رفتن به محتوای اصلی

یک کلیپ ویک دنیا سخن+ویدئو
02.02.2024 - 02:35

 

کدام نوشته می تواند .زیبا تر ،گویا تر ودقیق تر از این کلیپ کوتاه بیان گر حال وروز حکومت و انقلابی باشد! که روزی مردم با شاخه های گل به استقبال خمینی رفتند و او را بر دوش خود نشانده وحلوا حلوا کنان بر مسندش نشاندند!

صمیمانه دل برروحانیت و کسانی بستند که با شعار آزادی وعدالت می خواستند جامعه بی طبقه توحیدی بسازند." ام القرای اسلام" نفت را سر سفره مردم بیاورند.برای همه مسکن بسازند .

زمان لازم بود تا چهره واقعی این شیادان ،جانیان و بی مایه گان !که از روز نخست کمربه چپاول وغارت این سرزمین بسته بودند روشن شود.زمان افشاگر بزرگیست ونقاب از چهره می کشد و تصاویر پنهان شده درقالب های گوناگون راعریان می کند .

عریان می کند چهره های پنهان شده در زیرشعار های توخالی را که سال ها از دهان حکومتیان برای فریب وتحمیق مردم از منابرمساجد گرفته، تا کلاس های مدارس ،از رسانه های قلم به مزد تا صدا و سیمای شرم آور که بدرستی سیمای این حاکمیت قرون وسطائیست تکرار می شود.

زمان لازم بود!تا ملت نانجیبی ،بیشرمی وشیطان پنهان شده در وجود فرد فرد این حکومتیان که نان از سفره مردم می دزدند وخون زیباترین فرزندان این آب وخاک را بی شرمانه بر زمین می ریزند دریابند.

شاید در تاریخ کشور ها هرگز چنین رویگردانی وسیع مردمی از دستگاه دینی صورت نگرفته باشد.حکومت پهلوی با تمام تلاشی که همین جماعت آخوندبرای بی آب گردنشان می کرد .هرگز این همه منفور ومورد لعن قرار نگرفتند .

با وجودیکه حکومت پهلوی رو به تجدد مدرن شدن داشت .که هیچ سنخیتی با مذهب نداشت .اماجامعه مذهبی بود با باور های ساده بسیاری از مردم. عیسی بدین خود بود وموسی بدین خود .حرمت به لباس روحانیون و حرمت به مراجع تقلید بین بسیاری از مردم رواج داشت.

اما انقلاب جامعه را دگرگون ساخت.طی این نیم قرن مردم روزانه با ترس ولرز از حکومت بدرستی فاصله گرفتند وقدم بقدم از مشروعیت آن کاستند! حرمت عبا را به لقایش بخشیدند !رسیدند به روزی که خمینی وحشت این چنین روزهائی را داشت.با شناختی که ازآخوند جماعت داشت وبیان می کرد .

حال کمتر کسی است که این حکومت را قبول داشته باشد و با نفرت بر آن ها نظر نکند .رسیده آن روزی که دستگاه دینی و حامیان جمع شده دور خامنه ای و اعوان وانصارش یک پاپاسی برای مردم ارزش ندارند.و مردم بحسابشان نمی آورند .

مردم هر جا به این جماعت بر می خورند روبر گردانده و از مقابلشان می گذرند .

بگذار حکومتیان هر میزان که می خواهندشلتاق کنند .از زبان خدا سخن بگویند .اما این بی محلی مردم در این فیلم کوتاه که یک جهان سخن دارد نشانه ای بزرگ است.

از نظر من گویا ترین برخورد ،بی توجهی ،ندیدن و محال نگذاشتن بر عمله حکومتی است که هنوز شیر فهم نگشته است که ملت سال هاست از آنان عبور کرده ، اگر چه امروز ساکت است .اما همین عبور توام با ندیدن آقایان گل بدست پای پلکان هواپیما و نگرفتن گل حتی یک نفر از صد فحش بد تر می باشد .نمادی از مشروعیت ومقبولیت نداشتن حکومت در بین مردم.

بیان گر رابطه مردم با حکومت و حکومتیان .چه لدت بخش است چند بار نگاه کردن این کلیپ کوتاه و دیدن کلافگی وسنگ روی یخ شدن آقایان نماینده دولت وحکومت .نمایشی تاثیر گذار از شیوه مبارزه مردم و آنچه که در جامعه می گذرد و هر لحظه حلقه خشم مردم دور گردن حکومت تنگتر . دمتان گرم - ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

زندانی دهه 60

از مقاله
"..... زمان لازم بود تا چهره واقعی این شیادان ،جانیان و بی مایه گان !که از روز نخست کمربه چپاول وغارت این سرزمین بسته بودند روشن شود....."
پشیمانی خمینی
https://www.youtube.com/watch?app=desktop&v=…
بر خلاف نظر ابوالفضل زمان زیادی لازم نبود تا ماهیت جنایتکاران حکومت مشخص شود. این عبارت فقط زیرکانه برای توجیه همکاری حزب توده و سازمان اکثریت با حکومت است .به لینک زیر و سخنرانی خمینی جلاد در ۲۶ مرداد و ۶ ماه بعد از بهمن ۵۷ توجه کنید هر چند تکان دهنده است .

دهها حزب و سازمان چپ انقلابی بلافاصله ماهیت حکومت را شناخته و افشا کردند و بین سالهای ۶۳-۵۹ هزاران نفر از چپ انقلابی در زندانهای سراسر کشور به خاک و خون غلتیده و سربدار شدند. (به دست خمینی ؛ لاجوردیها ؛خلخالیها؛ گیلانیها ؛موسوی تبریزیها در ادامه و تکمیل راه ثابتی؛ فراستی و شاهان)
یاد یاران گرامی باد.
پاچه خاری شاه هم حدی دارد.

د., 05.02.2024 - 23:46 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
نگاهی به دور و بر خویشتن

بر ابوالفضل عزیز!

کشدار و مختصر و گویا.

چند سال پیش، رفته بودم سری به یکی از دوستانم بزنم. دوستی که سالهای سال، تحصیل کرده و مبارزه و دربدری و آزار ها دیده بود و سرانجام به دام مرض سرطان افتاد و از پا در آمد. وقتی رفتم پیشش، ساکت و آرام بود و سخت در خودش فرو رفته بود. من از حالت او به عمق آشوبی که در درونش بود، پی بردم. ولی خیلی متین و خندان در کنارش نشستم و از احوالش جویا شدم. نگاهی به من انداخت و گفت، ملالی و شکایتی نیست. زندگی است و فراز و نشیبهایش. به من گفت، فقط یک سئوال دارم ازت. سعی کن جواب جامع و تامّل انگیز به من بدهی. جوابش دادم، سعی میکنم سئوالت را تا جایی که تجربه دارم و میفهمم و میدانم، پاسخ بدهم.

از من پرسید: «اگر به جای محمّد رضا شاه بودی و دوران پادشاهی ات با قد علم کردن احزاب و سازمانها و گروههای مذهبی و ایدئولوژیکی و غیره و ذالک مخالف زمامداری ات همپا بود، چه میکردی؟.».  جوابش دادم، خودت میدانی که در اگر و مگر نتوان نشست. ولی فرض را بر این میگذارم که تصادف/شانس/بخت/سرنوشت/انتخاب/ اشتباه و امثالهم باعث میشدند که من در موقعیّت مثلا «محمّد رضا شاه» میبودم. اولین کاری که میکردم، «لغو و ابطال حکم اعدام و برچیدن بساط شکنجه و زندانهای سیاسی» بود تا نخستین پادشاهی باشم که در تاریخ کهنسال ایران، نامم با «ملغی کننده حکم اعدام و شکنجه» ثبت ابدی تاریخ شود. 

دومین کاری که میکردم سران احزاب و گروهها را دعوت میکردم و با تک تک آنها صحبت میکردم و میگفتم که ایران، میهن شماست و مردمی که در این آب و خاک زندگی میکنند، حقّ مسلّمشان است که خوشبخت بزییند. بنابر این، روشها و سیاستها و اقدامهای شما، اگر میلیمتری خلاف سمتگیری برای سعادت این ملّت باشد، در نظر من، جرم محسوب میشود و شما مستحق کیفرداد هستید؛ آنهم در ملاء عام و دادگاههای علنی برای رسوا کردن بی لیاقتیهایتان در حقّ مام وطن و مردم این آب و خاک.
به مذهبیون میگفتم که اگر فتواها و روضه ها و اظهارات امثال شما، خلاف «جان و زندگی» باشد و بحثی از خونریزی و امثالهم بکنید، تمام مسجدها را حتّا همان شاهکار هنر ایرانی را که «مسجد شیخ لطف الله» باشد در انظار همگان با خاک یکسان خواهم کرد و به جایشان، کتابخانه ها و دیسکوها و میکده های شادخواری خواهم ساخت.
حقوق زنان و مردان را به حیث انسانهایی که به ذات خودشان شاهنشاه هستند، برابر اعلام میکردم و همزمان بر تمام اراجیفی که انسانها را به خرید و فروش قباله ای مقیّد میکرد، مُهر لغو و ابطال میزدم. و دهها و صدها تصمیمی که به خوشی و شادکامی و فرهیختگی و آگاهی و فرزانگی انسانها در ایران و منطقه و جهان بیانجامد، تصمیم میگرفتم. صلح و آرامش را پرنسیپ فرمانروایی خودم قلمداد میکردم و در سراسر مرزهای میهن، پرچمهای تمام کشورهای جهان را به اهتزاز در میآوردم. و ....
همینطور که داشتم از تصمیمات خودم صحبت میکردم، دیدم که اشکش سرازیر شد. گفتم ای بابا!. من اینها را نمیگم که تو گریه کنی، بلکه بدانی چه چیزهایی در مغزم و قلبم میگذره. جواب داد، میدانم. اشک من برای اینست که تو چرا، پادشاه نشدی؟.
جوابش دادم که نه تنها من، بلکه همه ایرانیان به ذات خودشان، «شاهنشاه» هستند. فقط مردم باید بر فروزه شاهنشاهی همدیگر «آفرین» بگویند و حمایت قاطع کنند تا آنچه را که من برایت شرح دادم و دهها تصمیمات مشابه را بتوانم به کمک و حمایت و آفرینگویی مردم در واقعیّت زندگی و اجتماع، پدیدار کنم. اگر مردم بر من آفرینها بگویند، خود به خود، میتوانم قدرت اجرایی آنچه را آرزو میکنم و در ذهن و قلبم میگذرد، لباس عینیّت بر آن بپوشم و مصدر اجرایش شوم. امّا وقتی مردم، «آفرین بر فرّ» من نگویند، آنگاه فروزه های من مثل «الماس و طلا و جواهری» هستند که در گوشه ای پنهان میمانند و هیچ نقشی و تاثیری نیز در جایی ندارند.
نه! ابوالفضل عزیز. آخوندها و امثالهم را از سیّاره ای دیگر بر روی کره زمین و آنهم ایران نیاوردند تا «زمان»، ماهیّت وجودی آنها را رسوا و برملا کند. فاجعه 1357، ماهیّت ما ایرانیان را بدون هیچ استثنایی آشکار و عریان و رسوا کرد. از خوبترین انسانها را بگیر تا رذلترین آدمها را. آخوندیسم، محصول جامعه ایرانیست ابوالفضل عزیز. آنانی که از گفتن «آفرین بر دارندگان فرّ»، ممانعت یا سکوت کردند، امکانهای بال و پر گرفتن آخوندها را مهیّا کردند و به رشد و حکومت و حاکم اقتلویی شدن آنها مددها کردند و همچنان مددها میکنند. آنانی که امیر کبیر را کشتند، ایرانی بودند. انگلیسیهای مکّار نبودند که وزیر امور خارجه شان در کنفراس ارزروم گفت:« تنها شخصیّتی که در این کنفرانس، شایسته احترام بود، همان امیر کبیر بود و بس». آنانی که مدارس رشدیه را با خاک یکسان کردند، بیگانگان نبودند. همین مردم ایران بودند. آنانی که بختیار را عزل و ترور کردند، دست پرورده همین ملّت بودند. آنانی که «زلزله مهسا» را در هم کوبیدند، افرادی از همین ملّت ایران بودند؛ نه بیگانگان. آنانی که رکابدار و مُتعه و پادوی حکومت آخوندها هستند، ایرانیانی هستند که در همه جای دنیا میتوانی حضورشان را ببینی. آنانی که مثلا علیه «مسیح علینژاد»، صدها سنگ انداختند و هرگز یک «آفرین» خشک و خالی بر او نفرستادند، ایرانیان بودند. حتّا نگفتند که این زن، اگر هیچی هم نباشه، حدّاقل«زبان انگلیسی» را بلد است و میتواند شجاعانه با بیگانگان چهار کلمه صحبت کند در باره دردهای این ملّت، نه مثل آن «ابلهی که مثلا وزیر امور خارجه» یک کشور کهنسال با آن تمدّن و فرهنگ و کیا و بیاست؛ ولی بلد نیست حتّا از روی کاغذ بخواند مشقش را.
نه! ابوالفضل عزیز!. راه دور نرو. دور و بر خودت را نگاه کن. برگرد پشت سر خودت نگاهی بینداز از دوران جوانی و فراز و نشیبهایی که در زندگی ات طی کردی. ببین چه کسانی، ایران را به خاک سیاه ذلّتها نشاندند. آیا سوای خود ایرانی، اشخاص دیگری را میتوانی پیدا کنی؟. بیا و برگرد به عهد تاریخ کهنسال ایران از زمان شکلگیری سلسله طاهریان به این سو. ببین تمام پادشاهان و وزیرانی که آمده اند و کشته شده اند، چه کسانی در پسزمینه قتل آنها بوده اند؟. مگر سوای این بوده است که وزرا به همدیگر حسادت میکرده اند و امکانهای حذف یکدیگر را مهیّا؟. اینقدر از اینگونه حکایتها و رویدادها و فجایع در تاریخ ایران است که گفتنش سرسام آوره و دیوانه کننده.
نه! ابوالفضل عزیز! ما هر چه میکشیم از دست خودیها است که ادّعای ایرانی بودن میکنند؛ ولی در عمل به شدّت ضدّ «پرنسیپهای فرهنگ خودشان» رفتار و عمل میکنند و علل فلاکتهای خود را همواره به اموری و نیروههایی ارجاع میدهند که هیچ ما به ازایی در واقعیّت ندارند. عین حکومت اخانید که پشه نیز اگر پرواز کند، میگویند «بال زدن پشه، زیر سر صهیونیسم جنایتکار و آمریکای جهانخوار» است. اینطوری خیلی ساده و راحت، مسئولیّت تمام تبهکاریهای فردی و حکومتی را از گردن خود باز میکنند و به مُجرمانی نسبت میدهند که هیچ مادّیّتی ندارند و فقط در ذهنیّت بیمار حضرات حضور دارند. بله! ابوالفضل عزیز!. دور و برت را خوب برانداز کن. مگر سوای این است که همین چند وقت پیش، آقای «فرّخ نگهدار» به نفع حکومتگران فقاهتی بر کشتار و قتل عام جوانان میهن صحّه گذاشت.
فاجعه 1357، تمام دل و روده ایرانیان را سفره گسترده کرد و نشان داد که کی کجا ایستاده و کی، ماهیتش چیست و دوام حکومت اخانید نیز همچنان رسواگر ماهیّت مخالفان و حاکمان و ساکتان است ابوالفضل عزیز. دنبال مقصّر خاصّی نگرد. فقط به دور و برت مدام نگاه کن و راهی بجو به سوی اعماق دلایل آنچه ایرانیان را از گفتن «آفرین بر دارندگان فرّ» باز داشته و مسبّب خفت و خواری خودشان و دیگر هم وطنانشان شده است.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
جمعه, 02.02.2024 - 09:53 پیوند ثابت
سولماز کاری

عنوان مقاله
یک کلیپ ویک دنیا سخن

از 1400 سال پیش مدام مردم ایران از مسلمین ضربه خورده اند و گریزان گشته اند ولی باز با ابزارخدعه و بسیار راحت مسلمین وعوامل آنها بسادگی بر این ملت سلطه یافته اند. و من اطمینان دارم تا زمانیکه حتی یک نفر در ایران به اسلام اعتقاد عملی داشته باشد, ملایان باز خواهند گشت. همین امروز هم میبینیم که مردم جان بلب رسیده ملایان را بحق پنج تن قسم میدهد و از ظلم ایشان بدامان ابوالفضل و حضرت عباس چنگ میزنند.
حالا اگر نخواهیم خیلی دور برویم و همین صد سال اخیر را بررسی کرده و نتیجه گیری کنیم, به کلی نوشته و آثاری از روشنفکران ایران برخورد میکنیم که ملت را از شیادی ملایان برحذر داشته اند امثال میرزا رضای کرمانی و آخوند زاده و حتی میرزاده عشقی و ایرج میرزا که دروصف دروغگویی ملایان گفت:

هر وعده که دادند به ما باد هوا بود
هر نکته که گفتند غلط بود و ریا بود

چوپانی این گله به گرگان بسپردند
این شیوه و این قاعده ها رسم کجا بود ؟

رندان به چپاول سر این سفره نشستند
اینها همه از غفلت و بیحالی ما بود!

خوردند و شکستند و دریدند و تکاندند
هر چیز در این خانه بی برگ و نوا بود .

گفتند چنینیم و چنانیم دریغا ...
اینها همه لالایی خواباندن ما بود !

ایکاش در دیزی ما باز نمی ماند
یا کاش که در گربه کمی شرم و حیا بود!

ملایان باز هم برمیگردند. اینبار با مظلوم نمایی بیشتر. وباز کتاب اسلام را از آن سمتی که خوبی هایی را میگوید میخوانند و چون سوار شدند کتاب را برگردانیده واز سمت شدائد میخوانند.
1400 سال است در بر همین منوال میچرخد و هیچ امیدی نیست که در 1400 سال آینده غیراز این باشد.

جمعه, 02.02.2024 - 09:17 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.