رفتن به محتوای اصلی

خدا می بخشد، محمد نمی بخشد – مرگ روشنفکر دینی 
30.12.2022 - 09:15

 

شاید بتوان گفت که اساسی ترین فرق بین تفکر دیکتاتورطلب و تفکر دمکراتیک در نگاه به خود و نگاه به جامعه نهفته است. تفکر دمکراتیک بین مردم و حاکمیت تفاوتی قائل نمیشود، حاکمیت را تافته ای جدا بافته از مردم نمی بیند، به مردم و خرد جمعی آنان اعتماد دارد، از حرکت جامعه وحشت ندارد، و برای اصلاح خود بطور روزانه به آرای مردم رجوع میکند و از آن می آموزد و بهره می گیرد. تفکر دیکتاتورطلب مردم را توده ای بی-هویت، بدون حافظه ی تاریخی و بی-عقل می بیند که در جزئی ترین عرصه های زندگی نیاز به راهنمایی و راهبری دارند، و آنهم در اکثر مواقع از طریق سرکوب و بکارگیری خشونت. تفکر دیکتاتورطلب این تصور را دارد که با قدرتگیری و تحمیل عقاید خود به جامعه میتواند در درازمدت نیز افکار عمومی را به سمت سیاسی خود سوق دهد و از پشتیبانی مردم برخوردار باشد. برای همین هست که افراد و نیروهایی که چنین تفکری دارند، همیشه عوامل بیرونی و خارجی را مسئول شکست سیاستهای خود میدانند و قادر به دیدن واقعیات نیستند. 

در ادبیات مدرن سیاسی در بحث پیرامون دیکتاتوری معمولا از سه پدیده سیاسی نام برده میشود: کمونیسم، فاشیسم و اسلامگرایی. کمونیسم و فاشیسم هر دو پدیده ای مدرن هستند و در معنای کلاسیک ایدئولوژی محسوب میشوند، در صورتی که دین، هر چند که میتوان آن را ایدئولوژی هم محسوب کرد، پدیده ای بسیار قدیمی و ریشه دار است و نفوذ پنهانِ آن بر جامعه همیشه بسیار بیشتر و عمیقتر از هر ایدئولوژی سیاسی بوده است. تفاوت اصلی ایدئولوژی های سیاسی با ادیان در این است که ایدئولوژیها میتوانند براحتی خود را تغییر دهند، ولی تغییر یا اصلاح ادیان بسیار دشوار است و با موانعی بسیار جدی روبروست. افتضاح اسلامگرایی و شکست فاحش آن در عدم درکِ همین بوده است که در عصر کنونی نمیتوان از دین ایدئولوژی سیاسی ساخت. برای نمونه، حکومتی که خود را مسلمان بداند و نه اسلامگرا، چیزی شبیه حزب دمکرات-مسیحی آلمان، میتواند یکسری سیاستها و قوانین خود را بر اساس دین خود، اسلام، تعیین کند و درجه ی مذهبی بودن و مسلمانیِ خود را با شرایط تطبیق دهد. ولی حکومتها و نظامهایی که خود را اسلامگرا میدانند، یعنی ملزم به پیاده کردن همه قوانین اسلامی و قرآنی، امکان مانور سیاسی ندارند و سرنوشتی جز سرنگونی و فروپاشی نخواهند داشت. چنین نظامهایی قبل از اینکه بتوانند خود را اصلاح کنند، مجبور به اصلاح دین خود هستند. و چنین چیزی از اساس با ذات دیکتاتوری آنان در تضاد است، چون برای تغییر و اصلاحات باید حداقل-میزانی از آزادی بیان و آزادی تفکر وجود داشته باشد. 

بن بست اسلامگرایی متاسفانه هنوز هم باعث فعال شدن نیروهای مسلمانی نشده است که بطور رسمی و جدی خواهان اصلاح دین اسلام، یعنی در واقع اصلاح تعابیر و روایتها و نگاه مسلمانان به دین (اسلام)، باشند. بلکه تلاشهایی که مشاهده میشود، از سوی کسانی ست که از الان به این فکرند که در فردای سرنگونی نظامهای اسلامگرا چگونه بتوانند حداکثر سیاستهای سابق آن نظامها را در پشت پرده به پیش ببرند، از طریق بهره گیری از اسلام برای جنگ علیه مدرنیسم، سکولاریسم و آزادیخواهی. علیرغم ژست مدرن و اصلاحگرای این عده، محتوای سخنان آنان نشان از این دارد که آنان همچنان در چهارچوب سیاستهای ارتجاع اسلامی حرکت میکنند. برای نمونه بتازگی تعدادی از قلمزنان ایرانی خود را "مسلمان خداناباور" میخوانند و سعی در تبلیغ و ترویجِ چنین پدیده ای دارند. سوالی که پیش می آید این است که هدف سیاسی این افراد چیست، با توجه به اینکه اینها اشخاصی شدیداً سیاسی هستند و در همه نوشته های خود بیش از هر چیز به مسائل سیاسی می پردازند. آیا تبلیغ پدیده ای به اسم "مسلمانِ خداناباور" به این معنی نیست که اعلام اعتقاد به اسلام بر اعتقاد به خدا الویت دارد؟ آیا این به معنای دعوت به پذیرش اسلامیت حکومت ایران و رعایت قوانین آن و احترام به آن نیست؟ آیا این تاکید بر اصل خروج-ناپذیری از اسلام نیست؟ به این معنی که ما حتی اگر خداناباور هم باشیم، به هر صورت نمیتوانیم بگوییم مسلمان نیستیم و مسلمانی اصلی غیرقابل تغییر از هویت فردی ما را تشکیل میدهد؟ 

30 دسامبر 2022

ایمیل نویسنده: 
sepehriazadeh@hotmail.com

وبلاگ نویسنده: 
https://azadehsepehri.blogspot.com

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

کیانوش توکلی

کیانوش گرامی، سلام. 

 

مرسی که کامنت آقا (یا خانم) تبریزی را برای من فرستادی. من هر چه فکر کردم، دیدم قابل-پاسخ نیست، متاسفانه. اگر میگویم متاسفانه، برای این است که تبادل نظر را بسیار مفید میدانم، هم برای تک تک خودمان و ایده های مان، هم برای خوانندگان. خودت آیا میتوانی پاسخی در حد یک کامنت، و نه در حجم یک مقاله مفصل به این کامنت بدهی؟ آیا کمونیسم فقط و فقط یک "راهکار اقتصادی" ست؟! از کی تا حالا؟ در کدام مقطع تاریخ اینگونه بوده؟ آیا کمونیسم به سیاست و فرهنگ و اجتماع کاری ندارد؟ این واقعا یکی از عجیب ترین تعاریفی بود که تا بحال دیده ام. در پایان هم "تبریزی" مینویسد کمونیسم ربطی به هیچگونه "ایسم" ندارد! یعنی چه این حرف؟ واقعا مفهوم نیست. کلمه کمونیسم از ایسم تشکیل شده و خود ایشان هم مکررا بکار برده. اگر یک کلمه جدیدی را پیشنهاد داده بود، که به معنی یک خط فکری جدید هم بعد تعبیر میشد، یک حرفی. ولی نمیشود که آدم همان کلمه را که با ایسم است بکار ببرد، ولی بعد بگوید ربطی به ایسم ندارد و با ایسم مخالفت کند. آن هم تازه بدون اینکه هیچگونه دلیلی برای این مخالفت عجیب خود بیاورد. به هر صورت، فقط میتوانم بگویم که کامنتی ست که بدلیل ناراحتی از مورد انتقاد قرار گرفتن کمونیسم نوشته شده و محتوای آن آنقدر پریشان و بدور از هر گونه داده ها و تعاریف سیاسی ست که واقعا نمیتوان به آن جواب داد، مگر با چهار پنج صفحه که برای افرادی نوشته شده باشد که هیچ از سیاست و تاریخچه مکتب ها و جریانات گوناگون سیاسی نمیدانند. و البته که ایشان در چنین جایگاهی نیستند و به نظر من دچار تنبلی مفرط در فکر کردن برای بیان مناسب نظرات یا حداقل احساسات خود میباشد. 

 

روز خوبی داشته باشی

آزاده سپهری

جمعه, 30.12.2022 - 18:40 پیوند ثابت
تبریزی

سرکار خانم آزاده سپهری، با درود بر شما و با آرزوی نیکبختی برای شما و خانواده بزرگوارتان در همه زندگی، خانم سپهری، من نمی دانم که شما یادداشت (کامنت) مرا می خوانید یا نه؟ و اگر خواندید پاسخ می دهید یا نه؟ خانم سپهری، بدبختانه شما با کمونیست ها و چپ ها میانه خوبی ندارید و در برخی از نوشته هایتان از چپ ها بدگوئی می کنید! و این برای من مایه اندوه و افسوس است که شما که خانمی دانشگاه دیده و دانشمند و دانا هستید چرا به کمونیست ها و چپ ها بدبین هستید؟ چنان که در بخشی از همین نوشتارتان نوشته اید: "..... در ادبیات مدرن سیاسی در بحث پیرامون دیکتاتوری معمولا از سه پدیده سیاسی نام برده می شود: کمونیسم، فاشیسم و اسلامگرائی، کمونیسم و فاشیسم هر دو پدیده ای مدرن هستند و در معنای کلاسیک ایدئولوژی محسوب می شوند ....." خانم سپهری، کمونیسم آن چنان که شما در ذهنتان دارید ایدئولوژی نیست بلکه یک راهکار اقتصادی است، پرسش: کمونیسم چیست؟ پاسخ: بهره برداری برابر و مشترک مردم یک سرزمین از دارائی های آن سرزمین کمونیسم است! خانم سپهری، همچنان که می بینید تعریف کمونیسم همان یک سطری است که برای شما نوشتم و کمونیسم یک ایدئولوژی مانند آخوندیسم نیست! کمونیست ها با زندگی شخصی کسی کاری ندارند و مانند آخوندها نمی گویند که فلان کار حرام است یا حلال است یا ثواب دارد یا گناه دارد! در کشوری که ساختار آن کمونیستی است هر کس آزاد است که دیندار باشد یا بیدین باشد و هر خانمی آزاد است که حجاب داشته باشد و یا بی حجاب باشد و نیمه برهنه با آقایان در یک استخر شنا کند، خانم سپهری، آن چنان که بدبختانه بسیاری از مردم در ذهن دارند کمونیسم نه بیدین بودن است، نه داشتن سبیل است، نه رفیق، رفیق، کردن است و نه فرنگی بازی و به کار بردن واژه های فرنگی با پسوندهای ایسم و ایست و لوژی و کراسی است! پس کمونیسم چیست؟ پاسخ: بهره برداری برابر و مشترک مردم یک سرزمین از دارائی های آن سرزمین کمونیسم است! با سپاس، تبریزی

جمعه, 30.12.2022 - 10:31 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.