رفتن به محتوای اصلی

«جنبش باب» و «بهائیّت» به شدیدترین فرم ممکن، سرکوب و لت و پار شد
30.11.2023 - 17:19

اسلام سیاسی!؟/ آرمین لنگرودی

دینی که سیاست نیست؛ بلکه سیّاسیگریست

دروووود بر آرمین عزیز!
تحشیه ای مختصر بر تایید و تصدیق نظراتت.
مسئله اسلام سیاسی، قدمتش از لحظه خاستگاهش تا امروز به کنه آیات قرآنی و سیره محمّد و ائمه و خلفا و یسل کشان رنگارنگ اسلامیّت آمیخته و تنیده است؛ بویژه تشیّع. اینکه «مدرّس» گفته است: «دیانت ما، عین سیاست ماست و سیاست ما، عین دیانت ما»، حرف بی ربطی نزده است؛ بلکه خیلی موجز و دقیق، ماهیّت اسلامیّت را عبارتبندی تکلیفی- وظیفه ای کرده است برای کنشها و واکنشهای مومنین و شمشیر کشان اسلامیّت. در بطن اسلامیّت نمیتوان هیچ رفرمی را ایجاد کرد؛ زیرا «نصّ الهی»، حقیقت محض به شمار میآید. در نتیجه، هر گونه دخالتی و لم و بمّی در نصّ الهی به معنای «بدعت» قلمداد میشود که مستوجب مکافات است. به همین دلیل است که علماء اسلامیّت معتقدند که قرآن را فقط میتوان «تفسیر» کرد و تا جایی که من اطّلاع دارم و خودم تفاسیر خرواری را در اختیار دارم، تا امروز فقط آیات قرآنی تفسیر شده اند؛ نه اینکه «بررسی و سنجشگری».
بالطّبع و به دنبال مشقنویسیهای تخیّلاتی «مفسّران شیعه و سنی»، رجز بافیهای ارباب مدّعی «نو اندیشی دینی» که نه «نو» را میشناسند، نه «اندیشیدن» را میشناسند، نه حتّا «دین» را میشناسند، محصول دندانگیری پیدا نخواهی کرد، سوای تکرار هزار بار گفته و جویده و نشخوار شده تفسیرات خرواری. اسلامیّت را نمیتوان با منطق و استدلال، تلطیف کرد یا به مومنان و پدافنگران اسلامیّت تفهیم کرد که اسلامیّت، اعتقاداتیست فقط مختص «چهار دیواری شخصی» و بیرون از چهار دیواری شخصی در مناسبات  اجتماعی و کشوری به «شعور و دانش و تخصّص مومنان» نیاز است؛ نه به حقیقتهای خانگی آنها.
اسلامیّت نوع شیعی را تنها جنبشی که به ابطال و نسخ آن، دلاوریها نشان داد؛ ولی به شدیدترین فرم ممکن، سرکوب و لت و پار شد و همچنان سرکوب میشود، «جنبش باب» بود و به دنبالش «بهائیّت». در تمام بگو مگوهایی که تا امروز، مدّعیان «اصلاحات و نو اندیشی دینی» بر قلم نوشته اند و بر زبان رانده اند، نمیتوان یک کلمه پیدا کرد که موضعی شفّاف را در باره محتویّات قرآنی از خود بروز داده باشند؛ بویژه آمریّت «اقتلو! اقتلو! و قتل و مشتقاتش در قرآن». این طیف که «بی صداقتی و بی وجدانی علمی» از صفات بارز آنهاست، هیچگاه تا کنون در برابر اینهمه جنایتها و خونریزیها و غارتگریها و تجاوزات و ستمها و بیدادگریهایی که به نام «اسلامیّت» در تاریخ ایران و جهان و به خصوص با سلطه گری ولایت فقاهتی تا امروز در ایران اجرا شده و همچنان با شتاب سر سام آور در حال اجرا شدن هستند، یک کلمه نگفته اند و ننوشته اند و موضعی شفّاف و اعتراضی و گویا نگرفته اند. همش به میخ و به نعل زده و طفره رفته اند و برای توجیه تراشیهای بی شرمانه تقلّا کرده اند.
در پسزمینه تمام اینهمه کشمکش و خونریزی و شیّادی فقط یک چیز نهفته است؛ آنهم سائقه «قدرتپرستی و امتیازخواهی نجومی» بدون تقبّل هیچگونه مسئولیّتی در قبال گفتارها و رفتارها و اعمال خود. مسئله نصّی بودن «آیات قرآنی» را که هر گونه تجدید نظر انتقادی یا سنجشگری کاربردهای اجرایی آنها در مسائل زندگی باهمستان انسانها با شدیدترین واکنشهای امتیازخواهان و مجتهدان و آخوندها و ملّایان و اسلامگرایان روبرو میشود، تنها میتوان به کمک جنبشهای گسستنی و سنجشی از دایره اسلامیّت واقعیّت پذیر کرد. هر چقدر انسانها در برابر اسلامیّت، بینشی و رفتاری سنجشی و منطقی داشته باشند و از هر چیزی که نشانه ای از اسلامیّت داشته باشد با آگاهی و بیداری بگسلند و فاصله بگیرند و به استقلال فکر و حضانت از کرامت انسانی خودشان همّت کنند، به همان میزان و بیشتر میتوان به بی تاثیر بودن و خنثا کردن اسلامیّت در تمام ابعاد اجتماعی و کشوری امیدوار بود.
کسانی که ادّعای حقیقت را میکنند، خطرناکترین دشمنان باهمستان انسانها هستند. نه تنها اسلامیّت، مدّعی مالکیّت حقیقت است؛ بلکه همزاد او که همانا ایدئولوژی مارکسیسم باشد، دقیقا ادّعای حقیقت محض را میکند و حتّا کسانی را که بخواهند در «نصّ آثار مارکس» که کپیه برداری و رونویسی از «متفکّران اقتصادی» هستند، تجدید نظری کنند به «رویزیونیسم/بدعتگرا» متّهم می شوند. مشکل ایرانیانی که در دامچاله های مذهبی و ایدئولوژیکی افتاده اند، مشکل علایق مذهبی و سرگردانی و ترس درونی و حبل المتینی برای نجات است از بهر یافتن معنا در باره  پاسخ به چرایی «بود» خودشان؛ زیرا از هنر جستجوگری و کاوش برای یافتن و آفریدن معنا در خصوص زندگی فردی خود ناتوانند و عقیم. تا زمانی که چنین انسانهایی در جامعه ایرانی بقا دارند و فعّالند، پروسه سنجشگری و روشن اندیشی در خصوص «حقایق ادّعایی» از مذهبی و دینی گرفته تا یدئولوژیکی و علم نما و امثالهم باید با تمام نیرو و امکاناتی که دارد به پیش برود؛ وگر نه درب فلاکتهای اجتماعی و کشوری همچنان تا زمانهای نامعلوم بر همین پاشنه بدبختیها خواهد چرخید.
دست مریزاد آرمین جان. ادامه بده به کاوشهایت.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

هزار و یکشب

عنوان مقاله
مورد خاص یک ادیب

اینجا وقت و فرصت شنیدن قصه های سالمندان شریف ولی فلک زده یک قرن پیش روستای شما و فرهنگ عقب افتاده ناشی از حکومت شاه و شیخ نیست،
چون ما در قرن 21 هستیم و شما از تکنیک غربی اینترنتی استفاده یا سوء استفاده میکنید.
در روستای ما هم همیشه از الاغی مثال می آوردند که 10 من کتاب بارش بود ولی رنج کل عالم بر گرده اش سوار شده بود.
-- فقط سئوال مهم و اساسی اینست که شما در کدام گوشه خراب شده ایران، تربیت شده اید و آموزش دیده اید ؛ که حتی از سطح میانگین مردم ایران، از آخوند حوزه ای توضیح المسائلی، از سلطنت طلب چاله میدانی و لس آنجلسی، از نظر بینش اجتماعی،و وجدان انسانی، عقب افتاده تر و کهن ذهن تر هستید ! ؟
--ولی حالا یک مورد جالب برای تحقیقات روانشناسی و اجتماعی و فرهنگ طبقاتی شده اید، تا یک مصاحبه اتوبیوگرافیک، میتواند مورد شما را، درس و تجربه ای برای نسل های آینده ایرانزمین، و شناخت عملکردهای جامعه قرون وسطایی آخوندی، در مغزشویی و تغییر شخصیت انسان مسخ شده و دوستداران ادبیات شعر زده و جامعه عرفان زده، بنماید.

ش., 02.12.2023 - 19:10 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
کل علی تک بیتی، شاعر آبادی ما

درووود!

در آبادی ما، یه انسان ساده و زحمتکشی وجود داشت که رعیّت بود. سواد خواندن و نوشتن نداشت. ولی خیلی دلباخته شعر و امثال بود. گویا در دوران جوانی که هنوز حافظه اش فرسوده نشده بود، در محفلی از زبان شخصی/قومی/خویشاوندی/ رعیتی/دکانداری یا فرد دیگری، تک بیت معروف «ملک الشّعرا بهار» را شنیده بوده و سخت عاشق و دلباخته این تک بیت شده بود. در نظر او، تمام عالم و آدم و دنیای ادبیات و علم و فلسفه و تاریخ و جامعه شناسی و روانشناسی و اقتصاد و سیاست و قانون و غیره و ذالک فقط در همین تک بیت خلاصه شده بود و حکم ازلی و ابدی برای سعادت ابناء بشر محسوب میشد. حتّا نمیدانست سراینده این تک بیت کیست. آنهم تک بیت: «برو کار میکن، مگو چیست کار؟ .... که سرمایه جاودانیست کار». بیچاره دلخسته و عاشق، هر کجا که میرفت و با هر کسی که روبرو میشد از پیر و جوان و زن و مرد، این تک بیت را  وظیفه خودش میدانست که حتما در حقّ آنها قرائت کند تا همه جا انیس لحظات تنهائی آنها باشد و مردم، آن را زیر لب زمزمه کنند، مبادا که اجنّه کاپیتالیستی آنها را اغوا کنند!.خاصیّت جادویی تک بیت همچون اظهر من الشّمس بر تار و پودش حکّاکی شده بود و هرگز بدیلی نداشت. آنهم با چه آب و تابی تک بیت را میخواند. طوری شده بود که مردم آبادی، اسمش را گذاشته بودند: «کل علی تک بیتی».

کم کم رندان آبادی از این موضوع برای خنده و مزاح استفاده کردند و هر کجا که مراسمی بود به طور جدّی از «کل علی» نیز دعوت میکردند که بیاید و از دیوان وزین شاعری اش، بیت بخواند. این بیچاره نیز از روی ساده لوحی و نوعدوستی و بشر دوستی ذاتی که داشت و سخت در فکر «رهنمود دادن» به جوانان و نوجوانان و پیران و میانسالان و نسوان بود از دعوتها استقبال میکرد و به مجالس میرفت و در خاتمه مجالس، تک بیت خودش را با صدائی غرّا و حُزنی اشک آور تکرار میکرد. کم کم کار، بیخ پیدا کرد و به جایی کشید که رندان آبادی برای رو کم کردن دیگرانی که اهل آبادیها و شهرهای اطراف بودند و دم از شاعران شهر و آبادی خود میزدند، بلافاصله میگفتند که آبادی ما نیز شاعری بسیار دلخسته و قویمایه با اشعاری پر از سوز و گداز و جگرخراش در باره دردهای زحمتکشان دارد. آنها میپرسیدند شاعر شهر شما دیگه کیه؟. اسمش چیست؟. رندان میگفتند: چطور اسم این شاعر بی همتا را که حافظ و سعدی و فردوسی و نظامی و مولوی و عطّار و حتّا نوسرایان خودشان را مرید و خاک پای او میدانند، نمیشناسید؟. پس شما چه اهل شعر و شاعری هستید که نام شاعر برجسته آبادی ما را با دیوان وزین (کاپیتال) و بسیار راهنماینده و آموزنده اش از بهر مبارزه طبقاتی و عدالت سوسیالیستی نمی شناسید؟. این شاعر عاشق زحمتکشان که داغ «اوین و قزل حصار و زندان قصر و زندان عادل آباد و بسیاری زندانهای» دیگر را بر تمام پیکرش خالکوبیده دارد و حتّا به دلیل عشق پر شور و حالش به «خانه دایی یوسف» گریخت که بهشت برین بود تا از «مجمع الجزایر گولاک» برای شیفتگان ترقی و مناسبات مدرن و مدرنیته و سکولاریته و لائیسیته ای حکایتهای فوق علمی کند. همان «کل علی تک بیتی» قهرمان که شکنجه ها شد و دربدریها کشید و تمام عمرش فقط «رکابدار و متعه» مومنان الهی بود و همچنان هست و افتخار این را دارد که هیجده سال تمام از خط امام پشتیبانی کرده است و همچنان با حرارت مافوق اتم، از وارثین امام امّت حمایت میکند و همچنین به مبارزان راه آزادی طبقه کارگر تعلیم داده است که خودشان را به سلاحهای سنگین مجهّز کنند تا در جنگ حقّ علیه باطل (حضور توده ایها و فدائیان اکثریت در جبهه های جنگ ایران و عراق)، و هچنین پیکارهای ترقی خواهان در جنگ غزه، دمار از روزگار اسرائیلیات صهیونیستی در بیاورند تا مراتب ظهور حضرت مهدی «عج» (حکومت سکولار، لائیک، دمکرات، لیبرال، سوسیال دمکرات، سوسیال-لیبرال) را فراهم کند. همان کل علی تک بیتی که اکنون از دیکتاتوری ملاتاریا خسته شده است و میگوید بسه دیگه بایا! اینهمه به نام مستضعفان چاپیدید این ملتا. بسه تونه!. من هم ناسلامتی اپوزیسیونیم یعنی! یه بارم من کول ملت بشم و به نام پرولتاریای زحمتکش، لفت و لیسهای پرولتری کنم. هر چی باشه، اینقدر مبارزه کردم و داغها به دل و تن دارم که نگو و نپرس! . همان کل علی تک بیتی که بر آنست دیکتاتوری پرولتاریا را برقرار کند و دوام و استمرار حکومت عدالت سوسیالیستی – کمونیستی را برای شنیدن تنها تک بیت حقیقت زندگی به انسانها اماله کند و با گماشتن گشتهای ارشاد و حجاب بانهای مومن تا قیام قیامت، ایرانیان را ارشاد طبقاتی کند. همان کل علی مبارز نستوهی که رایحه تک بیت اش، عالم و آدم را مسخّر کرده تا در راه مبارزه با امپریالیسم جهانخوار جهانی به سرکردگی امپریالیسم امریکا و دست نشاندگانش،- شیخ و شاه- شبانه روز تا همین الان در تمام شبکه های اجتماعی و مطبوعات و رادیو تلویزیونها مدام با بلندگو و ترومپت و ساز و دهل فریاد می زند تا باد هوا را آسیاب کند و دونکیشوت وار با واقعیّتهای زندگی نبرد قهر آمیز را پیش ببرد. همان کل علی تک بیتی که .........
++++++++++++++++++++++
من وقتی که دُرافشانیهای اشخاص مجهول الهویه را مرور میکنم که میخواهند از پشت پرده و در عالم هپروت برای مردم ایران تعیین کنند که چه چیزی «شرّ» است و چه چیزی «خیر» است و مدام در کارخانه شعارگویی و شعارپراکنی و شعارعبادی و شعارنویسی و شعارسرودی و شعارزنی و شعارخوانیهای حزبی/سازمانی/فرقه ای/تشکیلاتی و امثالهم سفت و سخت مشغول کارهای عمیق فکری و فلسفی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی؛ آنهم در دیگ مذاب تشیّع و ایدئولوژی هستند و با نبوغشان، اعجاب غربیان بیگانه را برمی انگیزند، بی اختیار یاد «کل علی تک بیتی» می افتم و از خنده روده بر میشم و بر سادگیها و معصومیتهای بلاهت آمیز بعضی از انسانها تاسف میخورم که هیچوقت نیاموختند یک جمله ای؛ ولو ته ته ته ته گویی باشد در زبان و لغات فردی خود بنویسند تا بتوان رنگ و بو و هویّت آنها را به حیث انسانی شناخت که حدّاقل اگر هیچ خاصیّتی ندارند، دست کم می توانند به زبان خودشان تتتته پتتتتته کنند. حیف نون و آب مفت!.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان

ش., 02.12.2023 - 18:00 پیوند ثابت
روزبهان

--حاکمان و سازمانهای امنیتی و استثمارگران، در جوامع عقب افتاده ، روشنفکران و قلم بدستان مزدور و یا بی مواحب را ، تشویق یا وادرا میکنند ،که بی خط باشند، ضد ایدئولوژی بنویسند، بی خیال باشند، ومردم را با حرفها و موضوعات بی ربط، سرگرم کنند. کباب خود را گاز بزنند، به نیروهای مترقی حمله کنند و ایراد بگیرند و تخم یاس و ناامیدی برای تغییر پجش کنند.
--از نظر اجتماعی، همیشه گروهی از اهل قلم بدلیل وابستکی به قشر و طبقه روبزوال و منحط،یا بدلیل اگو ایسم و فرد گرایی حیوانی، چون به پوچی و نیهلیسم میرسند، تبلیغ بی خطی و غیرایدئولوژیک بودن، اشاعه افکار شبه عرفانی، میکنند ، تا خود را به کوچه علی چپ بزنند ، و شاه و شیخ بتوانند مردم را بچاپند و فرهنگ ارتجاعی ضد انسانی خود را میان مردم جا بیندازند.
--کسیکه مدعی خنثی بودن و منفعل بودن و بی طرف بودن است، میتوانست در همان جامعه حفقان زده تباری اش بماند، چرا به اپوزیسیون می پیوندد و در سایت های اپوزیسیون سوء استفاده میکند یا احتمالا، جا و حق یک پناهنده واقعی را میگیرد!؟
--در جوامع غرب ،که این اهل قلم بیطرف و خنثی و منفعل، از آزادی هایش سوء استفاده میکند و علیه اش مینویسد، از نظر اختناعی و تاریخی، اغلب مراحل: دمکراسی، حقوق بشر، روشنگری، هومانیسم، سکولاریسم، لائیک گرایی، خدمات سوسیال و اجتماعی،.... را گذرانده اند تا به این مرحله میزبانی از این فرد ادیب؛ولی بی خیال و بی خط و منفعل برسند.
-- پس ژورنالیست و ادیب و روشنفکر نمی تواند منفعل و بی خط باشد، وگرنه او یک پارازیت و انگل جامعه ، و خائن به ارزشهای اخلاقی انسانی و حقیقت دوستی است.

ش., 02.12.2023 - 08:49 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
صفحه گرامافون

دروووود!

مختصر و گذرا.

بزرگترین فلاکتهای جوامع و نکبتهای خفّت آور از دامنه کسانی برخاست که خود را «قیّم و پیشتاز و پیشاهنگ و مترقی و طراز نو و عالم و مجتهد و همه دان و جنّت شناس و خالقین بهشت برین بر روی کره زمین و خزعبلات مشابه» میدانستند و «مردم و ملّت را عقب مانده و جاهل و نادان و بیسواد و بی فرهنگ». اینگونه آژیتاتورهای به شدّت قدرتپرست و عقده ای به آنچنان توهّم و بلاهت ذاتی مبتلا بودند و همچنان هستند که دست کمی از «مریض خیالی مولیر» ندارند.

بسیاری از جوامع بشری را آنانی به خاک سیاه خفتّهای قرن به قرن و دهه به دهه نشاندند که ادّعای پر طمطراق تشخیص دادن «خیر را از شرّ»، «صراط صحیح را از بی راهه»، «پیشرفت را از عقب ماندگی» و امثال این شعارهای بی مغز و پایه را  جزو اصول و مرام و مسلک و رفتار و گفتارخودشان میدانستند و همچنان میدانند و شبانه روز با تمام انرژی و امکاناتی که داشتند و هنوزم دارند، به دنبال واقعیّت پذیری تلقینات بیمارگونه خود، سگدوها میزنند. نتیجه اینهمه حماقتهای ذاتی را که مدام پرچم علم و ترقی و مدرن و مدرنیته را بر پیشانی خودش آویخته دارند، تاریخ قرن بیستم به محک زد: شوروی کمونیستی، آلبانی، کوبا، آلمان شرقی سابق و جمهوری اسلامی ایران و جمهوری اسلامی طالبان.

همچنان تاکید میکنم که در خانه اگر تنابنده ای هست، یک حرف بس است.

شاد زیید و خوش زیید!

فرامرز حیدریان

ش., 02.12.2023 - 07:18 پیوند ثابت
روزبهان

عنوان مقاله
سبک ادبیات قاجاری

کسیکه با نوشته های .... و گزافه گویی و زیاده نویسی ملال آور، مفاهیم و لغات اجتماعی را به بهانه؛ چپ بودن آنان تمسخر کند ،
نشان میدهد حتی از آخوند مرتجع و ساواکی های پیشین، بیسواد تر و فالانژتر است و سر دشمنی با اپوزیسیون و باهرگونه تحول و تغییر در جامعه دارد.
کسیکه مدعی است در کتابخانه های اروپایی گاهی اطراق میکرده و بیتوته می نموده، ولی واژههای جا افتاده در زبان فارسی مانند: سکولاریسم و اسکولاستیک و دمکراسی و فدرالیسم و مبارزه طبقاتی، و هومانیسم، و اخلاقگرایی و پوپولیسم، و ..... را ، واژههای چریکی و توده ای بنامد، معلوم است در قرون وسطای ارتجاع دینی ایرانی مشغول بوده،
و مانند اسیر غار افلاتون حالا وارد دنیای نورانی گردیده و برای حفظ افکار و قلم زنی های فسیل شده اش، دشمن دیگران گردیده.
ایکاش میگفت در ایران آخوندی با این قلم زدن نخبه ادبی و با این دشمنی با چپ و ملی و روشنفکر و افراد اپوزیسیون ، و با این تاکتیک و استراتژی بی خطی و غیرایدئولوژیک و همه سر حریف، چه کاره بوده و حالا همچون دنکیشوت میخواهد با صد سال مبارزات فکری اجتماعی سیاسی ایرانی بجنگد!؟
توکلی 2 بار این پرسش را سانسور کرده . ..............
با این توانایی ادبی شاید در بخش ممیزی و یا مشاوره ویا آموزش در جمهوری اسلامی انجام وظیفه میکرده؟ !
حتی خود آخوندها هم به اندازه ایشان، روشنفکر ستیز و چپ ستیز و دگراندیش ستیز و سیاسی ستیز و مردم ستیز نیستن !
مصاحبه های پرویز ثابتی را دیدید که وی گاهی از چه لغات مدرن اجتماعی غربی و با چپ استفاده میکند!؟
به این دلیل، این مدعی نبوغ ادبی؛ با این مواضع اجتماعی سیاسی فرهنگی انسانی اش، از آخوند و از ساواکی های پیشین ،و از فرقان و بهاءالله ، عقب افتاده تر

است و به بهانه عتیقه و اونیک و منحصر بفرد بودنش، کل اندیشه،فرهنگ، زبان، و دست آوردهای انسان مدرن و متجدد را ،مسخره میکند، یا به آنان انگ میزند، یا مورد توهین قرار میدهد!
در جامعه دیکتاتوری، طبقاتی، و ناعادلانه، ادعای بی خطی و غیر ایذئولوژیک کردن و غیر اجتماعی بودن، و افتخار بی خیالی، همردیف است با در کنار دشمن مردم قرار گرفتن؛ مخصوصا وقتی یک قلم بدست نخبه ادبی انشایی، علیه اپوزیسیون و علیه روشنفکران مبارز، دست به تهمت و افترا و دروغ و جعل تاریخ، بزند.
جمعه, 01.12.2023 - 19:23 پیوند ثابت
محسن کردی

عنوان مقاله
شرلوک هولمز وارد میشود!

 هوم... ادامه در بخش نظر

نمیدانم کامنت گذار کامنت «لابی گری توکلی» کیست..  اما میگن چوب را که برداری گربه دزده حساب کار میاد دستش.. ! 

من بارها از کیانوش خواسته ام که افرادی مثل لاچین یا سایر لوده ها را بلاک کند اما کیانوش آنرا خلاف آزادی بیان میدانست درحالیکه آزادی بیان با آزادی لودگی و مسخره کردن تفاوت دارد. اما نکته جالبی را امروز کشف کردم.... از میان بحثی که بین کامنت گذار و کیانوش در گرفت که نوشت «محسن کردی هم در کمنتی مدعی شد که توکلی به او گفته هویت واقعی اسامی مستعار را میشناسد ! ... و  ... جمله کیانوش که نوشت «جهت اطلاع دوستان :۱-  من نام مستعار کامنت گذاران را به هیج بنی بشری نگفته ام ». 

وقتی کیانوش مینویسد من نام مستعار کامنت گذاران را  

  من هرگز مدعی نشدم که کیانوش به من گفته هویت واقعی اسامی مستعار را می شناسد. اما از مقاومت کیانوش در برابر بلاک کردن لوده ها مشکوک شده بودم که ممکن است که آنها را بشناسد و روی حساب رفاقت سابق در چریک ها یا شاید هم از راهی دیگر ملاحظه حال او و یکی دوتا لوده دیگر را می کند. . از این دو کامنت من متوجه شدم که کیانوش همه این مدت میدانسته این کامنت گذاران  لوده و فحاش چه کسانی هستند و بازهم اجازه داده که آنها پشت نام مستعار پنهان شوند و بازهم به این روش ناجوانمردانه شان ادامه دهند و جو ایران گلوبال در این سالها متشنج باشد. واقعا جای تاسف دارد. و چقدر آدم باید وقیح باشد که پشت نام مستعار پنهان شده باشد و حمله کرده باشد و هنوز دو قورت و نیمش هم باقی باشد. کسی که جرات ندارد با چهره واقعی اش نظرش را بگوید موجود قابل ترحمی است.
از نگاه شرلوک هولمز: اگر محسن کردی از کیانوش شنیده بود که کامنت گذاران لوده و فحاش چه کسانی هستند در کامنت های قبلی نمی نوشت که : تمام کسانی که لاچین جا.. را می شناسد اما به او تذکر نمیدهد مثل او جا.. هستند. »اگر کیانوش هویت این افرا را بمن گفته بود مسلما آن جمله را در مورد کسانی که لاچین را می شناسند بکار نمی بردم و ملاحظه کیانوش را میکردم.
و آخر این که اهالی اروپا میگویند کامنت. اهالی آمریکا یا افغانستان میگویند کمنت! پیدا کنید پرتقال فروش را!
شما «کمنت» گذاران چیزی برای یاد دادن به دیگران ندارید. نوشته های تان تهوع آور است و مشکلی را حل نمی کنید. شماها یا مزدور جمهوری اسلامی هستید، یا مشتی عقده ای که با فارس زبان ها مشکل دارید.. در هر صورت.. هیچ استقبالی از شماها در اینجا نشده و مثل گداها اینجا التماس توجه می کنید. بسیار ترحم برانگیز هستید.
جمعه, 01.12.2023 - 19:02 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
اینهمانی خویشتن با عقاید آکبندی

درووود!

موجز و مختصر.

این مطلب به هیچ وجه، پاسخ به مجهولی به نام لاچین و امثال او نیست؛ بلکه توضیح مسئله ایست که هر کسی باید بداند؛ چنانچه ادّعاهای خاصی دارد. فرض کنید یک نفر میآید و در باره موضوعی، مطلبی را مینویسد و منتشر میکند یا در باره شخصی/نویسنده ای/گروهی/حزبی/سازمانی، انتقادی را عبارتبندی و منتشر میکند. کسانی که – به هر دلیلی میخواهد باشد – مخالف سر سخت دیدگاههای نویسنده هستند، باید اگر ریگی به کفششان نیست و دلباخته و شیفته و مطیع و مقهور و ذلیل مبانی مذهبی/ایدئولوژیی/ فرقه ای /گروهی/سازمانی/حزبی نیستند و نسبت به نویسنده نیز  دشمنی ندارند، - اگر نخواهم بگویم، خاصم کینه توز او نباشند- آنگاه اگر به اندازه یک الف بچّه کودکستانی شعور داشته باشند، باید فقط به سنجشگری دیدگاههای نویسنده با دلایل متّقن و مستدل همّت کنند؛ نه اینکه از موضع عقیدتی با ردیف کردن  پرت و پلاهایی که صنّار سی شاهی ارزش ندارند و راه به هیچ دهکوره متروکه ای نیز نمیبرند و تکرار آنها بیش از نیم قرن است، ایران و مردمش را به ذلالت و نکبت محکوم کرده است، وقت گرانبهای خوانندگان و نویسنده مطلب را غارت کنند.

بنابر این، استدلال در برابر استدلال بر شالوده منطق خویشاندیشی؛ نه بر پایه اعتقادات آکبند عقیدتی/مذهبی/ایدئولوژیکی. یعنی اینکه شخص مخالف نظرات نویسنده باید به زبان خودش حرف بزند و به استدلالهای فردی بر حسب تجربیات و کنکاویکها و مطالعات و منطق سنجشگری اتّکا کند و نشان دهد که منظور نویسنده را در درجه اول فهمیده است، بعد در صدد پاسخ بر آید و نباید از روی بخار معده حرف بزند و هیاهوهای چاله میدونی راه بیندازد. کسی که فاقد چنین فروزه های خویشاندیشی و انتقادی دانشورزانه است و فقط به دلیل اینکه خودش را با اعتقاداتش و مبانی ایدئولوژی و اصول سازمانی و حزبی، اینهمانی هویتی داده و سنجش اعتقاداتش را به معنای «توهین به خودش» قلمداد میکند، بر احوال چنان انسانی فقط باید گریست؛ زیرا نیاموخته است که بر پاهای استقلال فکر خودش بایستد و در مقام جوینده و پرسنده به ریشه یابی مسائلی که به آنها علاقمند است، رو بیاورد.
در خانه اگر تنابنده ای هست، یک حرف بس است.
شاد و خوش باشید.
فرامرز حیدریان
جمعه, 01.12.2023 - 12:44 پیوند ثابت
کیانوش توکلی

جهت اطلاع دوستان :۱-  من نام مستعار کامنت گذاران را به هیج بنی بشری نگفته ام  . هر کسی که   چنین ادعایی کند؛ قطعا یک دروغگوست ۲- اگر می خواهید به اشخاص حقیقی حمله کنید ؛ .خودتان هم باید حقیقی باشید۳- اشخاص حقیقی هم اگر  بخواهند  به دیگران فحاشی کنند ، آکانت  شان به مدت یک ماه بسته خواهد ماند

جمعه, 01.12.2023 - 10:50 پیوند ثابت
محسن به لاچین

عنوان مقاله
لابی گری توکلی

جناب لاچین. اعتراض شما به درج توهین های محسن کردی در کمنت ها به حق است.
اینجا در این مقاله هم توکلی دهها توهین فرامرز حیدریان به کمنت گذار دیگر را منتشر کرده ولی کمنت طرف دیگر را نقطه چین نموده.
پاداش توکلی : تمام توهین های فرامرز حیدریان سهم و حق، وخطاب بسوی توکلی است ،که تبعیض قائل میشود و خود را به کوچه علی چپ میزند، و لات بازی یک دیوانه را مننتشر میکند! و بهانه اش اینست که؛ اسامی را مانند آخوندها ارزش گذاری میکند.
محسن کردی هم در کمنتی مدعی شد که توکلی به او گفته هویت واقعی اسامی مستعار را میشناسد ! این ضدراز داری توکلی نیز کاری کثیف است و احتمالا در غرب میتواند پیگرد قانونی داشته باشد ؛ مانند پزشک و پلیس و وکیل و ژورنالیست و مسئول سایت، که حق ندارند برای دشمن جاسوسی کنند، و اطلاعات موکل و مراجعین و افراد را به طرف مقابل بدهند.
منظور : از توکلی خواسته میشود که توهین های فرامرز حیدریان را نقطه چین کند یا کلمات نقطه چین شده کمنت گذار دیگر را هم منتشر نماید !
این رفیق بازی های توکلی از آغاز در این سایت وجود داشته، که کاری غیراخلاقی، فساد و بی عدالتی است.

جمعه, 01.12.2023 - 09:38 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
تحوّلات درونی و بازتاب آن در اجتماع

درووود بر آقای همایون گرامی!

مختصر و اشاره وار.

سپاسگزارم از توجّه شما. مسئله اهمیّت دادن به نقش جنبشهای دینی و مذهبی در جوامعی که دین رسمی، حاکم و جبّار است، یکی از کلیدی ترین و مهمترین مسائلیست که به روند تعادل جامعه از غرق شدن در مناسبات خفقان آور پیشگیری میکنند. حضراتی که شبانه روز در هر کوی برزنی دم از «سکولار» میزنند، تصورّ میکنند با گنجاندن مثلا ماده ای در قانون اساسی به نام «جدایی دین از حکومت»، یک شبه به همان شرایط و اوضاعی خواهند رسید که جوامع باختری رسیده اند. خبر ندارند که مسئله جدایی دین از حکومت، محصول قرنها قرن مبارزه و کشمکشهای خونین هم در عرصه رویدادها و قیامها و خیزشها و گلاویزیهای مردم اجتماع و هم در عرصه همآوردیهای فکری از طرف متفکّران و تئولوژها و عارفان و تکروان و هنرمندان و شاعران و نویسندگان بوده است. اینهمه چارتها و منشورها و لوایحی که زاییده پیکارهای اجتماعی و فکری در جوامع اروپایی تحریر و  ثبت و منتشر شده اند، نشانه ای از گسستهایی هستند که در دامنه سیطره بلامنازه اصحاب کلیسا و مسیحیّت اتّفاق افتاده اند و سپس در قوانینی مشخّص، عبارتبندی شده اند. حضراتی که در جامعه ایرانی تا امروز در تمام عمرشان حتّا کتابی مقدماتی را در باره پیشزمینه ها و پسزمینه ها و تاریخ رویدادها و تحوّلات رنگارنگ جوامع اروپایی مطالعه نکرده و محتویّات آن را نگواریده اند، می آیند همه جا بلندگو به دست میگیرند و فقط اصطلاحاتی را هوار میکشند و قطار قطار ردیف میکنند بدون آنکه معنا و مفهوم آنها را فهمیده و گواریده باشند.

اگر فقط بخواهیم تاریخ رویدادهای جامعه ایرانی را از کهنترین ایّام تا همین امروز در نظر بگیریم، تمام جنبشهای دینی و مذهبی و ایدئولوژیکی، تلاشهایی بوده اند برای گسستن از دین رسمی و جبّار حاکم بر مناسبات اجتماعی و کشوری. حتّا ایدئولوزی مارکسیسم که خودش نوعی دین است و بر خلاف ژاژگوییها و ادّعاهای بی مغز و پایه معتقدانش، سر سوزنی با «دانشورزی و پژوهشگری»، سنخیّت ندارد، خودش نشانگر پروسه گسستن از اسلامیّت و پیوستن به دینی دیگر بوده است. حضرات جاهل از مسائل تاریخ و فرهنگ و اجتماع، امّا مدعّی همه چیز دانی خبر ندارند که بدون تحوّلاتی که در مغز و روان و بینش انسانها اتّفاق نیفتد، محال است حرکتی مساعد و ثمر بخش در مناسبات اجتماعی و کشوری ایجاد شود؛ طوری که در قانون اساسی و امور حقوقی بتوان محصول تحوّلات را عبارتبندی موجز و گویا کرد.
تا امروز، اکثریّت قریب به اتّفاق کسانی که به مطالعه و مثلا بررسی تاریخ ایران اقدام کرده اند، فقط خواسته اند که هر چیزی را از چارچوب عقیده و ایدئولوژی و مرام و مسلک و علایق شخصی، برداشت و تعبیر و تفسیر کنند. بدون آنکه به ماهیّت و نقش و علّت رویدادها و حوادث، سر سوزن التفاتی داشته باشند و مسائل تاریخ ایران را بدانسان که پدیدار شده اند در تقابل با قدرتهای حاکم و مناسبات سیطره ای بر جامعه در زیر ذرّه بین سنجشگری گرفته باشند.
با تاکید و انگشت گذاشتن بر جنبشهای اجتماعی که در صدد گسستن از سیطره هولناک اسلامیّت و طیف اخانید تا امروز در جامعه ایرانی اتّفاق افتاده اند، میتوان به روند فروپاشی و بی اعتبار کردن و ساقط و خنثا شدن اسلامیّت و نقش مخرّب اسلامیون از آخوند و ملّا گرفته تا روتوشگران فکل کراواتی اش شتاب بهره آور داد.
وقتی تاریخ اسلامیّت را مطالعه عمیق بکنیم، دقیقا میتوان ظهور و افول و سرکوب خونین تمام فرقه ها و نحله ها و گرایشها را در تقابل رسمیّت جبری و حکومتی اسلامیّت به آسانی تمییز و تشخیص داد. اگر آنهمه جانفشانیها و مبارزات و گسستنهای فرقه ای وجود نمیداشت، محال بود جامعه ایرانی بتواند تا امروز دوام آورد. به همین دلیل تاکید مبرم من بر توجّه عمیق به جنبشهای گسستنی در تاریخ ایران، بسیار اهمیّت دارد. اینکه محتویات عقیدتی جنبشها از چه چیزهایی حکایت میکنند، بحث ثانویست و جوینده خویشاندیش نباید فقط در باره مبانی عقیدتی جنبشهای گسستنی اظهار لحیه کند و مهر باطل بر آنها بکوبد؛ بلکه دقیقا باید شعور تمییز و تشخیص داشته باشد و در باره «کیفیّت جنبش و نقش تاثیر گذار آن» در پروسه تلاش برای «آزادی و صیانت کرامت بشری» به سوی بهبود و مساعد کردن مناسبات اجتماعی و کشوری همّت کند. در باره محتویات عقیدتی نحله ها و گرایشها و فرقه ها میتوان مدام بحث و سنجشگری کرد. بنابر این انسانی که اهل اندیشیدن و پرسشگری و تشنه شناخت باشد، در رویکرد خود به مسائل میهنی و کشوری باید ششدانگ حواسش به اصل و مایه و نقش جنبشها باشد، نه فقط ظواهر و عقایدی که همچون لباس بر تن جنبش آویخته اند.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
جمعه, 01.12.2023 - 08:01 پیوند ثابت
همایون

عنوان مقاله
جنبش باب

هرچند جنبش باب ریش در اسلام و خواهان رفرم آنست، اما خود این جنبش گویای دلیری آزاد اندیشی آن روشندلان دوران خود است. نمونه آن را میشود در آلمان قرن شانزده با مارتین لوتر دید. به گمان من اگر آقای حیدریان از بابیت سخن میگوید انگیزه او بیشتر روشن کردن وباز کردن گره این جنبش در جامعه ایران است و این خود نشانه پویش تفکر ایرانی باوجود خشگ اندیشی و سنتگرایی شیعه میباشد.
برای درک بیشتر این جنبش میتوان دو جلد کتاب (رگ تاک ) از دلارام مشهوری را خواند تا پی بره شود که ایرانیان نیز برای عبور از خشگه مذهبی، درست مانند روشن اندیشان اروپایی بی آرام بوده اند.
من از آقای حیدریان بخاطر زیبانگاری واژگان فارسی و تلنگرهایش به (مخ) سپاس فراوان دارم و امیدوارم که بیشتر و بیشتر در این راه بکوشد.

پ., 30.11.2023 - 21:43 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
گندیده مغزان هوچیگر

درووود بر حیدر بابای جعلی!

موجز و مختصر.

این صحبتهایی که میکنم، همانطور که قبلا نیز تذکر دادم، خطاب به شمای نوعی نیست که هنوز متوهم هستید و در عهد دقیانوسی چریک بازی با نامهای مستعار و چرتگویی پنهان میکنید و به اندازه یه پشه، شهامت ندارید به نام خودت و به زبان خودت حرف بزنی. هنوز خیال میکنید، دنیای دیجیتالی، عصر کوه و جنگل است و سر خودتان را همچون کبک، زیر برف کرده اید با این توهم که هیچکس شما را نمیبینه. دوران این بچّه بازیها، دهه هاست که سپری شده اند. آنکه خودش را پنهان میکنه، هیچ شخصیّتی نداره. انگلیست که از کمبود شخصیّت و عقده خوارخویشتنی به شدّت در عذابه و دنبال هویتهای جعلیست. بگذریم.

این سخنان من، برای آنانیست که هوشیارند و بیدار و میفهمند که چگونه در باره گفتارهای دیگران اول باید اندیشید، بعد به سخن درآمد.
- شما که ماشا الله، ماشالله آثار «فویر باخ و اسپینوزا» را فوت آبید و به مرحله «سکولاریستی و علم گرایی» رسیده اید. اگر یک ارزن فهم میداشتید و از بیوگرافی همون رسول پرولتاریا؛ یعنی «کارل هاینریش مارکس»، چیزی در ترجمه جات مزخرف و قاراشمیشی حزب توده و بقیه رفقای سازمانهای ایدولوژیگرا آموخته بودی، باید حدّاقل از خودت میپرسیدی که «چرا مارکس، وقتی به فرانسه تبعید شد، به تدریس آثار فویر باخ کوشید؛ نه حرفها و ادّعاهای بی مغز و پایه خودش؟.».
- ادب و تربیت خانوادگی و شعور فردی من، اجازه نمیدهد که بخواهم آنچه را که واقعا درخور وجودت است بر زبان بیاورم، زیرا مدام با بوق و دهل و ترومپت ایدئولوژیکی بر بام جهالت، خودت را رسوا میکنی. اگر در تمام عمرت، درکی از مسائل پیش پا افتاده داشتی، باید میفهمیدی که بدون صدها متفکّر و فیلسوفی که در دامنه های مسیحیّت اندیشیدند و جنبشهای دینی و مذهبی پی در پی که در بطن تاریخ مسیحیّت به وجود آمدند، محال ممکن بود که جوامع اروپایی به عصر مثلا «سکولار و علم گرایی» برسند. وقتی که من از «جنبش باب و بهائیّت» سخن میگویم، اگر به اندازه یک بچّه کودکستانی مغز و درک و فهم و شعور و آگاهی و دانش اکابری داشتی، باید میفهمیدی که «آرمین لنگرودی عزیز» و من بر کدام قلّه های فکری و سنجشگری ایستاده ایم و جنابعالی و امثال خودت در قعر کدام باتلاقهای ایدئولوژیکی و تفته شده در دیگ مذاب تشیّع، بیتوته ابدی کرده اید و شبانه روز چرتیات ایدئولوژیکی را فقط قرقره میکنید و از توهم مبارزه طبقاتی در قعر جهالت، لذّت میبرید.
- در خانه اگر تنابنده ای هست، یک حرف بس است.
- خوش باشی
- فرامرز حیدریان
پ., 30.11.2023 - 20:15 پیوند ثابت
حیدربابا

عنوان مقاله
رها از قرون وسطا

بهتر است بحث های سیاسی اپوزیسیون مبارز به بحث های مذهبی حیدری-نعمتی کشیده نشوند!
در درون ایران، اصلاحگرایان و ملی مذهبی ها و لیبرالهای گوناگون، اینکار را انجام میدهند.
در اروپا هم فویرباخ آلمانی 2 قرن پیش ،و اسپینوزای هلندی این وظیفه را 3 قرن پیش ، در رایطه با مسیحیت و یهودیت انجام دادند.
باب و بهائیت، چاهی مخوف تر از چاله شیعه ولایتی است.
بهتر است به سکولاریسم و علم گرایی پرداخته شود، چون 6 میلیون ایرانی فراری اگر دنبال فرقه بازی بودند توی همان خراب شده می ماندند.
شبه بحث های ضد فراماسیونی، و ضد بهایی،نباید حالا در پوششی دیگر ،آب زلال آزادی خواهی و دمکراسی را آلوده کنند.
................ در دایره پوچی و حرافی و سخنسرایی ها صوری و آبستراکت ،یک سرگرمی ملال آور،برای خود یافته که خلاف منافع مردم جامعه نیازمند است.
نه نیازی به شیعه بخاری است و نه به شیعه حوزوی قمی. پول مفت مملکت و استعداهای بیکران جوانان به اندازه کافی در درون ایران با این بحث های سوفسطایی و سفسطه گری سرگرم است.

پ., 30.11.2023 - 18:27 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.