رفتن به محتوای اصلی

توهم خود رهبر انگاری

توهم خود رهبر انگاری

 

کارل مارکس در اثر خود با عنوان « هیجدهم برومر » انقلاب فرانسه و رخداد های آن را مورد بررسی قرار می دهد و به این نتیجه می رسد که گاهی تاریخ تکرار می شود که بار اول تراژدی ( عملکرد ناپلئون ) و بار دوم بصورت کمدی ( لویی ناپلئون بناپارت برادر زاده ناپلئون ) خود را به نمایش می گذارد که گویا در میهن ما هم در حال وقوع است. در روز پنجشنبه 26 آبانماه 1304 به ناگهان پیام ویدئویی « رضا پهلوی » به شکل وسیع و گسترده ای منتشر شد که بعد از پیروزی « ترامپ » در انتخابات ایالات متحده و حمله اسرائیل به درون خاک ایران حائز اهمیت بود و جلب توجه می کرد.

در این پیام رضا پهلوی سخن از تحولات جهانی و منطقه ای به زبان می آورد و می گوید:تحولات جهانی و منطقه ای، فرصت تازه ای را برای بازپس گیری و نجات ایران عزیزمان پیش روی ما قرار داده است، از آن رو بنا به درخواست شما، آمادگی خود را برای هدایت این تغییر و رهبری دوران گذار اعلام کرده ام، توان من ناشی از قدرت شماست، رهبری و هدایت دوران گذار را بر عهده می گیرم! این پیام ناقص، بی محتوا بدون استناد به خواسته های مردم ( چه تعداد مردم، در چه تاریخی و چگونه از شما خواستند؟ ) چرا حالا منتشر می شود، به نظر می رسد که مخاطب رضا پهلوی نیرو های خارجی و تاثیر گذار در منطقه باشد که از مدت ها پیش نیرو های دریایی خود را به منطقه آوردند. زیرا سخنی از مردم و خواست آنها در میان نیست و در جایی سخن از خواست مردم می گوید که بیشتر به نمایش، تحقیر و نگاه از بالا به توده های مردم و منت گذاری بر سر مردم دارد که گویا من ( رضا پهلوی ) با خواست، خواهش و تمنای شما رهبری را قبول می کنم. این گفتار و رفتار ضربه سختی به مقاومت زنان، مردان و روشنفکران مبارز وارد می کند. البته نیازی به تفسیر این گفتار بی سر وته که بیشتر بوی توهم، خود بزرگ بینی، رویا پروری و غفلت می دهد، نیست که آن هم نشانگر بی خبری، عدم شناخت جامعه ایران و ساختار نوین اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور از سوی رضا پهلوی است. هنگامی که پدر رضا پهلوی کشور را ترک کرد جمعیت آن 35 میلیون نفر بود و هم اکنون از 85 میلیون گذشته و تازه به ترکیب جمعیتی آن پرداخته نمی شود..زیرا بیش از 75 درصد از مردم کنونی کشور شناختی از گذشته و رژیم پیشین ندارند و در این رژیم به دنیا پا نهاده و یا بزرگ شده اند. نباید فراموش کرد که.این کشور و مردم ستم دیده آن یک جنگ خانمانسوز 8 ساله از سر گذرانده اند، در این سال ها میلیون ها نفر مجبور به ترک کشور شدند، فاجعه کشتار، اعدام، زندان و شکنجه دیده اند ولی دست از مبارزه بر نداشتند. ( تظاهرات میلیونی چند ساله گذشته ) شهر نشینی در این مدت از مرز 70 درصد گذشته، میلیون ها نفر بویژه دختران دوره های دانشگاهی گذراندند، زبان و تکنیک آموختند و با جهان ارتباط برقرار کردند در مبارزه با رژیم ولایت پایداری و مقاومت از خود نشان دادند، جان دادند و سر در مقابل استبداد و خشونت خم نکردند و این مبارزه با رژیم و ولایت و ارتجاع همچنان ادامه دارد. مبارزه پیگیر آنان دستآورد های بزرگی هم داشته، آنان در مبارزه تجربه آموختند و گاهی به بلوغ سیاسی رسیدند تا جائیکه وقعی و توجهی به اینگونه پیام نمی نهند و شاید در دل می گویند: ما را به خیر تو امیدی نیست شر مرسان ! و یا ما را به حال خودمان رها کن و ما مسیر خود را پیدا می کنیم ! و توانایی به زیر کشیدن این رژیم ارتجاعی را داریم. به نظر می رسد رضا پهلوی در همان سال 1357 که جوان کم سن و سال و زندگی مرفه و شاهانه داشته باقی مانده است.البته در همه این مدت گاهی دست به ابتکار های نابخته و نارسا هم زده است مانند پیدایش جریان ققنوس، وکالت کتبی، منشور مهسا و درخواست های پی در پی از مردم که تظاهرات کنند ولی جواب مثبتی از توده های مردم بویژه جوانان، زحمتکشان و روشنفکران نشنیده است.

رضاشاه پدر بزرگ رضا پهلوی از رده های پائین نظامی قدم به قددم به رده های بالاتر صعود کرد، به سردار سپهی و نخست وزیری رسید، با کمک و یاری دوستان و روشنفکران دست به کودتا زد، نخست سخن از جمهوری بود که از آن انصراف داد و سلطنت پهلوی را تاسیس کرد یعنی بنوعی بنپارتیسم رضا خانی را بر ویرانه های جنگ جهانی اول که در آن تعداد زیادی از مردم از گرسنگی، تیفوس، طاعون و بیماری های دیگر جان داده بودند برقرار کرد، رضا شاه هرچند کار های مثبتی هم انجام داد ولی مانند هر دیکتاتوری به قتل و جنایت و سرکوب دست زد، دوستان نزدیک خود را هم به تقل رساند ( تیمور تاش، داور و دیگران ) قانون اساسی مشروطه را در طاقچه گذاشت و خود به قانون تبدیل شد، بنام حفظ امنیت، تمامیت ارضی و برقراری آرامش، مراکز جنبش های اجتماعی بویژه آذربایجان را نابود

کرد، در آنجا دست به نخبه کشی و تار و مار سرمایه زد، تا جائیکه به هنگام کناره گیری اجباری از قدرت کسی باقی نمانده بود که از وی دفاع کند.

محمد رضا پدر رضا پهلوی تاج و تخت را از پدر به ارث برده بود، قدرت را با گذشت زمان قبضه کرد و با افزایش درآمد های نفتی بر آن افزود و برای دلجویی از روحانیت که در زمان رضا شاه منزوی و گوشه گیر شده بودند امتیاز داد تا مانع در مقابل فعالیت های نیرو های چپ و حتی روشنفکران ملی گرا شوند، این امتیاز دهی سال های طولانی موقعیت نیرو های مذهبی و روحانیت را تقویت کرد.

هنگامی که مردم به پا خواستند و برای رسیدن به آزادی و دمکراسی به خیابان ها ریختند و شاه عرصه را تنگ دید، دو دستی دولت، حکومت و همه امکانات اقتصادی کشور را دو دستی تقدیم ارتجاع و میراث داران « فدائیان اسلام » کرد و از کشور گریخت. حال نزدیک به پنج دهه است رژیم ولایت حاکمیت مطلق خود را برقرار کرده و با اعمال خشونت آن را به پیش می برد ولی مبارزه و مقاومت در برابر آن ادامه دارد و به نظر می رسد که پیروزی نزدیک است و مردم به هدف دیرینه خود که دمکراسی و آزادی است دست می یابند.

تجربه بیش از 100 سال گذشته ( هر دو رژیم ) نشان داد که یکی از موانع بزرگ در راه توسعه پایدار سیاسی و اقتصادی تمرکز قدرت و مرکز گرایی مطلق است، باید برای مشارکت مردم در فعالیت های سیاسی و اقتصادی از آن گذر کرد. مرکز گرایی و تک قطبی قدرت سیاسی و نظامی جوابگوی نیاز های این سرزمین بزرگ با ملیت ها، زبان ها، تارخ و عرف و عادت گوناگون نیست. باید بار دیگر اصل ایالتی و ولایتی که در قانون اساسی مشروطه پیش بینی شده بود به اجرا در آید، حکومت های محلی با مشارکت آزادانه مردم آن منطقه در انتخابات آزاد، برقرار شوند و حکومت مرکزی هم با شرکت نمایندگان همین حکومت های محلی تشکیل و کشور را نمایندگی کند، راه دیگری برای جامعه متنوع ایرانی متصور نیست. هر گروه، حزب و یا شخصیت سیاسی باید در مرحله نخست موضع خود را در رابطه با حق و حقوق این ملیت ها مشخص سازد زیرا دمکراسی پایدار و مشارکت سیاسی و فعالیت اقتصادی مردم بدین طریق محقق می شود...

محمد حسین یحیایی

mhyahyai@yahoo.se
 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
ایرانگلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

جم

عنوان مقاله
توهم خود رهبر انگاری

جناب دکتر یحیائی، با سلام و با تشکر از مطلب پر محتوا و آگاه کننده تان، لازم به ذکر است که در خصوص حل مشکلات، و مسائل دیرینه ایران، راه و کارهای درستی بنا به فاکتها و تجربیات تاریخی پیش روی جامعه قرار داده اید. که دارای ارزش و اهمیت علمی ست.
راه حلی که 80 درصد جامعه چند ملیتی ایران، هم درعمل و هم بعنوان همزیستی مسالمت آمیز، خواهان آنند. و درست از همین رو پا به عرصه مبارزه نهاده اند.
بنا به ماهیت رژیمهای دیکتاتور که در طول یک قرن اخیر به اسم شاه و شیخ مردم ایران را سرکوب کرده ثروت مملکت را به بهانه حفظ امنیت ملی وتمامیت ارضی، به یغما برده اند، از این دیکتاتورهای خون آشام نمی توان انتظار دمکراسی و انسانیت داشت. زیرا:
1. دیکتاتورهائی همانند شیخ و شاه که از طریق سرویسهای خارجی در ایران بر سر کار گماشته میشوند، قبل از روی کار آمدن، متعهد میشوند که تمام و کمال در اختیار آنان باشند. در واقع مثل نوکری در بست و مدام العمر تحت نظر آنان قرار میگیرند. چنین تعهد نامه ای بصورت یک فرم است که هم رضا خان، هم پسرش، و هم آخوند خمینی آن را امظا کرده ، بدست سرویسهای امپریالیسم سپردند. اخیرا آقای رضا پهلوی نیز در نیویورک چنین تعهد نامه ای را امضا کرد که از طرف " انستیتوت نیسکون" بعنوان یاد بود برده گی، نسخه ای از کپی آن، طی مراسمی به دست وی سپرده شد که هر از گاهی در خلوت خود آن را مرور کند تا تعهد خود را نسبت به ولی نعمت خود فراموش نکند، تا مجبور نشوند مثل پدرش از گوشش گرفته کنارش بگذارند.
2. سالها پیش در مقاله ای تاکید کردم که با توجه به بافت سیاسی و موقعیت جغرافیائی جهنم ایران، در واقع دموکراسی در آن نا ممکن است. البته علت آن مردم ایران نیست. مردم

ایران خواستار دمکراسی و همزیستی مسالمت آمیزاند. اما بر عکس آن، در مقابل مردم، جریانات ضد مردمی و ضد دمکراسی قرار دارند، که ضدیت و علت ترس آنان از دمکراسی، در واقع نگرانی آنان از تضعیف و به حاشیه رانده شدن امپراتوری پانفارسیسم است که حامی دیرینه منافع مالی و قدرت سیاسی امپریالسیم در منطقه محسوب میشود.
2. از همین روست که مشکل اساسی در ایران، مشکل تمامیت خواهی، و خود بزرگ بینی امپراتوری پانفارسیسم و لابی آن است. که خود را آقا بالاسر دیگران تصور کرده، به هیچ وجهه به معیارهای انسانی و دمکراسی و پلورالیسم سیاسی پایبند نیستند. در طول تقریبا یکقرن با تحمیل زبان و فرهنگ خود به دیگران، زبان و فرهنگ ملیتهای ایرانی غیر فارس را به ورطه نابودی کشانده است.
سرویسهای خارجی البته بر این نکته واقفند که در صورت آزادی زبان ملیتهای دیگر، سلطه و سیطره سیاسی، زبانی و فرهنگی پانفارسیسم در حوضه منطقه ای جای میگیرد، که تنها به سهم 22 درصدی خود از قدرت سیاسی قناعت میکند. و این به مثابه پایان امپراتوری پانفارسیسم تلقی خواهد شد.
3. اما اصلی ترین و مهمترین نکته ای که سرویسهای خارجی بر آن حساسیت نشان میدهند، قسمت شمال ایران است که در صورت ایجاد دمکراسی در ایران، ملیتهای غیرفارس با همسایگان خود روابط دوستانه و حسنه ای برقرار خواهند کرد که این از نظر آنان با استراتژی شان همخوانی ندارد. و به تضعیف قدرت سیاسی و منطقه ای شان منجر میشود، در این خصوص قدرت گرفتن اقتصادی دنیای تورک بر شدت نگرانیشان می افزاید.
4. چنانکه در بالا نیز اشاره شد، سرویسهای خارجی بهیچ وجه خواهان تضعیف پانفارسیسم تمامیت خواه نیستند. از همین رو در طول 100 سال گذشته آنرا به مثابه اهرم فشار همچون سر نیزه ای بالای سر ملیتهای ایران نگه داشته اند. از این منظر پانفارسیسم چه در نهان و چه در آشکار در خدمت سرویسهای خارجی عمل کرده است. چه شاه اش، چه شیخ اش. در واقع اینان ضامن منافع نیروهای نامبرده در منطقه محسوب میشوند. علیرغم بعضی اختلافات ظاهری که هر از گاهی در روابط شان بروز میکند، که آن نیز مصرف داخلی دارد، در کل، سیاست شان در منطقه، و در گفتگوهای پشت پرده با یکدیگر هماهنگ و همسو است.
5. در اصل و طبق روال معمول در مناسبات بین دولتها آنارشی حاکم است. هر دولتی مدافع منافع ملی خود است. برای رسیدن به این منظور نیز تلاش میکند. گرچه قدرتهای بزرگ گاهی از حقوق بشر و امثالهم نیز شعارهائی میدهند، اما در عمل مهمترین چیز برایشان حفظ منافع ملی خود است. آنهم بهر قیمتی که باشد. از همین رو امپریالیسم آمریکا، رفتن شاه، و ورود آخوند خمینی به ایران را، به جنگ "ایران و عراق" گره زد تا خمینی بتواند، درقبال خواست مردم، که طالب رفاه و آزادی بودند، بجای خواست مردم، جنگ را جایگزین آن کند. همانطور نیز شد. و هر جنبنده ای به بهانه های مختلف سرکوب شد. خمینی با ادامه جنگ صدها هزار نیروی جوان مملکت را در جبهه های جنگ به کام مرگ فرستاد. تا صدای مردم خاموش شود.
اینها همه نقشه های از پیش تعیین شده ای بودند که بدین طریق سرنوشت شوم مردم ایران را رقم زدند.
6. چنین واقعه ای ممکن است بار دیگر تکرار شود آنهم با آوردن دیکتاتور تازه نفسی به قدرت.
حال سئوال این است؛ چرا دوباره چنین کنند؟؛ برای اینکه از نظر سرویسهای خارجی در جغرافیای موسوم به ایران، نباید دمکراسی حاکم باشد. تا هم قدرت سیاسی و هم منافع اقتصادی دراز مدتشان در منطقه تامین شود.
نتیجه: روشنفکران، نیروهای سیاسی و مردم آزربایجان با درس آموزی از رویدادهای هولناک گذشته، از این به بعد تحت هیچ شرایطی، هیچ دیکتاتوری را با وعده و وعید، و شعارهای توخالی تحمل نخواهد کرد. برای هیچ کسی، تحت هیچ القابی، مانند رهبر و امثالهم، تره خورد نخواهند کرد.
مردم آزربایجان سالهاست که از واژه" شاه وشیخ "، مخصوصا از کلمه "رهبر دینی" و "رهبریت" مخصوصا از کلمه "سلطنت" بشدت انزجار دارند. هیچ احدی نمیتواند از این به بعد به بهانه مضحک دین و مذهب، امام و آیت الله، "شاه" و شیخ و "رهبر" و از این قبیل خزعبلات سلطه خود را بر مردم آزربایجان تحمیل کند.
مردم آزربایجان در اولین فرصت با تشکیل مجلس ملی خود، با یک همه پرسی فرا گیر، مذهب "شیعه اثنا العشری" را از قانون اساسی خود حذف خواهد نمود تا رابطه خود را از" شیعه اثنا العشری پانفارسیسم مرکزگرا" برای همیشه جدا کند. تا هیچ گونه بهانه ای برای سرکوب زبان و فرهنگ، و چپاولهای اقتصادی از جمله بهانه ای برای استعمار و استثمارداخلی باقی نماند.
از نظر ما، تنها معیار همزیستی در ایران، تشکیل احزاب، انتخابات آزاد در چارچوب سیستم پلورالیسم سیاسی با هدف فدرالیسم خود گردان خواهد بود. هیچ کس قیم مردم نیست و نمی تواند باشد. "هوبس" فیلسوف انگلیسی در اثر معروف خود "لئوییاتان" میگوید: 98 درصد انسانها از نظر درک و شعور سیاسی و اجتماعی برابرند. هیچ کس عقل کل نیست. هر کسی نیز، فقط یک رای دارد، نه بیشتر.
در غیر این صورت باید منتظر عواقب هولناکی بود که شرح و بسط و تفسیر آن در حوصله این مطلب نیست.

جمعه, 22.11.2024 - 12:42 پیوند ثابت
محسن کردی

آقای محسن کردی، بیایید تمرین آزادی و دمکراتیک را هم کمی از خودتان آغاز کنید و با منطق و آرامش (و بدون تهمت زدن، بدون ناسزاگویی و فحش به دیگران) بفرمایید که چرا :

در منطق شما اقتدارگرایی فردی بهتر از خرد جمعی است!؟؟؟
ابتدا باید جواب این پرسش را روشن کرد و هر هموطن برای خود باید یک جوابی برای این پرسش در ذهن و عقلش داشته باشد.
اینکه چه فردی و چه خاندانی حاکمیت را در ایران بدست بگیرد، یک موضوع ثانوی است.

و باز بپردازیم به نظر ناشناس گرامی که پرسیده اند:

آقای محسن کردی، بیایید تمرین آزادی و دمکراتیک را هم کمی از خودتان آغاز کنید و با منطق و آرامش (و بدون تهمت زدن، بدون ناسزاگویی و فحش به دیگران) بفرمایید که چرا :

در منطق شما اقتدارگرایی فردی بهتر از خرد جمعی است!؟؟؟
ابتدا باید جواب این پرسش را روشن کرد و هر هموطن برای خود باید یک جوابی برای این پرسش در ذهن و عقلش داشته باشد.
اینکه چه فردی و چه خاندانی حاکمیت را در ایران بدست بگیرد، یک موضوع ثانوی است.
پاسخ من:
عزیز دل.. شما از من خوشت نمیاد. اشکالی نداره. شما رو درک میکنم. خودتون رو خیلی کنترل می کنید که خشم تان را پنهان کنید. شما از شاه و پسرش نفرت دارید و دلیلش هم از ساواک و اشرف و کودتا و اینها نفرت دارید و از هرکسی که با آگاهی به این مسائل بازهم نگاه مثبتی به پهلوی ها و پسر شاه دارد نفرت دارید. و .. البته مردم ایران را که همین علاقه دارند را ناآگاه میدانید و نوستالژی و این حرفها. ینی اینقدر آدم شناسی من در شناخت کم و زیاد نفرت مخالفان پهلوی قوی است که از میان سطور و ویرگول و نقطه هایشان نیز میزان نفرت شان را میتوانم با تقریب ده درصد حدس بزنم.
و باز عزیز دل.. شما دیده اید که من با دیگرانی که منطقی حرف میزنند بد حرف بزنم؟ شما اگر بد حرف بزنید متقابلا انتظار نقل و نبات از من نباید داشته باشید. لذا این کار شما درست نیست که اول انگ را میزنید که من کلا آدم بد دهنی هستم و حالا به من میگید بالاغیرتا به ما فحش نده و منطقی بحث کن! خب.. باشه... یکی ما از شما میخوریم و احترام تان بالای چشم ما.
و باز نکته دیگری که یک فرض را بر من مسلم میگیرید که عقیده دارم که « در منطق من اقتدارگرایی فردی بهتر از خرد جمعی است». دوست عزیز.. شما همه مقالات مرا که اینجا هست بیاورید که در آن گفته باشم « اقتدار گرایی فردی بهتر از خرد جمعی است». آخه کدام احمقی یک کاره میاید چنین یاوه ای میگوید؟ خب کفر آدم در میاد روز روشن به منی که کلی ادعای دمکراسی و حقوق بشرم میشود این گونه انگ بزند که اقتدارگرایی فردی را بهتر از خرد جمعی میدانم. چرا شما چنین نظری در مورد من دارید؟ پاسخ این است که جزم اندیش و ساده نگر هستید. باور داشتن به مزیت نظام پادشاهی به جمهوری یعنی عقیده داشتن به این که اقتدار گرایی فردی بهتر از خرد جمعی است. مشکل نگاه شما این است که نگاه تان به پادشاه همان نگاه تان به خاقان مغفور و نادرشاه افشار است و با همین نگاه در یک اینهمانی مرا نیز قضاوت میکنید که این بابا عقل از سرش پریده میخواهد از مالیاتش خرج خوشگذارانی شاه در سعد آباد بکند. نه .. چنین نیست عزیز. مشکل در نگاه شما به امر سیاست است. برای شما تفاوتی بین پادشاه سوئد و آغامحمدشاه نیست. هردو مفت خور و اقتدار گرا هستند. بله؟ نه؟ پادشاه سوئد اقتدار گرا نیست؟ بله با شما همعقیده ام پادشاه سوئد اقتدار گرا نیست. شاه ما اما اقتدارگرا بود این را خودم بارها اذعان کرده ام.
به نظر شما این که ما ایرانیان نتوانسته ایم در تاریخ مان یک پادشاه مثل پادشاه سوئد داشته باشیم مشکل از پادشاهان بوده یا چیز دیگری؟ یکطرف البته تقصیر آدمهای اقتدارگراست که پادشاه شدند. اما طرف بزرگترش ما ایرانیان هستیم که فرد اقتدارگرا را میپرستیدیم و گرد او جمع میشدیم قبول دارید؟ پس بیله دیگ بیله چغندر. خاطرات حاج سیاح را بخوانید.. مردم عقیده داشتند که حاکم مهربان یک احمق است و حاکم باید ظالم باشد. و این جامعه با همه واپسماندگی پدران ما رسیده به دست رضاشاه. و بعد پسرش. آنها فرزند زمانه خود بودند. هرکس دیگری که بجای آنها می بود اقتدارگرایی میکرد حتا یک رئیس جمهور. حتما نباید بجای رضاشاه ارانی رئیس جمهور میشد که آن روی دیگرش را ببینید. خمینی هم در پاریس حرفای قشنگ زیاد میزد. همه کس نلسون ماندلا و گاندی نمیشود. اما امکان استالین و هیتلر شدن افراد در صورت رسیدن به قدرت بسیار است. حال خوب است که (با همان منطق شما) من از شما سوال کنم که عزیز محترم.. چرا از نظر شما فرستادن مردم به کلخوزها و تبعیدگاه های سیبری کار خوبی است؟ این حرف من همانقدر نامربوط است که انگ شما به من که طرفدار اقتدار فردی هستم و خرد جمعی را پس میزنم. و باز پس ذهن شما را میخوانم که سوال از آنجا بر می آید. پاسخ شما این است: هیچ انسان خردمندی از ارباب جماعت خوشش نمیآید و دوست ندارد یک اقتدارگرا بر او فرمان براند. هیچ تضمینی در دست نیست که یک رئیس جمهور در ایران اقتدارگرا نشود. و نمیدانم شما چرا اینقدر خیال تان راحت است که اگر پسر شاه .. شاه نشود، حتما کشوری گل و گلاب زیر نظر رئیس جمهور منتخب خواهیم داشت. تضمین میکنید؟ و تضمین نمیتوانید بکنید پس میرسیم به این که یک رئیس جمهور روی کاغذ و قراداد اجتماعی قرار نیست دیکتاتور شود. اما در عمل کشورهای جهان سومی و جمهوری بسیار وحشتناک هستند چون روسای جمهور دیکتاتور ماب و وحشتناکی دارند. من و مردم ایران از ترس این وضعیت است که به نظام پادشاهی پناه میبریم. من دلایل خودم را دارم که چرا رضاپهلوی نمیتواند اقتدار گرا شود اما رئیس جمهور مریم رجوی و یا فرخ نگهدار و یا هر کس دیگری احتمال اقتدارگرا شدن تا دیکتاتور شدنش بسیار بیشتر است. لذا من گول ظاهر قضیه را نمیخورم و خودم را به هچل و ریسک یک نظام جمهوری دچار نمی کنم. ریسک کمتری در نظام پادشاهی میبینم. سالها در این سایت قلم زدم و لایلم را نوشتم متاسفانه کیانوش همه را بر باد داد وقتی سایت را اپدیت کرد. وانگهی.. هزاری هم توضیح بدهم شما قانع بشو نیستید. لذا.. سر این توافق کنیم که واگذار کنیم به مجلس موسسان و رای مردم. علیرغم این که عقیده دارم در نظام جمهوری امکان اقتدارگرایی بیشتر است اما در جمهوری ایران همانقدر احساس خوبی دارم که در نظام پادشاهی ایران. عقیده دارم که اقتدارگرایی حکومت گران در هر دو شکل نظام در اینده به من ایرانی صدمه ای نمیزند. رئیس جمهور اقتدار گرا با کسانی مشکل دارد که میخواهند جای او را بگیرند و
پادشاه اقتدارگرا نیز دغدغه ای باز بیشتر دارد چرا که دلش نمیخواهد این امتیاز در خاندانش باقی نماند. از همین رو عقیده دارم که پادشاه بیشتر مراقب است که مردم از او راضی باشند تا رئیس جمهوری که فقط برای چهار سال چنین امکانی دارد. بحث آن بسیار است اگر تمایل داشتید در کلابهاوس در خدمت تان هستم اینجا اطناب کلام نمی کنم.

پ., 21.11.2024 - 20:26 پیوند ثابت
محسن کردی

عنوان مقاله
ناشناس گرامی و مودب

ب

ممنونم از نظرتان. من با دو سری آدم مشکل دارم. یکی آدم بی انصاف و یکی آدم فحاش و لغز گو. محمد حسین یحیایی میگوید « در حرفهای رضاپهلوی سخنی از مردم و خواست آنها در میان نیست و در جایی سخن از خواست مردم می گوید که بیشتر به نمایش، تحقیر و نگاه از بالا به توده های مردم و منت گذاری بر سر مردم دارد که گویا من ( رضا پهلوی ) با خواست، خواهش و تمنای شما رهبری را قبول می کنم». خب این نگاه آقای یحیایی بسیار غیرمنصافانه و مغرضانه است. او آمده است متلک بگوید و جر کند. من هم بناچار آنچه لیاقتش است بارش میکنم. همین آدم با همین انشاء با نامهای مستعار بنام تورک اوغلو و لاچین بدترین دشنام ها را میدهد. از وقتی با همان لحن خودشان آنها را در اینجا نواختم خودشان را جمع و جور کردند. اینجا یونس شاملی با وقاحت مینوشت هرکس مخالف فدرالیسم باشد فاشیست است. به میلیونها ایرانی که به نظام متمرکز علاقه دارند توهین می کند و میگوید فاشیست. یکی از شماها بهتان بر نخورد؟ واقعا فاشیست هستید؟ بهانه نکنید که ارزش جواب دادن نداره.. چطور رضاپهلوی آروق میزنه یا بالانس میزنه دوستان لگ غیرت شان بجوش میاد اما برای متلک نشنیدن از چند تجزیه طلب همه گونه تحقیر را تحمل میکنند. مردیکه نفهم اینجا نوشت صورت فارسها صورتی مثل رنگ سر آلت تناسلی هست. و کیانوش توکلی این آدم نفهم را می شناسد و او را بلاک نمی کند. تا وقتی لحن شان اینطور باشد من هزینه میدهم مثل لاتها با اینها حرف میزنم. مردیکه نفهم به ابوالفضل محققی میگوید ابولی! شاکی است که چرا ایشان نگاه مثبت به شاهزاده دارد. شماها چرا سکوت می کنید چرا به این تورک اوغلی اعتراض نمیکنید. خب لابد با او همعقیده هستید که فارس فاشیست است و چهره اش مثل آلت تناسلی است. و همین آدم تا دو سال ول نمیکرد که در تلویزیون رژیم یکی گفته «نه منه»! طلبش را از ما داشت که نه سر پیاز بودیم و نه ته پیاز. مشکل ما با اینهاست. ایکاش این سایت کنترلی مثل سایت ایران امروز داشت که هر بی سروپایی مثل همین تورک اوغلی اینجا پیداش نشود. آننوقت من هم مثل بچه آدم مینویسم. هرکس مودب بوده جوابش را مودبانه داده ام.

پ., 21.11.2024 - 14:49 پیوند ثابت
ناشناس

جناب آقای محسن کردی،
شما اگر متین هستی و منطقی، بیا با متانت و منطق هم بنویس و سخن بگو!
طوری بنویس و سخن بگو که در ذهن خواننده ات تصویر «شعبان جعفری» زنده نشود و شما را و سحن و نوشته های شما را با ایشان اشتباه نگیرد!
آقای محسن کردی، بیایید تمرین آزادی و دمکراتیک را هم کمی از خودتان آغاز کنید و با منطق و آرامش (و بدون تهمت زدن، بدون ناسزاگویی و فحش به دیگران) بفرمایید که چرا :

در منطق شما اقتدارگرایی فردی بهتر از خرد جمعی است!؟؟؟
ابتدا باید جواب این پرسش را روشن کرد و هر هموطن برای خود باید یک جوابی برای این پرسش در ذهن و عقلش داشته باشد.
اینکه چه فردی و چه خاندانی حاکمیت را در ایران بدست بگیرد، یک موضوع ثانوی است.

پ., 21.11.2024 - 11:15 پیوند ثابت
شعله جاوید

سالام دوسلار.
فرامرز دادرس میگه: بچه پر روها فضای مجازی اپوزیسیون را اشغال کرده اند. لیست اسامی آنها را کامل کنید !
در داخل کشور خل و چل ها مردم را محاصره کرده اند - و در خارج این بچه پر روها!- ارتش سایبری.
اینها مبارزه را به گند کشیده اند.
https://www.youtube.com/watch?v=SCr3MNt1uGQ

پ., 21.11.2024 - 01:47 پیوند ثابت
ع.ب.تورک اوغلی

عنوان مقاله
توهم،درتوهم

سالام
پ…. مرده را حتی آمریکا وانگلیس ،پدربزرگ پالانی هم
نمی توانند زنده کنند،
تعدادی مرده تفکر،
درعالم توهم این مرده رامیخواهند،زنده کنند،
خداوند،همه اینها را لاقل در
گور ازتوهم خارج کند،
در دنیای مدرن و درانقلاب انفورماتیک ،
دیگر نمی توان در رویا زندگی کرد،
ده ها گروه داریم،که هرکدام
دارای شخصیت های سیاسی مدرن میباشند،
رضا ربعی حتی انگشت کوچک آنهاهم نمی شود،
بعضی ها سعی نکنند،
کار سک های هار وحشی را
در سایت ها بازی کنند
به هرکسی پارس کرده و پاچه همه را بگیرند،

پ., 21.11.2024 - 00:34 پیوند ثابت
ابولی

عنوان مقاله
توهم خود رهبر انگاری

محسن کردی ……بد دهن که این سایت را قرق کرده و همه را می راند. ترکیبی از ……….. پسر شاه ! اسدالله لاجوردی .....
معلوم نیست در پایگاه اشرف چه بر سرش امده که چنین ….تولید شده.

چ., 20.11.2024 - 23:57 پیوند ثابت
محسن کردی

عنوان مقاله
این موجودات نفرت آورب

ب

کسانی مانند شوقی طوقی لاچین زاده که پس گردنی های من با یادآوری گلوله در شقیقه رفیق به جرم عاشقی و سیانور و انگشت به هالو حسابی مثل پس گردنی به پس گردنش نشسته چون جوابی نداره و حتا در کرکری و رجز خواندن هم کم میاره اینجا در واقع داره التماس میکنه میگه: نامرد.. حالا ما از سر نادانی یه گلوله به شقیقه رفیق عاشق مان زدیم و حضرت عباس مان حمید اشرف هم دوتا گلوله تو شقیقه کودکان خانه تیمی خالی کرد و چندتا پاسبان را نفله کرد.. چرا ما را خجالت میدی. حرف این هست. داری التماس میکنی. نع! هروقت آمدی گفتی این کار اشتباه بود ولت میکنم. تو هروقت بگی ساواک شکنجه میکرد من میگم خیلی کار زشت و بدی بود و محکوم میکنم. اما تو .. چی بگم بهت. دو کلمه بگو .. همچی مثل آهنگ «بچه بودم نفهم بودم دور بودم ز مکتب»... بخون که بابا.. من بچه بودم، نادان بودم، نفهم بودم گول خوردم سیانور زیر زبان گذاشتم و در بیابان رفیقم را به جرم عاشق گلوله تو مغزش خالی کردم اونوقت باهم بی حساب میشیم. دستکم کار زشت حمید اشرف را محکوم کن. و اگر نمیکنی ... اگر من از حمید اشرف انتقاد کردم ازش دفاع نکن چون وقتی دفاع میکنی یعنی با او فرقی نداری. مثل این که من از شکنجه در ساواک دفاع کنم. من مقاله نوشتم که شکنجه در ساواک اشتباه بزرگی بود. حتا اگر بمبی گذاشته بودند و مردم کشته میشدند نباید بمبگذار شکنجه میشد. در همین ایران گلوبال مقاله نوشتم که چرا چنین نظری دارم. تو نظرت چیست؟ آیا باید بمبگذار را شکنجه کرد؟ پاسخ دادن به این سوال آسان نیست و ندیدم از جمهوریخواهان یا پادشاهی خواهان کسی جرات کند پاسخ بدهد. چرا؟؟ چون چه موافق باشی چه مخالف یک جای کار عیب دارد. اگر بگویی نباید شکنجه کنند پس اجازه میدهی مردم کشته شوند. اگر شکنجه کنند میگویی با شکنجه مشکلی نداری. از هر دو سو می بازی و میشی چوب دوسر گهی. پاسخ به این سوال شجاعت میخواهد. من مقاله نوشتم و دلیلم را آوردم در همین ایران گلوبال که چرا نباید شکنجه کرد حتا اگر انسان ها کشته شوند. پرداختن به امر سیاست شجاعت میخواهد. شجاعت پذیرش اشتباه. یک نفر همین الان بیاید پاسخ مرا بدهد که اگر کسی بمب گذاشت و احتمال کشته شدن بیست نفر آدم مثلا تماشاچی مسابقه فوتبال میرود آیا موافقید بمگذار برای لو دادن جای بمب کشته شود؟ یک مرد.. یا یک زن پیدا شود با نام حقیقی اش پاسخ مرا بدهد. خب.. اگر میترسید بشوید چوب دوسر گهی با نام مستعار جواب بدهید ببینیم قلب تان چه میگوید.

چ., 20.11.2024 - 23:04 پیوند ثابت
محسن کردی

عنوان مقاله
توهم خود رهبر پنداری

ب

ناشناس ترسو نوشته « وقتی شاهزاده ی شما از مردم ایران درخواست وکالت کرد کمی بیش از چهارصدهزار به وی وکالت داد اگرشاهزاده شما از شعور کافی ب خوردار بود دیگر ادعای رهبری نمی کرد».
خب چرا این حرف را با افتخار و با نام خودت نمی گویی؟ این که ترس ندارد؟ این همه بچه های چپ با شجاعت حرفهایشان را میزنند و اگر بی آبرویی هست و افتخار مردانه پای حرفشان هستند. من فکر میکنم تو بیشعور نیستی خیلی هم زرنگ هستی. اگر بهت پول میدادم که برای شاهزاده تبلیغ کنی بلد بودی پاسخ صحیح را به خودت بدهی. ولی چون شجاعت نداری بهت میگم. البته مثل روز روشن است. چهاصد هزار نفر از مردم خارج کشور از هشت میلیون یعنی یک هشتم مردم خارج کشور. نیمی را کودک به حساب آوردم و فقط رای بزرگسالان را به حساب آوردم. از هر هشت ایرانی خارج کشور یک نفر به شاهزاده وکالت داد. انسان باید از شعور خالی باشد که نفهمد که این تازه حد اقلش هست. اگر آزادی باشه و ترس نباشه خود تو هم به شاهزاده وکالت میدی. یک کمپین من رای نمیدهم براه انداختند. فک کنم چیزی حدود 5 تا 6 هزار نفر بودند. اگه برای کرکری آمدی و دهن به دهن... حالا روتو کم کن!

چ., 20.11.2024 - 22:49 پیوند ثابت
محسن کردی

عنوان مقاله
شوقی طوقی

ب

یک زمانی میتونستی با این عناوین دهن مردم را ببندی. مگه من زندان دارم؟ من حق دارم مزدور رژیم اسلامی را افشا کنم بزنم تو دهن کثیفش که با اسامی مستعار مختلف میاد اینجا. همه شون مثل هم هستند و مهم نیست چه نام مستعار و حقیقی شان .. یکی از یکی مزدورتر. من هرگز افسران حزب توده را خیانتکار ندانستم چرا که نیت خیر داشتند و سوسیالیسم را مناسب ایران میدانستند. رفتن مجاهدین به عراق را برای زدن عراق خیانت میتوان به حساب آورد ما از نگاه من اشتباه بود نه خیانت. مجاهدین برای فروش ایران به عراق نرفتند و اگر در هدف شان موفق میشدند امروز چه بسا مردم امروز برای مسعود و مریم کف میزدند. لذا من احمق و بی انصاف نیستم. اما این نام های مستعار و حرفهای کلیشه ای شان برای خیانت به ایران است و بس و هرکس که اینها را می شناسد و افشای شان نمیکند همکار این خیانتکاران است. اینها دشمن یکپارچگی ایران و نوکر بیگانه هستند و ننگی از این بالاتر نمی شناسم. باید با قلم زد پس گردن شان. پس گردنش نزنم نکه تو بمن بگی امنیتی؟ یا همکار اینها هستی و یا بسیار ساده لوح که خودت مرعوب میشوی نکنه بهت انگ امنیتی بزنند. بدان که هرکه هستی با این موضع به ایران وفادار نیستی.

چ., 20.11.2024 - 22:40 پیوند ثابت
ناشناس

آقای کردی وقتی شاهزاده ی شما از مردم ایران درخواست وکالت کرد کمی بیش از چهارصدهزار به وی وکالت داد اگرشاهزاده شما از شعور کافی ب خوردار بود دیگر ادعای رهبری نمی کرد.

چ., 20.11.2024 - 17:50 پیوند ثابت
بیدین

عنوان مقاله
توهم خود رهبر انگاری

در شرایط کنونی ایران، مردم بر اثر ظلم و فشار بی پایان رژیم نمیتوانند آشکارا نه رهبر و نه رئیس جمهور خود را انتخاب کنند تنها راه باقی مانده این است که کسی جرعت و توانایی آن را داشته باشد مانند کشورهای آزاد بگوید که میخواهد برای مقام رئیس جمهوری و یا رهبری یک جنبش خود را معرفی کند. بیاید چشم براه شد و دید مردم ایران چه واکنشی خواهند داشت. این کار هیچگونه عیبی ندارد. مسئولیت پذیری شجاعت میخواهد. اگر پنج نفر دیگر نیز بیایند و خود را برای این مهم معرفی کنند مثلا یکی از سیستان و بلوچستان و دیگری از آذربایجان و یا از مازندران و لرستان. اما تا وقتیکه هنوز هیچ رزمآرایی پا به جلو نگذاشته پس باید این عمل آقای رضا پهلوی را به فال نیک گرفت و دست از قر قر زدن برداشت.

چ., 20.11.2024 - 17:27 پیوند ثابت
شوقی طوقی

این ....../ محسن کردی / چرا با نویسندگان سایت برخورد امنیتی میکند؟ چون اصرار دارد اسامی مستعار را به افراد حقیقی نسبت دهد!
از چمله نکات و کلمات دیگر مورد علاقه وی در متن کمنت هایش:
/ اشاره مداوم به لمس جنسی باسن هالو توسط فالانژهای سلطنت طلب. / قتل عاشق در خانه تیمی زمان شاه و شیخ. /تمسخر استفاده از قرص سیانور موقع دستگیری های ساواک./ نمایش فتوشاپی باسن دخترهای بالای شهر در لباس تنگ مبارزه با اجبار حجاب آخوندی.

چ., 20.11.2024 - 15:26 پیوند ثابت
بهشت آستارا

به کوری چشم دشمنان ایران عزیز,
بالغ بر ۹۰% ایرانی ها در داخل شاهزاده را بخوبی میشناسند.
و با دیدن ویدئو ها از زمان شاه حسرت آن زندگی را میخورند که تصویر و فیلم ها بخوبی آن را مستند کرد است.
من پدر بزرگم اهل باکو آذربایجان است و از طرف مادری هم آستارا.
آقای وارونه اندیش که حقایق را وارونه میبینید, حنای استالین ملعون و جنایتکاران شوروی که ۷۲ آذربایجان را در خفقان نگه داشت دیگر رنگ ندارد.
من به عنوان یک آذری تبار افتخار میکنم که مادر بزرگ شاهزاده (شهبانو آیراملو) یک آذری تبار بوده است. همچنین مادر شاهزاده (شهبانو فرح) نیز آذری تبار میباشد.
زنده باد ایران عزیز - ................. های استالین پرست دروغگو!
به امید روزی که شاهزاده ی آذری - پارس ما به کشور برگردند و ایران و آذربایجان با ترکیه وارد یک اتحاد با هم بشوند.
هم ترکیه بودم هم جمهوری آذربایجان, هر دو ملت به شدت به ایران علاقه مند هستند.
چشم حسودهای ............ دروغ گو کور!

چ., 20.11.2024 - 14:22 پیوند ثابت
Esed Sadiq

عنوان مقاله
توهم خود رهبر انگاری

اگر حرف منطقی در رد مقاله داری بنویس و الا با حرفهای پوچ و بی ارزش خودت را بی ارزش تر از قبل نکن . مردم نمیخواهند جای فالانژ مذهبی را فالانژ سلطنت طلب بگیرد

چ., 20.11.2024 - 11:20 پیوند ثابت
محسن کردی

ب

راستی.. آثار ضربه سخت را و نا امیدی را در مردم ایران در نوشته های هم میهنان سوسیال دمکرات و جمهوریخواه و لیبرال شاهد هستیم در مقالات شان در گویا و همین سایت و در رسانه ها. هیچکدام نگفتند از اعلام رهبری شاهزاده نا امید شدند. البته ... جنابعالی نا امید شدید لاچین جان. راستی... داروها رو سر وقت میخوری؟ زنگ بزنم تبریز به دکتر سفارش کنم دوز اش رو کمتر کنه؟ چون زیاد نا امید شدی میترسم کار دست خودت بدی.

چ., 20.11.2024 - 10:18 پیوند ثابت
محسن کردی

عنوان مقاله
لاچین گرامی!

ب

لاچین گرامی یحیایی، همه نوشته هایت مانند همه این سالها حرف جدیدی ندارد. این یک رجز که خوانده ای بیشتر آروز پروری است که نوشته ای « در جایی سخن از خواست مردم می گوید که بیشتر به نمایش، تحقیر و نگاه از بالا به توده های مردم و منت گذاری بر سر مردم دارد که گویا من ( رضا پهلوی ) با خواست، خواهش و تمنای شما رهبری را قبول می کنم. این گفتار و رفتار ضربه سختی به مقاومت زنان، مردان و روشنفکران مبارز وارد می کند.».
آیا شما منکر این هستی که مردمان بسیاری که عاشق ایران هستند (شما را نمیگویم مردم ایران را می گویم شما اهل تورکیه هستید حتا اگر در ایران زاده شده باشید) بارها و بارها در رسانه ها حتا با گریه از شاهزاده خواسته اند که قدم به میدان بگذارند؟ کدام منت را شاهزاده گذاشت؟ به دعوت مردم لبیک گفتن منت گذاشتن است؟ چرا خاک به چشم مردم ایران می پاشی؟ رفت و آمد به ایران که میکنی و خب گوش ات را سپاه کشیده است و گفته است هرچی میخوای به ما فحش بده اما رضاپهلوی را بزن. این کاری هست که مشغول آن هستی و زهر تو در این نوشته بی ارزش ات بخوبی مشخص است. اگر حسن نیت داشتی، مثل سایر نویسندگان مثل همین آقای نیکروز اعظمی انتقادی در راه حل یک مشکل میکردی. لذا... فقط آمدم اینجا برایت کرکری بخوانم و اگرنه نوشته ها و حرفهایت ارزش پرداختن ندارد.

چ., 20.11.2024 - 10:16 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید