دوست هنرمند ما جلیل قدیمی، بازیگر پر سابقه تئاتر گیلان روز ۲۵ نوامبر( چهارم آذر ۱۴۰۲) ، در 75 سالگی، در آلمان درگذشت!
آشنایی جلیل قدیمی با هنر تئاتر در دهه چهل آغاز شد و در آخرین سال تحصیل دبیرستان در رشت، توانست با بازیگری و کارگردانی نمایشنامه "مونسترا" اثر امانوئل رودزیگر، پا به صحنه نمایش بگذارد و پس از آن، تا سالیان بسیاری صحنه تئاتر را ترک نکرد.
جلیل قدیمی با آن که کارمند آموزش و پرورش و معلم زبان انگلیسی بود، هم زمان، قبل از انقلاب پنجاه و هفت در آثار بسیاری، از جمله در نمایشنامه" سگی در خرمن جا" نوشته نصرت الله نویدی، به کارگردانی عباس امیری، ایفای نقش کرد.
پس از سال پنجاه و هفت نیز دوست هنرمند ما در صحنه تئاتر حضوری فعال داشت که بازی او به همراه عباس امیری و فریده دریامج در نمایشنامه ی پر بیننده "بازرس وارد می شود" و نیز ایفای نقش در نمایش" کلاه"، که این دو اثر با کارگردانی غلام آل بویه به صحنه رفت؛ و پیش از آن، با بازی در نمایشنامه" ویتامارا" نوشته مصطفی رحیمی به کارگردانی احمد بدر طالعی، فعالیت خود را در صحنه نمایش حفظ کرد.
جلیل به جز حضور مداوم در صحنه تئاتر ، در تله تئأتر "ای آدم ها گرگ اومده" به کارگردانی فرهنگ توحیدی نیز بازی داشت و خود چند فیلم کوتاه و بلند برای تلویزیون گیلان ساخت و از جمله در تعدادی از ساخته هایش به ایفای نقش پرداخت.
جلیل قدیمی به دلیل شرایط اجتماعی و سیاسی حاکم بر کشور، در سال ۱۹۹۷ ابتدا به ایرلند و سپس به آلمان مهاجرت کرد و در بیرون از کشور نیز همواره در فضای تئأتر زیست، به ویژه در فستیوال ایرانی تئاتر هایدلبرگ آلمان، حضور و همکاری مستمر داشت.
یاد این دوست و هنرمند را گرامی می داریم و مرگ او را به جامعه هنری و به خانواده اش: مادر کهنسال و مصیبت دیده، به نرگس عمویی( همسر)، مریشا قدیمی( دختر) و به خواهران و برادرانش تسلیت می گوییم.
با تاسف و اندوه:
علی رضا مجلل، سودابه فرخ نیا، سوسن فرخ نیا، فاطی محمدی، غلام آل بویه، علی صدیقی، علی رضا درویشی، محمود معمار نژاد، آرمان آل بویه عباس سیدی، حمید بی آزار، امیر حسین بهبودی، اشرف میرهاشمی ، کیانوش توکلی و کانون فرهنگی بویه( هایدلبرگ).
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
تقی جان! دلنوشته زیبا و…
تقی جان! دلنوشته زیبا و صادقانه ات در مورد رفیق و برادری که پر کشید، حرفی نگفته باقی نگذاشت. ستایش زندگی مهم ترین مرهم رنج فقدان برادر است که از قلمت جاری شده است. شاید در آسانگیری، طنز و پیک و پیاله، خلیل در تو به زندگی ادامه بدهد
خاطره ای از یک دیدار
خاطره ای از یک دیدار
آخرین دیدارم با جلیل زمانی بود که تقی دوربین تلفنش را به سوی وی گرفت و من باهاش سلام و علیکی کردم. او با سختی تمام اما با علاقه و با چشمانی خندان در حالیکه روی تخت بی حرکت دراز کشیده بود، نگاهی به من انداخت و زیر لب چیزهائی گفت که متأسفانه صدایش به گوش نمی رسید. یاد این هنرمند عزیز همواره برایم گرامی است. خانواده شاد و سرخوشی که با فراغ بال آدم را درون خود جای میدادند و خنده ها و شوخی هایشان طوری بود که انگار هزاران سال هست آنها را میشناسی. یاد جلیل عزیز گرامی!
تقی گیلانی : کیانوش جان…
تقی گیلانی :
افزودن دیدگاه جدید