غروب یکی از روزهای سرد زمستان بود. خورشید در پشت کوه های پربرف یکی از روستاهای آزربایجان فرو رفته بود. پسر ریزعلی هر شب از کنار راه آهن می گذشت تا به خانه اش برسد. آن شب، ناگهان صدای غرش ترسناکی از کوه برخاست. سنگ های بسیاری از کوه فرو ریخت و راه آهن را مسدود کرد. قطارى از تهران به سمت كوهى كه ريزش كرده بود در حركت بود.
پسر ريزعلى با خود اندیشید که اگر قطار با توده های سنگ برخورد کند واژگون خواهد شد. از این اندیشه سخت مضطرب شد. نمی دانست در آن بیابان دور افتاده چگونه راننده ی قطار را از خطر آگاه کند. در همین حال، صدای سوت قطار از پشت کوه شنیده شد که نزدیک شدن آن را خبر داد.
پسر دهقان فداكار در جست و جوی چاره ای بود تا بتواند جان مسافران را نجات بدهد. ناگهان، چاره ای به خاطرش رسید. بايد چيزى را آتش مى زد تا مثل پدرش قطار را آگاه كند. اما پسر دهقان فداكار نه چوبدستيئى داشت نه فانوسى و نه حتى پيراهنى. پسر دهقان فداكار حتى خرج و مخارج بسترى كردن پدرش در بيمارستان را هم نداشت. او مى دانست كه اگر فداكار هم بشود آخر و عاقبت خوبى نخواهد داشت. پسر دهقان فداكار راهش را كج كرد تا حادثه را نبيند. قطار تهران داشت به كوهى كه ريزش كرده بود نزديك و نزديكتر مى شد.
داستان پسر دهقان فداكار

سه شنبه, نوامبر 28, 2017 - 19:48
داستانى براى كتابهاى درسى نسل جديد كه هرگز چاپ نخواهد شد؛
انتشار از:
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
دیدگاهها
اقای لوایی این اولین بار نیست
جناب تو"ر"کی اوغلی:
دوازدهمین کامنت از پایین در لینک زیر (همان لینکی که گذاشتم)
درباره ریشه واژه تو"ر"کی:
فرستاده شده توسط اسامه در ش., 10/14/2017 - 18:48
http://iranglobal.info/comment/94095
در کتاب ترکی هنر است، اسماعیل هادی، انتشارات احرار، تبریز، ۱۳۷۴ نوشته :
هیچ کلمهٔ ترکی (اصیل) با حرف “ر” شروع نمیشود. گویا در قدیم واج “ر” در زبان تورک ها وجود نداشته چنانکه برای سهولت تلفظ کلماتی (غیر ترکی) که با این حرف آغاز میشود.......................
برای خواندن ادامه ان همان لینک را ببینید
چون اگر کامل بنویسم احتمالا کامنت ام حذف میشود
سالام جناب اسامه. لینکی که
اقای لوایی این قطار سالیانه
اقای لوایی این قطار سالیانه درازیست که از ریل خارج شده . متاسفانه ما تورکهای اذربایجان در طول تاریخ همیشه سعی در روی ریل قراردادنه این قطار منحوس وقت تلف کردیم .اسمش را گذاشتیم ایران مال همه ایرانیها ! حقیقتان تا همین دقیقه که من این نوشته را تقدیم عزیزان میکنم ,در این ۱۰۰ ساله اخیر,ایران مال همه بوده? که نبوده. کاش از اول پسر دهقان فداکار میدانست که اسم این قطار. تحمیل زبان فارسی بر زبان مادریش. تحمیل فرهنگی.تحمیل تاریخی خود دراورده هستش. اگر به این تفکر رسیده بود ,یقینن راه این قطار را باز میگذاشد . در ضمن نا گفته نباشم, اقایون یا خانومها که حقوق ما را به عناوین مختلف سرکوب مجازی میکنند, جزو همون لشگر ۱۸ ۰۰۰ نفری حکومت پان فارسیست اخوندهها هستند .
ضمنا باید یاور شد که اسم آن
اسامه تو از کی زبان شناس شدی
جناب لوایی :
ان قطار دیگر خیلی وقت است سراغی از ادربایجان نمیگیرد از این بابت خیال شما راحت
اخرین مسافر اش شه بانو فرح بود
فعلا از خرمشهر به بغداد و از انجا به ابوکمال و از انجا به دمشق لاذقیه را دارند برایش ریل میگذارند
برای حمل نمک از کویر ارومیه به نمکی ها هم همان خاور های قدیمی کافی است
تو"ر"ک یا تو"ر"کی اصلا یک
فرستاده شده توسط اسامه در ش., 10/14/2017 - 18:48
http://iranglobal.info/comment/94095
ما از اول هم شما را می
آقای Anonymous
برای بلد بودن زبان ترکی آذری نیازی نیست که هم پدر و هم مادر آدم حتما آذری باشند در ضمن برای بنده ترک با آذری فرق دارد. گمان نمیکنم بنده در جایی گفته باشم ترکی آذری را نمیدانم. پسوند ترکپور هم تنها یک پسوند است و امیدوارم این پسوند را بتوانم از شناسنامه خود حذف کنم. همچنان که احمد شاملو هم از نام و نام خانوادگی خود گلایه داشت. اما برای خوش آیند شما و همشهری خوبمان جناب ت.اوغلی از این به بعد ترکپور به آذرپور تغییر می یابد.
آللاه سنی ساخلاسنی
آقای دولت ایرانپور اصل هیچ کس
سالام -نگاه جناب لوایی
کسانی نگاه به کل ایران دارند،بااینکه نظرشان محترم است ،
ولی بی منطقی هم حدی دارد،ما ملت های جهان مثل های زیادی داریم ،هرمثلی رانمی توان منطقی دانست،
هیچ وقت نمی توان ونباید منطقی دانست که پیشمیش تویوقون گولمئگی گئه، یعنی هیچ منطقی قبول نمی کند،که مرغ پخته خنده اش گیرد،چون جانی ندارد،تاخنده بتواند،بکند.
بلی دربین تورکان ایران،تعدادی براین باورند وشعارمیدهند،که کل ایران راباید،بدست تورکان سپرد،این هم حرفی است.
تعدادی مثل چپی های سوسیال ناسیونالیست ها اینطورتلقین میکنندکه زبان روبناست واقتصادرابایدچسبید،اعتقاددارندگان این تفکراکثرخودنیزبه حرفشان اعتمادی ندارند،فقط دوست دارند،سری دربین روشنفکران داشته باشند،
ولی باید باورکرد،که همه این نظرهای تست شده اند،نتیجه نداده است.
مگراینکه معجزه ایی رخ .مانافمان بامعجزه جادو وجنبل بریده شده
قطار تهران داشت به كوهى كه
جناب لوایی گرامی
داستانی که گفتی بقول بعضی ها پیشمیش تویوغون گولمه یی گلیر. آخر جان برادر! ریز علی بخاطر این محبوب قلبها شد که برایش انسان فارس و ترک و بلوچ فرقی نداشت نه همچون شما "سخنى با برازندگى هاى آزربايجانِ جان" بنویسد و در آن تاکید کند که "بنابراين حتى كم شدن يك تار مو از سر فرزندانمان بايد نگرانمان كند" اما از کنار کشته شده ها و بی خانمانهای زلزله کرمانشاه با بی توجهی یا لودگی رد شود چون آنها بقول شما ترک نیستند و مصائب انسان غیر ترک به شما ربطی ندارد.
شما نوشتید " قطاری از تهران به سمت كوهى كه ريزش كرده بود در حركت بود" که انگار همه کسانی که در قطار بودند تهرانی فارس بوده که یک شخص آزربایجانی (ریزعلی) آنها را نجات داد اما فرزندش دیگر نمیتواند تهرانی ها را نجات دهد چون!!! ... اصلا چه نیازی بود نام "تهران" را ذکر کنید؟ میتوانستید بجای تهران زنجان که اتفاقا مسیر قطار از
"" نشانهای ورود کشوری به نام
با 4 جمله مدام عکس و نام خود