رفتن به محتوای اصلی

پاسخ هاي من به سؤالات تاريخي و داستان چريك هاي فدايي، ناسيوناليسم ايراني در نزد فدائیان
06.02.2024 - 22:29

پاسخ هاي  من به سؤالات تاريخي  و داستان چريك هاي فدايي، ناسيوناليسم ايراني در نزد فدائیان، ذهنيات چپ ايران  در ان روز ها ، ماجراي حزب توده و اشغال سفارت أمريكا  با نگاه سه سال پيش

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

انتشار از:

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

دیدگاه‌ها

نظرات رسیده

تشکر ،بسیار عالی هرچند اون صداقت اولیه چریکی زیانبار و ویرانگر بود این صداقت آخری همراه با عقلانیت و خرد و تجربه ،بسیار روشنگر و آموزنده بود ، خلاصه اینکه باید چریک شدن رو قبل از شصت سالگی اکیدا ممنوع کرد

س., 20.02.2024 - 05:47 پیوند ثابت
ناشناس

بزرگ ترین سرمایه ای چپ ملی نیروهای متوسط و‌میانه جامعه هستند که از منافع اقشار زحمتکش حمایت می کنن نکته کلیدی ماجرا همینه اقشار و طبقات میانی جامعه مثل ترازو مابین چپ و راست افراطی عمل می کنند

ش., 10.02.2024 - 01:11 پیوند ثابت
نظرات رسیده

سلام کیانوش . 1) اینکه اگر به جای ترک های اذربایجانی جابجا از اذربایجانی و ترک زبان استفاده کنی دقیق تر است.
2) اینکه صمد بهرنگی رهبر نبود چون در ان مقطع تشکیلاتی وجود نداشت تا کسی در آن رهبر باشد. صمد نماد برجسته ی جریانی بود که رشد خودبخودی کرد و در ادامه ترکیب آن به یکی از شاخه های تناور جنبش چریک فدایی بدل شد.
3) اوردن مقوله ی ترکیب رهبری بی آوردن قید زمانی آن، فاقد دقت است.
4) زنده یاد مینه (محمد امین شیرخانی) همراه زنده یاد بهروزسلیمانی و بعلاوه انور سلطانی ترکیب هیئت نمایندگی سازمان در هیئت نمایندگی خلق کرد در گفتگو با دولت بودند  و مینه حتی در سال 60 و قبل از ‌شکل گیری دو بخش شمال و جنوب  ایالت کر دستان، مسیول تشکیلات کردستان هم شد. اما متاسفانه هیچوقت مشاور کمیته مرکزی نبود. 
5)سعید شمس الدین (کورد) در پلنوم 65 مشاور شد.
6) بله کمیته ولایتی سیستان و بلوچستان، تماما بلوچ و یک نفرشان هم َسبستانی بود
7) در مورد ترکمن صحرا در آغاز  شکل گیری "خلق ترکمن"، ترکیبی از رفقای اعزامی از مرکز غیر ترکمن با چند فعال ترکمن از جمله 4 توماج و... بود.
8) در مورد کمیته ایالتی آذربایجان جز مسیول آن (بهمن گیلک) که از پیش از انقلاب مسئول خانه های تیمی تبریز بود، بقیه همگی اذربایجانی بودند.
9) در خوزستان هیچ رفیق عرب زبان در کمیته ایالتی نبود
10) در کردستان در بدو تاسیس شاخه مسیولین آن غیر کرد بودند مگر بهروز سلیمانی. اما مسئولین این شاخه از همان آغاز سیاست "سپردن تدریجی همه مسئولیت ها به رفقای کرد" را در پیش گرفتند که طی دو تا سه سال عملی شد.
 

پ., 08.02.2024 - 09:28 پیوند ثابت
کیانوش توکلی

از  نگاه چریکها فدایی ؛  ایران تشکیل شده است از خلق های گوناگون در چار چوب ایران واحد از این رو  وضعیت ترکیب اتنیکی در رهبری سازمان  در دو سطح( کمیته مرکزی و کمیته های محلی)  نسبتا خوب بود :  اعضای  کرد سازمان فدایی در كردستان شامل  بهروز سليماني و مينه امين (مشاوران كميته مركزي)  بودند  بعدا سعيد شمس هم بعنوان مشاور کمیته مرکزی شد . تورک های آذربایجانی در رهبری  چریک های فدایی از ورن و جایگاه بالایی قرارداشتندو صمد بهرنگی  رهبر معنوی چریک ها بود  (حدود یک سوم اعضای رهبری را تورک  زبان بودند )  و در كميته رهبري ايالتي در كردستان هم اغلب كرد بودند.  در تركمن صحرا  در كميته رهبري تركمن صحرا  حد اقل چهار نفري كه اعدام شدند يعني توماج و واحدي و جرجاني و… وجود داشتند     . در بلوچستان  نيز چند نفر بلوچ در كميته  رهبري اين منطقه وجود داشتند ولي من دقيق اطلاع ندارم. در اوا یل انقلاب تازه سازمان داشت تشكيلات ميساخت و افراد غير محلي در راس رهبري ايلات و استانها بودند و افراد محلي  تدريج  وارد  کمیته های محلی شدند.   در آذربايجان  منهاي  چند نفر بقيه همه ترك بودند  كه هيچكدام أصلا مذهبي نبودند تا شيعه قلمداد شوند. خط مشی چریک ها در مورد وضعیت اتنیکی هر چند کاملا روشن نبود ولی خود مختاری در چهار چوب ایران را  پی می گرفت .( این اطلاعات در حال تکمیل  شدن است)

چ., 07.02.2024 - 20:43 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

درووود بر کیانوش عزیز!

اندکی حواشی برای عمیق اندیشیدن و پرسشگری.

در ادامه صحبتهایم بگویم که ذهنیّت اماله ای تصوّر میکرد که اگر اسلحه به دست بگیرد و چه گوارا بازی در بیاورد و پاسبان بدبخت پاسگاه ژاندارمری را که نه سر پیاز بود نه ته پیاز، گلوله ای به مغزش و قلبش شلیک کند، سمبل «بورواژی کمپرادور» را که لام تا کام معنایش را نمیدانست و هنوزم نمیداند، در یک چشم به هم زدن از پا درخواهد آورد و بر روند چهار نعل تازی درشکه ترقی در سمت و سوی دنیای تخیّلی سوسیالیسم علمی!؟ و واقعا اتوپیایی خواهد افزود!.

حضرات هیچوقت به ذهنشان خطور نکرده بود که ما اگر بیایم وقت و هزینه و سرمایه و امکانات خودمان را؛ ولو محدود و قلیل باشند، به سهم خودمان صرف این کنیم که در زمینه ای پژوهش کنیم و موسّسات آموزشی برپا کنیم تا هم فرهنگ و تاریخ خودمان را بشناسیم، هم تاریخ و فرهنگ مردم جهان و همسایه را، بیشتر و بیشتر میتوانیم به واقعیّت پذیری جامعه ای سالم و مردمی آگاه و بیدار خدمت کنیم تا مثلا چریک بازیهای ابلهانه ای که هیچ نتیجه ای نداشتند؛ سوای بر باد دادن سرمایه انسانی و مالی و متلاشی کردن جامعه به سمت و سوی نابودی و نیستی.

فقدان آگاهی و نیندیشیدن در باره اینکه من چیستم؟ و ما کیستیم و چیستی و کیستی ما را در مقام «ایرانی»، چه چیزهایی رقم میزند، باعث شد که ذهنیّت اماله ای در چنبره ایدئولوژی به ابزاری مخرّب علیه جامعه و سرنوشت خودش تبدیل شود. همین امروز اگر تمام گرایشهایی که در دایره ایدئولوژی مارکسیسم-لنینیسم پا گرفتند و در طول سه دهه اخیر به خیال باطل خودشان مثلا از ایدئولوژی گسسته اند و شده اند جمهوریخواه و لیبرال و سوسیال-دمکرات و سوسیال-لیبرال و طرفدار پر و پا قرص، جمهوریخواهی سکولار و لائیک و مزخرفاتی از این دست در زیر ذرّه بین سنجشگری رفتارها و گفتارها و مشق نویسیهای بی مغز و پایه شان بگذاری و فقط خراشی سطحی به پوست ظاهر ادّعاهای آنها بزنی، آنگاه بوی تعفّن باتلاق اسلامیّت است که مشامت را خفه خواهد کرد. حضرات در گذشته و اکنون نفهمیده اند که باید بنیان حرکتهای اعتراضی یا خیزشی و قیامی و انقلابی خود را نسبت به حکومت دوران خودشان به سنجشگری ذهنیّت حاکم بر روح و روان خودشان شالوده ریزی کنند که بیش از هزار و چهارصد سال آزگار است خودشان و والدینشان و اجداد و نیاکانشان در «دیگ مذاب شرایع اسلامیّت» کفته و ذوب شده و همچنان در حال غُل غُل زدن هستند.
اگر تمام کرد و کارهای تحریری حضرات را از هشتاد سال پیش تا امروز در یک کفّه ترازو بگذاری و فقط یک سطر از زحمات و کوششها و روشنگریها و انتقادها و بررسیهای زنده یاد «احمد کسروی» را در کفه دیگر ترازو بگذاری، مطمئن باش کیانوش عزیز، حتّا اگر کوه اورست و کوه هیمالیا را به نفع حضرات نیز در کفّه حضرات بگذاری، باز نخواهند توانست یک میلیمتر، کفه زحمات زنده یاد «کسروی» را تکان بدهند. پوچی تمام اقدامها و سیاه مشق نویسیهای حضرات را از هشتاد سال پیش تا همین امروز در تمام شبکه های اجتماعی میتوانی به آسانی ببینی و به محک بزنی.
بله کیانوش عزیز!. بی مایه، فطیر است. حضرات هنوز نمیدانند، ایران در کدام نقطه جغرافیای کره زمین قرار دارد؛ ولی «خامنه ای» دقیقا میداند که «ایران» در غرب آسیا قرار دارد.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان


چ., 07.02.2024 - 14:01 پیوند ثابت
محمد.ت

با سلام . و تایید حرف های کیانوش گرامی! سازمان یک سازمان با گرایشات ناسونالیستی شیعه گرا (نمیخوام بگم فارس گرا) .از بهمن 57 تا مهاجرت به شوروی و اسکان در تاشکند شما در رهبری عریض و طویلش یک کرد ،یک بلوچ ،یک ترکمن و یا عرب خوزستانی نخواهید دید.همین ایرادی که لابد به ج. اسلامی وارد میبینند که چرا یکی از اقوام استاندار یا معوان وزیر نباشه.من الان که به گذشته فکر میکنم از مجید و بهزاد کریمی چپ اش تا فرخ و توسلی و جمشید و.. ایا به اشتباهشان پیب بردند و میگن که ایکاش چند نفر از رفقا از مناطق ملی را نه عضو بلکه مشاور ک. مرکزی میاوردیم.ویا حضور زنان در دستگاه رهبری . چند نفر زنا در رهبری بود غیر از رقیه خانم.؟شوونیسم در تار وپود اینها بود.حالا برن لباس اکثریت را در بیارند و لباس "چپ"بپوشند.از نظر ما حس کچل ،یا کچل حسن.

چ., 07.02.2024 - 13:03 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

درووود بر کیانوش عزیز!

اندکی حواشی برای عمیق اندیشیدن و پرسشگری.

اگر انسانی مستقل اندیش، مورّخی کنجکاو و جوینده و پرسنده و دادگزار، داوری دانا و مسئول و با وجدان بخواهد تاریخ یکصد سال اخیر ایران را بازکاوی و بررسی و سنجشگری کند و مبداء پژوهش خودش را از شکلگیری نخستین محفلهای سیاسی قرار دهد؛ یعنی محفلهایی که در تقابل با سیستم حاکم بر کشور/شاهان بوده اند، آنگاه نحوه پرسشگری و تجزیه و تحلیل دقیق رفتارها و گفتارها و کنشها و واکنشهای اعضاء و رهبران و هواداران محفلهای سیاسی از اهمّ کلیدی ترین و اساسی ترین موضوع پژوهش هستند؛ نه رفتارها و گفتارها و کنشها و واکنشهای حاکمین و زمامداران و شاهانی که لژیتیماتسیون آنها پرسش انگیز بوده و محلّ جدال و بحث. به این معنا که روشهای فونکسیونالیستی «مخالفان» است که باید مرکز و ستون و بُنمایه پژوهش بی طرف را رقم بزند. علّتی که من برای این قضیه در نظر میگیرم، کاملا روشن و شفّاف است؛ چونکه رفتارها و گفتارها و کنشها و واکنشهای حاکمین و مناسباتشان با مردم و دیگر کشورهای جهان، جاری و ساریست و مردم در بستر تصمیمات و روشهای حکومتگران مجبورند که زندگی کنند؛ امّا رفتار مخالفان است که «گرهگشا و راهگشا و تعیین کننده اکنون و آینده جامعه و مناسبات مردم با حکومتها» خواهد بود.  

حالا آن محفل/سازمان/حزب/گروه/تشکیلات سیاسی که برآنست برای چیره شدن بر مُعضلات اجتماعی و فلاکتهای مردم به کنش و واکنش و رفتار و گفتار علیه حکومتگران اقدام کند، باید دید در چه وضعیّت فکری و پراکتیکی موضع گرفته و صف آرایی کرده است. دقیقا رفتارها و گفتارها و کنشها و واکنشها و تحریرات آنهاست که میتواند «وضعیّت جامعه و آیین کشورداری» را به نفع مردم تغییر دهد یا اینکه به ضرر و زیان مردم و ضرر و زیان و نابودی خود محفلهای سیاسی مستوجب شوند.
فرض کنیم – مُشت، نمونه خروار است- که نخستین محفل سیاسی که در ایران شکل گرفت، محفل زنده یاد «تقی ارانی» بود. وقتی بیاییم شخصیّت و زندگینامه وی را از زادروزش تا مرگروزش بررسی کنیم، بلافاصله متوجّه نکات کلیدی و ریشه ای میشویم که فجایع میهنی را امکانپذیر کردند. احتمالا این حرفهای من در نظر کسانی که زنده یاد «ارانی» را به حیث نبی و قدّیس محسوب میکنند، خیلی گران آید. ولی حقایق را باید گفت حتّا اگر تمام مردم دنیا علیه انسان باشند. «ارانی» وقتی که برای ادامه تحصیلات به کشور آلمان میآید، از میان اینهمه متفکّر و فیلسوف و دانشمندان علوم فرهنگی که نقش بسیار عظیمی در تاریخ فرهنگی نه تنها مردم آلمان؛ بلکه مردم اروپا و جهان داشته اند، گشته و گشته و «جرجیس» را پیدا کرده و آن را به حیث راه نجات مردم ایران از فلاکتها تشخیص داده است. «ارانی» برغم استعدادهایی که در رشته خودش داشت و همچنین شخصیّت سالم و با کاراکتر بودنش، ولی متاسّفانه از تاریخ و مردم و فرهنگ ایران و همچنین تاریخ و فرهنگ کشوری که در آن تحصیل کرد، هیچ سر رشته ای نداشت، سوای سطحیات رایج بر افکار عمومی. به همین دلیل در اقداماتی که از لحاظ تئوریک و پراکتیکی اجرا کرد، نه تنها هیچ سنگی از سنگهای معضلات میهنی را بر طرف نکرد؛ بلکه زمینه فاجعه ای فراتر از هفتاد سال آزگار را تا همین امروز در ابعاد مختلف مسبّب شد.
محفلی/تحصیل کرده ای/کنشگری/استادی/اعضاء و رهبران سازمانی/حزبی/گروهی که هیچ درک و فهم و شناختی از تاریخ و فرهنگ مردم خود نداشته باشند و همچنین نتوانند از «وضعیّت و شرایط و عینیّتهای جامعه خود و زمامداران حاکم بر آن» در زمان حال و دروان خود به طور دقیق و ریشه ای، تامّلات محاسبه ای کرده باشند و تمام گوشه و کنار اخلاقیّات حاکم بر رفتارهای مردم و زمامداران را بازکاوی کرده و شناخت متّقن و معقول و اساسی از آنها نداشته باشند، در اقدامات تئوریکی و پراکتیکی که برای مقابله با آنها میکنند، به شدّت شکست خواهند خورد و خودشان از اولین قربانیان نادانیها و بلاهتها و نیندیشیدنهای خود خواهند ماند؛ زیرا مبداء حرکتها و اقدامهای خود را نه بر شالوده واقعیّتهای دم دست؛ بلکه دونکیشوتوار بر پایه ذهنیّت اماله ای و آکبندی و اعتقادات جزمی قرار داده اند.
حقیقت این است که وقتی من بتوانم از یک طرف، نیروی عملکردی حاکم و قدرتمدار بر ارگانهای جامعه را و از طرف دیگر، ذهنیّت مردم جامعه را در جامعیّت وجودیشان، تمییز و تشخیص دُرُست بدهم، آنگاه باید ششدانگ حواسم را جمع کنم که از کدام راهها و طبق چه روشها و سیستمها و امکانها و کاردانیها و ژرفنگریها و دوراندیشیها و صبوریها و مقاومتها و پیگیریها و دلاوریها و امثالهم به اقدامات خودم از لحاظ تئوریکی و پراکتیکی در سمت و سوی موثّر بودن و تاثیر گذاشتن بر روند مناسبات حکومتگران با مردم و همچنین تحوّل ذهنیّت مردم برای خوشبختی و خوشزیستی خودشان گام بردارم.
مسئله این است که تمام سازمانها و گروهها و تشکیلات و فرقه هایی که در تاریخ یک قرن اخیر ایران به وجود آمدند و از بین رفتند و بقایای آنها همچنان در باتلاقهای عقیدتی/مذهبی/ایدئولوژیکی/آکبندی خودشان در حال غوطه خوردن هستند، اصلا و ابدا از تاریخ و فرهنگ ایران و وضعیّت مردم و سیستمهای حاکم بر کشور به طور کلّی و همچنین از تاریخ و فرهنگ کشورهای اروپایی و همسایه، کوچکترین آگاهی و شناخت درخور و بایسته نداشتند و هنوزم ندارند. به همین دلیل در تمام اقدامهایی که مرتکب شدند و همچنان میشوند، تا امروز، ناکارآمدی و بی مایگی و بیسوادی و جهالت و بلاهت و پرت بودن از مرحله و سطحی بینیهای خود را رسوا و آشکار کرده اند و همچنان با بوق و کرّنا در همه جا نشان میدهند که بالذّات خودشان ناکارآمدند و پاسیو.
تمام اعضاء و هواداران و رهبران سازمانها/احزاب/گروهها/فرقه ها/تشکیلات تا امروز کویده اند که علّت فلاکتها و خوار و زاریها و ذلالتهای ایران و مردم را فقط به دوش حاکمان و زمامداران و شاهان و سلاطین و نیروهای بیگانه و امثالهم بیفکنند تا بتوانند از این طریق، بی مایگیها و بلاهتها و ندانمکاریها و روشهای احمقانه خودشان را در گذشته میهن و حتّا همین امروز استتار و توجیه و کتمان و تبرئه کنند و دوام فلاکتهای ایران و مردمش را همچنان فقط در گرو رفتار ها و گفتارها و کنشها و واکنشهای زمامداران حکومتهای گذشته و وقت بدانند.
تا زمانی که روشها و شیوه ها و تصمیمها و اقدامات مخالفان به اصلاح اپوزیسیون بر همان مدارهایی میچرخند که روشها و متدهای حاکمان خلفای الله میچرخد، درب فلاکتهای وطنی و ذلالت مردم ایران، دوام خواهد آورد. اگر تمام پتانسیلهای فکری و مالی و انسانی که در راه مذهب/ایدئولوژی/عقیده آکبندی و اقدامات به شدّت ابلهانه پراکتیکی در طول یکثد سال اخیر صرف شدند، یک چهارم آنها در سمت و سوی «اندیشیدن و روشنگریهای فکری و سنجشگریهای فلسفی تاریخ و فرهنگ مردم ایران» اجرا شده بودند، امروزه روز هیچ ردّ پایی از اینهمه جنایتکار در تاریخ ایران پیدا نمیشد؛ زیرا امکانهای بالفعل شدنشان خنثا و پوچ شده بودند و مردم به سطحی از آگاهی و آموزش و فرزانگی ارتقا پیدا میکردند که بدانند چه کسانی را انتخاب کنند و در مناسبات با یکدیگر، چگونه رفتار کنند و مدام در پروسه انتقادی و پوست اندازی و پذیرش و همبستگی و همکاری و همعزمی و همراهی در کنار یکدیگر بزییند؛ بدون آنکه بخواهند به ریختن خون همدیگر تحت «شعارهای پُر طمطراق» همّت اقتلویی کنند و هرگز روی آسایش را نه خودشان، نه فرزندانشان، نه نوه و نتیجه هایشان ببینند.
تاریخ شکلگیری سازمانها و احزاب و گروهها و تشکیلات سیاسی در ایران، تاریخ «حماقتهای خودخواسته و بلاهتهای تحجّری با احترامات فائقه تحصیلاتی» بوده است تا همین امروز. به همین دلیل است که ما همچنان دوره میکنیم فلاکتها و ذلالتهای هزاره ای تاریخ خود را.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

چ., 07.02.2024 - 11:14 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.