فدرالیسم راهی برای تجزیه ایران
مرور حوادث سیاسی و اجتماعی در ایران حاکی از آن است، که طی دهه های اخیر تجزیه طلبانی در میان اپوزوسیون، در برهه های تاریخی چه قبل و چه بعد از بهمن ۵۷، با استفاده از هر دستاویزی که ممکن می دانستند، در آشکار و نهان فعالیت های تجزیه طلبانه خود را به کار بگیرند. اخیراً به نظر می رسد که دستاویز و امکان موجود از نظر آنان ذیل عنوان دهن پرکن فدرالیسم فراهم می شود. حتا اگر نیت آنان نیز دمکراتیک باشد، واقعیت موجود، روند شکل گیری فدرالیسم در جهان ـ که پایینتر آن را توضیح می دهم ـ و تاریخ کشور ایران که سرزمین یک پارچه اقوام مختلف بوده است، انگیزه مناسبی برای ورود عناصری فراهم می کند که قصد برهم زدن تمامیت ارضی ایران و قوام ملی را در سر می پرورانند. در چند سال و بویژه از سال گذشته تا روزهای اخیر شاهد این پدیده هستیم که گروههای تجزیهطلب با پیشینه و حتا بدون پیشینه تاریخی روییده و به بهانه اعتراض به خطاها و ناکارآمدی جمهوری اسلامی کارزاری را بوجود آورده اند. برخی از آنان که بر مبارزه مسلحانه هم اصرار دارند، مناطق مرزی را به عرصه جولان خود تبدیل کرده و می کوشند امنیت استانهای مرزی بویژه در کردستان، سیستان و بلوچستان، و آذربایجان و حتا خوزستان را به مخاطره بیفکنند، تا جهت تحقق اهداف خودشان یعنی جدایی از خاک ایران، که زادگاه و خاستگاه اجداد و نیاکان آنها بوده، نظم و امنیت میهن را بر هم زنند. در راستای برهم زدن نظم و امنیت در کشور، تلاش برای عادیسازی نظری و تئوریزه کردن تجزیهطلبی، بیشترین سعی ها به دفعات در خارج کشور صورت گرفته است و می گیرد.
همگان بخصوص با تلاش رسانه های فارسی زبان خارج از کشور دیدند که پرچم گروه های تجزیهطلب به شکل پررنگتری در تجمع های یک سال گذشته در برخی از شهرهای اروپا، بالا رفته است. این نشان می دهد، که برای برخی از خارج نشینان تمامیت ارضی موضوعیت ندارد و به خاطر سرنگونی جمهوری اسلامی، حاضرند از میهن هزاران ساله هم بگذرند! غافل از اینکه تجزیه ایران همیشه یکی از بزرگترین آرزوهای دشمنان ایران است که متأسفانه گروههایی تجزیه طلب در داخلی و خارج از ایران اطراف تلاش آنها شکل بگیرند.
تأمین حقوق اقوام مختلف که هزاران سال است در کنار هم زیسته اند در همبستگی ملی و روشنگری شکل می گیرد. پس آنانی که میخواهند ایرانی تکه تکه شده را ایجاد کنند، باید بدانند بهتر است که بدین منظور یعنی احقاق برابر حقوقی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دست در دست هم در تحقق همگرایی تلاش کنند.
اما نگرانی بزرگ امروز این است که گروههای تجزیه طلب ناآگاه یا سر سپرده ی دشمن قصد دارند میهن یکپارچه مان را پای امیال ضدایرانی خود قربانی کرده و از تکه تکه کردن آن ابایی ندارند. و در پیگیری این هدف خصمانه مدتهای مدیدی است که به رویکردهایی نظیر قومیت طلبی، هویت طلبی و فدرالیسم متوسل می شوند. اخیرا بخشی از تجزیه طلبان به بهانه ضرورت اصلاح قانون اساسی خواهان نشاندن فدرالیسم در آن هستند. حال آنکه تمرکز زدایی و تغییرات هر از گاه لازم در تقسیمات کشوری و سازماندهی سیاسی، فضایی بر اساس گروهای جمعیتی قومی در یک حکومت متمرکز و دموکرات قابل دسترسی است و فدرالیسم را در کشوری که همواره با همه این اقوام یکپارچه بوده است، تجزیه طلبی بخوانیم چندان دور از واقعیت نیست. کما اینکه تمام کشورهایی که نظام فدرالی دارند از به هم پیوستن اقوام جدا از هم که اغلب با هم در جنگ و گریز هم بوده اند تحت شرایط خاصی و برای متحد شدن تبدیل به یک کشور فدرال شده اند. ما کشوری در جهان نداریم یکپارچگی خود را به فدرالیسم تبدیل کند. این قابل بحث و بررسی است.
دردناکترین مسئله این است در میان هر سه گروه جدایی طلب، فدرالیست،هویّت طلب یک فصل مشترک وجود دارد و آن اینکه حاضرند با دولت های خارجی متخاصم همراهی کنند! و قابل تأمل اینکه گاهی دیده ایم که آنها توام با این همراهی ها، در برهه هایی در برابر سرکوب قوم خود سکوت اختیار کرده اند! به عنوان مثال در تاریخ هست و حذف ناشدنی ست، که حزب دموکرات کردستان و کومله، زمانی که متحد صدام حسین بودند، چشم خود را به روی کشتار کردهای ایرانی و عراقی توسط حزب بعث بسته بودند. یا می خوانید که دکتر قاسملو در مصاحبه با روزنامه های فرانسوی قتل عام کردها توسط صدام را شایعه و اخبار نادرست می نامد. بعضی از هم میهنان کرد در بیان علاقه به استقلال جهت جدائی، صراحت کلام دارند، ولی مسئله ای را که به خوبی درک نکرده اند، این است که تعلق آنها به ایران بزرگ است که امکان چانه زنی و قدرت سیاسی شان را افزایش می دهد نه استقلال و کوچکتر شدنشان.
در باره مفهوم تجزیهطلبی
اگر بخواهیم جداییخواهی در فلسفه سیاسی را دقیقتر بدانیم، باید بگوییم، زمانی که گروهی به هر دلیلی خواهان کنار کشیدن از پیکره ی سیاسی یک کشور باشد، آن گروه را با نام تجزیهطلب میشناسند. البته تجزیه طلبی انواع و نوع بروز و ظهور آن، انحا مختلفی دارد؛ اما نگاهیاجمالی به گروههای تجزیهطلب نشان میدهد، مرز باریکی میان قومگرایی و تجزیهطلبی وجود دارد، به همین علت هم تا بوده و هست، تجزیهطلبی در میان اقوام نمایانگر شده است.
دکترین تجزیه طلبی در بخشهای جداگانه و تحت عناوین جذاب و عوام فریب، طرح واحدی را در نظر دارد، که وجوه متفاوت آن از سالها پیش با برنامه ریزی و تقبل هزینه و هدایت توسط دولت های غربی و سازمانهای اطلاعاتی کشورهای همسایه، هنوز هم در جریان است، تا رضایت خاطر قدرتهای بزرگ جهان علیه موجودیت ایران را جلب کنند. در رابطه با تلاش دول قدرتمند برای تکه تکه کردن ایران فکت مستند و انکارناپذیری می آورم از برنارد لوئیس مورخ مشهور انگلیسی-آمریکایی که به عنوان پدرتجزیه طلبی نیزمعروف است. او در 18 ژانویه 1999 طی سخنرانی با عنوان Iran in History ( ایران در تاریخ) که در مرکز موشه دایان، دانشگاه تل آویو ایراد شده، نقش ایران در تاریخ و تأثیر آن را بر خاورمیانه مورد بحث قرار دادهاست، و به موضوع تجزیه ایران اشاره کردهاست.
او میگوید:« تنها راه رویارویی با فرهنگ 2500 ساله ایرانی نابود ساختن آن است»، و توصیه میکند « برای تسلط بر ایران، باید آن را براساس قومیت میان چند کشور نوپا خُرد کنند؛ و کشورهایی با نامهای آذربایجان جنوبی، کردستان، بلوچستان، «عربستان ایجاد کنند.»*
نمود دکترین پدر تجزیه طلبی به عینه در تلاش برای تجزیهی ایران قابل اثبات بوده و در سامان دهی شورشهای مسلحانه جداییطلبان در مناطق مرزی بویژه در غرب کشور تجلی یافته است.
تجزیه طلبان با ماسک فدرالیسم درصدد و خواهان فدرالیسم قومی در ایران هستند که هیچگونه تعهدی به حفظ یکپارچگی، تمامیت ارضی، تاریخ، تمدن و میراثهای مشترک فرهنگ ایرانی نداشته و ناگزیر منجر به کشیدن خط جدایی در اطراف اقوام ایرانی بوده؛ اقوامی که طی هزاره ها در کنار هم زندگی مسالمتآمیز داشتهاند.
درخصوص گروههای تجزیه طلب معاصر، نمونه حزب کومله زحمتکشان در کردستان ایران قابل طرح است. هنگامی که اساس نامه ومنشور کومله را در خصوص فدرالیسم در ایران می خوانیم، به مواردی فریبنده برخورد می کنیم. کومله خواستار فدرالیسم قومی درایران است. اما مدلی ارائه می دهد که در آن ارتش، نیروهای نظامی، امنیتی و انتظامی دولت مرکزی بدون هماهنگی و رضایت دولت ناحیه ای کردستان، اجازه حضور در منطقه را ندارند. در این مدل نظام آموزش کردستان باید خودمختار و بر اساس زبان کُردی شکل بگیرد، و در عین حال کردستان سهم مناسب و قابل توجهی از درآمد و منابع نفتی کشور را در اختیار داشته باشد. فدرالیسمی که کومله مد نظر دارد،
حتی از تجزیه نیز بدتر است، زیرا دقیقا حکومت محلی هیچ امکان و خدماتی به حکومت مرکزی نخواهد داد، حتی اجازه عبور و مرور نیروهای انتظامی در کنترل حکومت محلی کومله است؛ اما همه جور امکانات و خدمات از منابع نفتی و منافع اقتصادی بدست آمده از هر کجای ایران را از دولت مرکزی ایران دریافت خواهد کرد. همچنین بخشی از کنشگران سیاسی بر آن هستند تا بر مفهوم تجزیه ایران، لباس حق تعیین سرنوشت بپوشانند. از نگاه من چنین رویکردی نیز می تواند با اهداف سیاسی خاص و به قصد باج دادن به گروههای تجزیه طلب و تحکیم روابط آنها با یکدیگر بیان شده باشد. در حقوق بینالملل، اصل تعیین سرنوشت شامل حق تجزیه یا جدایی بخشی از خاک یک کشور – بر خلاف اصل حاکمیت و تمامیت ارضی آن – نمیشود. همچنین در حقوق بینالملل، حق تعیین سرنوشت اساساً در چارچوب حق رهایی از استعمار و سرکوب خارجی به رسمیت شناخته شده است، پس این حق را به هیچوجه نمی شود به گروههای تجزیه طلب اعطا کرد؛ چون این ذهنیت را تداعی میکند که ایران اِشغالگر بخشی از سرزمینهای مورد نظر – مثلاً آذربایجان، کردستان، سیستان، بلوچستان و خوزستان است!
بنا بر این: همه دیدگاه های مبتنی بر دفاع از قومیت ها در ایران در صدد احقاق حقوق اقوام نیستند، بلکه بسیاری از آنان دست مایه تضعیف هرچه بیشتر همبستگی ملی ایران هستند. این دیدگاهها بیشتر بر انکار دیگران بنا شده است.
هرچند مراجعه به افکار عمومی برای حق تعیین سرنوشت فینفسه ایرادی ندارد و یا امر غیراخلاقی نمی باشد، ولی به دلایل سیاسی و اجتماعی و تضادی که با منافع شهروندان در داخل ایران خواهد داشت باید به مخالفت با آن برخاست.
با همه اینها، اگرچه ایران متشکل از اقوام گوناگون و چند رنگ و زبان است، و علیرغم آنکه هرروز و هرساعت با تهدیدات چندوجهی تجزیه طلبان مواجه میشود، اما چهل سال تلاش نافرجام تجزیه طلبان نشان میدهد که اقوام ایرانی، از فارس و کرد و بلوچ و آذری گرفته تا لر و ترکمن و عرب و قشقایی، ریشههای مشترک عمیق فرهنگی و اجتماعی دارند، ریشههایی که به اصالت قومی وهویت ملی قوام و دوام تاریخی داده و می دهد.
سخن آخر آنکه:
تجزیه طلبان تحت هر عنوان و لقبی که ظاهر شوند می فهمند که در ایران از بذر تجزیه طلبی فدرالیسم و خودمختاری نمی روید.
از این رو است که همه تجارب دال بر این است که تاکنون تجزیه طلبی فراتر از حرف و نظر نرفته و نمی رود.
و در پایان نوشتار باز امیدوارم که همه ما از ملی گرایان و گروههای سیاسی چپ حامی تمامیت ارضی ایران با هر دین و آیینی آن را آویزه گوش کنیم که باید علیه ندای شوم عادی سازی تجزیه طلبی در ایران صدای خود را بلندتر کنیم. ما همه گروههای میهن دوست از هر جریان و نیرویی بایستی از چنان اتحاد و ائتلافی برخوردار شویم که بتوانیم با یکدست شدن خود، تمام توطئه های دشمنان استقلال و قدرتمندی ایران را خنثی و بلااثر کنیم. امیدوار باشیم که نمایندگان اقوام مختلف فراموش نکنند اگر بخشی از ایران بزرگ باشند، بهتر می توانند منافع قومی خود را تامین کنند.
مهرزاد وطن آبادی
پانویس :
* – برنارد لوئیس (به انگلیسی: Bernard Lewis )، (زاده ۳۱ مهٔ ۱۹۱۶در لندن – درگذشته ۱۹ مهٔ ۲۰۱۸ در وورهیز، نیوجرسی)
استاد بازنشسته مطالعات خاور نزدیک دانشگاه پرینستون بود. او در لندن از پدر و مادری یهودی متولد شد. تخصص وی در تاریخ اسلام و اثر متقابل میان اسلام و جهان غرب است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
In reply to چرا همچون ملانصرالدین به فدرالیسم نگاه میکنید، by ع.ب.تورک اوغلی
تنفگت رو بردار
ما تمرکز گرایان میلیونها آدم روانی هستیم و تو سالم هستی. حرف ما اما حر حساب است. تعیین شکل و محتوای نظام آینده ایران با مجلس موسسان است که همه مردم ایران نمایندگان شان را به آنجا میفرستند. تو اما نمیخواهی کلمه ای در مورد مجلس موسسان حرف بزنی چرا که پیش خودت حساب میکنی که از 40 میلیون ترک آذربایجان همه شون که فدرالیست نیستند. فوقش سه چهار نفر باشند. اسم شون تورک اوغلی و شاملی و لاچین و این چیزاست. خب طبعیی هست که بقیه 90 میلیون با شما سه نفر همرای نیستند. خب میبازی. نتیجه چی میشه؟ این که هی میایی اینجا میافتی به التماس به پای کیانوش توکلی. و تهدید هم میکنی که اگر اجازه ندهد تو مشکلات روحی ات را با فرغون بیاری اینجا خالی کنی با فردا کیانوش توکلی با 40 میلیون آذری طرف هست. قارداش.. میشه لطفا برگه نمایندگی ات از جانب 40 میلیون آذری را به من نشون بدی؟ شاهزاده یک وکالت خواست بگیره اینهمه خود تو براش لغز خوندی. بعد اومدی اینجا با نام مستعار، حالا حتا با نام حقیقی داری خودتو نماینده 40 میلیون ترک معرفی میکنی. میخوای بگی این 40 میلیون ترک با بقیه مردم ایران تفاوت دارن. اگر فدرالیسم خوبه پس چرا فقط 40 میلیون ترک؟ چرا همه 90 میلیون ایرانی نه؟ ینی 40 میلیون ترک ایران فردا میخوان چراغ قوه بردارن دنبال کیانوش؟ برو عمو.. اینجا تا ابد هم لغز بگی و چرت بنویسی همینجوری جواب میگیری. 90 میلیون ایرانی همه از دم بیسواد هستن چون عقاید تو را دست میندازن. فقط یک آدم بی شخصیت و پرت و پر از کینه میتونه اینقدر انرژی داشته باشه دم به ساعت به کیانوش التماس بکنه. میشه لطفا وجود نحس ات رو از اینجا ببری تو سایت های ترکی برای آن 40 میلیون ترک ایران بنویسی؟ من همیشه اینجا هستم که تو را دست بندازم روانی.
چرا همچون ملانصرالدین به فدرالیسم نگاه میکنید،
سالام،
متمرکزگراییان واقعن بیسوادند،یا همه را
بیسواد وخودرا باسوادمیدانند،
آن کسی که همه را درمن می بیند،
وپشت سرهم در تمام سیاهی نامه های
بی ارزش خودنام من رابه دیگران گذاشته ،خودراتخلیه روحی میکند،
واقعن بحالش دلم میسوزد،
بیسواد این متمرکزخواهان قابل شمارش نیست،
اگرفدرالیسیم همان تجزیه ایران وتجزیه
طلبی است،
پس چرامدرنترین کشورهای صنعتی اکثرا فدرال هستند،
بقیه کشورهای پیشرفته هم دراصل ازقوانین فدرال استفاده کرده تنها نامشان فدرال نیست،
دراین صورت و با نوشته این نویسنده
و وزیرساواک سه رژیم شاه اللهی،شیخ
الهی،توهم الهی ،تمام کشورهای فدرال
و ادیبان وحقوق دانهای آنها چیزی نمی فهمند،واین عقب مانده نشسته درکشتی
آنها از آنهابیشترمیداند.
المان،آمریکا،کانادا،استرالیا،روسیه،
وتمام کشورهای اروپایی بانام وباقوانین
فدرال مدیریت میشوند،
ولی ایران دیکتاتورزده اجنبی توتالیتر
وفاشیستی داعشی رضاپالانی و ماسیونی که نتیجه عملکردآنها که جمهوری اسلامی رابار آورده و همان شیوه وتوتالیتریسم را اگرتبدیل به سیستم فدرال کنیم ،ایران تجزیه میشود،
اینها همه بهانه بخاطر درراس حکومت
ماندن فاسبست های فارس وتجزیه قدرت آنها وافشای داعشی برخوردکردن صدساله خودشان ،
ترس برشان داشته وصغرا وکبرا می چینند،
ومیدانند،که چه جنایتی درخق مردم کرده اند،
چه دروغهایی بخاطر در راس حکومت ماندن گفته اند
چه وطن فروشی هایی به اجانب کرده اند،
چه جعلیات خودشان واربابانشان درمورد تاریخ وهویت ومنطقه کرده اند،
چقدرپول داده اند،در اروپا وآمریکا با۴۰دلاربرایشان تاریخ وهویت دروغ نوشته اند،
داعش خودتان بودید،وطن فروش خودتان بودید،هستید،
چرا آدرس عوضی میدهید؟
از سطر سطر این مطلب لاچین…
از سطر سطر این مطلب لاچین شامل تورک اوغلی نفرت از ایرانیان می بارد. اینها نفرت پراکنی قومی دست میزنند که کشور آشوب زده ما را دچار آشوب و بلا کنند. در ایران فردا باید مراقب این قبیل آدم های مریض بود. این همه نفرت بعید نیست که فردا جای داعش و طالبان را بگیرد و در تهران یا تبریز با جلیقه انفجاری خود را منفجر کند. این خطر را میتوان در سطوری که او نوشته است ملاحظه کرد: این فدرالیسم نیست که ایران را تجزیه خواهد کرد بلکه شونیسم فارس, پان ایرانیست های رنگارنگ , ایرانشهری, باستانگرایی و نزادپرستی شعوبیه فارس است که ایران را تجزیه خواهد کرد. در عصر شکوفایی دیجتالی ملت های تحت ستم این سرزمین آن چنان به رشد و آگاهی سیاسی دست یافته اند که می دانند منافع ملیشان در کجا نهفته است.
این آدم ایرانیان را به زبانها تقسیم می کند و راز دلش را که تجزیه ایران است را به فارس زبانان می چسباند. میگوید شوونیسم فارس ایران را تجزیه خواهد کرد. خب من یک شوونیست فارس! چگونه ایران را تجزیه خواهم کرد؟ تفنگ بر میدارم و آذربایجان را از ایران جدا می کنم؟ نه.. این تویی که داری تهدید می کنی که حاضر به تجزیه ایران هستی اگر ایران فدرال نشود. حتا در این نیت تو نیز من شک دارم. فدرال یک بهانه است. تو از من نفرت داری. کینه شخصی داری چون سربلندی ایران را میخواهم. از میلیونها ایرانی آذری و غیره که سربلندی ایران یکپارچه را میخواهند نفرت داری. این آدم نژاد پرست از فارس زبانان نفرت شخصی دارد. مشکلش سیاسی نیست شخصی است. باید از این آدمها ترسید. او یک بمب آماده انفجار و افکار مسموش خوشبختانه در میان جوانان آذری جایی ندارد.
ابلهان سیاسی حال
هفتاد درصد ایرانیانی که در باره فدرالیسم فکر میکنند ،بیسواد و نا آشنا با آن هستند ؛مخصوصا شاه اللهی ها ،حزب الهی ها،تجزیه طلبان آذری،آنتی کمونیست ها، و ملی گرایان جاهل بیسواد.
در دنیا فدرالیسم انواع گوناگون دارد. اگر هدفش اش جدایی باشد که دیگر فدرالیسم نیست بلکه سپاراتیسم است. چون پان ترک اردغانی و سلطنت طلبان ثابتی طلب، تاکنون عمدا مفاهیم سیاسی و اجتماعی را تحریف کرده اند ، وضعیت بوجود آورده اند که این مفاهیم شناخته شده صد ساله در زبان پارسی دچار توهم و جعل ودروغ و ابهام گردیده اند.
اگر در جمهوری شورایی سوسیالیستی ایران آینده، ایالات و ولایات و استانها دارای ارتش و گروههای مسلح نیاشند و بودجه مملکی و سیاست خارجی و آزلدی احزاب وجود داشته باشند کدام تجزیه طلب میتواند جیک بکشد؟ او را باید فوری با پس گردنی روانه ترکیه و مفولستان نمود .
یا اگریک هویت طلب در بحث و جلسه حتی یکبار تهدید به جنگ داخلی در ایران و تهدید به جداسس و سپاراتیسم بکند باید او را فوری با اردنگی بیرون انداخت و دیگر به هیچ بحث و جلسه ای راه نداد.
این است فدرالیسم قانونی و انسانی و ایران گرا و وحدت طلب.
آن خانم کرد مدعی سواد پداگوژیک؛ که اینجا چند بار نوشت :با کسیکه از تمامیت ارزی عرضی ایران بگوید، حرفی ندارد، او را دیگر نباید به هیچ محفل ایرانی راه داد، چون نه سواد لازم را دارد، و نه درکی از هویت قومی و فدرالیسم!
یا آن خانم آذری روانشناس که در برنامه بی بی سی گفته بود: فارسها کودکان آذری را جنوساید و قتل عام میکنند، نشان داد که او خودش یک شارلاتان نژادپرست است؛ چون "جنوساید فرهنگی" را عمدا یا احمقانه، تبدیل کرده بوده به یک واژه.
دیگری با نام جعلی علی بارها در این صفحه نوشت :دختران آذری نباید با فارسها ازدواج ک
آزادلیق-عدالت-میلی حکومت
ســـلام دوســـلار..
آقای مهرزاد وطن آبادی...من نمی دانم که شما در کدام کره زندگی میکنید ولی من در روی کره زمین زندگی میکنم. در طول تاریخ مبارزات مردمان این کره همیشه (( طلاق سیاسی )) بوده وخواهد بود. این فدرالیسم نیست که ایران را تجزیه خواهد کرد بلکه شونیسم فارس, پان ایرانیست های رنگارنگ , ایرانشهری, باستانگرایی و نزادپرستی شعوبیه فارس است که ایران را تجزیه خواهد کرد. در عصر شکوفایی دیجتالی ملت های تحت ستم این سرزمین آن چنان به رشد و آگاهی سیاسی دست یافته اند که می دانند منافع ملیشان در کجا نهفته است. با کدام عقل و منظق می توانیم قبول بکنیم که یک (( اقلیت به اصطلاح فارس)) بر تمام منابع طبیعی و فرهنگی عربها, تورک ها, کردها, بلوچ ها, ........ در این سرزمین صاحب باشد؟ بقول معروف (( هیچ پیامبر و هیچ دینی به اندازه اینترنت (ع) علیه السلام, مردم را آگاه نکرده است ))...به امید آزادی و استقلال مردمان غیر فارس در این سرزمین.
فدرالیسم برای تجزیه نیست، بلکه برعکس ضد تجزیه است
فدرالیسم در یک کشور کثیرالملله ایی چون ایران بویژه با اعمال صد سال سیاست استعمار داخلی علیه خلق های بی حقوق و اسیر توسط نظام پادشاهی و جمهوری اسلامی تنها و تنها راه گذار ایران به دمکراسی است. در تعریف علمی ازفدرالیسم، نظامی ایستکه ممارست نزدیک مردم با سیاست فراهم می آورد. در آمریکا و آلمان فدرالیسم مانعی جدی در راه تمرکز قدرت سیاسی است. تمرکز قدرت سیاسی که مطلقا به فساد و سلطه منجر میشود. به بیان دیگر کسانیکه در ایران مخالف فدرالیسم هستند، همانها با این کج اندیشی پایه های اولیه نظام دیکتاتوری بعد از جمهوری اسلامی را فراهم می آوردند. نویسنده این مقاله نیز خود یکی از عناصر استبداد بعد از جمهوری اسلامی در ایران است. بدآ به حال ایران که چنین قلم بدستانی دارد....
فدرالیسم راهی برای تجزیه ایران
هر چه دلتان میخواهد بگوئید و بنویسید آذربایجان و ملت تورک زبان از ایران دور میشود و این نوشته ها در بین روشنفکر آذربایجانی یک ریال ارزش ندارد یعنی آن صبو بشکست و آن باده بریخت
تجزیه در عقیده/مذهب/ایدئولوژی، امّا پیوسته در خاک، تاریخ، فرهنگ
درووود بر آقای وطن آبادی!
کوتاه و مختصر.
حدود بیست سال پیش در یکی از مطالبم نوشته بودم که «ایران در فاجعه سال 1357» تجزیه شد و به صدها سازمان و حزب و فرقه و دسته و گروه و نحله و گرایش متخاصم و کینه توز علیه یکدیگر تکه پاره شد رفت. خاک، پیوسته است از سطح زمین تا اعماق مذابش. حتّا کره زمین نیز پیوسته است در گردش منظومه شمسی. همچنین سیّارات و کهکشانها پیوسته اند در بینهایت تاریکیهای معمّایی. آنچه را برچسب «تجزیه» میزنند و در دنیای مصیبت بار انسانها؛ آنهم مثلا ایرانیها ایجا هول و ولا میکنه، چاله ای در ذهنیّت آدماست که در پسزمینه آن، مُعضلاتی نهفته اند که شایان اندیشیدن هستند و سنجشگری. معضلات را میشه حلّ و فصل کرد، امّا حقیقت تلخ و زجرآور این است که هیچ هلاکت و فلاکتی، غم انگیزتر و ویرانگرانه اتر از «رویداد تجزیه شدن ایرانیان در فاجعه 1357» نبود. ملّتی که در همبستگی اقوامش در جغرافیای ایران، قرنهای قرن؛ برغم هجوم انواع و اقسام ایلغارهای غارتگر و خونریز در کنار همدیگر زیستند و سوختند و ساختند و آفریدند و مقاومت کردند و دوام آوردند، در یک پروسه سه دهه ای از سال 1330 تا 1357 به آنچنان تکه پاره هایی متلاشی شدند که تصوّرش نیز در مخیله آدمی نمیگنجد؛ یعنی فروپاشی و تجزیه و تکه پاره شدنی که به همّت تحصیل کردگان و آکادمیکرها و کنشگران پر مدّعای رنگارنگ در همخوانی و وحدت برای به کرسی نشاندن «کثیف ترین و بی خاصیّت ترین و رذل ترین قشر جامعه» ایرانی از تمام دار و ندار خود گذشتند که ایکاش هارت و پورتهای چنان مدّعیانی برای به کرسی نشاندن اراده و خواست قدرتپرستی خودشان بود.
امروزه روز اگر کسانی میخواهند که کاری کارستان برای خودشان و قومشان اجرا کنند، باید یاد بگیرند که چگونه میتوان «تجزیه شده ها» را به آفرینش و همبستگی و همپایی و همعزمی و باهمخوانی خجسته بار از بهر اثبات اصالت تاریخی و فرهنگی «میهن باهمستانشان» انگیخت و فراخواند. همین.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
افزودن دیدگاه جدید