رفتن به محتوای اصلی

میدانی مردم چگونه مقایسه می کنند گذشته وحال را ؟
30.11.2023 - 08:19

 

می پرسی در این چهل واندی سال چه بر ما رفت ؟_بخش اول

می پرسی در این چهل واندی سال چه بر ما رفت؟ بخش دوم 

 

قسمت پایانی:

میدانی حاصل این چهل سال چه بود ؟ عریان شدن حکومت بود در برابر مردم .حکومتی که لیاقت قرار گرفتن در جایگاهی را نداشت که انقلابی کور اورا بدان مقام پرتاب کرده بود .

از روزهای نخستین در بحبوحه انقلاب که جامعه در نشئه ای همگانی فرو رفته بود . این ابتر بودن وعقب ماندگی جمهوری اسلامی، نارسائی او و متاسفانه جریان های سیاسی در هماهنگ شدن با روندی که داشت کشور را بسوی یک جامعه مدرن واز نظرمن باز می برد! آغازشد.

با اعدام های شبانه و تبدیل خلخالی ها،لاجوردی ها ،ماشااله قصاب ها ،غفاری ها ،زهرا خانم ها به نمادانقلابیونی که وظیفه شان ویران کردن بود. گل آلود کردن و دامن زدن به بلبشوری که که برنده اصلی آن جمهوری ابتر اسلامی بود .غول یک چشمی که ویران می کرد و اودیسه های انقلابی جوان بجای زدن نیزه بر چشم او! رمه های اورا چرا می دادند .

میدانم که با این عقیده من رفتن حکومت شاه بسوی فضای بازسیاسی موافق نیستی !"شاهی که بهر حال صدای مردم را هر چند دیر می توانست بشنود." چرا که باز بودن جامعه ، بدون آزادی های سیاسی در آن مقطع را قبول نداری . اما از نظر من در تداوم رشد اقتصادی و شکل گیری یک جامعه مدرن که با میزان افزایش سطح تحصیل و وسعت گیری طبقه متوسط و تحصیل کرده همراه بود. این پروسه امکان پذیرمی شد .اگر این همه نی نی که به لای لای حکومت خمینی گذاشتید برای یافتن راه های درست ومسالمت آمیز مبارزه سیاسی با شاه صرف می گردید.مسلما این نمی شد که امروز یر سرمان آمد.

همراه با افزایش میزان آگاهی اجتماعی در سطحی گسترده بدلیل اقبال رژیم شاه به عناصر مدرنیسم و دستاورد های علمی افق آزادی های سیاسی هزار بار روشن تر ازاین چادر سیاهی بود که حکومت اسلامی بر فضای کشور کشیده است .

تاکید این حکومت بر حجاب اسلامی در واقع نسق کشی و نگاهداشتن همین چادر سیاه حکومت اسلامیست بر فراز سر ملت.آن دوره کی ما چنین چادر سیاهی بر فراز سرمردم داشتیم؟

از هر نظر که منصفانه نظر کنی . هرچه که امروز بعنوان هنرمند ،نویسنده ،از سینما گرش گرفته تا هنرپیشه ، خواننده ،نقاش،استادان خوب وبرجسته دانشگاهی ، معلمان وحتی کارمندان خوب و دلسوز مطرح داریم محصول همان دوره است .دریغا که هر روز ناظر بر رفتنشان هستیم !تا کی دوباره یار شاطری ،اسلامی ندوشنی ،مهر جوئی ،فروغ دیگری پای در میدان بگذارد.

فضای پر چنب وجوشی که اصلا مسئله خنده داری بنام حجاب مبارزه با اسرائیل کوچکترین انرژی وچالشی از مردم نمی گرفت و به مشغله ذهنی وتشویش مردم مبدل نمی شد. مسائل پیش پا افتاده وحجالت آوری که مشتی پاچه ور مال و ابن الوقت دزد بنام نمایندگان مجلس اسلامی ،نمایندگان قوه قضائیه و اجرائیه و رهبر"عظیم الشان متوهم ،خود شیفته ،قسی القلب وجنایتکاری " بنام خامنه ای آن را به مهم ترین مسئله مورد بحث و تصویب قوانین ارتجاعی در دفاع از آن بدل نمی کرد.

از کدام بخش بگویم؟ از اقتصادی که بسیار کار آفرینان راحمایت کرده بمیدان کشیده بود . که هنوز هم بعد چهل واندی سال با تمام تخریبات این حکومت فاسد .بخش زیادی از صنایع کشور با توان همان فوندانسیون چهل سال قبل می چرخد. از صنایع پترو شیمی ونفت بگیر تا صنایع فولاد و غیره .

اگر هنری وهنرمندی هنوز می تواند اثری خلاق ارائه کند .پایه وشالوده اش از همان دوران است. دورانی که جشن هنر شیراز ،فستیوال فیلم تهران ،کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ،کتابخانه های سیار ،موزه های متعدد هنری . امکان بالا آمدن استعداد های کشور وراه بابی به دانشگاه هارا می داد.امکان تبدیل شدن به هنرمندی مانند عباس کیا رستمی ها ،شجریان ها . گوگوش ها را در سطوح مختلف !

دور نرویم ، توصیه می کنم به مستند خانم "فرح اصولی" نقاش برجسته شهرکوچکمان در آن دوره ، در یوتبوب مراجعه کنی و مسیر یک جامعه از کجا تا بکجا را ببینی.بخودت زحمت بده مراجعه کن به آثار خلق شده توسط هنرمندان ،حتی هنر مندان جوان امروز وببین که آبشخورشان از کجاست ؟

نمی دانم دلیل این همه سرسختی شما د رعدم قبول آنچه که حاصل د وران پنجاه ساله حکومت پهلوی بود در چیست ؟ آیا همه چیز در عدم وجود آزادی های سیاسی خلاصه می شد؟آیا اصلا این دوران قابل مقایسه با چهل سال قبل است ،آیا این حکومت و حکومتیان در آن قامت هستند که با دوران قبل مقایسه شوند؟ شرم آور است! مقایسه خانم فرخ روی پارسا با وزیر آموزش وپرورش امروزجمهوری اسلامی که می گوید:"باید در یک دست دانش آموز بسیجی قران ودر دست دیگر سلاح باشد."

مقایسه کار آفرینی مانند خیامی ،لاجوردی با زالوهائی بنام عسکر اولادی ،خاموشی ،بنیاد های ریز ودرشت کمیه امداد امام تا بنیاد پانزده خرداد و رانت خواران ریز درشت حکومتی از بابک زنجانی تا رفیقدوست ها.

مقایسه فروغی ها ، داور ها ،خانلری ها "برو نامه خانلری به پسرش را بخوان! " بافلان فلان شده ای بنام قالی باف ، اژه ای ، ذاکانی با آقا زادگانشان و صد ها قرم... دیگر نشسته برمسند .

صحبتی نمی کنی ،جای صحبت هم نداری .میخواهی از چه ایراد بگیری ؟آیا چیزی جای آن حکومت قبلی ، نه شما و نه حکومت نهادید که مردم .امیدوار شوند ؟ آینده ای روشن در پیش روی خود ببینند ؟

عملکرد حکومت کاملا روشن است و روز به روز بد تر می شود . برای حکومتی که دیگر قادر به پاسخگوئی سوال ها و خواسته های مردم نیست! برای ادامه حکومتی که دیگر مشروعیت مردمی ندارد!راهی جز سرکوب باقی نمی ماند.هر چند آ گاه بر این که دولت مستعجل است . اوتا آخرین لحظه از سفره چرب و شیرینش دفاع خواهد کرد .

اما شما اپوزیسیون در این چهل سال حتی یک کار وعمل تاثیر گذار وامید بخش و شادی آفرین برای این ملت نکردید؟

یک نمونه نشانم بده. از نقشی که مردم را مجاب کرده وباعمل کرد خود! افقی قابل دسترس به ملت نشان داده باشید .

هر چه از شما دیدند جدالی در اشل دیگر با جریان های سیاسی بود! در ارتباط با درگیری های ذهنی خود .دامن زدن بر سر در گمی مردم .تلاش برای تبدیل مشغله ذهنی خود به مسئله روز و ذهنی مردمی که دنبال عمل و جواب مشخص می گردد و می بینند که شما هم بمانند" اصلاح طلب ،اصول گرا دیگه تمامه ماجرا" !ماجرایتان تمام شده وچیزی برای گفتن ندارید.

مردمی که دیدند از این همه امامزاده یک کدامشان معجزه نمی کند و چراغی روشن نمی گردد.رفیق سال های کودکی و جوانیم که حتی قادر نشدی یک جواب درست حسابی نه برای امروز ونه برای فردا بدهی .آنوقت مردم را بخاطر مقایسه دوران شاه با اکنون ونتیجه گیری شان محکوم می کنی ؟

مردمی که حاضرنشدند حتی برای حمایت از حماس وفلسطین به خیابان بیایند!

شما اپوزیسیون امروزمهم ترین کارتان شده راه اندازی برای حمایت از فلسطین وکشیده شدن بدنبال شعار های رژیم در رابطه با فلسطین وغزه." غزه وفلسطین را رها کن فکری بحال ما کن !"

مردم در زندگی روزانه شان آن ها که تعلق به نسل گذشته نسل من شما دارند دوران گذشته را برحسب دیده های عینی خود مقایسه می کنند .

نسل جوان ومتکی به فردیت ودانش معاصر کسب کرده از جهان مجازی،دید علمی نسبت به مسائل .این که میخواهد چگونه زندگی کند . بر اساس این که خواهان یک شیوه زندگی غربی و آزادی های فردی ورفاه اقتصادیست به مسئله می نگرد!این که بعد چهل سال هنوزخواسته های او با آن دوران شاه هم خوان است تا با این حکومت سرکوبگر.حکومتی که می خواهد نوع دیگر زندگی باو تحمیل کند .زندگی از دیدگاه خامنه ای را!زندگی به زور اسلحه ،نظامیان و لشگری از عقب مانده ترین وشیاد ترین بخش جامعه بنام بسیج ،ارشاد،حجاب بان ،نهی کنندگان منکرمنادیان ومجریان.

عزیزم شعار رضا شاه روحت شاد. محصول مشترک شما وحکومت اسلامی است. که هیچ چیز بهتری از آن دوره ارائه نکردید.

مهمانت هستم ،نانت را می خورم اما موافق با شعار ها وعملکرد اپوزیسیون گرفتار در خود ایرانی نیستم .

حاضر نیستم وقتی مردم چنین منصفانه "شما بگو نا آگاهانه از بغض معاویه "در مورد دوران گذشته و حال به مقایسه می نشینند و رحمت به روح شاه می کنند .همراه شما در دنیای ایدئولوژیک گذشته قدم بردارم.

چیز هائی را تکرار کنم که هنوز دررویا های گذشته سیر می کند با همان متد گذشته به نقد حال می نشیند و جهان را از منظر مبارزه با امپریالیسم تفسیر می کند. هیچ گونه پای در واقعیت زندگی مردم وتفکرشان ندارد . ونهایت اورا گرفتار همین حکومت می سازد.

خانه ات آباد وجانت سلامت باشد .همین! ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهمن

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

رسول جرجیس

این کمنت نویس فعال مدعی است که پرداختن به موضوع مصاحبه های ثابتی ، و افشای تاریخ جنایت دوران پهلوی، بی مورد است!
- در غرب بعد از نتایج 2 جنگ جهانی، بخشی از لیبرالهای منفعل، اصطلاح "بی خطی" را در دانشگاهها مد کردند و توصیه نمودند.
آنها حتی جنبش و اصول عصر روشنگری، و منطق راسیونالیسم و عقلگرایی را ، مقصر جنایت ماشینی و سازماندهی شده فاشیسم، معرفی نمودند.
کسیکه که در باره انسان و جامعه و تاریخ، قلم فرسایی میکند، نمیتواند فرا و دور از واقعیات اجتماعی گذشته و حال، پرحرفی و روده درازیهای مزاحم در رسانه های اپوزیسیون بنماید.
- ادعای بی خطی و غیر ایدئولوژیک و غیر سیاسی بودن ، و علیه روشنفکران اخلاقگرای هدفمند خط دار مبارز و فعال، سم پاشی کردن و جعلیات شبه روانشناسی و شبه عرفانی، با تاکیدهای من من من کردنهای خودخواهانه، اشاعه دادن، نوعی فرصت طلبی و تظاهر است،
که بیشتر شغل و کار:
آخوندهای ممبری، معلمان گیج جامعه سرکوب شده، نوابغ توهمی، پیامبران دروغین، و افراد مسخ شده دو شخصیتی، است که ذاتا ضد اپوزیسیون و ضد مبارزه و ضد روشنگری، و مدافع استمرار وضع موجود هستند، و یا اعتقادشان به ظهور امام غایب یا دست نامرئی کینز انگلیسی است.
اینگونه قلم بدستان حراف و بی ربط نویس، احتمالا بدلیل تربیت یا وابستگی طبقاتی خاص و رشد در محیط فرهنگی استثنایی، دچار نوعی نیهلیسم و شکاکی و بی خطی هستند، و بی عاطفگی نسبت به هنموعان و نسبت به جامعه، و خنثی در راه کوشش برای تغییر در روابط اجتماعی فعلی مملکت را توصیه میباشند.
-- کسیکه مدعی است غالب اوقاتش را در کتابخانه های یک کشور اروپایی می گذرانده! چرا تاکنون حتی در یک جمله نتوانسته نشان دهد که از این فرهنگ و تئوری های غربی چیزی آموخته!؟

و فقط نقل قولهای ملا باقر و ملا صادق و مقاله های "4 عروضی" را اینجا بازپخش میکند؟!
قاله باقر، قاله صادق، از خیمه های صحرای کربلا تا جنگ احد و غار حرا.، و از مالکریم تا بی بی یان، داستان رینگو را تعریف میکند، که بعد از دارسی به مناطق نفت خیز رفته تا جوانان را شاد؛ ولی غیرسیاسی کند.
پ., 30.11.2023 - 11:07 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
کشف حقیقت در بیراهه ها

دروووود بر ابوالفضل عزیز!

تامّلاتی مختصر در باره بعضی چیزهای پیش پا افتاده

  • چند صباحی بعد از فاجعه 1357، در دوران نخست وزیری «بازرگان»، در مصاحبه ای تلویزیونی که داشت، از او در باره وضعیّت درهمریخته کشور و خواسته های لایه های مختلف مردم و ناکارآمدی دولت وقت پرسیدند. وی به همان سبک و سیاق با مزه ملانصرالدّینی اش جواب داد: «در نظر بگیرید در منزل شخصیتان با خواهر و برادران و پدر و مادرتان دعوا شده باشد و بر سر و مغز یکدیگر کوبیده باشید و دهها کاسه و پیاله و ظروف را به طرف همدیگه پرتاب کرده باشید. بعد که دعوا فروکش میکنه و از در آشتی برمی آیید، متوجه میشوید که شیشه پنجره شکسته. چراغ علاء الدّین درگشته و نفتاش ریخته روی فرش. لیوانهای آبخوری و قوری شکسته شده اند و رختخوابها نیز هر کدام گوشه ای پرتاب شده اند و الی آخر. بعدش می آیید و اولین کاری که میکنید، چادر مادر بزرگ را به جای شیشه به پنجره آویزون میکنید که باد داخل نیاد. بعدش، فلان و بیسار و الی آخر. تا در فرصت مناسب، نم نم قطعات از بین رفته را یا ترمیم کنید یا اینکه جدید آنها را بخرید».
- این حرفها، نقل به مضمون از صحبتهای بازرگان هستند که من برای تفهیم مطالبی ذکر کردم که میخواهم بگویم. ابوالفضل عزیز!. فرض را بر این بگذار که ایران و مردمش با «اعلام مشروطیّت» در زمان مظفرالدّین شاه رینو به عرصه تاریخ جهانی پا گذاشتند. و انگار نه انگار که ایران، تاریخی و سبقه ای و چنان و چنینی در گذشته داشت. دقیقا تاریخ ایران با تمام مسائل و اقوام و مشکلات و وضعیّت اجتماعی و فرهنگی و اقصادی و آموزشی و غیره و ذالک از عصر ناصری شروع شد. وقتی خوب به آن دوره نگاه عمیق بیفکنیم و بخواهیم تصوّری از وضعیّت مملکت و مردم داشته باشیم، آنگاه باید به توصیفی که «بازرگان» از وضعیّت منزل پس از دعوای خانوادگی میکنه، واقف شویم. من همیشه گفته ام و باز تکرار میکنم که در جامعه ما هنوز، هیچ «مورّخی» در معنای کلاسیک آن که در غرب شناخته شده است، اصلا و ابدا به وجود نیامده و در جایی نیز هنوز نشانه هایی از مورّخ بودن کسانی دیده نمیشود. بعد از تلاطمهایی که نتیجه سکته لفظی «مظفرالدّین شاهی» بود و به وقایع مشروطیّت انجامید و به دنبالش برآمدن رضا شاه، جامعه ایرانی همچنان درگیر «ازهمپاشیدگی دعوای خانوادگی» بود که رضا شاه به همّت کنشگرانی که در دولت او گرد آمده بودند – یا اگر به زبان آنانی بگویم که خوش میدارند؛ یعنی آنانی که در تمام عمرشان حتّا نتوانسته اند تا امروز، از روی کتاب فارسی اول دبستان، جمله ای را بخوانند ولی خودشان را در هر کوی و برزنی، مورّخ بالفطره و علّامه تاریخ ایران و جهان میدانند – دست نشاندگان انگلیس و روس و قدرتهای بیگانه! بر آن شدند که از جایی شروع کنند و خانه ویران شده را سر و سامانی بدهند. در نظر بگیر فقط نقش «محمّد علی فروغی» را و نقش بسیار کلیدی «علی اکبر داور» را. یک لحظه بیا و خودت را در آن شریط تصوّر کن و در نقش «داور». آنوقت ببین با چه کوه هولناک و فاجعه باری رویارو هستی که باید به برطرف کردن آن، آنهم با بیل و کلنگ بکوشی.
- من در تمام سالهایی که تا همین امروز، مطلبی را نوشته و منتشر کرده ام، مدام به کنشگران و تحصیل کردگان ایرانی انتقاد بی پروا کرده ام. به هیچکس هم بدون دلیل و برهان، امتیازی نداده ام. سفت و سخت خرخره همه را چسبیده ام با تمام ادّعاهایی که دارند و مجیزگویانی که دور و برشان ساز و دهل میزنند. از افراد مستقل گرفته تا سازمانها و گروهها و فرقه ها و غیره و ذالک. ابوالفضل گرامی!. مشکل کلیدی طیف تحصیل کرده و کنشگر ایرانی – اعتقاداتشون مهم نیستند- در این است که در کوره شرایع اسلامیّت، استخوانهایشان نیز ذوب شده اند و هنوز نمیتوانند پدیده ای را در جامعیّت ابعاد آن ببینند؛ بلکه فقط در صفحه شطرنجی میبینند و ارزیابی میکنند و قاضی القضاتی، حکم صادر میکنند و همچنان و هنوز تا همین ثانیه ها روال خود را عادی و محرّز میدانند. باورت نمیشه بالام جان؟. شاخ در نیار!. یه نگاهی سرسری و گذرا بیفکن به عاشورایی که در شبکه های اجتماعی و مطبوعات خارجی و داخلی در باره اظهارات «پرویز ثابتی» شده است تا مزنه دستت بیاد که چه خبره در دنیای سیرک بازیهای اعجاب انگیز ما ملّت گل و بلبل!. ما هنوز که هنوز است در چنبره هولناک و وحشت آفرین ذهنیّت دوالیستی و تجاوزکارانه موبدان زرتشتی (خیر مطلق/شرّ مطلق) که به نفع سلاطین وقت و خیانت علنی علیه فرهنگ مردم بود و مرده ریگش به متولّیان باتلاق اسلامیّت رسید و در دوره معاصر به ایدئولوژیگرایان آژیتاتور تنقیح و اماله شد، مبتلا و محکوم و ذلیل و خوار و زار مانده ایم.
- ابوالفضل عزیز!. اندیشیدن در باره مسائل اجتماعی و باهمزیستی به این منوط است که از موضوعات اندیشیدن، آگاهی درخور به چنگ آورد و سپس در باره امکانها و ایجاد شرایط ملزوم و طرح برنامه هایی همّت کرد که در کوتاه مدت و بلند مدّت، بتوان آنها را گاماس گاماس اجرا کرد. لازمه تفکّر نیز، استقلال اندیشیدن با مغز خود و تکیه به تجربیات فردی و جمعی و سنجشگری ابتکارات و اقدامات جوامع دیگر در رویاروی با مسائل مشابه است. در باره اینکه چرا و چطور شد که ما همچنان در ذلالتهای قرن به قرن، میخکوب مانده ایم و میلیمیتری از عصر «مظفرالدّین شاه رینو» تا امروز نتوانسته ایم جابجا شویم، میتوان خروارها خروار حرفهای صد من یه غاز نوشت و میلیونها ساعت، ورّاجیهای منبری کرد.
- امّا یافتن گرهگاه معضلات و اقدام برای کاری کارستان کردن به بینشی عمیق و ظریف و تند و تیز و کارگذار محتاج است که متاسفانه با توجّه به وضعیّتی که کنشگران و تحصیل کردگان معاصر دارند و روز به روز میزان فهم و شعور و آگاهی و تجربه خود را هوار میزنند در شبکه های مختلف، باید عرض کنم که امیدی به اینکه بتوان در کوتاه مدّت، دوره مثلا «فروغی و داور» را باززایی کرد، سخت دشوار است. هنوز وقتی که به موضعگیریها و ادّعاها و حرفهای کنشگران و تحصیل کردگان تاق و جفت در سراسر دنیای ایرانیان نگاهی سطحی میکنی، بغض سنگینی گلویت را میفشارد و از خودت میپرسی تا کی باید همچون شتر عصّار خانه به گرد فلاکتهای جامعه خود چرخید و چرخید؟. تا کی؟. .. مثلا یه نگاهی به دو سه تا مطلب پایینتر از مطلب خودت بینداز. دو مطلب وجود دارد: یکی از «آقای سیامک ستوده و یکی از آقای بهزاد کریمی» همینطور دیگرانی در این سایت و سایتهای بس بسیار وسیع در دنیای اینترنت. سر تا پای این دو مطلب را که زیر ذرّه بین بگذاری، شاید یک الی دو خط آنها به درد «تحقیق» بخورد. بقیه اش را باید به سطل کاغذ باطله ها بیندازی. از همین جا قیاس بگیر و برو تا عصر «مظفرالدّین شاه رینو». و بکوش که رمز و راز دوام فلاکتها و خوار و زاریهای وطنی را در دامنه هایی جستجو کنی که هیچکس تا امروز نگاهی سطحی نیز به آنها نینداخته است؛ چه رسد به اینکه بایستد و عمیق و سر تق و با مقاومت و پشتکار به کند و کاو بپردازد.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

پ., 30.11.2023 - 09:54 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.