سالام
دوران سختی را گذراندیم،
تعدادی الان بعداز حدود ۴۵ سال فیلشان یادهندوستان افتاده است.
در راس سازمانی چمباتمه زده اند،
که با خون جوانمردان بزرگ وکم تجربه
وازخودگذشته آبیاری گشته و آن تشکیلات وآن سازمان ایجادشده است.
من کاری با موفق وناموفق بودن آرمان
آنان ندارم،
ولی خواسته ها پاک و صادقانه وانساندوستاته بوده است.
دم بریده هایی کم سواد،و بی بوته
درمورد آرمان این عزیزان خیانتی بس
نابخشودنی میکنند،وکرده اند.
حتی براهی رفته اند،که کوچکترین همگرایی با آرمانهای آن از جان گذشتگان ندارد.
برایمان فردوسی پرست و شاهنامه قرآن دان شده ،گهی به نعل وگهی به
میخ میزنند،
یا آمده جنایات وترورهای تروریستهای داشناک و دیگر تروریستهارا برای توهین به ملل درون
ایران برای خود توتم کرده اند.
راستی،اینها کجای این دنیای عقلانیت
ومنطق ایستاده اند.
درآن دوران که هرلحظه امکان کشته شدن بدست دژخیمان ساواک و کارد
حکومتی داشتیم،
چه مشکلاتی که به تن نمالیدیم.
در ۲۱ بهمن در بعل دستمان جوانان
انقلابی را درهنگام تصرف دژهای استعمار و استبداد به رگبار میبستند،
و در زندان اوین وکمیته های ساواک
جوانان با کوچکترین حرفی به بدترین
توهینها و کتک وشکنجه گرفتارمیشدند،
وپس ازانقلاب وتصرف دژهای زهاک
دوباره قاماس قاماس به سویی رفتیم
که دوباره مجبوربودیم به خانه های امن برویم،
چه شبها که خانه خودراعوض میکردیم
و هرشب درجایی ودرخانه ایی دیگر
شب رابه صبح میکردیم،
تعدادی نامرد و نالوطی و بیشرم خط
سرخ گرفتند، به کشورهای سوسیالیستی رفتند،مدرک گرفتند،
جای ونرم و گرم داشتند،
حال برایمان میخواهند ،باجنایتکاران
قبلی اتحاد و دوستی ایجادکنند،
وبه ریش همه می خندند،
برای ما بت های جدید قرون وسطایی
درست میکنند،
تف برایتان.
آقای توکلی دردمان راتازه میکنی،
نگو که خاطرات آن دوران و تحلیل گران خائن و عقب مانده و نفرت پراکنی امروزین، ارزده ام میکند.
رژیم ماسیونی مذهبی ،با رژیم ماسیونی لائیک را میخواهند برایمان
دوباره جابجاکنند،
وبازهم ۵۰ سال دیگر روز از نو و روزگار ازنو.
این عقب مانده های بیسواد وسیاسی
کوچکترین نقشی به کشورهای استعماری نفت وگاز ومعادن خور نمی دهند،
فراموش میکنند،یا سوادشان واقعن
صفراست نمی دانند،
کمپانی هندشرقی کی بود،چه نقشی دارد،
نمی دانند،مسترهمفرها،برادران شرلی،
میرزاملکم خان کی بود،
نمی دانند،سازمان اینتلجس سرویس،
سیا،گا گ ب، فرانسه تاراج کننده جهان سیاه ویران کنندگان افریقا،ویتنام،
الجزایر،ایران قاجار،فروپاشیده عثمانی.
ایجادکنندگان دولت های اسرائیلی، ارمنی ،در سرزمین های اعراب و تورکان مسلمان و تصرف کنندگان هند
چه اهدافی را داشتند،
والان چی میکنند،کدام مکتب هارا خلق
میکنند.
در کوچه باغهای خاطرات سوسیالیستی. تروتسکی خوشنام تر از تروتسکیسم. در نیمه اول قرن 20 قلم اش به تیزی شمشیر بود و ظاهرا از پس بسیاری از مسائل عصر خود بر می آمد. او شاهد دقیق مشکلات زمان خودبود و بجای ناسیونالیسم شونیستی، از ناسیونالیسم دمکراتیک دفاع میکرد، و مارکسیسم را متد و روش تجزیه و تحلیل روابط اجتماعی میدانست و نه هرمنوتیک متون؛ چون مارکسیسم خود را بیان آگاهانه پروسه ناخودآگاه تاریخ معرفی میکرد.
لئو تروتسکی، سیاستمدار روس با تباری اوکرائینی یهودی، در سال 1879 بدنیا آمد و در سال 1940 در تبعید توسط عوامل استالین بقتل رسید. او پیش از 1917 منشویک بود و در حین انقلاب اکتبر همکار نزدیک لنین شد. در سال 1929 به اتهام دشمنی با مارکسیسم- لنینیسم،مخالفت با سیاستهای لنین و دشمنی با خط عمومی حزب کمونیست، از شوروی اخراج شد.
بعد از ترور، ردیف اتهامات غرض ورزانه و ایدئلوژیک استالینیستی به او و هوادارانش افزایش یافت؛ از جمله اینکه تروتسکیستها را جریانی خرده بورژوایی، بی ایمان به رسالت طبقه کارگر، نماینده سیاست ماجراجویانه چپ رادیکال و شبه انقلابی،مبتلا به اپورتونیسم چپ، مخالفت و مبارزه با ساختار سوسیالیسم و حزب کمونیست شوروی، مروج فرقه گرایی در مارکسیسم، تجزیه جنبش کارگری، مخالفت با همزیستی مسالمت آمیز میان کشورها، و کمک به امپریالیسم معرفی نمودند.
تروتسکی در مورد روبسپیر و جنبش یاکوبی در انقلاب فرانسه مینویسد، آنها سرها را گردن زدند، ما سرها را با آگاهی طبقاتی خواهیم پوشاند، آنها به حقیقت مطلق باور داشتند، ما به نیروی طبقاتی زحمتکشان و انقلاب امیدوار هستیم. آنها راسیونالیست بودند، ما دیالکتیکی هستیم، آنها ایده آلیست و اتوپیست بودند، ما ماتریالیست و رئالیست هستیم.
هدف هرتجمع سیاسی نباید رفرم، بلکه باید سرنگونی باشد. بورژوازی و ارتجاع چیزی که با یکدست بدهند با دست دیگر از طریق مالیات، گمرک، تورم، صدقه و غیره، پس میگیرند. از بوروکراتیسم کاستی بوناپارتیستی فاشیستی، یک طبقه انگل استثمارگر جدید بوجود آمده. ضعف لیبرالیسم بورژوازیی موجب ضعف جنبش کارگری شده و در شرایط زوال و عفونت ارتجاعی کاپیتالیستی، طبقه کارگر نمیتواند از نظر تعداد و فرهنگ رشد کند. فلسفه انقلاب اجتماعی میگوید پرولتاریا را باید برای دیکتاتوری آماده نمود، کوتاهی و انحراف از این برنامه، فرصت طلبی و خیانت است. به تودهها باید کمک کرد تا میان مبارزه روزانه برای خواسته های معمولی و برنامه انقلاب سوسیالیستی پلی بزنند. کل سنگینی انقلاب بورژوایی را نباید روی شانه های پرولتاریا انداخت. مدافعان پرولتاریا نباید دهقانان و روستائیان را برای دعوت به مبارزه فراموش کنند. پرولتاریا مجبور است مبارزه طبقاتی را به روستاها نیز بکشاند و از پرولتاریای دهقانی کمک بگیرد. پرولتاریا باید به نمایندگی از طریق خلق، قدرت سیاسی و اداره دولت را به عهده بگیرد و به تعاونیها مخصوصا در روستاها اهمیت بدهد.
در کشورهای نیمه استعماری، رشد بورژوازی با تاخیر روبرو شده. مارکسیستها حق ندارند بگویند امکانات انقلابی پرولتاریا به آخر خط رسیده؛ البته اگر بتوان خستگی و سرخورده گی سیاسی را "حق" نامید. نه آرزوهای ذهنی شخصی، بلکه واقعیات عینی میگویند تنها راه نجات بشر، انقلاب سوسیالیستی در حد جهانیست، جانشین دیگر آن، خرافات، سقوط و بازگشت به جنگ و توحش و فقر است. حکومت شورایی بشکل دولت کارگری، مقدمه و بخشی از انقلاب جهانیست.
شروع جنگ در آینده ای نه چندان دورنشان میدهد که ارتجاع و امپریالیسم دیگر در شرایط فعلی ناتوان به ادامه زندگی نظام خود هستند. به یک حکومت الیگارشی کاستی بوناپارتی ارتجاعی؛ بشکل طبقه حاکم جدید، باید پایان داد. تروتسکی میگفت آنزمان منطق جنبش طبقاتی علیه حکومت یاکوبی عمل کرد و اختراع گیوتین بشکل ابزار مکانیکی اعدام و خودکشی سیاسی در حین انقلاب فرانسه، ثمره شرایط حضور پوپولیستی آنان در پروسه انقلاب بود. یاکوبیها مدافع مالکیت خصوصی در چهارچوب استثمار طبقاتی، خود را جمهوریخواه، عدالتخواه، و نماینده عقل و تقوا معرفی می نمودند.
سوسیال دمکراسی کلاسیک که در مرحله سرمایه داری در حال رشد بود برنامه سیاسی اش را به دو قسمت تقسیم نمود؛ برنامه حداقل که روی رفرم بنا شده بود و برنامه کلان یا حداکثر که هدفش انحلال نظام سرمایه داری آنزمان و جانشینی سوسیالیسم بود.
بعدها مارکسیستها میگفتند تمام بخش های پرولتاریا از جمله تمام اقشار، اصناف، گروهها، و شغلها را باید وارد جنبش انقلابی نمود. دلیل بازگشت و عقبگرد بوروکراتیک در شوروی سابق نه عقب افتادگی کشور و نه محاصره امپریالیستی جهانی بلکه ناتوانی طبیعی پرولتاریا بشکل طبقه حاکم در قدرت بود.
فاشیسم را نه میشود اصلاح کرد و نه میشود وادار به استعفا نمود، بلکه باید آنرا سرنگون کرد یعنی یا جنگ تا پیروزی بر آن و یا انقلاب تا موفقیت علیه آن، چون فاشیسم یا منتهی به جنگ و فلاکت میشود یا منتهی به انقلاب، یعنی راه سیاسی پایان فاشیسم، یا جنگ است یا انقلاب.
تروتسکی اشاره میکند که لنین طی 16 سال زندگی درتبعید با غالب رهبران حزب در خارج دیدار نکرد و آنها را نمی شناخت. در حین روزهای انقلاب او علاقه ای نداشت تا خود را با استتیک انقلاب آشنا کند و مزه رمانتیک پیروزی انقلاب را به چشد. گاهی روزها حتی فرصت تعویض پیرهن یقه چرکین خود را هم نداشت.
مشکل زمان حال ما، بی تجربگی نسل جوان و سرگردانی و سرخورده گی نسل پیشین است. در غالب کشورهای ارتجاعی و عقب افتاده جهان سوم، دولت حود دلیل بوروکراتیسم، دیکتاتوری،جهالت فرهنگی، بی اخلاقی ودروغ، انفعال، تحقیرانسانها، تخریب در روال اقتصاد، خفه و مسموم نمودن زندگی جوانان شده است.
دیدگاهها
بین دو رژیم ،
سالام
دوران سختی را گذراندیم،
تعدادی الان بعداز حدود ۴۵ سال فیلشان یادهندوستان افتاده است.
در راس سازمانی چمباتمه زده اند،
که با خون جوانمردان بزرگ وکم تجربه
وازخودگذشته آبیاری گشته و آن تشکیلات وآن سازمان ایجادشده است.
من کاری با موفق وناموفق بودن آرمان
آنان ندارم،
ولی خواسته ها پاک و صادقانه وانساندوستاته بوده است.
دم بریده هایی کم سواد،و بی بوته
درمورد آرمان این عزیزان خیانتی بس
نابخشودنی میکنند،وکرده اند.
حتی براهی رفته اند،که کوچکترین همگرایی با آرمانهای آن از جان گذشتگان ندارد.
برایمان فردوسی پرست و شاهنامه قرآن دان شده ،گهی به نعل وگهی به
میخ میزنند،
یا آمده جنایات وترورهای تروریستهای داشناک و دیگر تروریستهارا برای توهین به ملل درون
ایران برای خود توتم کرده اند.
راستی،اینها کجای این دنیای عقلانیت
ومنطق ایستاده اند.
درآن دوران که هرلحظه امکان کشته شدن بدست دژخیمان ساواک و کارد
حکومتی داشتیم،
چه مشکلاتی که به تن نمالیدیم.
در ۲۱ بهمن در بعل دستمان جوانان
انقلابی را درهنگام تصرف دژهای استعمار و استبداد به رگبار میبستند،
و در زندان اوین وکمیته های ساواک
جوانان با کوچکترین حرفی به بدترین
توهینها و کتک وشکنجه گرفتارمیشدند،
وپس ازانقلاب وتصرف دژهای زهاک
دوباره قاماس قاماس به سویی رفتیم
که دوباره مجبوربودیم به خانه های امن برویم،
چه شبها که خانه خودراعوض میکردیم
و هرشب درجایی ودرخانه ایی دیگر
شب رابه صبح میکردیم،
تعدادی نامرد و نالوطی و بیشرم خط
سرخ گرفتند، به کشورهای سوسیالیستی رفتند،مدرک گرفتند،
جای ونرم و گرم داشتند،
حال برایمان میخواهند ،باجنایتکاران
قبلی اتحاد و دوستی ایجادکنند،
وبه ریش همه می خندند،
برای ما بت های جدید قرون وسطایی
درست میکنند،
تف برایتان.
آقای توکلی دردمان راتازه میکنی،
نگو که خاطرات آن دوران و تحلیل گران خائن و عقب مانده و نفرت پراکنی امروزین، ارزده ام میکند.
رژیم ماسیونی مذهبی ،با رژیم ماسیونی لائیک را میخواهند برایمان
دوباره جابجاکنند،
وبازهم ۵۰ سال دیگر روز از نو و روزگار ازنو.
این عقب مانده های بیسواد وسیاسی
کوچکترین نقشی به کشورهای استعماری نفت وگاز ومعادن خور نمی دهند،
فراموش میکنند،یا سوادشان واقعن
صفراست نمی دانند،
کمپانی هندشرقی کی بود،چه نقشی دارد،
نمی دانند،مسترهمفرها،برادران شرلی،
میرزاملکم خان کی بود،
نمی دانند،سازمان اینتلجس سرویس،
سیا،گا گ ب، فرانسه تاراج کننده جهان سیاه ویران کنندگان افریقا،ویتنام،
الجزایر،ایران قاجار،فروپاشیده عثمانی.
ایجادکنندگان دولت های اسرائیلی، ارمنی ،در سرزمین های اعراب و تورکان مسلمان و تصرف کنندگان هند
چه اهدافی را داشتند،
والان چی میکنند،کدام مکتب هارا خلق
میکنند.
.اعتراض جهانی بود .
در کوچه باغهای خاطرات سوسیالیستی. تروتسکی خوشنام تر از تروتسکیسم. در نیمه اول قرن 20 قلم اش به تیزی شمشیر بود و ظاهرا از پس بسیاری از مسائل عصر خود بر می آمد. او شاهد دقیق مشکلات زمان خودبود و بجای ناسیونالیسم شونیستی، از ناسیونالیسم دمکراتیک دفاع میکرد، و مارکسیسم را متد و روش تجزیه و تحلیل روابط اجتماعی میدانست و نه هرمنوتیک متون؛ چون مارکسیسم خود را بیان آگاهانه پروسه ناخودآگاه تاریخ معرفی میکرد.
لئو تروتسکی، سیاستمدار روس با تباری اوکرائینی یهودی، در سال 1879 بدنیا آمد و در سال 1940 در تبعید توسط عوامل استالین بقتل رسید. او پیش از 1917 منشویک بود و در حین انقلاب اکتبر همکار نزدیک لنین شد. در سال 1929 به اتهام دشمنی با مارکسیسم- لنینیسم،مخالفت با سیاستهای لنین و دشمنی با خط عمومی حزب کمونیست، از شوروی اخراج شد.
بعد از ترور، ردیف اتهامات غرض ورزانه و ایدئلوژیک استالینیستی به او و هوادارانش افزایش یافت؛ از جمله اینکه تروتسکیستها را جریانی خرده بورژوایی، بی ایمان به رسالت طبقه کارگر، نماینده سیاست ماجراجویانه چپ رادیکال و شبه انقلابی،مبتلا به اپورتونیسم چپ، مخالفت و مبارزه با ساختار سوسیالیسم و حزب کمونیست شوروی، مروج فرقه گرایی در مارکسیسم، تجزیه جنبش کارگری، مخالفت با همزیستی مسالمت آمیز میان کشورها، و کمک به امپریالیسم معرفی نمودند.
تروتسکی در مورد روبسپیر و جنبش یاکوبی در انقلاب فرانسه مینویسد، آنها سرها را گردن زدند، ما سرها را با آگاهی طبقاتی خواهیم پوشاند، آنها به حقیقت مطلق باور داشتند، ما به نیروی طبقاتی زحمتکشان و انقلاب امیدوار هستیم. آنها راسیونالیست بودند، ما دیالکتیکی هستیم، آنها ایده آلیست و اتوپیست بودند، ما ماتریالیست و رئالیست هستیم.
هدف هرتجمع سیاسی نباید رفرم، بلکه باید سرنگونی باشد. بورژوازی و ارتجاع چیزی که با یکدست بدهند با دست دیگر از طریق مالیات، گمرک، تورم، صدقه و غیره، پس میگیرند. از بوروکراتیسم کاستی بوناپارتیستی فاشیستی، یک طبقه انگل استثمارگر جدید بوجود آمده. ضعف لیبرالیسم بورژوازیی موجب ضعف جنبش کارگری شده و در شرایط زوال و عفونت ارتجاعی کاپیتالیستی، طبقه کارگر نمیتواند از نظر تعداد و فرهنگ رشد کند. فلسفه انقلاب اجتماعی میگوید پرولتاریا را باید برای دیکتاتوری آماده نمود، کوتاهی و انحراف از این برنامه، فرصت طلبی و خیانت است. به تودهها باید کمک کرد تا میان مبارزه روزانه برای خواسته های معمولی و برنامه انقلاب سوسیالیستی پلی بزنند. کل سنگینی انقلاب بورژوایی را نباید روی شانه های پرولتاریا انداخت. مدافعان پرولتاریا نباید دهقانان و روستائیان را برای دعوت به مبارزه فراموش کنند. پرولتاریا مجبور است مبارزه طبقاتی را به روستاها نیز بکشاند و از پرولتاریای دهقانی کمک بگیرد. پرولتاریا باید به نمایندگی از طریق خلق، قدرت سیاسی و اداره دولت را به عهده بگیرد و به تعاونیها مخصوصا در روستاها اهمیت بدهد.
در کشورهای نیمه استعماری، رشد بورژوازی با تاخیر روبرو شده. مارکسیستها حق ندارند بگویند امکانات انقلابی پرولتاریا به آخر خط رسیده؛ البته اگر بتوان خستگی و سرخورده گی سیاسی را "حق" نامید. نه آرزوهای ذهنی شخصی، بلکه واقعیات عینی میگویند تنها راه نجات بشر، انقلاب سوسیالیستی در حد جهانیست، جانشین دیگر آن، خرافات، سقوط و بازگشت به جنگ و توحش و فقر است. حکومت شورایی بشکل دولت کارگری، مقدمه و بخشی از انقلاب جهانیست.
شروع جنگ در آینده ای نه چندان دورنشان میدهد که ارتجاع و امپریالیسم دیگر در شرایط فعلی ناتوان به ادامه زندگی نظام خود هستند. به یک حکومت الیگارشی کاستی بوناپارتی ارتجاعی؛ بشکل طبقه حاکم جدید، باید پایان داد. تروتسکی میگفت آنزمان منطق جنبش طبقاتی علیه حکومت یاکوبی عمل کرد و اختراع گیوتین بشکل ابزار مکانیکی اعدام و خودکشی سیاسی در حین انقلاب فرانسه، ثمره شرایط حضور پوپولیستی آنان در پروسه انقلاب بود. یاکوبیها مدافع مالکیت خصوصی در چهارچوب استثمار طبقاتی، خود را جمهوریخواه، عدالتخواه، و نماینده عقل و تقوا معرفی می نمودند.
سوسیال دمکراسی کلاسیک که در مرحله سرمایه داری در حال رشد بود برنامه سیاسی اش را به دو قسمت تقسیم نمود؛ برنامه حداقل که روی رفرم بنا شده بود و برنامه کلان یا حداکثر که هدفش انحلال نظام سرمایه داری آنزمان و جانشینی سوسیالیسم بود.
بعدها مارکسیستها میگفتند تمام بخش های پرولتاریا از جمله تمام اقشار، اصناف، گروهها، و شغلها را باید وارد جنبش انقلابی نمود. دلیل بازگشت و عقبگرد بوروکراتیک در شوروی سابق نه عقب افتادگی کشور و نه محاصره امپریالیستی جهانی بلکه ناتوانی طبیعی پرولتاریا بشکل طبقه حاکم در قدرت بود.
فاشیسم را نه میشود اصلاح کرد و نه میشود وادار به استعفا نمود، بلکه باید آنرا سرنگون کرد یعنی یا جنگ تا پیروزی بر آن و یا انقلاب تا موفقیت علیه آن، چون فاشیسم یا منتهی به جنگ و فلاکت میشود یا منتهی به انقلاب، یعنی راه سیاسی پایان فاشیسم، یا جنگ است یا انقلاب.
تروتسکی اشاره میکند که لنین طی 16 سال زندگی درتبعید با غالب رهبران حزب در خارج دیدار نکرد و آنها را نمی شناخت. در حین روزهای انقلاب او علاقه ای نداشت تا خود را با استتیک انقلاب آشنا کند و مزه رمانتیک پیروزی انقلاب را به چشد. گاهی روزها حتی فرصت تعویض پیرهن یقه چرکین خود را هم نداشت.
مشکل زمان حال ما، بی تجربگی نسل جوان و سرگردانی و سرخورده گی نسل پیشین است. در غالب کشورهای ارتجاعی و عقب افتاده جهان سوم، دولت حود دلیل بوروکراتیسم، دیکتاتوری،جهالت فرهنگی، بی اخلاقی ودروغ، انفعال، تحقیرانسانها، تخریب در روال اقتصاد، خفه و مسموم نمودن زندگی جوانان شده است.
افزودن دیدگاه جدید