رفتن به محتوای اصلی

ما در ساحل نشستگا ن غرب و کشتی شکستگان  وطن.
23.04.2024 - 10:30

ما در ساحل نشستگا ن غرب و کشتی شکستگان  وطن. 
آیا باید دختری زیبا بنام "مهسا امینی  "کشته شود ؟تا ده ها هزار جوان  درد مند که خواهان یک زندگی ساده و تنفس در هوائی آزاد هستند به خیابان ها بریزند!  صد ها کشته دهند ! تا احساسات بخشی وسیع از جمعیت هشت میلیونی مهاجران ایرانی در سرتا سر جهان در حمایت از مبارزان جوان ایرانی که با شعارفرا گیر وتاثیر گذار " زن ،زندگی ،آزادی "که محصول سال ها رنج وستمی است که بر جامعه فلاکت زده ایران می رود !بر انگیخته شود ؟
 تا دریک  شورو همبستگی ملی  به خیابان ها ومیادین شهر های سراسر جهان بیایند ویک صدا  خواهان حمایت جامعه جهانی از مبارزه سخت و نابرابر نسل جوان ایران گردند؟
 خواهان حمایت جهانی  از زنان ومردانی که با درمیان نهادن زندگی وجان  خود بمبارزه با حکومت خون ریز خامنه ای  بر خاسته بودند.
مبارزه ای که با قتل وعام هزاران جوان ،نوجوان وحتی کودکان سرکوب گردید.
اما حکومت زخم خورده از جنبش مهسا هرگز قادر به برگردندان حجاب به آتش کشیده شده برسر زنان معترض و  آزاده  نگردید!
 قادر نشد مجددا این نشانه قدرت وتحقیر را بصورت اجباری بر بخش بزرگی از جامعه یعنی زنان تحمیل کند.یاسای چنگیزی خامنه ای مستبد، خود شیفته ولجوج را که بر سر نیزه سرکوبگران حکومتی آویخته شده  است را،به اجرا بگذارد .
 دوسالی که لشگر پیروزمند زنان پیر وجوان با سری افراشته وموی رها کرده در باد خار چشم حکومت زخمی وترس خورده خامنه ای از جنبش "مهسا "گردیدند. گشت های "ارشاد" آتش به اختیاران" عریضشی" حکومتی در محاق رفتند.
اما این به معنای  ترک کینه ورزی خامنه ای و نیرو های قائم برسرنیزه وسرکوب نبود . از مجلسیان معلوم الحال گرفته ،تا دادستان تیز دندان و رئیسی متهم به قتل عام وحشیانه شهریور سال شصت وهفت.  تحمیل حجاب بر سر زنان را یکی از عرصه های حنگ با "استکبار جهانی " می دانند ،که از طریق نفوذ فرهنگی والقای سبک زندگی غربی قصد پائین کشیدن ستون خیمه اسلام رادارد!
 آنها هرگز از تدارک برای سرکوب زنان کشف حجاب اجباری  کرده ، دست بر نداشتند .تا که امروز شکست مفتضحانه سیاسی ،نظامی در برابر اسرائیل . خامنه ای و نظامیان تحقیر شده را  که قادر به هماوردی در عرصه نظامی با غرب نگردیدند. بفرافکنی کینه توزانه  و تبدیل مبارزه اجتماعی زنان بیک مبارزه سیاسی نفس گیر کشانده است.
گشودن جبهه ای که آنرا  عرصه مبارزه فرهنگی با غرب وسبک زندگی غربی می دانند . جبهه ای مضحک ! اما رنج آور از نظامیان که با تمام نیرو در برابر مردم بخصوص زنان صف کشیده وبا شدیدترین وجهه ممکن به سرکوب آنها بر خاسته اند . 
نگاهی کینه توز به مردمی که سبک زندگی اجباری وتحمیل شده مشتی حکومتیان آبرو باخته و وجاهت از دست داده را نمی پذیرند !از این رو سر کوب می شوند.این سرکوب، تنها سرکوب یک ملت نیست! بلکه سرکوب غرب و نفوذ سبک زندگی غربی است  که خامنه ای بار ها نسبت به آن هشدارداده است.
 امروز حکومت جواب  شکست در مقابل غرب واسرائیل را بصورت  حملات وحشیانه به زنانی میدهند  که از نظرآنها مجریان تهاجم غربی هستند.
با چنین نگاهیست که زنان آزاده کشور در معرض سخت ترین و وحشیانه ترین تهاجم حکومتی قرار گرفته اند .ضرب و جرح ،شکنجه  تعرض جنسی،زندان حتی اعدام .
این همه فشا ر را بخاطرگزینش سبکی از زندگی  می دهند که ما مهاجران دور از وطن چندین برابر آنرا در فضای حاصل از دموکراسی غرب داریم.
  آیا براستی ما بر ساحل امن نشسته گان در غرب  از حال کشتی نشستگان گرفتار در گر داب های جمهوری اسلامی خبر د اریم ؟
 آیا براستی این شاه بیت شعر سعدی د ر سال روز تولدش در مورد ما اپوزیسیون خارج از کشورصدق می کند؟
"چو عضوی بدرد  آورد روزگار   دگر عضو ها را نماند قرار " 
اگر ما هنوز عضوی ا ز سرزمینمان هستیم که بی قرار از هحوم وحشیانه حکومت بر هم وطنان  خویشیم؟ چرا سکوت کر ده ایم؟ا
اگر چنین نیست ؟پس کجاست ؟ آن صف گسترده و میلیونی مهاجران ،سازمان ها ،کنشگران سیاسی ،شخصیت ها و افراد  دراعتراض به یورش وحشیانه رژیم بر زنان آزاده کشور ؟ کچاست آن همبستگی ملی در برابر این همه استبداد و سرکوب ؟کجاست؟کجا ؟ ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

محسن کردی

عنوان مقاله
ما در ساحل نشستگا ن غرب و کشتی شکستگان وطن.

 از نگاه تورک اوغلو بزرگ ایرانگلوبال و دانشمند همه چیز دان و باسواد ما  تابحال سلطنت طلبان و مرکز گرایان و رضاپهلوی عامل عدم اتحاد سیاسیون داخلی وخارجی ومردم بودند.. حالا  آقای ابوالفضل محققی هم به جمع ما پیوستند. به گروه خوش آمدید. 

چ., 24.04.2024 - 20:06 پیوند ثابت
نظرات رسیده

از نگاه ع.ب.تورک اوغلی/ همه بی سوادند و علینک ته استکانی می زنند. در ضمن اقای محققی هر گز جز دستگاه رهبری فدائیان  نبود . او در تمام عمرش کتاب خواند ه است و بیشتر از  هزار برابر تو ؛ نوشته ات فقط پروپاگاندا و خراب  کردن دیگران است وبدنبال  ترکستان بزرگ هستید

چ., 24.04.2024 - 08:41 پیوند ثابت
ع.ب.تورک اوغلی

عنوان مقاله
مقاله سردرگم

سالام
این نوشته یک متن بی ارزشی بود،که فقط آرزوی یک نفر سردرگم را که درعالم
هپروت گیرکرده نشان میدهد،
این عزیز،که ادعا دارد،زمانی سیاسی بوده،
وخطاهایی که عمدی یا سهوی رهبریت
فداییان بدان گرفتار بوده وهستند،
میباشد،که افرادی مثل جناب محققی
سست ایمان و کم سواد راچرا به این
اندازه بالابردن.
که نتیجه اش اکنون دیده میشود،
وعریان است،
این همشهری ما حتی نمیتواند،تحلیلی
درست از ایجادچنین فضایی یک تحلیل
درست داشته باشد.
ناراحت نباشند،
چون وقتی فردی مثل ..........،
درهرنوشته ایی باخودنمایی
میخواهد،حتی نوشته هرزخودرا دوبار
فورواردکرده و در کوچکترین اعتراض
زمین وزمان وانگ های مختلف را
نثارت میکند،از چنین آدمی توقعی نیست،
ولی از آقای محققی که ادعا دارد،فدایی
ودرسطح رهبری داشته و سازمان هم
خدایی برایش کم نگذاشته وبه این روز
افتاده ،بایدهم چنین نوشته بی سروته
داشته باشیم.
نکته دوم دوستی باتحلیلی بسیار عالی
ازشروع تفکرات کمونیستی تا امروز را
با نگاه علمی وسوسیالیتسی
واقعن سوادی عالی در بیان حرکات کمونیسم داشته ،که متاسفانه فقط خوانده وآموخته ایشان ازکمونیسم و ازنوشته های کمونیست ها است،
این عزیز ،بفکرمن در دیگرمکاتب مطالعه
خوبی نداشته وتنها تفکرات کمونیستی
را بخوبی به قلم آورده است.
درمورد نوشته آقای .............
نمی نویسم
چون نوشته ایشان را دوبارخوانده و ارزش جواب دادن ندارد
ولی جناب محققی نمی دانم چرا مقداری
به مسائل عمیق وریشه ایی نگاه نمیکنند؟
درنوشته های خود واقعن تفکری که دارد
اصلا این تفکریکی ازعلل همبستگی
مردم است
انگار که اعتراضی بصورت مهندسی ،
وتخلیه کردن جو نارضایتی ایجاد می‌شود
خودحکومتی ها یا دوتا فرصت طلب
واردجمعیت شده شعار رضاشاه روحت
شادمیدهد،
این اولین آسی

ضدانقلاب نشان دادن این اعتراضات است،
دومین آفت اش سست کردن اتفاق و همبستگی نشان دهندگان است
سومین این شعارهای بیمارگونه شدت
سرکوب و درنطفه خفه کردن اعتراضات است.
جناب محققی ،می‌گوید بچه زنجان وخلخال است
نمی دانم چرا ،نمی تواند جنایت زولفقاری ها در زنجان و صارمی ها دراردبیل راببیند،
چرا نمی تواند،داستان یا آتش بدون دود
نادرابراهیمی را که درزمان شاه نوشته شده پیدا کرده بخواند،
چرا نمی تواند،دلیل کودتای انگلیس،
کودتای آمریکا را درسال ۱۲۹۹ و۱۳۳۲ را
مطالعه کند،
چرا نمیخواهد،درمورد فراماسیونری یافراموشخانه کتابی بخواند،
ولی میخواهد،بجای کشتار مزدکیان بدست انوشیروان. یاسای چنگیزخان
را بزرگ کند؟
برادرم ، خودت یکی از عاملین این اتحاد
ایرانیان هستی ،تفکرخودت و امثال همفکران شما این تزلزل را بوجود آورده اند.
اگربخواهم درمورد این نوشته شما یک تحلیل درست بنویسم ، باید یک کتاب نوشت،
جناب محققی ،
توروخدا الان یک نوشته درمورد،تتلو نوشتم ،آنرا بخوان،
جناب محققی ،راستی شما چرا در اروپا نشسته ولی به دموکراسی آنجا اصلا
نگاه عمیق نمی کنید؟
بابام جان، زمان سیبیل و ریش پروفسوری، عینک ته استکانی نیست،
انقلاب انفورماتیک را دریابید،
من این تذکررا به بازجوهای چند نفری
وچند روزه اداره اطلاعات هم درست
حدود یکماه ونیم قبل از جریان مهسا امینی کتبا نوشتم وامضا کردم،
که اگرزمان را درنیابید،بدترازشاه و
عوامل آنها خواهیدشد.
بشما هم میگویم،شماها بااین تفکرتان
عامل عدم اتحاد سیاسیون داخلی وخارجی ومردم هستید.
چه این نوشته چاپ شود،یانه. حتمن
لاقل سانسورچی ها خواه‌خواهندخواند.
چ., 24.04.2024 - 00:51 پیوند ثابت
آی فریبا فریبا

عنوان مقاله
.در پادگان و سربازخانه نیز.

انقلابیون زمان شاه باید غیر از کارخانه و مزرعه، بقول حزب ترازنوین، به سربازخانه هم میرفتند تا ارتشی ها را آگاه کنند و همراه خود نمایند؛ چون مثلا فرامرز دادرس که اکنون در فضای مجازی فعال است، میگوید در دانشگاه افسری، استاد درس ضد جاسوسی بوده، و درجه اش فقط ستوان 2 بوده ..... که سابق مقاله نویس کیهان لندن و هفته نامه نیمروز لندن بوده،
این دو مثال نشان میدهد که در پادگانها و سربازخانه ها نیز نیاز به روشنگری افراد انقلابی می بود تا ارتشی ها و نظامیان به حقوق خود آگاه شوند واین حق کشی نظام سلطنتی در مورد ایشان،ها انجام نمیشد.
-- البته با عذرخواهی از حزب ترازنوین ایران که شعار : کارخانه- مزرعه- سربازخانه- آن در توضیح مخالفت با مشی مسلحانه قبلا اینجافراموش شده بود.

س., 23.04.2024 - 22:29 پیوند ثابت
محسن کردی

عنوان مقاله
نیهلیسم پشیمانی و اپورتونیسم

نوشته اید: «مشی چریکی همانطور که بازرگان در دادگاه گفت، معلول شرایط خفقان و دیکتاتوری شاه و ساواک بود وگرنه انقلابیون مجاهد و فدایی و اعضای کنفدراسیون می بایست در کارخانه ها و روستاها کارگران و زحمتکشان را آگاه میکردند و سازماندهی می نمودند». درست مثل یک ملا که روایت و حدیث می اورد استدلال می کنید. بازرگان ابن فلان از فلان شنید که چنین پس راه درست همین است که در حدیث آمد. اگر نروی به این راه اپورتونیست و نیهیلیست و کافر حربی هستی و مرتد فطری و چه و چه! 

یه سوال! از کجا اینقدر با اطمینان میگویید که « انقلابیون مجاهد و فدایی و اعضای کنفدراسیون می بایست در کارخانه ها و روستاها کارگران و زحمتکشان را آگاه میکردند و سازماندهی می نمودند؟» شما گویا هرگز پای تان به روستا نرسیده و در کارخانه یک جنس را مونتاژ نکرده اید. روستایی و زحمت کش کجا شما را تحویل میگرفتند که بخواهید آنها را سازماندهی کنید؟ کدام زحمت کش اتحاد شوروی از زندگی اش راضی بود؟ در روستا ها که مسلما ول معطل بودید و حرف زیادی میزدید روستایی شما را میداد دست ژاندارمری. کارگران هم اگر جذب شما میشدند از بیسوادی و ساده دلی روستایی مآب شون بده که بهشون وعده بهشت سوسیالیسم رو میدادید. عزیز دل.. شما یک متدین به این دین هستید که مرتد فطری مثل محققی را اینجا وعده جهنم میدهید و ... بی جهت نبود که خمینی توانست روی دوش تان سوار شود. 

س., 23.04.2024 - 21:43 پیوند ثابت
محسن کردی

عنوان مقاله
نیهلیسم پشیمانی و اپورتونیسم

نوشته اید: «مشی چریکی همانطور که بازرگان در دادگاه گفت، معلول شرایط خفقان و دیکتاتوری شاه و ساواک بود وگرنه انقلابیون مجاهد و فدایی و اعضای کنفدراسیون می بایست در کارخانه ها و روستاها کارگران و زحمتکشان را آگاه میکردند و سازماندهی می نمودند». درست مثل یک ملا که روایت و حدیث می اورد استدلال می کنید. بازرگان ابن فلان از فلان شنید که چنین پس راه درست همین است که در حدیث آمد. اگر نروی به این راه اپورتونیست و نیهیلیست و کافر حربی هستی و مرتد فطری و چه و چه! 

یه سوال! از کجا اینقدر با اطمینان میگویید که « انقلابیون مجاهد و فدایی و اعضای کنفدراسیون می بایست در کارخانه ها و روستاها کارگران و زحمتکشان را آگاه میکردند و سازماندهی می نمودند؟» شما گویا هرگز پای تان به روستا نرسیده و در کارخانه یک جنس را مونتاژ نکرده اید. روستایی و زحمت کش کجا شما را تحویل میگرفتند که بخواهید آنها را سازماندهی کنید؟ کدام زحمت کش اتحاد شوروی از زندگی اش راضی بود؟ در روستا ها که مسلما ول معطل بودید و حرف زیادی میزدید روستایی شما را میداد دست ژاندارمری. کارگران هم اگر جذب شما میشدند از بیسوادی و ساده دلی روستایی مآب شون بده که بهشون وعده بهشت سوسیالیسم رو میدادید. عزیز دل.. شما یک متدین به این دین هستید که مرتد فطری مثل محققی را اینجا وعده جهنم میدهید و ... بی جهت نبود که خمینی توانست روی دوش تان سوار شود. 

س., 23.04.2024 - 21:42 پیوند ثابت
ناشناس

عنوان مقاله
.نیهلیسم پشیمانی.

شاید بتوان گفت زندگی انقلابی در پیش گرفتن؛ مانند ازدواج است و نباید پشیمان شد و اگر شدی بزبان نیاور تا روحیه دیگران ضعیف نشود. گاهی زمان و شرایط تاریخی اجتماعی، انسان را وادار میکند که همچون دوران تراژدیک یونان و ایران، فرد معترض و انقلابی دررامری شرکت کند ؛وگرنه وجدان نا آرام انسان را مدام رنج میدهد. اگر انقلاب مشروطه بی تاثیر از انقلاب 1905 روسیه نیود، انقلاب 57 نیز بی تاثیر از دوران جنگ سرد و جنبش دانشجویی 1968 اروپا ،و سایر انقلابات و تحولات جهانی قرن 20 نمی بود.
مشی چریکی همانطور که بازرگان در دادگاه گفت، معلول شرایط خفقان و دیکتاتوری شاه و ساواک بود وگرنه انقلابیون مجاهد و فدایی و اعضای کنفدراسیون می بایست در کارخانه ها و روستاها کارگران و زحمتکشان را آگاه میکردند و سازماندهی می نمودند؛ و نه اینکه جان گرانقدر خود را در عملیات شبه آنارشیستی و یا انتحاری قهرمانی، از دست میدادند. ارزش انقلابیون جان برکف میتواند حتی عظیم تر از رسالت پیامبران در طول تاریخ باشد، چون ما هنوز نام بابف و بلانک و زاپاتا و چگوارا و ستارخان و حلاج و سقراط و جزنی و حمید اشرف و موسی خیابانی و .... را فراموش نکرده ایم. برنده جایزه صلح نوبل اخیر ایران خانمی است که در سالهای نوجوانی شاهد دهها مجاهد اعدامی در میان خویشاوندانش بوده. این خاطرات تلخ، وی را چنان مبارز و سرکش و معترض و نستوه نمود که حداقا 13 بار تاکنون به زندان افتاده و شکنجه شده و تسلیم فاشیسم آخوندی نگردیده و حتی محروم از رابطه با فرزندان خود گردیده،و موجب افتخار و امید امثال ما خارج نشینان شده تا ما با اظهار پشیمانی های خود موجب دلسردی مبارزان درون وطن نگردیم.

بابف اعدام شد، بلانک حبس ابد گرفت، مارکس جهانی شد.یک قرن میان مشی چریکی بابف- و حزب پرولتری مارکس.بابف، انقلابی فرانسوی در سال 1760 میلادی بدنیا آمد و در سال 1779 اعدام شد. ایده های انقلابی اجتماعی او روی کمونیسم اروپایی و روی فلسفه مارکسیستی تاثیر مهمی گذاشت. وی را میتوان نماینده یک کمونیسم تخیلی از جنبش یاکوبی فرانسه و فعال پرولتری در آغاز جنبش کمونیستی دانست. بابف در سال 1796 میلادی رهبر یک شورش توده ای منتهی به شکست بود. از جمله اهداف او: لغو مالکیت خصوصی و اعلان پیروزی انقلاب بعنوان دیکتاتوری خلق بود. بابف رهبر انجمن " توطئه عدالت خواهان" بود. او مالکیت خصوصی را دلیل به زنجیرکشیده شدن خلق، و بی نظمی آنارشی در اقتصاد عیرکمونیستی را، دلیل استثمار و تمام زشتی های نظام سرمایه داری میدانیت.
بابف میگفت تا زمانیکه کالاهای لوکس در اختیار همه مردم نباشند، آنان نباید تولید شوند. گرچه بابف و هوادارنش در سال 1796 در راه مبارزه، مخفی شدند، تئوری اجرای کمونیسم زودرس او در آغاز جامعه سرمایه داری با شکست روبرو شد. بابف مسلح کردن خلق و اقدامات دیکتاتوری برای سرکوب ضد انقلاب و ثروتمندان را توجیه میکرد. تجربیات جنبش دیکتاتوری انقلابی یاکوبی به بابف نشان داد که ایده ال دمکراسی انقلابی فقط در کمونیسم عملی است، با این وجود او جنبشی را هدایت نمود که در میان پرولتاریای مانوفاکتوری آنزمان منجر به کمونیسم علمی و حزب مارکسیستی پرولتری بعدی گردید.
بابف گرایی، شاخه انقلابی کمونیسم کارگری و مدافع جنبش طبقاتی آنتاگونیستی بود. آنها فقط تجربیات انقلاب بورژوازی را داشتند و نه استراتژی و تاکتیک سوسیالیسم علمی را. فقدان پرولتاریای صنعتی موجب شد بعدها پاره ای از بابف گرایان مانند رفیق بلانک بسوی آوانگارد کمونیستی تمایل پیدا کنند. سرانجام ولی نئو بابف گرایی پیش درآمد ایدئولوژی مارکسیستی و مقدمه کمونیسم علمی مارکس-انگلس گردید. آن آغاز ماتریالیسم پیشامارکسیستی بود. در تزهایی پیرامون فویرباخ، مارکس میگفت: پرولتاریا هنوز در زنجیر روابط استثماری کهن گرفتار است.
بابف گرایان مبارزه علیه: ایدئولوژی بورژوازی و خرده بورژوازی، علیه روحانیون مسیحی، و علیه مالکیت خصوصی بورژوایی، جویای یک سیستم جهانبینی ماتریالیستی-کمونیستی، خواهان تغییر مرام دینی به نوعی کمونیسم، و ادامه خط آته ایستی بابف بودند. نئوبابف ایسم مخالف: نظام پادشاهی پادگانی درباری، مخالف قرارداد ازدواج، و متکی به ماتریالیسم فلسفی قرن 18 میلادی بود. انجمن نئوبابف گرایان "توطئه برای عدالت"، مخلوطی از نظرات: بابف، سن سیمون، فوریه، و عرفان قناعت پیشه گی بود. بابف گرایان جریان و جنبشی انقلابی اتوپیستی کمونیستی در پایان انقلاب فرانسه بود که موجب رشد نطفه های کمونیسم کارگری در فرانسه و در انگلیس گردید.
بابف کمونیسم را در چهارچوب روشنگری قرن 18 میلادی، یک برنامه مبارزاتی علیه جامعه کاپیتالیستی نمود. مارکس از طریق بابف گرایان نخستین، به تئوری حزب کمونیست روشنگر و بشکل سازمانی مبارز علیه استثمار و سلطه رسید. نظرات فرانس نوئل بابف در شورش 1795 میلادی متکی به آموزشهای ضد فئودالی؛ ولی بر اساس حقوق طبیعی انسان عصر روشنگری، با محتوای کمونیسم عامیانه، موجب زمینه کشف کمونیسم علمی مارکس-انگلس و ایدئولوژی پرولتری شد.
رفیق بلانک (1881-1805)، کمونیست انقلابی فرانسوی، شاگرد بابف، خواهان دیکتاتوری انقلابی و انقلاب کمونیستی بود. او بدلیل مبارزاتش 41 سال در زندان و حدود 10 سال در تبعید زیست. از جمله وظایف مبارزاتی وی: سازماندهی انجمن های هوادار رفیق بابف در محلات انقلابی پاریس علیه سلطنت و ارتجاع حاکم بود. او همچون بابف مرد عمل و نخستین انقلابی حرفه ای ضد نظام کاپیتالیستی زمان خود بود. رفیق بلانک بر این باور بود که عملی نمودن نظام و جامعه کمونیستی نیاز به مردمی بافرهنگ و آموزش دیده دارد.
به ادعای بعضی از مورخین چپ ،بلانک و بابف از جمله آموزگاران کبیر انقلاب کمونیستی تاریخ بشر هستند. بلانک همچون بابف میگفت: آوانگارد میتواند با سازماندهی تودهها سلطنت را براندازد و اعلان جمهوری سوسیالیستی کارگری بنماید؛ به نظر او، یعنی حتی یک سازمان چریکی در شرایط مناسب میتواند دولت را براندارد و شاه را فراری دهد. به زبان دیگر، در نظر بلانک هر انقلابی میتواند نتیجه کودتای یک سازمان چریکی متکی به تودهها باشد


س., 23.04.2024 - 19:04 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
کوله بار نفرتها

درووود بر ابوالفضل عزیز!

اندکی گپهای سرمستانه برای گریختن از مجلس عربده!

نیازی به تکرار آنهمه سنجشگریهایم نیست که بیش از بیست و هفت سال از قدمتشان تا امروز میگذرد. سنجشگریهایی که همچنان به قوه اعتباری و استدلالی و منطقی خودشان سفت و سخت استوار هستند. همونطور که بارها گفته ام، - اگر مردم را در جامعیّت وجودی فعلا کنار بگذاریم-  علّت و ریشه دوام حکومت فقاهتی فقط و فقط در «رفتار و گفتار مدّعیان اپوزیسیون در خارج و مخالفان آخوندها در درون مرزها» هستند و منظورم از مخالفان درونمرزی دقیقا همانهایی هستند که از بدنه حکومت خلفای الله بریده اند؛ ولی با به میخ و به نعل زدنهای رفتاری و گفتاری هنوزم در همان سمت و سوی دوام خلفای الله موضع گرفته اند. مخالفان داخلی را میتوانی از اسلام راستین سازان شیّاد و شارلاتی همچون عبدالکریم دبّاغ و دیگر اسلام راستین سازان بی وجدان و پست فطرت در اقصاء نقاط ایران و جهان در نظر بگیری تا مدّعیان اصلاحات و خزعبلاتی از این دست. من هیچوقت به چیزی به نام اپوزیسیون اعتقادی نداشتم؛ زیرا هر گرایشی، معنای سمتگیری اپوزیسیونی خودش را در «تسخیر قدرت و حاکمیّت جناح ایده آل خودش» میداند؛ نه در سمت و سوی «آزادی و ایجاد فضای انتخابات رقابتی».  

 

به همین دلیل در میدانی که گرایشها فقط در فکر «تسخیر قدرت و حاکمیّت نحله اعتقادی خودشان» هستند، نمیتوان به هیچ وجه به مخرج مشترک واحدی دست یافت؛ زیرا هر گرایشی، «معیار» را نه در میدان «آزمونها و هماوردیهای رقابتی»؛ بلکه در بطن ذهنیّت اعتقاداتی خودش میداند. برای همین نیز هر گرایش سیاسی تقلّا میکند که موضع خودش را به هر طریقی که هست، تثبیت و تحکیم کند. از مقتدرین فقاهتی گرفته تا دیگرانی که در هول وولای تسخیر قدرت هستند. هر کدام از این گرایشها نیز به «مفاهیم و ایده آلها و آرمانها و آرزوهای عام»، مسلّح هستند و از آنها به حیث پوششهای استتاری استفاده ممتد میکنند؛ چه در گفتار و نوشتار، چه در رفتار موضعی و ادّعا داشتن.
همه مدّعیان اپوزیسیون، عین انسانی میمانند که تصوّر میکنند با گرفتن «گواهینامه راهنمایی و رانندگی» میتوانند رانندگان بی نظیری در جاده های ترافیکی باشند بدون آنکه به کلاس پراکتیکی رفته باشند. مسئله گردآمد مدّعیان اپوزیسیون به این منوط است که هر گرایشی از ادّعای تسخیر قدرت و اقتدار مطلق واپس نشیند و فقط در فکر ایجاد فضای آزادی باشد و با همدیگر همکاریهای مشترک را به پیش ببرند؛ طوری که نه تنها مردم ایران، شاهد چنین همگرایی و همبستگی و باهماندیشی باشند؛ بلکه جهانیان نیز بتوانند به عین ببینند و دریابند که حکومت فقاهتی واقعا میتواند بدیلهایی شایان اهمیّت داشته باشد. هنوز نمیتوان بعد از چهل و پنج سال از حکومتی که تمام تار و پودش در تخصّص فقط برای خونریزی و تجاوز و کشتار و شکنجه و غارت و تبلیغ جهالت و بی شعوری محض و توسعه خرافات و ترور و جنگ و زورگویی و ریاکاری و تظاهر و رذالت توصیف ناپذیر، تعریف اثباتی بدون هیچ خدشه ای میشود، ایرانیانی مدّعی کنشگری و تحصیلاتی را پیدا کرد که عمق فاجعه را فهمیده و حسّ کرده باشند و بخواهند کاری کارستان را در کنار یکدیگر به پیش ببرند. هنوز نمیتوان میزگردی را در هیچ نقطه ای از جهان سراغ داشت که در آن، اشخاصی مثل: «شاهزاده رضا پهلوی، نماینده مدّعیان چپ، نماینده مصدّقیها، نماینده لیبرالها، نماینده سوسیال دمکراتها، نماینده فلان و بیسار» در کنار یکدیگر تجمّع کرده باشند و به گفتگو بپردازند. علّتش را من بارها و بارها از زوایای مختلف توضیح داده ام و در باره اش بحث کرده ام. نیازی به تکرار نیست.
اگر امیدی به تغییر در سیستم حکومت خلفای الله باشد، شاهرگهای تغییر فقط در «ایران» هستند؛ نه بیرون مرزها. بیرونیها آنقدر اسیر و ذلیل و حقیر شده «عقاید و ایدئولوژیها و نفرتها و کینه توزیها و پدرکشتگیهای خود نسبت به یکدیگر» هستند که هنوز نمیدانند در کجا مقیمند؛ چه برسد به آنکه بتوانند کاری ارزشمند را پیش ببرند.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
س., 23.04.2024 - 13:11 پیوند ثابت
نظرات رسیده

این سوالی ست که از دیر باز فکر مرا هم بخود مشغول کرده!براستی چرا ما در ساحل عافیت نشستگان توان همراهی و همکاری با هم را نداریم؟در صورتی که با تحصن و تظاهرات در جلوی سازمان ملل،جلوی وزارت امور خارجه کشورهای محل زندگی مان می‌توانیم صدای ملت به گروگان گرفته شده ایران را به گوش بسته دولتیان و مردم شان برسانیم.تا مجبور شوند دست از مماشات با حکومت اشغالگر بر دارند و در دفاع از حقوق بشر با رژیم جنایتکار برخورد قانونی کنند.
براستی ما را چه میشود؟!😩😢
سرنگون باد حکومت اشغالگر جنایتکار.
آزادی ایرانم آرزوست.🌻

س., 23.04.2024 - 10:33 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.