رفتن به محتوای اصلی

نسل من بازنده حماقتی بود که دامن‌گیر نسل‌های بعدی هم شد

نسل من بازنده حماقتی بود که دامن‌گیر نسل‌های بعدی هم شد
برگردان:
ایندیپندنت فارسی

چند ویدیو از روزهای پایانی شاه فقید را می‌بینم؛ پادشاهی روشن‌اندیش و آگاه که در زیر ضربات قدرناشناسی‌های مستمر از پا درآمد. ملتی را که عاشقانه دوست داشت و راضی نشد برای بقای خودش آنان را به کشتن بدهد، بدرود گفت و رفت، بی خط خونی. مرحوم تیمسار معین‌زاده، که دستیار سپهبد اویسی در فرمانداری نظامی بود می‌گوید، فهرستی که از آشوبگران داشتیم ۶۸۰ نفر بودند که می‌شد آن‌ها را از گروه خمینی دور نگاه داشت، بعضی میل به آرامش و احیای قانون اساسی مشروطه داشتند و جمعی چریک و خرابکار بودند. اویسی با این فهرست خدمت شاه رفت و پیشنهاد داد که با دو پرواز آن دسته را که در ایران هستند به قشم یا خارک می‌بریم و حکایت پایان می‌گیرد. شاید اگر پادشاه بیمار نبود نه‌تنها حرف اویسی را با گوش دل می‌شنید که چند هفته بعد او را به جای ازهاری بر تخت صدارت می‌نشاند.

در روزهای اخیر همه‌گاه با مهندس رضا قطبی بودم، بزرگ‌مردی که جان و جهانش ایران بود و ما همه فرزندانش. او را نگاه می‌کنم و جبلی را که امروز تلویزیون موفق قطبی، به دست او و دو سه مدیر پیش از او به ویرانه‌ای تبدیل شده است با ۲۰ هزار کارمند که حتی بلد نیستند سرگرمی‌های ساده درست کنند. وقتی در سال ۱۳۵۴ (۱۹۷۶) از انگلیس به ایران رفتم همه درها به رویم باز بود. قطبی و نیکخواه و جعفریان با چهره‌هایی پرمهر و گشاده در گشودند، حتی سوابق مختصر پیشینم در رادیو را حساب کردند، بعد شبکه ۲ به ریاست زنده‌یاد ایرج گرگین برپا شد، صبح بخیر ایران و عصرانه با رادیو ۲ و...

 

در آن دوسه سال تا فوران نفرت سید روح‌الله کشمیری، زیباترین سال‌های زندگی‌ام را سر کردم. رادیو، تلویزیون، روزنامه اطلاعات و در ۲۶ سالگی به دبیری سیاسی روزنامه رسیدن. شب‌های شعر گوته را که بامدادان پخش می‌کردم، مهندس قطبی، دکتر جعفریان و پرویز جان نیکخواه با حمایتشان مانع از آن شدند که دوست‌نمایان لطمه‌ای به ما و صبح بخیر ایران وارد کنند. اسماعیل جان میرفخرایی، سعید قائم‌قامی، که نامش اشک به چشمم می‌آورد، محمد پورداد، نادر صدیقی، بهروز نیکزاد، انوش کنگرلو، دلارام کشمیری، آزاده وزیری، فریدون فرح‌اندوز ... خدای من عزیزانم کجا شدند؟ کاردان و اسداللهی رفتند، پرویز صیاد با تلخی غربت آن‌همه قابلیت‌هایش را در جان و دلش انباشته کرده است. نوذر آزادی، نقشینه، نصرت کریمی، یاران دایی‌جان رفته‌اند و جایشان را بازجوـ هنرپیشه و گوینده و بازجوـ مدیر گرفته‌ است.

وطنم نور و آب و عطر و عسل بود، حالا اما کور و بی‌برق و تلخکام. نایب امام زمان، در برابر پادشاهی که هنوز ۶۰ سالگی‌اش پا نگرفته رفت، ۸۵ سالگی را پشت سر می‌گذارد. نگاهش می‌کنم، پر از مکر و توطئه. شاه دلبسته کوروش بود و آسوده‌اش بر بالین می‌خواست اما سید علی برجسد حاج قاسم و اسماعیل هنیه و حوثی‌ها نماز وحشت می‌خواند. نخستین بار که برمزار شاه فقید واژگانی ازسر تاثر بر زبان راندم، واحه پتروسیان، روزنامه‌نگار نشریه میدل ایست اکونومیک دایجست (Middle East Economic Digest)، و یارش لیز ترگود آنجا بودند، به حیرت نگاهم کردند، علیرضا گریه می‌کنی؟ گفتم برای حماقت نسلم و نسل پیش و بعد از من می‌گریم، شاه را رها کردیم و عبای خمینی را چسبیدیم.

سایه‌ای از اندوه بر سر و جان خانه پدری نشسته است. دل‌ها و چشم‌های خسته، آفتابی که دیگر دل‌انگیز نیست. صف دو میلیونی اربعین با تظاهر. حتی فرزند حسین برای پدرش اربعین نگرفت اما حالا اربعین دستاویزی برای سید علی است. تا پیش از ظهور فریب‌کاران ولایت فقیه، اربعین نامی بود و یادی و عاشورا جای خود را داشت. 

دلم گرفته است. نسل من بازنده حماقتی بود که دامن‌گیر نسل‌های بعدی هم شد. فکرش را بکنید اگر آن پادشاه مانده بود امروز از نور و عطر و عسل هم فراتر رفته بودیم. ۴۵ سال است بر سر و روی هم می‌کوبیم و یگانه امیدی را که داریم آزار می‌دهیم. 

به زندگی شهبانوی ایران بنگرید او مادرِ خانه پدری است. با آن‌همه مصائب لحظه‌ای باز نایستاده است. از این خاندان عاشق ایران چه می‌خواهیم؟ اگر به خود نیاییم آن وقت نه فقط بر پهلوی‌ها که بر از دست شدن خانه پدری افسوس خواهیم خورد. در گوشه‌ای از مسجد رفاعی، پادشاهی که اعتبار ایران بود در غربت خفته است، آیا می‌خواهیم ما هم زاویه‌نشین رفاعی‌ها شویم؟

جان و جهان ما بی‌رویت خانه پدری می‌پوسد و خاک می‌شود، حال آنکه قادریم وطن اشغالی را آزاد کنیم، بار دیگر از پنجره‌مان دماوند و بینالود و هزار مسجد و خلیج همیشه فارس را بنگریم.

پانزده سال پیش شاهزاده رضا پهلوی نیز به مرکز نیکسون آمده بود. او سخنران نخست بود و از روابط ایران و آمریکا گفت و اینکه گفت‌وگو اگر با چشم‌اندازی روشن و شناخت حریف انجام نگیرد همان می‌شود که تا کنون شاهدش بوده‌ایم. او تاکید کرد که ارسال پیام‌های غلط به تهران نتایج خطرناکی به همراه دارد. خطر اینکه اهل ولایت فقیه فکر کنند غرب دچار ذلت و گرفتاری است پس آماده امتیاز دادن است. من هم در این جلسه درباره حضور رو به گسترش نظام در آمریکای لاتین سخن گفتم، از نقش مخرب دستگاه‌های اطلاعاتی و نظامی رژیم در لبنان و فلسطین و عراق و افغانستان و حاشیه خلیج فارس گفتم و با ارائه شواهدی یادآور شدم که ایران لیبی نیست و آمریکا و متحدانش نباید فکر کنند که با متوقف شدن برنامه غنی‌سازی در ایران آن‌ها به‌سادگی می‌توانند وحشی‌گری رژیم در برابر مردم ایران را با تسامح و تساهل و مصلحت‌جویی اقتصادی و سیاسی نادیده انگارند.

جلسه با سوالاتی همراه بود، ازجمله یکی از بزرگان دیپلماسی آمریکا از پهلوی سوم پرسید آیا شما در اندیشه بازگرداندن سلطنت به ایران و به تخت نشستن هستید؟ البته در کلامش طنین گزند و طعنه هم به گوش می‌رسید. شاهزاده رضا پهلوی گفت: بحث سلطنت و جمهوری نیست، شما چرا دائم قالب را می‌چسبید و از محتوا سخن نمی‌گویید؟ اگر ما مومن به محتوای قالب باشیم یعنی مردم‌سالاری و سکولاریسم و حاکمیت ملی را بپذیریم، در آن صورت پوسته به هر رنگی باشد اثری در جایگاه یک نظام دموکراتیک نخواهد داشت. من هم به‌منزله یک ایرانی از حق خود که دفاع از حقوق هم‌وطنانم ‌باشد استفاده می‌کنم. چه کسی می‌تواند این حق را از من بگیرد؟ بنابراین در این مرحله سخن از سلطنت و جمهوری به میان آوردن نقض غرض است...

شاهزاده رضا پهلوی حداقل ۴۰ سال است که همین کلام را در کوی و برزن و بازار تکرار می‌کند. او به ششمین دهه از عمرش رسیده است. پخته‌تر از دیروز است و بادرایت و بامطالعه. هر جا هست نماد سرافرازی است. حالا منِ روزنامه‌نگار که دل در هوای وطن دارم و آرزو می‌‌کنم بار دیگر تیتر بزرگی در صفحه اول روزنامه اطلاعات بزنم «شهبانو و شاهزاده رضا بازگشتند» به او و شهبانو با دلی پر از امید می‌گویم: این تیتر یک رویا نیست اگر دل با وطن و جان با هم‌وطن داشته باشیم.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

شازده اسدالله میرزا

.نميدانم چند جوان ديگر بايد تن و روحشان اینگونه زیر شکنجه شرحه شرحه بشه تا اثرات حرفهای فراهانی در روز نوبل تقی رحمانی! کم اثر و جامعه ی حقوق بشری!! تغییر موضع بده و تصاویر اجساد رو واقعی بدونه تا صحبت های یک سلبریتی عرصه ی فیلم و نمایش رو که از بخت بد من ایرانی پاش به سیاست در به در شده ی ما باز شد و از بخت بدتر صاحب نظر و ایده شد رو باور نکنه و بگذاره به حساب چند پیک مفت اضافی مشروب ناب سوئدی حاضر در مراسم که این جماعت طناب مفت که ببینند،خود را حلق اویز میکنند.
نمیدانم اگر این اتفاق در امریکای یا افریقا افتاده بود،ما الان داشتیم میگفتیم:
ای پلیس وحشی امریکایی و افریقایی چرا که مردن هم از جنبه های فراوان سیاسی شده بطوریکه کلکسیونی از مشکلات و بی قانونی رو قداست میبخشند و کمپین های مختلف راه اندازی میکنند و رهبر مستضعفین برج ساز و اختلاسگر تهران و حومه نیز در نطقی آتشین پلیس را محکوم میکند چرا که امریکا مهد ادمکشی است و اسلام از نوع اخوندیسم قطب حقوق بشر در جاییکه بشر فقط از بعد عمامه داری..بشر محسوب میشود و شهروند در درجات بعدی.
فقط میدانم که در همین حوالی بود ستار و کهریزک و زهرا کاظمی و صدها نفر دیگر را در حین رقص در زندان زیر شکنجه های سهمگین کشتند و بتازگی آرزو بدری را به سرب داغی مهمان کردند تا میزبان نخاع این مادر باشد با وعده ی فلج شدن از کمر به پایین و سکوت کردیم تا نوبت محمد شد و باز قرار است در مجازی به سرگرمی های بی ربط بپردازیم و پاچه ی یکدیگر بدریم و ملعبه ی اکانت های نفوذی شویم تا مرحله ی دستمالی شدن تا جمهوری اسلامی جنایت و خیانت را تا نیازش به مرحله ی غسل جنابت به فعل رسانده و ما همچنان سکوت کنیم و تنها اعتراضمان به شلوغی صف و نوبت مان باشد چرا که برای مردن و

بپردازیم و پاچه ی یکدیگر بدریم و ملعبه ی اکانت های نفوذی شویم تا مرحله ی دستمالی شدن تا جمهوری اسلامی جنایت و خیانت را تا نیازش به مرحله ی غسل جنابت به فعل رسانده و ما همچنان سکوت کنیم و تنها اعتراضمان به شلوغی صف و نوبت مان باشد چرا که برای مردن و دادن و رفتن است که عجله داریم و نمیگذاریم کسی حقمان را در تلف کردن وقت..هدر دهد!
داستان ما‌داستان همان دیوانه ی خودشیفته ایست که سنگی در چاه انداخت که صد عاقل را برای خارج کردنش به درد سر انداخته

جمعه, 30.08.2024 - 18:09 پیوند ثابت
ناشناس

ولی خوب قبول کنید که این انقلاب به هر تقدیر انجام میشد حتی اگر اکنون که سال ۱۴۰۳ است یعنی این ملت ولو برای یکبار باید سرشان به سنگ میخورد

جمعه, 30.08.2024 - 13:54 پیوند ثابت
ناشناس

نسل شما بازنده «چاکرصفتی»، «بله بله قربان گویی های» نسل خود شما بود که متاسفانه این صفات اقتدارگرایی فردی را هم به نسل های دیگر منتقل کردید. برخی از جوانان هفده هجده ساله امروز که زمان شاه را تجربه نکرده اند تنها به دلیل افراد نوکرماآبی همانند شما و دیگران سلطنت طلب شده اند و برخی دیگر هم تنها بدین علت که جمهوری اسلامی کذایی پدرشان را اعدام کرده است و یا منافع مالی خانواده اشان را تهدید کرده است.

جمعه, 30.08.2024 - 11:32 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید