رفتن به محتوای اصلی

آیا این جنگ ناخواسته توهم و تداوم همان جنگیست که خمینی نعمتش می دانست ودر سایه آن مخالفان را سرکوب می کرد ؟
17.04.2024 - 07:14

 

در کدام مورد از زندگی اجتماعی ،سیاسی ،اقتصادی و فرهنگی این ملت سرکوب شده ،تحقیر گردیده که روزانه به انحاء مختلف، زندگی و هویت فردی و ملیش مورد تعدی وتمسخر قرار می گیرد !حق اعتراض به تصمیمات غلط مردی بغایت خود خواه ،خود شیفته ،لجوج و بی مسئولیت در برابر حال ،آینده وسرنوشت این سرزمین ومردم را داشته ؟که امروز نسبت به عمل نا بخردانه او و کشاندن جنگی نا خواسته بداخل ایران زمین داشته باشد؟

مگر این ملت نقشی در راه اندازی نیرو های نیابتی حکومت در منطقه که تداومش رسیدن به امروز پر هراس بود .داشت ؟

مردم تماشگران سرکوب شده و ناگزیر نشسته در تئاتری محاصره شده توسط ارادل واوباشی بنام سپاه ،بسیج ،ونیروی انتظامی هستند!نیرو هائی که گذرانشان زدن لقمه به خونابه مردم است ومماتشان در تداوم سرکوب ملت .

هرگز در تاریخ شاید بتوان گفت هیچ ملتی نبوده که بهای عدم پذیرش حجاب اجباری اش کشاندن لشکری از نیرو ها ی وحشی سرکوبگر ، با قمه ،تفنگ ،شوکر توسط حکومت به خیابان ها ،بستن گذر گاه ها. یورش وسرکوب آتش به اختیاران ! تا حد کشتن وتجاوز کردن به زنان وحتی نوجوانان وکودکان باشد.

حکومتی بغایت وحشی وافسار گسیخته! افساری که چهل واندی سال قبل ما ملت خود از گلوی دیوان خفته در مغاک های بویناک حوزه های علمیه بر داشتم .از گلوی خمینی ها ،خامنه ای ها بر کندیم ودر یک نئشگی جمعی بر گردن خود بستیم.شیرازه یک دولت را گسستیم ! دفتر یک حکومت اسلامی را گشودیم .حکومتی که مبدا آن نه دولت ملت ! بل "امامت و رهبری بود!"

دفتری که حکومت جمهوری اسلامی با افزودن کلمه "ولابت مطلقه فقیه " به رهبر اسلامی قدرتی بدون حد ومرز، فراتر از قانون،فراتراز اراده ملت وغیر مسئول در برابرمردم آن را تکمیل کرد.

"اختیارات ولی فقیه در امر زمامداری، در امتداد حیطه صلاحیت و ابتکار عمل اعطایی از سوی خداوند متعال به نبی مکرم اسلام و ائمه اطهار قرار دارد و بر این مبنا، مشروعیت سیاسی قدرت هیأت حاکمه، دارای ماهیتی الهی و بلاواسطه است...که شامل همه امور اجتماعى مى‌شود و در واقع رهبرى سیاسى و اجتماعى را در بر مى‌گیرد ." در این معنا « ولایت مطلقه » همان معنایى را دارد که امروزه از « ولایت فقیه » فهمیده مى‌شود" تعریف ولایت مطلقه در جمهوری اسلامی

قدرتی بلا منازع که به خمینی این اجازه را میداد تابگوید"من تو دهن این دولت می‌زنم! من دولت تعیین می‌کنم" فرقی نمی کرد دولت آقای بختیار باشد یا بنی صدر ویادولت بازرگان که دسته چاقوی دولتش در دست خمینی بود.

قدرتی که حتی تحمل انتقاد ملیون به حکم قصاص را نداشت وامر بر شکستن قلم هائی می داد که در مخالفت با این حکم بودند."بشکنید این قلم ها را!"

دیروز اگر خمینی در اوج شوریدگی ونئشگی مردم ،احزاب وسازمان های سیاسی، در نخستین روزهای انقلاب چنین دلیرانه سخن می راند جای تعجب ندارد. چرا که هنوز کسی خبر ازعمق فاجعه درراه نداشت.فاجعه ای که ملت را در قالب امت می دید .ملتی که هنوز آگاه بر نهادن یوغی بنام ولایت فقیه بر گرده خود نبود.

روز هائی که بخش وسیعی از ملت ندانسته جامه امت پوشیده بودند!بر آمدن فاجعه از قعر تاریخ، از اعماق جامعه، از کف خیابان ها،از عقب مانده ترین افراد جامعه که مانندقارچ یک شبه با باران رحمت خمینی بالا آمدند وچون سیلی بینان کن جاری شدند را نمی دید.سیلی که آبشخور آن تمامی فضولات هزارچهار صد ساله متمرکز در ذهن متحجر،انتقام جوو متعصب خمینی وروحانیت دگم ومستبد شیعه بود.

روزهائی که همه در هم آمیخته بودند !

طبقات واقشارمختلف، روشنفکر و ضد روشنفکر ،مارکسیست ومذهبی، تحصیل کرده و بیسواد سر خوش با هم جوش می خوردند.

خوشنامی چون سحابی با لات چاله میدانی چون رفبق دوست ،رضائی ،شمخانی وماشالله قصاب . استاد ان فرهیخته با بهشتی ها و با سئیاسی بنام رفسنجانی. بازیگری چند لایه که هر لایه از سیاست بازیش بسیار قربانی گرفت و بر توهم دامن زد. در یک لایه منتظری از راه بر داشت و موجود حقیر وبس خطرناکی چون خامنه ای را از دل خود بیرون داد ودر لابیرنت نهائی خود طومارش توسط او بسته شد.

بدون ترسیم فضای آن روز ! ما نسل پنجاه هفتی قادر نیستیم فلاکت امروز را بیان کنبم .

همه چیز در هم ریخته بود .هرکس با درک و آرزوی خود در صف انقلاب قرارمی گرفت.

هنوزابعاد خدعه خمینی روشن نگردیده و مردم درحسرت آزادی و عدالت له له می زدند.غوطه وردر نئشه خیالاتی که خلا قدرت در عرصه نبرد روزانه ودر خیابان ها به آن ها داده بود! نقش خود را تاثیر گذار و تعین کننده می دیدند که می توانند رئیس جمهور انتخاب کنندو بر عمل کرد او نظارت نمایند .خود را بخشی از قدرت می دیدند.

هنوزجمهوری اسلامی رابر آمد تمام آرزوهای تاریخی خود تصورمی کردند. از کلمه "شورا "درکی رویائی و دموکراتیکی داشتند. نقش شورای نگهبان و استقرار ولی فقیه بر راس امور را درک نمی کردند.حافظه تاریخی کلاپس کرده بود .

بازیگرسیاسی کارکشته و فرصت طلبی چون کیانوری که یک سرش بسته به تحلیل گران کاخ کرملین و اولیا نفسکی ها بود در کار تئوریزه کردن "خط امام بود" و با خوش بینی می گفت این قبای ولایت فقیه تنها می تواند ازآن خمینی باشد وبا رفتن او دیگر بر قامت ودوش هیچ کس استوار نمی شود.!

مردم واکثرسازمان های سیاسی توان دیدن آن چه که در واقعیت می گذشت را نداشتند. هنوزپیشروی و ضربات گام به گام استبداد مذهی، استبداد حاکم را بر تن گرم شده از روزهای پایکوبی در میدان را بربدن خود احساس نمی کردند و خود را موثر در حیات اجتماعی می دیدند. کشان کشان بدنبال خمینی روان بودند. در این میان جنگ که خمینی آنرا نعمت خدا می دانست . دستاویزی برای سرکوب و تحکیم حکومت اسلامی گردید. ادامه دارد ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

محسن کردی

عنوان مقاله
آیا این جنگ ناخواستهوو

 

این عوعوی سگان آخوند و پاسدار نیز بگذرد

ادامه... 

 

ما ایرانی ها یکی از بدشانس ترین ملت های عالمیم. همیشه هنگامی که در ضعف کامل بودیم دشمنانی مثل مغول، عربها و اسکندر به ما حمله کرده و ما را تاراج کرده اند. باعث ضعف مون هم خودمون بودیم. واقعه سیاهکل  آواز خواندن آن خروس: تنها ره رهایی جنگ مسلحانه، جنگ مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک،،،  کاملا.. و کاملا بی محل و بی جا بود. در شرایطی این خروس آواز خواند که محلی نداشت و کسی به بانگ خروس را مشروع نمیدانست و حمایت نمی کرد. و همانطور که مردم روستای ان اطراف نشان دادند، خروس را گرفتند دادند دست ژاندارمری و پلیس. اما در خایه دار بودن آن نسل تردیدی نیست. بی انصاف نباشیم.. امروز هم این نسل کم ساچمه نخورد و کتک نخورد. اما این که سیانور زیر زبان بگذاری و مسلسل و نارنجک خیلی خایه میخواد. آن خروس امروز محل خواندن داشت که دیگر نداریم. امروز اگر چنین شعاری در میان جوانان ایران بپیچد، این بار در خانه مردمان سیاهکل به رویش باز است. اوضاع به همین منوال پیش برود، چند دعوای محلی هم با قمه و یواش یواش سلاح و کلاش و ام پی فایو در بگیرد.. کنترل نظم از دست رژیم خارج خواهد شد. و این یک قمار خطرناکی است که دیگر نصیحت بردار هم نیست. جامعه شاید به انجا برسد که جوانانش گوش شنوا نداشته باشند. این خاصیت جوان بودن است. من نگران نیستم. پایان این شب سیه به دست همین جوانان سپید است. مادرشان ایران را هم دوباره نظم میدهند و خواهند ساخت و این .. نیز بگذرد و این عوعوی سگانی چون آخوند و پاسدار و بسیجی نیز بگذرد. 

شعرش را بگذاریم که وصف العیش .. نصف العیش تا عیش کامل شود: 


هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد

هم رونق زمان شما نیز بگذرد

وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب

بر دولت آشیان شما نیز بگذرد

باد خزان نکبت ایام ناگهان

بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد

آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام

بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد

ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز

این تیزی سنان شما نیز بگذرد

چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد

بیداد ظالمان شما نیز بگذرد

در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت

این عوعو سگان شما نیز بگذرد

آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست

گرد سم خران شما نیز بگذرد

بادی که در زمانه بسی شمع‌ها بِکُشت

هم بر چراغدان شما نیز بگذرد

زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت

ناچار کاروان شما نیز بگذرد

ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن

تأثیر اختران شما نیز بگذرد

این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید

نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد

بیش از دو روز بود از آن دگر کسان

بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد

بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم

تا سختی کمان شما نیز بگذرد

در باغ دولت دگران بود مدتی

این گل ز گلستان شما نیز بگذرد

آبی‌ست ایستاده درین خانه مال و جاه

این آب ناروان شما نیز بگذرد

ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ‌طبع

این گرگی شبان شما نیز بگذرد

پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست

هم بر پیادگان شما نیز بگذرد

ای دوستان خواهم که به نیکی دعای سیف

یک روز بر زبان شما نیز بگذرد

و من بر قبر یکی یکی شما بسیجیان و آخوند و پاسدار و اطلاعاتی بیایم و کارهایی بکنم بد بو.
چ., 17.04.2024 - 12:10 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
منگ بودن و طلسم شدن در رویارویی با عینیّتهای جامعه

دروود بر ابوالفضل عزیز!

بازگویی آنچه که پشت گوش انداخته میشود.

هشت ماه پیش، من مطلب ذیل را نوشتم که در سایت منتشر شده است. انتخاب همواره دشوار بوده است. ولی وقتی پای زندگی و زیستن و جان آدمی در میان است، راهی سوای انتخاب وجود ندارد.


فرامرز حیدریان
تاریخ نگارش:10.08.2023

سرنوشتِ ایران و ایرانیان در گزینشِ تصمیمِ شاهکلیدی

سرگذشت غمبار نیاکان ایرانیان در تحت سیطره سلسله های مختلف در طول فراز و نشیب تاریخ از حملات مهاجمین غارتگر گرفته است تا ظهور و نفوذ قدرتهای اقتصادی قرن نوزدهم و بیستم و نقش مخرّب رقابتهای سیاسی و اقتصادی مقتدرین عصر تکنیک و دنیای دیجیتالی امروز و فرداها به گرهگاهی در تحت سیطره حکومت فقاهتی مختوم شده است که برای ایرانیان معاصر، دو راه بیشتر نمانده است تا تصمیم شاهکلیدی خود را بگیرند و امروز و فردای خودشان و فرزندانشان را رقم بزنند پیش از آنکه ایران به کویری در خاورمیانه تبدیل شود همچون صحرای نوادا و صحرای کالاهاری و بیابانهای سوزان عربستان:
1- یا ایرانیان در جامعیّت وجودی حتّا آنانی که خود را از استقرار و دوام حکومت فقاهتی ذینفع میبینند - مهم نیست به اسلامیّت معتقد باشند یا فقط اعتقاداتشان جنبه تظاهر و ریا و به دلیل نیاز و احتیاج و منفعتهای شخصی باشد- باید ایران را انتخاب کنند و نسبت به سرنوشت آن و ایرانیان در کلیّت وجودی بدون هیچ تبعیض و تمایز و برچسبی نسبت به آحاد مردم، تصمیم قطعی بگیرند و در کنار یکدیگر بایستند و حاکمان نالایق را خلع ید کنند و از بهر خشنودی و آموزش و پرورش و پرستاری از جان و زندگی و کرامت و عزّت و شرافت آبروی یکدیگر با مسئولیّت تام و وجدانی حسّاس و پاسخور با رادمنشی و دلاوری ستودنی بایستند و ایران را آباد کنند و در آن جایی بنشانند که لیاقت دارد و خود را به پایه ای برسانند که شایسته و حقّ خود میدانند.
2- یا اینکه اسلامیّت را انتخاب کنند و آنچه را که ولایت فقیه نامیده میشود و بیش از چهل سال آزگار است در حقّ ایران و ایرانیان تا کنون از طرف زمامداران مُعمّمش گرفته تا فُکُل کرواتی اش را به همراه انواع و اقسام ارگانهای سرکوبگر و بی مسئول و عقده ای بپذیرند و سیطره بلامنازع آن را گردن نهند و هر روز نیز بدون هیچ استثنائی، بهای سنگینی را در قبال حاکمیّت ناحقّ آنها از جان و مال و ناموس و حیثیّت و آبرو و کرامت و شرافت و زندگی خجسته و وضعیّت امروز و فردای ایران و فرزندان خود را با خفّت و خواری و ذلالت و تحقیر شدنهای هولناک و توصیف ناپذیر بپردازند.
هیچگونه راه سومی وجود ندارد. کسانی که تصوّر میکنند راه دیگری نیز وجود دارد، اثبات میکنند که نه اسلامیّت و طیف اخانید و مُتشرعین و رتوشگران شیّاد و بی وجدان اسلامیّت را میشناسند، نه میزان خطر نابودی و نیست شدن ایران را از عرصه تاریخ و جغرافیا. تصمیم همواره دشوار بوده است چه در زندگی شخصی چه در زندگی مُشترک جمعی؛ زیرا هیچکس پیشاپیش نمیداند که پیامدهای تصمیم در چه مسیرهایی و به چه راههایی مختوم خواهد شد. امّا بدون تصمیم نیز هیچکس و هیچ ملّتی تا کنون نتوانسته است به آنچه آرزو و اراده میکند، دست یابد. هر تصمیمی، چهره تاریک خود را به همراه دارد. انسانی که آگاهانه به تغییر دادن بنیانی و دگرگشت شیوه ای دیگر از زندگی و زیستن مُصمّم باشد، هرگز از پیامدهای تصمیم خودش نگران نخواهد شد؛ زیرا یقین به خویشتن باعث میشود که انسان به کمک مغز اندیشنده و توانمندیهای خودش به کشف و آفرینش بسیاری از امکانها کامیاب شود و راه خودش را با استواری و یقین بپیماید. سرنوشت ایران و ایرانیان در جامعیّت وجودی – مهم نیست در وطن باشند یا پراکنده در اقصاء نقاط جهان - فقط به تصمیم شاهکلیدی انتحاب در همین امروز منوط است؛ زیرا تاخیر در انتخاب، شرایط هیچ فردایی را برای گزینش دلبخواهی مهیّا نخواهد کرد و بر آوردن آرزویی را مفتکی به ارمغان نخواهد آورد. آنچه ممکن است با تاخیر تصمیم امروز در فردا پیش آید، خبر نابودی ایران و تبدیل شدن آن به صحرای کبیر خاورمیانه است.

شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
چ., 17.04.2024 - 09:28 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.