خواجه خندان رو ترش کرد و بر ظالمان و غاصبان رای مردم سرکه افشاند. حبّذا این سرکهافشانی که سرکنگبینها در اوست! خاتمی را باید ستود. قهر او قاهرانه و قهرمانانه بود و او را که اکنون چون کبوتری در حلقه گربگان افتاده است و دیگر یوسفان زندانی را باید حمایت کرد. برای کوران و حاسدانی که تاب دلیری و درخشش او را نداشتند هم باید شفا و شفقت خواست و طبیبانه بر آنان رحمت آورد. بلی
یوسفان از مکر اِخوان در چَه اند
کز حسد یوسف به گرگان می دهند
نمیدانم چه باید رخ دهد تا نومیدانه باور کنیم که با دلو انتخابات از چاه نظام آب آزادی نمیتوان کشید و بر مرکب لنگان قضا بار سنگین عدالت نمیتوان نهاد و از اجاقِ خاموشِ خبرگانِ خفته و بیخبر، انتظار شعله و شرر نمیتوان داشت و از خاکستر دولت ققنوسی برنخواهد خواست و از درخت ولایت جز چوبه دار نمیتوان تراشید و از پستان فقاهت صفوی شیر عدالت علوی نمیتوان دوشید و خرقه سنت کهن را در عیدگاه تجدد نمیتوان پوشید و
خرما نتوان خورد ازین خار که کشتیم
دیبا نتوان بافت ازین پشم که رشتیم
برخلاف آموزههای تشیّع غالی ما نه قوم برگزیده خداوندیم نه امام زمان یاور و پشتیبان ماست نه تاریخ به انتظار پیروزی ما نشسته است. نه بهشت از آنِ ما و دوزخ از آنِ دیگران است، نه تکلیف ما ساختن بهشت بر روی زمین و نجات دادن مستضعفان عالم است. ما هم اگر جو بکاریم گندم نخواهیم درود و اگر گرگ بپروریم عاقبت ما را خواهد درید. لافهای گزاف و تضرع و ابتهال و توسل و استسقاء و استشفاء گره از کار فروبسته ما نخواهد گشود که عین سادهاندیشی و خودفریبیست. سقف فلک شکافتن و طرح نو درانداختن را هم به حافظ بسپاریم و از سعدی بشنویم که:
طریقت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجّاده و دلق نیست
علاج ما در موزون کردن عقل دینی با عقل فرادینی و بهرهجستن از تجارب بشری و رو آوردن به معقولات به جای منقولات است.
اینک که فروردینی بهاری و اردیبهشتی بهشتی در راه است ما هم ناصبورانه بهار عدالت و آزادی و خردورزی را آرزو میکنیم.
کی برین کلبه طوفان زده سر خواهی زد
ای پرستو که پیام آور فروردینی؟
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
In reply to جناب تورک اوغلی! --خلخالی تا… by مجید-الله بلسن
اشتباه متوجه شده ایی ویا
سالام
فکرکنم ،این نظرشماعادلانه نیست ،یااینکه خواستید،بخاطراسم من این متن رابنویسید.
من ازندامت خلخالی که اززبان دخترش خوانده ام ،نوشته خودرا به دید شماها گذاشتم.
که نوشته بود؛پدرم از بس ناراحت وعصبانی است,درخانه راه میرود،وبخودش و سوِء استفاده کننده ازاو لعنت میفرستد.
ازخیلی هاسوء استفاده کردند,
امکان دارد،ازشماهم در رؤیم گذشته استفاده هایی کرده باشند.
جناب تورک اوغلی! --خلخالی تا…
جناب تورک اوغلی!
--خلخالی تا پان عمر از اعدامها پشیمان نبود و میگفت حاضر است همان روش را دوباره بکار ببرد.
-- شما از خلخالی دفاع و اعاده حیثیت میکنید چون مانند شما ترک بود؟ این کار شما وحشتناک و خلاف وجدان و شرف روشنفکری و منتقدی است.
--موضوع سروش مدام در تاریخ ایران تکرار شده. عالم و تحصیل کرده ای از جنایات حاکمان پشتیبانی میکند و خودش در انان سهیم است و بعد به ماوراء البحر فرار میکند و تظاهر به عرفان و عارفی میکند و با قربانیان خود با زبان شعر مولوی منولوگ برقرار میکند.
دادگاه تاریخ با خلخالی و سروش و نوشته های شما در روز موعود برخورد خواهد نمود!
بخوربخواب،انگلیس جای خوبی برای شماست
سالام.
این سروش ها واقعن افرادی مخوف
و ناشناخته اند
همین سروش،درپس انقلاب درمباحث
تلویزیونی با افرادی همچون کیانوری
خودش یک دولت بود.
چه ماموریت بزرگی را انجام دادند،
برگشتند، به آغوش مام ،
دیگرچه مأموریتی دارند،خدا داند.
صحبت دراینجاست،
که این افراد،چرا پس ازاتمام ماموریت
بازهم به کمین نشسته و دام دیگری
میگذارند.
تمام این ماموریتها برای مردم ناشناخته اند،
تفکرات مختلفی تولید ومرکزتولیدنیز
اصولا غرب میباشد.
ما چرا ازاین اتفاقات درس نمی گیریم
صحبت اینجاست.
این تفکرات نشسته درکمین،
هرچندسال درکشوری مثل ایران به میدان آمده ،خودنمایی میکنند،
اگرسیر زمان درپس انقلاب واتفاقات
پس ازآن را نگاهی بکنیم،
دقیقا پی به مرموزی سیاستمداران غرب
میبریم،
مشارکت ۹۹ درصدی مردم درانقلاب،
رسیدن آن به کمتراز ده درصد،
آیا درایران سیاستمدارنبود؟
آیا مهندسی نتیجه اش همین بوده؟
چرا ما باید این همه خیزش وانقلاب
وتغییرات داشته باشیم ،و درجا بزنیم؟
چرا امثال سروش ها ،نوری زاده ها
سازگارها،گنجی ها،ووو،،،آمده ودوباره
مدعی آزادیخواه شده اند؟
مگرهمین سیدخندان یا حسن روحانی ،میرحسین موسوی ،فررندان رفسنجانی ،ووو،،،دراین ۴۵ سال دست اندکارنبودند؟
ما چرا تفاوتی بین صادق خلخالی و
همین سروش ها،فرزندان رفسنجانی،
محمدخاتمی،حسن روحانی قائل نیستیم؟
خلخالی لاقل یک جو وجدان داشت.
وقتی فهمید،ازاو سوء استفاده جنایی
در کشتارها شده،
خودرا زندانی کرد،و عذاب وجدانش
اورا دق مرگ کرد،
ولی اینها همچون سران رژیم گذشته
همچون مرده بلندشدن،
میخواهند مرده شوررا بشورند.
بعضی کمنت ها نشان میدهد که…
بعضی کمنت ها نشان میدهد که در میان دهه 57 ها مشکل غیرتعادل روانی وجود دارد.
رسانه های فقاهتی اخیرا اعلان نمودند که دهه های 80 دی و 90 دی دارای آلت تناسلی کوچک در مقایسه جهانی هستند. و جنس موءنث این دهه ها علاقه جنسی بیشتر به روابط عشقی دارند تا نسل های پیش از خود.
خلاصه آخوندها تمام تخلیل های روانی اجتماعی سیاسی انسانی را تبدیل کرده به مقایسه نسل ها.
ایران شده فلسطین، مردم چرا نشستید !
رتوشگری جنایتهایی که گردنگیر رتوشگر شد!
درووود!
اندکی بحث برای کرها و لالها!
شایسته تر و نیک تر بود اگر آقای سروش به جای نامه نگاریهای بی اثر بر آن میشد که کارنامه چهل ساله خودش را در زیر ذرّه بین وجدان فردی – چنانچه داشته باشد! – بگذارد و صادقانه به سنجشگری کرد و کارهای قلمی خودش بکوشد و سپس اثبات کند که در طول اینهمه سال در کجا و کی در برابر اقدامها و خونریزیها و غارتها و جنایتها و کشتارها و شکنجه ها و تجاوزات و ویرانگریها و سرکوبگریهای و رذالتها و خیانتها و نابودی ایران و فرهنگش از زمان سیطره یابی اقتدار آخوندها تا امروز، به اندازه یک خردل، واکنشی انتقادی نسبت به حُکّام نالایق و پست فطرت الهی داشته است؟. کی و کجا؟. وقتی که آقای سروش آمد و نقش کلیدی و محوری در رویداد فاجعه بار بستن دانشگاهها؛ آنهم به نام «انقلاب فرهنگی» که در حقیقت «ضدّ فرهنگی تمام عیار» بود، با توفیقات الهی کوشش کرد، خود خود پیداست که از بطن چنان فاجعه ای فقط ابلهانی بار خواهند آمد که جامعه را به خطرناکترین پرتگاههای نیست و نابودی سوق دهند تحت نام اسلام و قرآن و الله.
وقتی که جنابعالی می آیید و بدون آنکه یک سطر از ترّهات عقده ای ترین دو پای جهان را به نام «خمینی» خوانده باشید، به عنوان «باسوادترین رهبر تاریخ» لقب میدهید، پیداست که شعور و سواد جنابعالی نیز به همان درخشش و میزانی است که رهبر با سوادتان از راه برپا کردن و استمرار «گیوتین اقتلویی الله» در ایران و خاورمیانه و دیگر نقاط جهان اثبات کرد و میراثش به کثیفترین جنایتکاران تاریخ بشر رسید؛ طوری که جنابعالی نیز از شور بودن بیش از اندازه کثافتکاریهای آنها صدایتان در آمده است.
نه! آقای سروش!. قبل از اینکه بخواهید با عجز و ناله به التماس بیفتید، نیک است اگر ذرّه ای «وجدان فردی» در وجودتان حسّ میکنید، در درجه اول به سنجشگری کارنامه فردی خودتان همّت کنید و سپس به نتیجه و عواقب چهل و چهار سال حاکم بودن «اقتدار گیوتین الله» در ایران. جنابعالی اگر به اندازه یک سر سوزن، چیزی از اسلام و تاریخ و فرهنگ ایران میدانستید، هیچگاه به این ذلالت التماسی نمی افتادید که بخواهید دست به دامن یک آخوند مکّار شوید که اسوه حسنه اش «الله مکرو و مکرالله» است. شمایی که تمام عمرتان لام تا کام «مثنوی» را نفهمیدید؛ ولی از آن به حیث عطرپاشی و گلاب پاشی و ادوکلن پاشی به منظور خوشبو کردن باتلاق متعفّن اسلامیّت در هر کوی و برزنی سوء استفاده کردید با این توهم احمقانه که باتلاق را میشود از این طریق بوی گندش را برطرف کرد ولی غافل از اینکه، چیزی که به ذات خودش کثیف است و بر پایه حونریزی و قتل و کشتار و غارت و تجاوز و شکنجه و زندان و ویرانگری پا گرفته، اگر میلیاردها سال نوری نیز در حمام گلاب و ادکلن غسل داده شود، آخرش ذات متعفّن بودش از فرسخها راه دور به مشام انسانها میرسد. نه آقای سروش! شمایی که محصول «انقلاب فرهنگی» تان هیچگاه در طول بیش از چهل و اندی سال لقلقگویی و تولید اینهمه قد و نیمقدهای بیمایه در حوزه های مثلا دانشگاهی نتوانست یک نفر «پژهشگر دست هزارم» را تربیت کند. شمایی که اگر تمام استادان حوزه های علمیه و دانشگاههای حوزوی شده اش را بر روی همدیگر بریزید، هرگز نخواهند توانست به اندازه یک تار موی گندیده زنده یاد «ذبیح الله صفا» بشوند و اعتباری داشته باشند، شمایی که حتّا از روخوانی مثنوی نیز نتوانستید هیچگاه به تضاد بسیار کلیدی بُنمایه های فرهنگ ایران با شرایع اسلامیّت شمشیر اقتلویی پی ببرید که خیلی شفّاف در سراسر «مثنوی» تبلور یافته اند، شمایی که در هر کوی و برزنی تا امروز فقط نقش رتوشگری جنایتهای حکومتگران الهی را ایفا کرده اید، شما آقای سروش! اگر خردلی از «وجدان فردی» در خودتان سراغ دارید، مسئول هستید که آشکارا به تمام جنایتها و حماقتهای فردی خودتان اعتراف صادقانه کنید. اینگونه بهتر میتوانید مرهمی باشید بر تمام زخمها و دردهایی که جنابعالی و امثال جنابعالی بیش از چهل سال آزگار به درمان ناپذیر شدنشان با توفیقات الهی همّت کردید.
اگر «وجدان فردی» دارید، بنما آن را قبل از اینکه شما را در کفن بپیچند و در گور گذارند. این گوی و این میدان. اگر هم هیچ وجدانی ندارید و کارنامه پنجاه ساله تان به نداشتنش تا امروز گواهی داده است، پس لطف کنید و خاموش نشینید؛ زیرا خود کرده را تدبیر نیست. فقط یک نکته را قبل از مرگتان بگویم و آن هم اینست که مطمئن باشید که سیستم فقاهتی کلا در ایران برچیده خواهد شد و آنچه به نام اسلامیّت در طول هزار و چهارصد سال آزگار بر ایران از راه خبیث ترین جنایتها دوام آورد، با برچیده شدن حکومت فقاهتی برای همیشه و ابد نه تنها از ایران؛ بلکه از تمام کشورهای همسایه و خاورمیانه نیز برچیده خواهد شد و فقط پوسته ای از آن در گوشه کتابخانه ها باقی خواهد ماند. همین.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان
افزودن دیدگاه جدید