و بوی خود مرا دارند و عاریتی از دیگران نیستند که بخواهم با آویختن به آنها پُز «مترقی و پیشاهنگی و فلان و بیسار » بدهم و آنقدر گشوده فکر هستم که  گام به گام به بررسی و سنجشگری مطالب خودم نیز توجّه کنم و هیچگاه همچون ایدئولوژیگران مارکسیستی و دلباخته پرولتاریا و رنجبران و زحمتکشان و مومنان و مستضعفین و امثالهم اسیر و ذلیل عقیده اماله ای نمانم. بلکه جوینده و پرسنده و سنجشگر و گشوده فکر بمانم؛ ولو روز به روز در پروسه تاملات و کوششهای فکری ام به صدها فرم عجیب و غریب  در انظار ایدئولوژیگرایان و مومنان تابع و تسلیم در باتلاقهای عقیدتی جلوه کنم.

گفته اید که نمیدانید من کیستم و چیستم و از کجا سر و کله ام در این سایت پیدا شده است. عرض کنم که من بیست و هقت سال آزگار است که از طرف تمام نیروهای ماشاالله ماشاالله نوابغ بی همتای عرصه سیاست محفلی و زیر کرسی گرایشهای ملّی و دمکرات و ایدئولوژیکی و مذهبی و غیره و ذالک به شدّت تمام در «قرنظینه» گذاشته شده ام. به طور کلّی، صرف نظر از تک و توکی مطالب من که در گذشته و سال قبل در یکی دو تا سایت، منتشر شد، هیچکس تا الان، شهامت این را نداشته است که با گشوده فکری به نشر مطالب من یا آوردن نام من، التفاتی داشته باشد؛ زیرا دیدگاها و سنجشگریهای من، خطری بزرگ برای تمام ایدئولوژیگرایان و مذهبیون نصوصی و مقاصد قدرتپرستانه آنها هستم. تنها استثنائی که تا امروز با دلاوری مطالب مرا بدون هیچ دخل و تصرفی منتشر کرده است، «پهلوانی به نام کیانوش توکلی» است.
اگر من انسان شهرت طلبی بودم، مطمئن باشید که در خدمت ملایان در میآمدم یا در خدمت حزبها و سازمانهای ایدئولوژیکی. آنوقت میدیدید که به هر کجای این کره زمین و سیّارات منظومه شمسی بروید، صد در صد عکس و حضور و نام مرا در مقابل خودتان مشاهده میکردید و مطالبم را عین هوای تفسی در ریه هایتان استنشاق میکردید که به عنوان مانیفست مترقیانه از طرف رفقای سانترالیستی حزب پیشاهنگ طبقه کار یا از طرف قاعد اعظم لشگر قدس الله بهحجیث واجب شرعی برای فتح اورشلیم! به شما تفویض میشد.
من هیچکس را در تمام عمرم، نصیحت و اندرز نکرده ام؛ زیرا بر این اندیشه بودم و هنوزم هستم که انسانها هر چقدر هم بی اطّلاع و ناآگاه باشند، دست کم، عقل سلیم دارند. بنابر این بر این اندیشه همچنان هستم که جنابعالی، نیز عقل سلیم دارید. لطفا اگر وقت کردید شرافتمندانه و صادقانه یه نگاهی به انباشته های مغز خودتان بیندازید و ببینید، چند درصد آن از باتلاق ایدئولوژی منحط مارکسیسم تلنبار شده است و چند درصد آن از مثلا فکر شخصی و تته پته ای خودتان. تشخیص این مورد به شخص شما خیلی کمک خواهد کرد تا یاد بگیرید، راه خودتان را بروید و در دامچاله های شعار احزاب و گروههایی نیفتید که شما را فقط به «صفر مطلق» کاهش دهند و ابزار نیاّت و غرایز و سوائق خود کنند. همین.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
س., 21.11.2023 - 06:02 پیوند ثابت
نظرات رسیده

 در پاسخ به کشکولی / چپ ها و کمونیست ها عادت کرده اند تا یکی از نخبگانشان مورد نقد و پرسشگری  قرار گیرد ؛ فورا اندک بچسبانند . البته اسلامیست ها  دست کمی از انها ندارند

س., 21.11.2023 - 05:58 پیوند ثابت
کشکولی

عنوان مقاله
non conformiss

ادعای غیر ایدئولوژیک بودن ،خود از فریبکاری های لیبرال های راستگرای فریبکار و بی مسئولیت و فرصت طلب، و از جمله ژست های پست مدرن جعلی ایرانی، یا اصلاحگرایان وطنی است.
هر نویسنده و منتقد و اخلاقگرا و آدم روده دراز و کمنت نویس، دارای یک ایدئولوژی است ؛ یعنی دارای یک جهارجوب فکری و جهانبینی و نوعی شناخت، حتی دین یا اخلاق، است.
بعد از جنایت های فاشیسم در اروپا ،و خشونت های استالینیستی، دانشگاهیان لیبرال غربی؛ با کمک بوجه و بلندگوهای امپریالیستی و ضد کمونیستی، واژه ایدئولوژیک هراسی را در فضای فرهنگی خود مرسوم کردند ،تا حتی فعایت سیاسی و انساندوستی و آزادی خواهی را بدنام کنند. مانند اینکه به چریک ارتش های آزادی بخش میگفتند : تروریست و خرابکار.
اگر شما ادعای غیرسیاسی بودن بکنید، صادق نیستید وحقیقت را مخفی میکنید ،چون شما 24 ساعت در این سایت نظر میدهید و کمنت مینویسید و ارزشگزاری میکنید؛ که نمی توانند غیرایدئولوژیک باشند.
ایکاش میگفتید پیش از آمدن به این سایت، در کجا بودید ؟ چرا وجود شما را در سایتهای دیگر کسی متوجه نشده است؛؟ با وجود اینهمه انرژی و ...... و حساسیت و تمایل به شهره آفاق شدن و غیرسیاسی بودن و ضد ایدئولوژی بودن !
از نوشته هایتان بر می آید که نوعی نیهلیسم و پوچگرایی و بی خیالی را نمایندگی وتبلیغ میکنید.
اگر مخفی کاری نکنید، در آینده میتوان ایدئولوژی شما را هم کشف نمودو و این سیاست قلمی ،یکی به نعل و یکی به میخ تان، نمی تواند در درازمدت مخرب یا جذاب و جالب باشد.
کسیکه چپ ستیز باشد نمی تواند در کنار مردم و رنجبران باشد.
تمسخر واژهها و مفاهیم اجتماعی توسط شما، نشان میدهد که هنوز زیر تاثیر فرهنگ شاه و شیخ هستید. نقش فرهنگسازی چپ بیش از ابتذال فرهنگی شاه شیخ

س., 21.11.2023 - 00:02 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
ترقی به سوی ابتذال!

دروووود بر آقای رباط کریم!

برخی نکات از بهر انگیزاندن به منظور تامّلات با تکیه به مغز خود؛ نه با عینک و رمل و اسطرلاب ایدئولوژی

  1. من در این مختصر توضیح یادآورانه در باره آثار قلمی «مومنی»، اصلا در باره حزب توده و نقش آن، لام تا کام حرفی نزده ام. بحث در باره حزب توده و نقش آن که من شخصا طبق تحقیقات و بررسیها و مته به خشخاش گذاشتنهایم تا امروز به این نتیجه رسیده ام که نقشی بیشتر تخریبی و ویرانگر بوده است به جای موثر و کاربرد اساسی داشتن در پروسه «روشن اندیشی» و همچنین تحولات کلیدی ایفا کردن در مغز و روان انسانها از بهر استقلال فکر و خویشاندیشی. تمام کرد و کار حزب، بیشتر به حیث ماشین تبلیغاتی و آژیتاتوری و هوچیگری و سمتگیری برای تسخیر قدرت محض، مسلّح به ایدئولوژی وارداتی و بسیار منحط و مزخرف مارکسیسم بوده است؛ آنهم نوع روسی که به شدّت در تضاد و تقابل ریشه بر افکن با تاریخ و فرهنگ ایران بوده است و همچنان هست. بنابر این، بحث حزب توده فعلا، به یادآوری من در باره محصولات قلمی «محمّد باقر مومنی»، هیچ ربطی ندارد.
2- از مطلب شما پیداست که اصلا «کلیّات سعدی» را تورّق روزنامه ای هم نکرده اید. چونکه سعدی، کتاب اخلاقیات یا نظریّه ای در باره «اخلاق» ننوشته است. بلکه اشعار و حکایتهاش بر شالوده تجربیات فردی و برآمده از نصوص اسلامیّت هستند که در باره نحوه های رفتاری به نصایح و توصیه های مصلحتی شعر سروده است و حکایتها گفته. بنابر این، نظریّه اخلاقی در معنای فلسفی نداشته است که من بخواهم با تکیه به نظریّه اخلاقی او به حرف و سخن در آیم و برای دیگران روضه خوانی کنم. شما به نظر من باید متون کلاسیک ایرانی را اگر روزی روزگاری به دست گرفتید، نه تنها صحیح روخوانی کنید؛ بلکه به فهمیدن معنای آنچه که نویسنده یا سراینده میخواسته است یگوید، کوشش کنید بدون آنکه بخواهید تفسیر ایدئولوژیکی یا برداشت توجیهی کنید. افکار نویسندگان و شاعران کلاسیک ایرانی را به همان سان دریابید و بفهمید که منظور نظرشان بوده؛ نه بدانسان که حزب و سازمان و عقیده و ایدئولوژی شما قالببندی میکند.
3- گفته اید که من باید به محتوا بپردازم و به فرم نپردازم و اقتصاد کلمه را رعایت کنم. هر محتوایی، فرم خودش را می آفریند. انسانی که میاندیشد برای هر کلمه ای و مفهومی که به کار میبرد، تلاش میکند معنا را تا جایی که ممکن است از آلوده بودن به ابهامات و ثقیل بودنها و کژبرداشتها و امثالهم بزداید و به تفهیم مطلب همّت کند. بنابر این محتویات دیدگاههای من، فرم خود را نیز میزایانند و می آفرینند. طولانی شدن مطالب من از بهر اینست که هیچکس جمله های ساده مرا که میگویم «بابا آب داد»، اصلا و ابدا نمیفهمد؛ ولی افکار و ایده های «هگل و مارکس و هایدگر و فوکو و هابرماس و آدورنو و هورکهایمر و درایدا و هیوم و لاک و اسپینوزا و دکارت و امثالهم را» فوت فوت آبند و در تمام مشقنویسیهایشون مدام به آنها اتکّا میکنند و رفرنس میدهند و اظهار لحیه میکنند و من در شگفتم که چرا اروپائیان از اینهمه نوابغ ایرانی که میتوانند آرا و ایده های فلاسفه و متفکران آنها را بفهمند و حلّاجی کنند، هیچ بهره برداریهای اساسی نمیکنند تا به همان مقصدی برسند که حضرات در تلاشهای هشتاد ساله شان رسیدند و حکومت فقاهتی را برای مردم ایران با اینهمه فضل فروشیهایشان به ارمغان آوردند و حاکم اقتلویی کردند.
4- کلّ مطلب شما از اول تا آخرش به همان اصطلاحاتی آلوده است که بیش از هشتاد سال آزگار است در تمام قلمفرسودگیهای مدعیان «چپ ایدئولوژیکی» جاری و ساریست مثل: «مترقی، سکولار، پیشرفت، انقلابی، پیشاهنگ و امثالهم». در کنه اینهمه شعار به گواهی تولیدات قلمی تمام دست اندرکاران و کنشگران و فعالان و یسل کشان ایدئولوژی مارکسیسم تا امروز، کوچکترین رد پایی یا محصول و نتیجه ای که برای خودشان بهره آور باشد، اصلا و ابدا وجود ندارد؛ بلکه حضرات به شدّت در رفتار و گفتار و نوشتار اثبات کرده اند تا امروز که همچنان تا خرخره در دیگ مذاب تشیّع غوطه ور هستند.
5- پرسیده اید که مشی سیاسی و فرهنگی «فرامرز حیدریان» چیست؟. قبل از طرح این سئوال باید میرفتید و تمام آنچه را که من در طول بیست و هفت سال اخیر نوشته و منتشر کرده ام، میخواندید، تا لزومی به طرح این سئوال نباشد. من نه حزب سیاسی دارم. نه عضو و طرفدار گروه و فرقه و سازمان و نحله و امثالهم هستم. من بعد از فاجعه 1357 که به همّت مذهبیون و ایدئولوژیگران مترقی!! بر سرنوشت مردم و ایران، حاکم اقتلوئی شد، برای یافتن پرسشهای خودم به کند و کاو افتادم و هیچوقت به ایدئولوژیی، مذهبی، دیدگاهی و امثالهم بازنماندم؛ بلکه مدام در پروسه جستجو و پرسشگری و اندیشیدن و سنجشگری بوده ام تا امروز و فرداها نیز ادامه خواهم داد. آنچه خمیرمایه دیدگاههای مرا رقم میزند، تجربیات فردی ام است و تامّلاتی که زاییده پرسشهای فردی و تلاش برای یافتن پاسخهای فردی. اگر در پروسه جستجو با آثار کسانی آشنا شوم که به نتایجی شبیه من در خصوص پرسشهایم رسیده باشند، میفهمم که حدّاقل بوده اند یا هستند دیگرانی که همچون من در باره معضلات و مسائل وطنی و منطقه ای و جهانی می اندیشند و از راههایی دیگر به همان نتایجی رسیده اند که من رسیده ام. من خط مشی سیاسی ندارم؛ زیرا بر این اندیشه ام که سیاست، جدای از فرهنگ نیست؛ بلکه بُنمایه های فرهنگ است که سیاست کارگزاران و زمامداران را تعیین میکند؛ نه اینکه مقتدران و حاکمان با سیاستهای احمقانه عقیدتی و ایدئولوژیکی و مذهبی و فرقه ای خود بگویند و متعیّن کنند که فرهنگ جامعه چگونه باید باشد. انسان فرزانه و فرهنگیده و اندیشنده که مستقل اندیش باشد و فکور و جستجوگر و مسئول، میتواند بر شالوده بُنمایه های فرهنگ و تاریخ مردم سرزمینش بر چگونگی «مشی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و آموزش و پرورشی جامعه» نقشگزار و موثر باشد. هیچ حزب و سازمان و فرقه و گروه دربسته ای که به ایدئولوژی و مذهب و عقاید خشک و بی مغز و پایه آلوده باشد، هرگز نمیتواند جامعه ای را به سوی «ترقی و فرهنگیده و آگاه و مسئول شدن آحادّش» سوق دهد؛ بلکه به سوی قهقرائی و نکبت و فلاکت و بدبختی و خوار و زاری.[نمونه اش: شوروی سابق. آلبانی، کوبا، آلمان شرقی، ایران تحت حکومت فقاهتی و غیره]
6- برای طولانی نشدن مطلب، همینجا حرفم را تمام میکنم. امیدوارم همین اشاره های مختصر کفایت کنند.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
د., 20.11.2023 - 22:48 پیوند ثابت
هوشنگ رباط کریم

عنوان مقاله
قحطی روشنفکر مردمی

برای قضاوت در باره امثال باقر مومنی باید به زمان او توجه کرد. زمانیکه حزب توده ملیونها ایرانی و کارگر را هوادار خود نموده بود و تقریبا کل روشنفکران و نویسندگان و هنرمندان برای مبارزه با ارتجاع سلطنتی و پاکسازی فرهنگ فئودالی و مبارزه با دین ارتجاعی، وارد جلسات حزب توده میشدند. حزب توده غیر از وابستگی غلط انترناسیونالیستی اش به شوروی و دنباله روی از دیکتاتوری استالینیسم، موجب آشنایی بخشی از ایرانیان با فرهنگ و ادبیات و اندیشه مدرن و سکولار و خلقی و ماتریالیستی بود. حتی رقم بیشماری افراد غیر مارکسیست ولی ترقی خواه و ملی گرا به آن پیوسته بودند. متاسفانه جنگ سرد و استالینیسم موجب شد که حزب توده اشتباهات مخوف بنماید و این چنین شکست بخورد و بدنام گردد. ولی نقش باقر مومنی در اشاعه فرهنگ مترقی و هومانیستی و سکولار در تاریخ 80 ساله اخیر ایران فراموش نشدنی است.
نمیدانم خط سیاسی فرامرز حیدریان چیست ؟و چون کمنت هایش طولانی است، من تاکنون شاید 3 جمله از نوشتهای او را خوانده باشم ،چون به سبک کلاسیک فارسی و شبیه اخلاقیات سعدی شیرازی مینویسد، کمتر به محتوا میپردازد و بیشتر قلم فرسایی های شاگرادان دبیرستان بهمن بیگی عشایری شیراز را عملی میکند! .
در قرن 21 و کمبود وقت، ایکاش ایشان کمنت های حداکثر 10 سطری بنویسند و هدفشان زبان پردازی نباشد، بلکه به محتوا و نه به فرم سخنسرایی، طویل و خسته کننده بنویسند.
اقتصاد زمان اکنون توصیه میشود. امروز کار خوبی بود که کمنت اش را بصورت مقاله در این سایت قرار داد، چون با کمنت های طولانی اش موجب گم شدن کمنت های کوتاه دیگران میگردد.
-- به امید روزی که خط سیاسی و فرهنگی ایشان ، برای امثال من بی حوصله،مشخص گردد تا او نیز مورد نقد و قضاوت قرار بگیرد.

د., 20.11.2023 - 20:57 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.