این چشم بندی نیست، واقعی ست اگر سرراست بگوئیم: بیشترین زمینه و انگیزه پیدایش ستیزهای کور مذهبی و جنگ های کودن ناسیونالیستی در "جهان سرمایه سالاری" مستقیما به ریشه ی تبعیض ها و نابرابری های فراوان "سرمایه علیه کار" برمی گردد. و آن نیز بیش از همه بخاطر خاستگاه برتری خواهی و بهره جوئی های فرهنگ تاریخی و تاکنونی مسلط برهستی و "شعور انسان" می باشد. نگرش طمعکار و کاربرد جاهطلبانه ایکه بسود و سروری الیت سرمایه دار است و به کار کارگر نان بخور و نمیر می دهد؛ و با تکیه بر ابزار تولید و خدمات، اصل گردش سرمایه، کارمزدی، سرقت ارزش افزوده و استثمار پیگیر استوارمانده، ادیان را بخدمت و کاسه لیسی خویش درآورده، و اینک دارائی اش به بالاترین سقف انباشت سرمایه مالی جهانی رسیده، و بربریت 1%ها بر انسانیت 99%ها می چربد و بی رحمانه زورش بر مهر، اندیشه و همبستگی مسالمت آمیز"نوع انسان" ستم ناروا می راند.
و شگفتا دایره نگاه چیره ی نوع انسان به روابط سرمایه سالاری با تفاوت هائی و در سرتاسر گیتی، همچنان متأثر، متمایل و محصول تاریخی همین راه ضدبشری و مطیع روند بلند بهره کشی انسان از انسان است. کنش و منش اکثر"اوی جهانی" در چهارچوب چنین ساختاری شکل یافته، مستقیما ادیان و مذاهب ابراهیمی نیز پشتوانه این غارتگری بی شرمانه هست. ساختار بورژوائی ایکه در برابر آریستوکراسی اشراف و فئودالیسم روزگاری انقلابی بود و اینک، فرسوده و مخل زندگی شده و با وجود ناسازگاری ها و ناهنجاری های مرگبارش، هر راهکار فراروئی بسوی تحول و تکامل اجتماعی و همگانی را قهرا با اهرم نظامی "ناتو" سرکوب کرده و بشکست می کشاند. و پیوسته در گذشته دور وامانده و متوقف اراده و خواست چند کارتل و تراست و هموندان آنهاست و به ترور، آشوب و نابسامانی های جامعه بشری و نابرابری ها که ستیز کور ( جنگ مذهبی و انتحارها) نمود آنهاست، روزانه می افزاید.
ساختار و اختاپوس سیاسی نئولیبرال و اقتصاد انگل، بیمار و مسلط او بیاری ناتو بر جهان امروز حکم می راند؛ حکومت مطلقی که دشمن همه ی انسان هاست؛ و به کمتر از سروری خود و به هر قیمت بها نمی دهد. دیریست این دستگاه درب و داغان نمی تواند دگرگونی بسود منافع اجتماعی و نوع بشری برتابد. او نمی تواند ورای آن باشد که هستی اش به آن وابسته است. همانگونه که مردمان بسیاری با این سنت آموزش دیده، پرورانده شده و برای حتی خیلی از تحصیلکرده ها، و بخش گسترده ای از طبقات زیر "ستم استثمار و نابرابری ها" هم توان تصور گذر از این گذشته سیاه و امید بستن و راه یافتن به چشم انداز روشن فراملی و انسانمدارانه برای شان چندان، آسان نبوده و نیست. مگر آنان که بیاری آگاهی تاریخی، دوری جستن از نگاه های راسیستی، ناسیونالیستی، شوینیستی، فناتیستی و کاپیتالیستی، و همزمان دلبستن به آرمان های انسانی و فراملی که با آگاهی و آمادگی، بیاری نوعدوستی درآید و بسهم خود در خدمت به دفع و نفی ستم طبقات بهره کش باشد.
بنا بر این: با همه احترام به دیدگاه های انسان ها و دردباری از مصیبت های بیشمار آنها، و سرخورده از راه حل های شناخته شده و منحط مذهبی و بورژوائی، منهم بسهم خود ناگزیرم بگویم که ما کمبود انسان های بیدار، تیزبین و ماتریالیستِ تاریخ شناس روبروئیم. انسان هائی که پیش از همه می بایست زمینی باشند و انسانی به دنیای بیرون از ذهنش خود نگاه کرده، و به بررسی عینی ناهنجاری ها و نارسائی ها روابط "سرمایه علیه کار" بنگرند؛ علل پایه ای چالش های خونین مذهبی را کشف کنند؛ روند و قوانین "اقتصاد سیاسی" در پهنه داخلی، منطقه ای و جهانی را بشناسند، بشناسانند، و سپس مورد پرسش و چالش مردمی قراردهند؛ پی به راز در حال بودن و شدن پیگیر هستی و ابزارها ببرند و چایگاه ناتوان انسان تنگدست و میلیاردی در آن را که له و لورده شده اند ببیند، و طبعا دانش طبقاتی بیاموزند، آموخته ها را آموزش دهند؛ منافع زندگی خود را در پیوند با منافع "نوع انسان و کارمزدان و زحمتکشان" بیند، زیرا هردو با اندکی تفاوت کارمزدند و می بایست مشترکا علیه دشمن خود باشند؛ بسیار هوشیارانه با سنت دیرینه ی مذهبی که در همه مقاطع تاریخ بجای مردم و بنام خدا تصمیم گرفته رودرروی سازنده شوند، و هرچه بیشتر به روند روشنگری و رفرماسیون اسلامی علیه این دکانداران دینی دامن زنند؛ همراهی ادیان و متمولان را افشاگری کنند که هردو بجان نیروی کار افتاده و خون مردمان را مکیده اند، یا در جنگ های فراوان مذهبی سنی شیعی میلیون ها را از دم تیغ همنوع کشی ها گذارنده و به اشکال متنوع و ضدبشری سران ادیان و مذاهب در کنار ثروتمندان اعمال بر ملت ها خوشبین سروری کرده اند، برای همیشه خط بطلان بکشند. و برای همیشه از آن دام و دستگاه نابرابرساز هردو سو دور و بیزارشوند. (( در این مبارزه انسانی، نابرابر و حیاتی چپ ها و کمونیست ها خواهان فرهنگ فردائی این ایده های نوعدوستانه بوده، و پرچم مبارزه ی آزادی عقیده و وجدان را برکول می کشند و ضد هرگونه ستم، بهره کشی و نابرابری ها و تبعیض ها می باشند.
این ها دستآورد سرمایه و دین اند: غارت، مافیا، فساد، فحشاء، فقر، افیون ها، نادانی، فریبخوردگی، بیکاری، گرسنگی، جنگ، ویرانی کشورها، فرار میلیون ها از خانه و کاشانه، ستیزکور مذهبی برای نان و آزادی، ستم و نابرابری حقوق زن و مرد خصوصا در کشورهای اسلامی، جنگ مذهبی یک میلیارد مسلمان فریبخورده برای کسب برابری ها، ترور مذهبی روزانه، قحطی و مرگ و میرهای ناشی از آلودگی زمین، نابودی محیط زیست و زیست محیطی و... محصول ساختار سرمایه سالاری و نئولیبرالیسم کنونی آن است که اسلام را بیش از دیگر ادیان بخدمت خود درآورده است. منافع سرمایه داران و دینسالاران انسان ها را در برابر هم گذارده و عملا مادر خشونت گشته اند و منافع انسان های برابر را دسته بندی مالی مذهبی سیاسی اقتصادی می کنند، که دیگر حاصل اش جز جنگ نیست. آندو، چنان حق نابرابر زندگی و تکوین شخصیتی انسان ها را دچار تفاوت های فاحش طبقاتی ساخته اند که بیش از این بردباری نمی شود. در این دو ساختار هر طیف و طبقه ی توانا برای حفظ و بهبود منافع مسلط خود دیگران را پلکان جاهجوئی خود می سازد. در این بازی درندگان همیشه، ناتوان ها و محرومان دریده می شوند. و زمامداران و تئوکرات ها و یقه سفیدهای بورکرات آنها در هرگوشه ی جهان که باشند، داعیه دمکراسی دارند، ولی در پنهان ستیز کور گرسنگان مذهبی را علیه خود آنها سازمان می دهند. امپریالیسم آمریکا، اسرائیل صهیونیست و جاهلان سعودی و باندهای هموند، دسیسه ی ویرانی ایران را ریخته و برابر پاسداران حماقت که سران شیعی باشند ایستاده اند و در تدارک رونق بازار میلیتاریسم صف کشیده اند. همه آنها از ترامپ نتانیاهو سعودی ها، تا خامنه ای روحانی، هیچکدام چاره ای جز پرداختن به تحریک جنگ ها و ویرانی ها و کشتارهای کوچک و کلان نداشته اند، تا مگر سرکردگی فرهنگ سیاسی اقتصادی ضدبشری خود را پایدارترکنند. نابرابری های اجتماعی هار و حادی که دیگر از قلب آمریکا تا یمن نجومی شده اند و منشأ مبارزه های برابری خواهانه و مقاومت های ملت ها و طبقات محروم در سراسر ایران، منطقه و جهان بوده است.
کمتر دیدگاه بی طرفانه و مردمگرائی به علل گرایش توده ها به داعشیسم شیعی و سنی، و شاخه های هولناک دیروزی و امروزی آن پرداخته، و ناگزیری این بربریت و سوء استفاده از ساده لوحی مسلمانان را با همه جنایت هایش می پذیرد. مگر نه بیش از یک و نیم میلیارد انسان مسلمان اسیر طمعکاری امپریالیست ها، صهیونیست های اشغالگر و دست نشاندگان داخلی دیکتاتور بوده است؟ همین خمینی داعش شیعی را که به مردم ما تحمیل کرد؟ جز آمریکا! ملت هائی که برای کسب حقوق برابر و مقاومت در برابر زور، پناه به دسیسه های سران خون آشام مذهبی خود بردند و هزارها از آنها در 50 و 67 تنها در ایران قتلعام شدند! در این میان آمریکای جهانخوار و یاران غربی او از مذهب علیه برابرخواهی نوع مسلمان و غیر، سلاح برنده ای علیه خود آنها و بشریت ساختند که همینک گردن کلفت پایه گذاران را نیز زیر تیغ کور قرارداده است. ستیز کوری که در آغاز نیروی مدافع خود را تنها برای برابرخواهی ها علیه راست هار جهان تعریف کرده و می شناساند؛ اما اینک و بیش از همه بجان خود مسلمان شیعی سنی افتاده است. دست به ترورهای فله ای و وحشیانه ای می زند که مستقیما، نیروی مدافع و منبعث آن از شدت فقر و فاقه، عقب ماندگی تاریخی و ستم بلند صهیونیسم و امپریالیسم آمریکا در منطقه و جهان جار دادستانی می زد. کدام نگاه جسور و انقلابی درست بر این تظلم و و پاسخ کور مذهبی مسمانان قربانی انگشت نه اتهام، بل تبرئه نهاده است. این قربانیان باید حمایت شوند و از طور داعش نجات یابند. مگر نه داعش محصول راسیسم صهیونیست هاست که فزاران هزار را ترور کرده و می کند؟ مگر نه امپریالیسم آمریکا برای سرکوب کمونیست ها و برابرخواهی ها داعش طالبان را سازمان داد؟ و هنوز پیوسته همه ی جریان های تندرو مذهبی را مورد پشتیبانی مالی و لجستیک قرارمی دهد؟ مگر دست همه ی دولت های و هردو حزب حاکم آمریکا و کشورهای عمدتا غربی در خون مسلمانان و ویرانی کشورهای شان آلوده نیست؟ پس این ستیز کور بازتاب طبعی آن جنایات ضدبشری ست. توطئه ی آشکاری که قربانیان خود را صرفا در جوامع تنگدست و عامی اسلامی جسته و می جوید. مردمی که دیگردر کشورهای غارتشده شان بجان آمده اند و پاک سرخورده و مستعد خودکشیند. روند ویرانگر و ضدبشری ایکه ناتو همزمان از یوگسلاوی، افغانستان آغاز شد و بسرعت عراق، آفریقا، خصوصا شمال آن تا لیبی، و سپس سوریه، بحرین و یمن کنونی را در برگرفت. ظاهرا با دو انفجار اخیر در مجلس و "کاخگور خمینی" این ستیز می تواند راه به ویرانی ایران هم برد. هدف همه ی این ستیزهای کور جز برای نان و آزادی و برابری نیست که توسط سران ریاکار مذهبی گمراه شده و بسمت سکتاریسم مذهبی هدایت می شود و مقاومت در برابر خواست مردم و کارگران مسالمتجو را سرکوب و به یک فرجام انتقامگیرانه کور فرامی رویاند. طرح اخیر ترامش، نتانباهو و باندهای سعودی علیه سران شیعی چنین طرحی را برای کشور ما ریخته است. هوشیارباشیم و هردوسوی دشمن نوع بشر را رسواکنیم.
بهنام چنگائی 17 خرداد 1365
دیدگاهها
" نکوهش مکن چرخ نیلوفری را
برون کن ز سر باد و خیرهسری را
هم امروز , از پشت , بارت بیفکن
میفکن به فردا , مر این داوری را
چو تو خود کنی اختر خویش را بد
مدار از فلک چشم نیک اختری را". ناصر خسرو
جالب است کسانی که کمونیسم و سوسیالیسم را تقبیح میکنند که دولت را مسئول رفاه ملت میداند و در کرامات کاپیتالیسم و مسئولیت فردی داد سخن میدهند, به ایران گلوبال که میرسند همه اینها را فراموش میکنند و توقع دارند که ایران گلوبال آنها را تر و خشک کرده و قنداق آنها را عوض کند. کجایی ناصر خسرو که یادت به خیر.
من به دلایلی که ذکر کرده ام
آقای سازاخ سلام؛
من دهه هاست که با ادبیات سیاسی کلان و رنگین چپ سروکاردارم و همانطوری که می دانید اندکی هم می نویسم. اما بندرت ممکن است در نوشته هایم از فاکت های تاریخی، ایدئولوژیک و مبهم استفاده کرده و در تحلیل های جاری ام از نگرش سکتاریستی به یدیده های اجتماعی بهره برده و بکارگیرم.
شما می دانید و می بینید که برای روشنگری و افشاگری های ادبیات سیاسی، کارگری و مردمی من، پیوسته ملات واقعی، زنده و روزانه ی کار، فراوان وجود دارد. محور کار و مقاله های من همیشه پیرامون حق نان و کار و آزادی برای همگان و نوع انسان است. حقوقی که من آنها را نه از ایدئولوژی مارکسی گرفته ام و نه غربالی عقیدتی در دست دارم که سره را از ناسره جداکند. بل من چشم و پوست و استخوان دردمند و رنج شناس دارم. چشمم فقر و گرسنگی ها را می بیند، تنم شقاوت جنگ ها و ناگواری زندگی میلیاردی انسان بیدادرس را حس و لمس می کند
بهنام جان، از مضرات و آسیب
جناب ع.ب.تورک اوغلی شما
سلام جنای سازاخ؛
نوشته اید:
بدون وجود زمینه های اجتماعی هیچ پدیده ائی نمی تواند ظهور کند،
من به آن اضافه می کنم:
بخودی خود فقر، گرسنگی و استبدادها، و هیچ پدیده ی مضر و ضدبشری نیز ناگهان و تصادفی از بین نمی روند. باید برای تغییر و تبدیل شان به پدیدهای مفید کار و تلاش سخت کرد.
چون هر روابط فرهنگی، ساختار سیاسی و شیوه تولید اقتصادی اجتماعی یک تاریخ پیدائی، شکوفائی و روزی جبرا سرنوشت زوال و دگرگونی رو به تحول را دارد.
هم ساختارهای دینی و هم اقتصاد بازاری و مدرن آن نئولیبرالیسم همه محصول گذشته های دور و کهنه اند. ادیان ابراهیمی که در عصر مانوفاکتوریسم ابتدائی تکوین یافته اند و بسیار مزاحم هستی آزاد و اندیشه ی چرائی های زمینی اند. سرمایه سالاری هم تا زیر دماغ در لجن و خون مردمان گیرکرده و هستی انسان نوعی را در سرتاسر جهان به بازی جنگ، داعشیسم، فساد و بازار بنجول مصرفی
بهنام جان، بدون وجود زمینه
روش دیگر تغییر مداوم نام
آقای سازاخ گرامی؛
مثل اینکه شما نمی خواهید دنیای بیرون از ذهن خود را ببیند و دست از "ایندویدوالیسم تماشاگری" بردارید. برادر من این چه استدلالی ست که کرده و نوشته اید:
کمونیستها هم همیشه همانند مادر دوستم سعی می کنند رل وصی قیم اومانیستی را در جامعه باز ی کنند.
نه جانم، کسی در او دوره و زمانه " شیرتوشیر" و آشوبزده ولائی نمی تواند بسادگی اعتماد اجتماعی توده ها را جلب، و سپس برای شان نقش ولی، وصی و جانشین بازی کند. خوشبختانه تجربه ولی فقیه مطلق، برای همیشه پته اش روی آب افتاده و بیداری اجتماعی رو به رشد و گسترش است و به هیچ نحله ی فکری، مذهبی، ناسیونالیستی، شوینیستی و ایدئولوژیکی اجازه دخالت نمی دهد.
بزرگترین فاجعه جامعه ما، پذیرش اراده فوق انسانی و غیرزمینی ست. شاید رفرماسیون اسلامی در راه باشد و بتواند در آینده قوانین آسمانی آخوندهای ریاکار را از زندگی سیاسی اقصادی حقوقی قضائی
بهنام جان، دوستم تعریف می کرد
سلام جناب سازاخ؛
این پانویس آخری شما، صادقانه و بسیار سرراست است.
با بخش اولش موافق نیستم، زیرا کاملا فردی و خودخواهانه است: (( رو قوی شو اگر که راحتی جان طلبی))
اما با بند دومش موافقم. این همان موضوع گفتمان دیرینه ی ما (( که در نظام طبیعت ضعیف پامال است)) و محور مبارزه ی چپ جهانی ست که موضع روشن و سازش ناپذیری برابر ارزش بازاری پول، روابط تولیدِ کالائی، اجتماعی کردن ابزار نولیدی و خدماتی، رد سرکردگی سرمایه سالاری، طرد کارِ مزدی و مخالف بهره کشی انسان دارا و قوی از انسانِ ضعیف و فروشنده ی کار است.
خاستگاهی که ایده ی انسامدارانه و برابریخواهانه دارد، و هرگز میان انسان ها تفاوت نمی گذارد؛ و ارزش ِ خاص و برتریجویانه ای به این و یا آن نوع انسان نمی دهد. و نوعدوستان بسیاری را در صف مبارزه طبقاتی و در گستره گیتی همراه خود و در سمت مبارزه ی کارمزدان قرارداده است.
با سپاس
سالام ـ آقابهنام این نوشته
بهنام جان، خیلی مختصر و مفید
رو قوی شو اگر که راحتی جان طلبی
که در نظام طبیعت ضعیف پامال است،
نباید در اوهام سوسیالیسم زندگی کرد، در دنیای ایندوفیدالیسم امروز همه سعی می کنند کلاه خود را محکم نگه دارند.
سلام الیکیم
آقای توکلی عزیز بعد از چند بار نوشتن بالاخره جواب دادید تشکر میکنم این نوشته به من qochaq zonozli تعلق دارد آقای تورک اوغلی ننوشته که خطاب با ایشان میگوئید (((سايت بي در و پيكر نيست،))) (( آقای توکلی عزیز یا ترتیب اثر بده یا اینکه سایتت را بر چین که کسی با سواستفاده از نام دیگری مشخصا (تورک اوغلی و حالا از نام من)پیام مینویسد لطفا و لطفا رسیدگی کنید در غیر اینصورت باید بگویم سایت بی در و پیکر شده .قبلا هم نوشتم ))
البته منظور من تحریک شما به جواب دهی بود که جوابم را گرفتم شما کنترلی بر کامنت نویسها ندارید باید اکانت گرفت که من قبلا گرفته بودم ولی بکل فراموش کرده ام
جناب تورك اوغلي گرامي /سايت
سالام الیکیم
آقای بهنام چنگائی عزیز مطلب ( فرستاده شده توسط qochaq zonozli در ش., 06/10/2017 - 06:11)
را بنده نفرستاده ام یک فردی بنام من ارسال داشته لذا از جنابعالی عذر میخواهم بهر حال آقای توکلی هم ظاهرا پامهای مرا در رابطه با رسیدگی یا دریافت نمیکند ویا نمیبیند و ......
سالام ـ آقا بهنام۰این نوشته
سالام الیکیم
آقای توکلی عزیز یا ترتیب اثر بده یا اینکه سایتت را بر چین که کسی با سواستفاده از نام دیگری مشخصا (تورک اوغلی و حالا از نام من)پیام مینویسد لطفا و لطفا رسیدگی کنید در غیر اینصورت باید بگویم سایت بی در و پیکر شده .قبلا هم نوشتم
سالام الیکیم
آقای توکلی وقتی به جعل نظر با سو استفاده از نام (مثلا تورک اوغلی ) ترتیب اثر نمیدهی اینطورمیشود که بنام من پیام زیر برای التقاطی نشان دادن بنده در زیر نوشته آقای چنگائی عزیز انتشار داده میشدر و آقای چنگائی عزیز هم جواب داده بهر حال به من تعلق ندارد
(((( فرستاده شده توسط qochaq zonozli در ش., 06/10/2017 - 06:11
نظر:
ما مردم ایران در یک جغرافیا به نام ایران زندگی میکنیم و از جنگهای فرقه ای و قومی و زبانی بیزاریم. تمام اقوام ایران با هم متحد هستند. تجزیه طلبی محکوم است. به امید روز آزادی ایران))))
جناب qochaq zonozli سلام؛
نوشته اید:
ما مردم ایران در یک جغرافیا به نام ایران زندگی میکنیم و از جنگهای فرقه ای و قومی و زبانی بیزاریم. تمام اقوام ایران با هم متحد هستند. تجزیه طلبی محکوم است. به امید روز آزادی ایران
اجازه می خواهم دیدگاه خودم را پیرامون سوژه ی پانویس شما که براستی در شرایط کنونی بسیار حساس است بازگوکنم.
من هم همچون شما باوردارم که کشور و ملیت های ما باهم شایسته است یکپارچه باشند. زیرا قرن ها با شیفتگی درهم آمیخته اند و نباید قربانی طمع شوینیسم شاه و سکتاریسم فرقه ای شیخ تبهکارشوند و تجربه تلخ گذشته و حال، منشأ بیگانگی، ستیز باهم و عامل چنددستگی ما به هردلیل و بهانه شود.
بی هر و امائی در هردو دوره شاه و شیخ ستم، تبعیض ها و نابرابری های ناگواری بر ملیت های رفته است.
می باید در برابر پاسداران حماقت و ریا متحد و همبسته باشند تا در مبارزه مشترک علیه استبدادمذهبی
جناب سازاخ سلام؛
ایکاش شما همچنین از غارت، بیکاری، بیدادرسی و گرسنگی میلیاردها انسان بی پناه و داغ لعنت خوردگان سرمایه سالاری نیز بسهم خود بیزار می شدید. و اندکی از توان خود را به نیازمندان یاری اختصاص داده، در صف این مبارزه برابریخواهانه، نوعدوستانه و اخلاقمدارِ والا قرارمی گرفتید.
دوست من! همینک در سطح جهان 200 جنگ، خیزش رهائی بخش و طرح سرکوبگرانه علیه آنها وجود دارد، که اقتصاد و سیاست نئولیبرال مسبب و محرک پایه ای آنهاست. در شمال و یا بهتراست بگویم در قریب به اتفاق آفریقا علاوه بر جنگ های نیابتی،از شدت قحطی ده ها میلیون زن و کودک و سالخوردگان در مرز مرگ از گرسنگی، نبود آب سالم، و بیماری های واگیر مهلک قراردارند. و در آنجا نه از واتیکان و خامنه ای، نه از کاخ سفید و نه دست اندرکاران بزرگ و کوچک سرمایه سالار خبری نیست و کک شان هم نمی گزد که چه پاسخی برای دعاوی حقوق بشری خود دارند!
بهنام جان، من از انقلاب
ما مردم ایران در یک جغرافیا
سالام. اقای بهنام چنگائی
همه در جا خواهند زد و رقابت جای خود رابه وظیفه اجباری خواهد داد . اگر چپها و حزب توده از ازادی و دمکراسی در ایران دفاع میکردند هر گز این گشتار ها و اعدام در این وسعت به وجود نمی امد .و شاید هم اخوندی در مسند قدرت نبود؟
سالام ـ آقابهنام
سالام الیکیم
آقای توکلی عزیز به درخواست آقای ع.ب.تورک اوغلی عزیز ترتیب اثر دهید که اعتبار سایت در خطر است و لطفا نظرتان را بعد از بررسی( چون دسترسی به مدارک نزد شماست) اعلام فرمائید تا همگان بدانیم قضیه چیست ؟؟
منظور پیام مشکوک زیر است :
سالام ـ این نوشته ۸ـ۲۵ ازمن
سالام. هرکس که به زبان پارسی،
هر کس که در هر 3 جمله خود ؛ حتی یکبار اسم فارس و ایرانی را بیاورد ، و برخورد به دولت و آخوندها را ماست مالی کند، نیز تجزیه طلب و راسیست به حساب آمده و فوری باید از جلسه و بحث اخراج گردد .
هر کس که بجای مبارزه با رژیم آخوندی و مبارزه طبقاتی با نظام سرمایه داری آن ، آدرس غلط داده و با مردم فارسی زبان ایرانی مبارزه راسیستی نژاد گرایانه کند ، نیز یک تجزیه طلب است و باید اسمش در لیست محاکمات آینده قرار گیرد.
جهت ثبت در اسناد تاریخی مبارزات رهایی بخش مردم ایران !
سلام جناب تورک اوغلی؛
نوشته اید:
من انسانی رمانتیک ام، با آرمان های بزرگ ولی خیالی ونشدنی!
اینکه بمن و نگاهم آویزه ی رمانتیک می آویزید، در نفس خود نه که بد نیست، بل پشتوانه ی حقیقی راه فردای سخت و سنگین نوعدوستان، چپ ها و کمونیست هاست.
و این دید شما در خیالی بودن چشم اندازهای فردائی ما، لااقل نشان دهنده ی یک خلاء و واقعیت انکارناپذیر هم هست. و آن اینکه: در ساختارهای عمدتا نئولیبرالی جهان و از جمله ایران، دریافت نان و کار و آزادی، و تأمین خواسته های 99%ها هیچگاه با این سیستم موجود جهانی و با این قدرت مطلق میلتاریستی اش میسر نیست.
بنابراین خود دیدگاه درست شما بر اصل مبارزه برای غیرممکن ها تکیه دارد؛ و می داند که در این ساختارهای متنوع و غارتگر سرمایه سالارانه، انسان کار و زحمت با روش کنونی فروش نیروی کار خود به سرمایهف هرگز حقوق نه مکفی که ابتدائی خود را هم نمی تواند بستاند.
سلام جناب yaradiciliq؛
نگاه شما به طبقات و لایه های آن بیش از دو دهه است که محور دیالوگ های داغ میان طیف های چپ و کمونیست از یکسو، و در سوی دیگر طیف های راست، لیبرال دمکرات ها و سوسیال دمکرات ها بوده است. گفتمانی که با تئوری پایان تاریخ فرانتس فوکویاما تکوین یافت.
با فروریزی بلوک چپ و شاخ سینه کشیدن راست هار فوکویاما، جسارت یافت بگوید که جنگ طبقات نیز پایان یافت و آلترناتیو بشر همین ساختار پوسیده ی سرمایه سالاری نئولیبرال است؛ و هم او خواهد توانست دگرگونی تاریخی میان طبقات و جابجائی آنها بسود نقد(( انتاگونیسم کار علیه سرمایه)) بینجامد و بسود تحول اجتماعی طیف میانی فراروید.
چکیده ی نگاه مختصر و مفید او به تعارضات پیچیده و تاریخی طبقات چنین بود که می گفت: ساختار سیاسی ـ اقتصادی نئولیبرال در کشورها می تواند بکمک دولت های رفاه ( کینزی) رفته، و با گرفتن و دادن اعتبار مالی بیشتر،
جناب سازاخ سلام؛
نوشته اید:
نابرابری باعث رقابت و تکامل جامعه می گردد، از بین رفتن رقابت و تضاد باعث ایستائی جامعه و پیدایش رهبرانی چون استالین راهزن و یا برژنف پینه دوز بیسواد بعنوان رهبر دائم العمر در شوروی می گردد و...
سالام ـ سازاخ عزیز،این
بهنام جان نابرابری باعث رقابت
"" ستیز واقعی جوامع که