رفتن به محتوای اصلی

نیمه دیگر ایرانی

نیمه دیگر ایرانی


یادم هست در اواخر دهه 1980 قرار بود سمیناری در لندن برگزار شود که در آن از مورخان و پژوهشگران تاریخ ایران دعوت به عمل آمد که مقالات و مطالب خود را تحت عنوان "نیمه دیگر ایرانی" انتشار دهند.
روزنامه نیمروز با انتشار بخش هایی از نوشته ها و مقالات سخنرانان، آگهی این سمینار را منتشر کرده و اینکه تمام پروسه ی این سمینار با نوشته ها و سخنرانی را گزارش و منتشر کند.
نمی دانم چه شد که برگزاری این سمینار بدون توضیح متوقف شد و این حدس که شاید برگزاری چنین سمیناری در شرایط حساس جنگ ایران و عراق مناسب نباشد؟ کسی نمیداند.
تا جایی که یادم می‌آید، بخشی از سخنرانی درباره نظام تعارف ایرانیان و زبان فارسی بود، که با بخش نیمه دیگر ایرانی پیوند میخورد.
***
نیمه ی دیگر ایرانی سخن از روایات تاریخی و روان شناختی ایرانی است که واقع نگاری تاریخی را دچار مشکل کرده و به جای ثبت و ضبط عینیت های حوادث و واقعیت ها آن را با توجیهات سردرگم آلوده کرده و ارائه میدهد.
نمونه ها در این باب زیاد است که در این مقاله به چند تای آنان میپردازیم.
ستایش مولانا در مدح امام علی شیعیان:
مضمون شعر این است که علی در حال جنگ و جدال با کافری وقتی پشت کافر را به زمین می زند و شمشیر را به گردن او می گذارد، آن کافر تفی به صورت علی می اندازد که باعث می شود علی گوشه ای بنشیند و مدتی صبر کند.
پس از مدتی دوباره بر سینه کافر می نشیند و می خواهد او را گردن بزند. کافر پرسید که چرا در ابتدا این کار را نکردی؟ علی پاسخ می دهد، ترسیدم عصبانیت من از تو موجب گردن زدنت برای خودم باشد, من برای خودم تو را نمیکشم من برای حق تو را میکشم.
در این شعر بلند و مداحی های مجیزانه تهوع آور مولانا فراز و نشیب ستایش علی را به زمین و زمان می بافد و از گردن زدن او برای حق دفاع می کند.
برای یک مورخ این جالب نیست که علی "برای چه" انسان می کشد بلکه علی کی را و چند نفر را کشته است! - مورخ اول از هر چیز به آمار می پردازد
سوال: علی چند ایرانی یا کافر را کشت؟
پاسخ ایرانی:
این کار حضرت برای حق بود
این کار حضرت برای عدالت بود
این کار حضرت برای خدا بود
و توجیهات بی ربط که اگر ادامه دهیم سر از صور فلکی ثریا در میاوریم.
مورخ بی پاسخ می ماند که علی مثلاً در فلان جنگ چند نفر را کشته است.
بسیاری از روایات و احادیث ایرانیان درباره حمله مسلمانان به ایران نه تنها تصویر روشنی به دست نمی دهند، بلکه با توجیهات و تمجیدها چنان آغشته ی سفسطه می شوند که انتهای آن صحرای کربلاست.
این روشهای توجیه گر در افکار طبقه بندی شده نیز بر مشکلات «عینیت ها» می افزاید.
طیف دیگر این نیمه, تفکر جناحی و جانبدار است, هر کس از جناح و نزدیکان خود آسیب را توجیه می کند یا آن را به آسمان و ریسمان پیوند می دهد.
جامعه شناسان ریشه این رفتار ایرانی و زبان فارسی را ناشی از حملات مکرر دشمنان خارجی یا خفقان سیاسی داخل دانسته و برخی نظام تعارف را به عنوان هنر طفره رفتن و حیا می ستایند، اما برخی دیگر به آشفتگی ذهن و زبان ایرانی دامن زده که زمینه را برای «سفسطه» و هذیان گویی فراهم می کند
تعارف ایرانی به طور کلی پرهیز از اغراق در گفتگو, در عین حال، تاکتیکی در زبان فارسی است که با احتمال افعال وارونه و استعاره های گیج کننده و نامشخص این پیام را به بیگانگان می رساند که باید حداقل چند نسل در ایران زندگی کنند تا زبان و آداب و رسوم ایرانی را درونی کرده تا به درک درست برسند.
کنایه حافظ که می گوید:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را - به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را.
هر چند شاعران زیادی به این مفهوم دو پهلو از مواضع مختلف بدان پرداختند, اما هنوز معلوم نیست که این یک طعنه است یا یک ستایش؟, از این دست کنایه ها در شعر حافظ بسیار است که با نیش زبان زور و شمشیر را به چالش می کشد.
استعاره هایی که از ویژگی های زبان و ادبیات ایران است، جامعه شناسان و محافل ادبی را به دو نیم تقسیم کرده, برخی مدعی اند که استعاره های پیچیده و فراوان امکان سفسطه گویی در زبان را تقویت می کند، برخی دیگر آن را هنر ارائه مفاهیم و مضامینی می دانند که برای رسیدن به فهم صحیح باید در دایره زبان و تفکر ایرانی پخته شد
***
این مقاله در مورد جوانب آسیب نیمه دیگر ایرانی است, هنر طفره رفتن و فقدان شهامت برای رویارویی با واقعیت های بی رحمانه زندگی.
در زمان نیچه که اروپایی ها توجه زیادی به مناسبات ایرانی داشتند، این انگلستان بود که نگاه آسیب شناسانه تری به نسبت آلمان هایی مانند نیچه، گوته و دیگران که رفتار دلپذیر و جهان بینی ایرانیان را می ستودند.
در انگلستان هم به بخش هایی از زیبایی فرهنگ ایرانی پی برده که آن را در نوشته های خود منعکس می کنند. انگلیس ها رفتار اغواگرانه, لطیف و دلپسند ایرانی حتی با دشمن را ناشی از میراث امپراتوری ایرانیان می دانستند. جایی که فرهنگ های گوناگون را در امپراتوری با شعار بردباری و گذشت متحد میکرد. قبل از اتحاد با ایرانیان بسیاری از ملت های امپراتوری با یکدیگر دشمنی و جنگ های طولانی و خونین داشته اند.
اما منتقدان سرسخت نیز میگفتند که پشت سر این رفتار مودبانه و ملایم، گرگ خفته است.
***
در ایران به جز دو سریال مهران مدیری کمتر به این موضوع پرداخته شده است. به ویژه در دوران مدرن که علوم انسانی، سیاسی و اجتماعی در ایران بسیار پایین, ناکافی و نارسا است
او در سریال تحسین برانگیز برره به "افعال وارونه و مزخرف" اشاره می کند که ظاهرا جوانب منفی این فرهنگ را آشکار میکند اما از سویی دیگر هویت "برره ای" است که نباید کم گرفته شود حتی اگر چیزی از "دیگری" آموخته باشند.  
در "قهوه تلخ" که این سریال نیز قابل تحسین است، افراط و تفریط رفتار چاپلوسانه و تملق درباری در رقابت هاست. یک امر تاریخی در باب ایران سنت درباری فرهنگ است که از جایی مغول ها و تورکان بیرحم مهاجم را تبدیل به بهترین خدمتگزاران فرهنگ میکند یا خلفای آدم کش عرب را در بست محاط سیستم اداری ایرانی با "مسامحه کوروشی". (رواداری کوروشی)
اما دوران مدرن:
این که ایرانیان جرات رویارویی با واقعیت های بی رحمانه زندگی را ندارند تا حدودی منطقی به نظر میاد, وقتی ایرانی را آسیب شناسی میکنید باید اول از او کلی تعریف و تمجید کنید.
"همه شنیدیم که: بابا اینو نگو عمه جون سکته میکنه, بابا اونو نگو خاله جون غش میکنه."
فقدان تفکر انتقادی بر مشکلات فرهنگی ایران می افزاید که در عصر مدرن ذهن و اندیشه ایرانی را «آسیب شناسانه» مسلح نمی کند و اگر ایرانی نقد کند زمانی است که کارد به استخوان رسیده است و دیگر دیر!  
متأسفانه زبان فارسی هنوز تکامل کافی نیافته است که ذهن بدون سو تفاهم یا خصم و خشم آسیب شناسانه بیاندیشد, صاحبان کشور هم اصلا به فکر این چیزها نیستند. 
یلدا و کریسمس را به جناب کیانوش توکلی, نویسندگان سایت, تمام ایرانیان تبریک گفته و امیدوارم سال ۲۰۲۵ بهترین سال برای ما ایرانیان باشد

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

اشک فرهنگی

داد و قال و سوء استفاده سلطنت طلبان از مقایسه: آسما اسد /و فرح پهلوی ! در BBC.
نشان میدهد مدعیان ایران و ایرانی چقدر عقب افتاده و ارتجاعی و نزادپرست هستند.
من بعنوان یک فارس زبان، این فرصت طلبی و جنجال شونیست های سلطنت طلب را محکوم میکنم.

پ., 19.12.2024 - 06:54 پیوند ثابت
ناشناس

In reply to by اشک فرهنگی

کاش شما و داریوش کریمی" یک محکومیت ناقابل هم هدیه ملکه انگلیسی میکردید.
تا این پرنسیپ های ظاهری شما …..نگیرد!
شنیدید میگن میخواهید طرف را بشناسید ببینید مهمانان و همراهان او کیستند:
آنهایی که بلیت وی آی پی برای شرکت در برنامه های داریوش کریمی دارند:
عبدالکریم دباغ (سروش), سید عطاالله مهاجرانی, فرخ نگهدار, ملیحه محمدی, عبدالمجید مهاجرانی (آخوند), بهروز خلیل (فداییان خلق), محمد رضا شالگونی و و و و اینها لشکر سیاهی برنامه های داریوش کریمی هستند!!!!

جمعه, 20.12.2024 - 15:40 پیوند ثابت
شازده اسدالله میرزا

عجب...!
یارو در ایت الله بی بی سی ... دشمنی اش را با خاندان ایرانساز پهلوی کتمان نمیکند... بعد میآید و میگوید بی طرفی از اصل روزنامه نگاری است.
پرسش این است که مگر کارمندان آیت الله بی بی سی ایرانستیز و دشمن خاندان پهلوی بی طرف هستند؟
خب...حالا که اظهار لحظه کردی خوبه که شازده اسدالله میرزا بیا در یک مقاله ای به قول خودت بیطرفانه ...پری بلنده و مادرت را در شهر نو با خلیفه میا مقایسه کن
تا بدانیم که بی طرف چه مزه ای داره...!

س., 17.12.2024 - 20:11 پیوند ثابت
ناظر

عنوان مقاله
نیمه دیگر ایرانی

بهمن جان با سلام، میفرمائید: در اواخر دهه 1980 قرار بود سمیناری در لندن برگزار شود که در آن از مورخان و پژوهشگران تاریخ ایران دعوت به عمل آمد... اما نمی دانم چه شد که برگزاری این سمینار بدون توضیح متوقف شد.
در جای دیگری از مطلب خود میفرمائید: یک امر تاریخی در باب ایران سنت درباری فرهنگ است که از جایی مغول ها و تورکان بیرحم مهاجم را تبدیل به بهترین خدمتگزاران فرهنگ میکند یا خلفای آدم کش عرب را در بست محاط سیستم اداری ایرانی با "مسامحه کوروشی". (رواداری کوروشی) میکند. پایان نقل قول.
شما در اینجا از مسامحه و رواداری کورش صحبت میکنی. بنظر میرسد که شما اطلاعات جامعی از رواداری و مسامحه کوروشی نداری.
اگر اطلاعات کافی میداشتی، کوروش چه با اسیران میکرد، در گفتار خود تجدید نظر میکردی.
"کورورش به ما تحت سربازان اسیر، نیزه فرو میکرده، چشمشان را از حدقه در آورده، جسدشان را برای عبرت مردم خود، مثل سیخ کباب بصورت عمودی در کنار دروازه های شهر قرار میداد، تا علیه او عصیان نکنند. در این خصوص رجوع شود به نوشته های جناب دکتر ضیا صدرالشرافی، در خصوص: ( کوروش چه رفتاری با اسیران جنگی میکرد).
جناب یوسفی شما که از تاریخ ایران و ایرانیت و ایرانشهری صحبت میکنید، لازم است به خاطر داشته باشید که جامعه فارس بطور متعادل، یک خلا تاریخی 2600 ساله دارد. یعنی در خلسه حافظه تاریخی بسر میبرد، که این نقصان بهیچ عنوان با این حرفها قابل ترمیم نیست. در واقع این خلا تاریخی را نمیتوان پرکرد.
اگر 600 سال مغولها، 500 سال عربها، تقریبا 200 سال اسکندرمقدونی و 1300 سال ترکها بر جغرافیای موسوم به ایران حاکمیت داشته اند، این میشود در مجموع 2600 سال.
شما چگونه میتوانید این خلا تاریخی را

بدون در نظر گرفتن نقش این حاکمیتها پر کنید؟ آیا فکر میکنید، با سانسور واقعیتهای تاریخی، مدام با بد گفتن در خصوص مغولها، عربها، اسکندر مقدونی و ترکها، جامعه فارس دارای تاریخ و تمدن میشود؟ اگر جامعه ایرانی و سخنگویانش چاپلوس، ترسو، دو پهلو، دروغگو، بله گو، مغشوش، متوهم، اسطوره پرست، و ضد زن، بار آمده اند، این مشکل، ریشه تاریخی دارد.
در این خصوص یک جامعه شناس روس که برای تکمیل تز دکترای خود سالها در ایران زندگی کرده است میگوید: "من در هیچ کجای جهان، دروغگو تر، چاپلوس تر، خود بزرگ بین تر، سطحی نگر، کم سواد، جاهل، خرافاتی، نیمه وحشی، و حتا متکبرتر از ایرانی ها، کسی را ندیدم. از یک طرف به عربها فحش میدهند، از طرف دیگر در روز عاشورا، با زنجیر و قمه خود را برای فرد عربی بنام "حسین" شهید میکنند. و این اوج وحشیگریست که کسی بدست خود، با خنجر سر خود را میشکافد. جالب اینکه مردم نیز با فخر، با چهره تحسین به وی نگاه میکنند." پایان نقل قول.
اگر فرصتی دست دهد، بخشی از تز دکترای وی را برای آگاهی خوانندگان در صفحه ایرانگلوبال قرار خواهم داد.
در واقع کسی که آهی در بساط نداشته باشد، برای توجیه جبران شکست و بی لیاقتی خود، با ادعای عظمت طلبی، خود بزرگ بینی، به تخیلات و افسانه ها، اساطایر و اسطورها پناه میبرد. آری، این است واقعیت جامعه ایرانشهری، که مدام از تریبون های ایران اینترنشنال، بی بی سی ... و امثالهم شب و روز در رگ فکری جامعه پمپاژ میشود. و چون آهی در بساط نیست، در نهایت به عکس خود مبدل میشود. ضد زن بودن فردوسی، مولانا، و یا اشعار استعاره ای حافظ در خصوص خال زنان که خود جای تاسف و مداقه دارد، و تابحال هیچ ایرانی ایرانشهری، حاضر به قبول این واقعیتهای راسیستی نیست، که درک کردن آن آسیب، در واقع به درمان آن نیز کمک میکند.
و این همانند آن است که امریکائی ها گفتند؛ بیائید تاریخ جهان را بنویسیم. یکی از دانشمندان آمریکائی در پاسخ گفت: اگر بخواهید این کار بکنید، در واقع تاریخ ترکها را خواهید نوشت، و حاضران در سکوتی سنگین، در فکرغوطه ور شدند.
و اکنون هزاران سال است که جامعه ایرانشهری، در خلا همان سکوت دردناک، غوطه ورگشته، از بیان واقعیتهای تاریخی گریزان است، که بگوید: اینهمه پشت عرب و مغول و ترک بد گوئی نکنید، هرگاه لغات عربی از زبان فارسی گرفته شود، زبان فارسی لال میشود. و هرگاه عروض و قافیه، اوزان عروضی از اشعار مولوی و حافظ ... و امثالهم گرفته شود، نثر درهم ریخته و بی مفهوم بدرد چیزی نمیخورد.
در هیچ کجای جهان در جنگ حلوا پخش نمی کنند. همین دیروز که اروپائی ها که اغلبشان رابطه فامیلی و اتنیکی دارند، درجنگ اول و دوم جهانی یکدیگر را قتل عام کرده بیش از صد میلیون انسان قربانی شدند، اما اینک در رابطه صلح و دوستی، در کنار یکدیگر زندگی میکنند، حتا مرزهایشان را روی هم باز گذاشته اند.
اما جامعه ایرانشهری، چون چیزی در بساط ندارد، برای اینکه ببر کاغذی امپراتوری پانفارسیسم ورشکسته را، مثل شاه و شیخ را، بخورد مردم داده بر ایران مسلط کند، با نوستالژی و شعف تاسّر آوری مدام از افسانه پرستی و اسطوره و افتخار به دوران عصر بربریت، پارینه سنگی را سخن میگوید، که گویا چه تمدن و عظمت خارق العاده ای داشته اند، که همه اش، یهو دود شده رفته هوا. اینان با تاسف توهمات مالیخولیائی و خود شیفتگی، القائات ذهنی خود را بجای واقعیت موجود در جامعه گذاشته مردم را دنبال نخود سیاه میفرستند. در صورتیکه مردم جهنم ایران، یک قرن تمام است که ماهیت ضد مردمی شاه و شیخ را با گوشت و پوست و استخوان خویش لمس کرده اند. به هیچ دیکتاتور تازه نفسی، چه در نقش شاه و چه در نقش شیخ، اجازه نخواهند داد، به بهانه حفظ "تمامیت ارضی.. و طولی." و این قبل شعار های، سرکوب گرانه، بدانان مسلط شده، بار دیگر سایه شوم دیکتاتوری خود را بر آنان مستولی کند.
ایرانشهر های 22 درصدی لازم است حد خود را بشناسند، به زبان و فرهنگ، آزادی های سیاسی ـ اجتماعی و حقوق مردمان دیگر ایران، احترام بگذارند.

س., 17.12.2024 - 16:52 پیوند ثابت
ناشناس

In reply to by ناظر

جناب ناظر
مطلب بلند بالایی نوشتید که کلی زمان میخواد که آدم تمام آن را بخواند و تازه به نکات پاسخ هم بدهد.
من به این بسنده میکنم که بررسی تاریخ به این شکل نیست که فقط جوانب سیاه آن را ردیف کرده و فکت مطلق بدانیم.
"مسامحه کوروشی" نه یک ترم ایرانی بلکه یک ترم عربی است.
مورخین اروپایی این را در منابع اعراب کشف کرده و متوجه تاثیر فرهنگ دیوان سالاری ایرانی بر امپراتوری اعرب ها شدند.
موضوع دیگر این بود که کوروش چگونه انسان ها را میکشت و به شماری از "بربریت" را منسوب به کوروش برشمردید.
من فکر میکنم که منظور شما داریوش هست نه کوروش.
چیز هایی که شما نوشتید در کتیبه ی داریوشی قید شده است, و قبول دارم بربریتی که موی تن آدم را سیخ میکند.
با این احوال اهمیت داریوش و کتیبه ی داریوش از دیدگاه تاریخی به این سلاخی ها نیست که خود آن را ردیف کرده میخواهد بنویسند.
گمانه زنی های زیادی هم شده است که داریوش اصلا کسی نبود که خود را معرفی کرد.
بلکه یک قلابی بود که خود را جای داریوش جا میزند و کتیبه ی مملو از وحشت و ترور هم به گمان او کمک میکرد تا مردمان را نسبت به "بی اصل نسبی" آرام و مطیع نگه دارد. بعد ها اگر فرصت شد همه اینها را میتوان در یک مقاله جمع آوری کرد.

و اما پاسخ به شما:
مقاله ی من نقل و قول میکند و از جانب من نیست. مثلا اشاره به "مسامحه کوروشی", اشاره عرب آدمکش و مستبد و به مردان شمشیر یا تورکان جنگ جو, اینها نقل و قول از منابع اوروپاییست در این مقاله. شما یک سویه مرا متهم کردید!
مطلب شما هم یک سویه به دادگاه رفتن است و سرکوبی "فارس؟", این دیگه چه صیغه ایه؟

مقاله در مورد ایرانیان بوده است و البته زبان فارسی که این زبان با هزار مشکل یک زبان فرا قومی است!
و هیچ قوم یا ملتی به نام "فارس" وجود خارجی ندارد!
درست مثل زبان هیندی یا اردو در پاکستان, و تورکی.
یعنی هیچ قومی متراتب و مترادف (Synonymous) با زبان فارسی, اردو و هیندی و تورکی! وجود سوسیولوژیک ندارد.
از کسی که اهل کشور ترکیه باشد بپرسید, شما کی هستید؟ بن تورک و شهروند ترکیه
دوست عزیز من آنطور که شما پنداشتی نه "فارس" هستم و نه از مناطق فارسی زبان.
در آخر پیشنهاد میکنم به اشعار حافظ دو بار سر بکشید. سلسله شاهان شیرازی اینجو که مغول تبار بودند را در عدالت و داد ستایش ها میکند.
اما وقتی خانقاه کرمان به شیراز حمله میکنند یک دو حاکمش (شما میگید فارس!) را حافظ به پست ترین و خونخوارترین تصویر میکشد.
دوران خفقان شیراز در سایه همین دو حاکم بگیم آن زمان ایرانی تبار کرمانی جهنمی است که خود در شعر حافظ آن ها را جستجو کنید!
در آخر نوشته های شما سراسر مغرضانه است ولی کاش همین ایرادات را که "برخی آنها درست هم میباشند" را به زبان آسیب شناسانه بنگارید که تاثیر آن هم دو چندان است.
خسته نباشید

س., 17.12.2024 - 20:42 پیوند ثابت
راستگو

In reply to by ناظر

به ناظر :
اولان کوروش هیچ کتیبه ای در باب پیروزی ندارد. حسب یک حادثه بوده است که استوانه ای معروف به "منشور حقوق بشر" در عراق امروزی پیدا شده که ۱۰۰ سال طول میکشه آن را به درستی ترجمه کرده و متوجه میشوند که کوروش برای مذهب, زبان و فرهنگ اقوام مغلوب احترام قائل بوده است. این اولین سند در تاریخ است که با تمام اسناد پیشین دیگران متفاوت است چونکه دیگران با برده کردن و تاراج و گرسنگی و در بدر کردن مغلوب آنها را از بین میبردند.
تحقیر, بی احترامی هتاکی زبان, فرهنگ, مذهب و سنت در استوانه های پیش تر از کوروش که دیگران در جهان سامی در جنگ و جدال مینوشتند دقیقن مثل ادبیات خودت بوده "ناظر!"
فرمودید تاریخ ترک ها را بخوانید؟
تاریخ ترک؟ شوخی میفرمایید!
۱- خط نوشتاری یکی از المان های ضروری ورود قومی به تاریخ است که ترک ها در سراسر جهان هیچ خط نوشتاری ندارند.
۲- مذهب و روحانیت از خود قوم و نه مذهب آریه گرفته ضرورت دیگر است که تورک های سراسر جهان از خود مذهبی ندارند.
۳- جغرافیا, یعنی گهواره تجویز تولد قومی که به جغرافیا خاصی پیوند بخورد سومین اهمیت ورود به تاریخ است که هنوز روشن نیست تورک های دربدر از مغولستان هستند؟ از تاتارستان هستند یا شانگری لا!
۴- سیستم حکومت و دولت است که تمام حکومت های تورک تبار چه در آسیا شرق یا غرب آسیا آریه گرفته از دیگران است, از قرقیز "ستان" بگیرید تا ترکی"یه", پسوند "استان" مولفه گاورنینگ سیستم ایرانی است و "یه" هم عربی است.
۵- ترک هم زبان روسی هست که یانی گرگ (این چیزی است که خود دانشنامه های ترکیه هم پذیرفتند).

فرمودید ۲۶۰۰ سال تاریخ پادشاهان ترک در ایران؟ درست فرمودید به آنها هم میپردازیم:
شاهان صفوی بعد از عیش و نوش و غلام بچه بازی (که اکثر کودکان گرجی یا ارمنی بودند) یکهو پادشاه را میدیدی که مست مست عربده میکشد: من همایونی نیستم! من سگ درگاه علی هستم. دستور می دهد همه ی اهل مجلس را بیرون از قصر به ستون ها ببندند که تا صبح همراه شاه عو عو کنند.
شب دیگه پادشاه ترک را میدیدی که دستور داده است چشم تمام فرزندان خودش را از حدقه در آورند. و شب دیگه میدیدی به پاسبانان دستور میدهد که فرزندان دشمن را که اسیر شدند را زنده زنده مثله مثله کرده و گوشتشان را بخورند.
فرمودید نیزه در ما تحت فرو کردن:
این آدرس رو نگاه کنید:
به فرمان سلطان های عثمانی در جنگ با اروپا فرو کردن نیزه در ما تحت کودکان و زنان دشمن هم مجاز بوده است. نگاه کنید هنرمند اروپایی چه سلطان ترک ها را مفتخر کرده است به این بربریت!
https://shorturl.at/Wt5Ai
فرمودید ایرانیان زن ستیز هستند؟
برای همین ترکیه ی ثروتمند از قاچاق انسان و دزدی های انتقال یافته از ایران چند سال متمادی است که رکورد ناموس کشی را در جهان را به نام خودش ثبت کرد است؟
زنان ترکیه با این همه امکاناتی که در اختیار داشته و دارند ۳% زنان ایرانی پیشرفت نکردند!
با اینکه تمام شرایطی که برای زنان ترکیه امکان داشت که زن ایرانی از آنها محروم بوده است.
همه ی اینها به لطف شاه خامنه ای اهل روستایی در شمال تبریز!
https://journals.openedition.org/cdlm/6081
این صفحه رو هم پایین بزن تا به چشم ببینید ۱۲۰ سال پیش چطور ترکها نیزه در ما تحت انسان های بی گناه فرو میکردند.
https://shorturl.at/6q9zE
نسل کشی در یونان
نسل کشی ارمنی ها
و همین روز ها نسل کشی کورد ها در جریان است
حالا بگو اینها دروغ است؟ اینترنت پر شده از بربریت تورک ها! بربریت خامنه ای رو هم بزار روش با افسران تراز اول سپاهش که اکثر ترک تبار هستند! لاش خوری فرهنگ اینهاست!

پ., 19.12.2024 - 04:10 پیوند ثابت
تاریخ تورک

In reply to by ناظر

نوشته تاریخ تورک ها را بخوانید
راست میگه: این هم یک برگ از هزار برگ تاریخ تورک ها.
https://hawarnews.com/en/15471843006107
نیزه فرو کردن در ما تحت انسان ها (حتی کودکان و زنان!)
طبق فتوای مفتیان عثمانی (بخوانید آیت الله های عثمانی) نیزه در ما تحت کودکان و زنان دشمن, تجاوز به هر دو آنان موجب رضایت خاطر الله است!

ی., 22.12.2024 - 07:12 پیوند ثابت
روشنگران

تفسیر و تاویل و ترجمه نیز میتواند طبقاتی و غرض ورزانه و فریبکارانه و در جهت اهداف و منافع خاص فرد یا دین یا مرام و فرقه ای باشد.
اعراب و ایرانیان متعصب مسلمان تفاسیری از فلسه یونان و نظرات ارسطو و افلاتون و سقراط و بقراط و بطلمیوس نمودند که در کیسه هیچ عطاری دیده نمیشود و امروزه غربیها ثابت کرده اند که 70 درصد آنان دروغ و کچ فهمی و غلط و غرض ورزانه بوده !

تفسیر و ترجمه و معنی، از دگم های مذهبی تا روشنگری انسانی.هرمنوتیک یا هنر تفسیر، حداقل 2700 سال در غرب سابقه دارد و به معنی فهم، ترجمه، و متد درک متون یا آثار هنری گذشته است. سرنوشت هر فلسفه ای نیز وابسته به تفسیر آنست. هرمنوتیک یا هنر تفسیر میکوشد متون قدیمی و گذشته را در رابطه با: زمان، شرایط تشکیل، بیوگرافی و انگیزه خالق و نویسنده، بفهمد و دراختیار خواننده بگذارد. هرمنوتیک از نظر فلسفی، تئوری تفسیر است؛ که در مقابل روش توضیحی علوم تجربی، خواهان فهمیدن بهتر موضوعات علوم انسانی است. هرمنوتیک، سیر تاریخ کوشش هنر تفسیر از زمان هومر و فیلسوفان رواقی تا زمان هایدگر و زمان ما است. آغاز آن اشاره به هرمز، پیام آور اسطوره ای میان انسان و خدایان پیرامون رازهای جهان است.
متد و روش های علوم تجربی برای توضیح پدیدهاست، ولی هنر تفسیر در علوم انسانی، شرایط و امکانات و کوشش در راه فهمیدن متون است. هرمنوتیک یا تفسیر به عنوان علم معنی در علوم انسانی خود را بازتولیدات فکری انسان مشغول میکند. برای شرایط بهتر و مناسب تفسیر باید به فاصله زمانی میان نویسنده متن و خواننده آن توجه کرد. در سدههای میانه، حوزه آزادی تفسیر در چهارچوب سنت دگم های مذهبی محدود بود، ولی با اصلاحات دینی مارتین لوتر در پروتستانتیسم، آن قدری تغییر کرد، و جنبش هومانیسم تا حدود زیادی موجب استقلال و سکولاریسم هنر تفسیر از دگم و جزم های ایمانی-عقیدتی شد.
شلایرماخر(1834-1768م) فیلسوف آلمانی، علم هرمنوتیک را بشکل تئوری عام و جهانشمول" فهم "درآورد. آن در قرن 19 میلادی توسط دلتای، فیلسوف دیگر آلمانی به اوج خود رسید و اساس فهم در علوم انسانی شد. از زمان وی بین روش توضیحی علوم تجربی، و متد فهمی علوم انسانی فرق گذاشته میشود. شلایر ماخر میگفت: نخستین شرط تفسیر، فاصله زمانی تاریخی با متن و اثر هنری است. تئوری فهم روی همه علوم اجتماعی قابل بسط است ولی بدلیل منحصربفردبودن انسانها، قانون عام نمیشود و به این دلیل هیچ تفسیری صد درصد یقین نمیشود و مانند پایان زندگی انسانها، مقوله تفسیر خردگریز است. به این دلیل تفسیر، گاهی متکی به الهام و اشراق و نبوغ و گمان یا حتی گاهی شارلاتانیسم دینی، ایدئولوژیک، ناسیونالیستی، و غیره میشود.
دیلتای میگفت: مشخصه هرمنوتیک مدرن، خودشناسی انسان در تاریخی بودنش است. در علوم انسانی نقش شناختی هنرتفسیر، مقوله فهمیدن، و در شناخت به سبک علوم تجربی، توضیحات از طریق" قانون علیت" است. در این زمینه هایدگر هم مثل همیشه از هرمنوتیک "هستی" میگوید. نظر چپ ها پیرامون هدف تفسیر اینست که از زمان دیلتای، آن روش و کوششی است: خردگریز، شبه شناختی، عرفانی، اریستوکراتی، و طبقاتی؛ که تمایل دادرد تا شناخت و قانونمندی اجتماعی-روانی را بی ارزش کند یا مانع گردد. یعنی هرمنوتیک و تفسیر ایده آلیستی در مقابل تفسیر ماتریالیستی قرار میگیرد. تفسیر متون و آثار هنری میتوانند طبقاتی-ماتریالیستی یا ایده آلیستی بورژوایی باشند. در سال 1972 میلادی متفکری بنام زند کوهلر پیشنهاد نمود که هرمنوتیک ماتریالیستی فقط از طریق دیالکتیک ماتریالیستی تعریف، اثبات، و انجام گیرد.
ارسطو برای زبان 2 نقش و وظیفه قائل بود: معنی کردن و نشان دادن. در جنبش پروتستانتیسم علیه کاتولیک گرایی مسیحی، مفهوم" تاریخیت تفسیر" در مقابل مفهوم "سنت گرایی" کاتولیک ایسم قرار گرفت. هرمنوتیک واژه ایست یونانی به معنی: تفسیر، توضیح، فهمیدن، شرح، ترجمه متن، و شرایط فهم در متون کتبی و قدیمی. آن از زمان هومر، در محافل رواقی- استویی یونانی، در میان پیروان فلوطین در شهر اسکندریه مصر، و در سدههای میانه، مورد توجه و بکارگیری بوده، و امروزه بعد از توجه گادامر و هایدگر به آن. در دانشگاههای غرب تدریس میشود. هدف تفسیر غیر از جنیه زبانی-فلسفی، عرضه معنی یک متن یا بیان بشکل صحیح است. متد ماتریالیسم دیالکتیکی، مسائل فلسفی هرمنوتیک را، جور دیگری مطرح میکند. سارتر کوشید تا میان توضیح متن علمی و فهم متن در علوم انسانی فرقی گذاشته نشود. تئوری تفسیر شناخت و متد تفسیر می خواهند استقلال عینی و مادی پدیدهها را رعایت کنند.
هرمنوتیسم در رشته های فرهنگ سنتی به اشکال: دین، اخلاق، و قانون، مورد استفاده قرار میگرفت. از نظر تاریخ، هرمنوتیک دارای 3 منبع: الاهیاتی، حقوقی قضایی، و زبانشناسی( خصوصا از دوره رمانتیک)، بوده. از هنر تفسیر قبلا در متون و جریانات: کیمیاگری، جادوگری، فالگیری، آینده نگری، و ستارشناسی خرافاتی، سوء استفاده میشده. هرمنوتیک در قرن 19 میلادی اساس زبانشناسی کلاسیک شد و در رشته های: فلسفه، علوم اجتماعی، و تاریخ (توسط تفسیر شاهدان) بی تاثیر نبوده. هنر تفسیر در جریانات و مکاتب فکری مانند: پدیدارشتاسی، هستی شناسی، فلسفه زبان، و تئوری شناخت مکتب فرانکفورت، نیز وارد شد.
ویلهلم دیلتای(1911-1833م) فیلسوف دیگر آلمانی، یکی از روش شناسان مهم علوم انسانی و نظریه پردازان هنر تفسیر غربی است. وظیفه فلسفه او تعین فرق بین علوم تجربی و علوم انسانی؛ و تاکید روی گروه دوم است. وی یکی از مهمترین نمایندگان "تئوری فهم" در علم هنرمنوتیک است و میگفت: چون انسانها زندگی مشترک دارند، دارای یک جهان تاریخی مشترک هستند، و زندگی وابسته به پدیده فهم است، فهم یک عمل و کارکرد زندگی است. دیلتای هنر تفسیر را تبدیل به اصل متدیک در علوم انسانی نمود. در حالیکه نیچه شناخت را: غیرممکن، ذهنی، شخصی، خود سرانه، و بی ارزش میدانست، دیلتای به طرح تئوری فهم برای مقوله شناخت پرداخت و میگفت: طبیعت را میتوان با کمک قانون علیت توضیح داد، ولی برای زندگی فرهنگی روانی، آثار فکری در علوم انسانی را فقط میتوان از طریق تفسیر فهمید. برای درک جهان تاریخی باید" نقد خرد تاریخی" را جانشین" نقد خرد محض کانتی" نمود.
دیلتای تاثیر مهمی روی اندیشه متفکرانی مانند: شلر، هوسرل، هایدگر، و گادامر گذاشت. بحث تفسیر در پایان قرن 19 میلادی توسط دیلتای در کتاب "تشکیل هرمنوتیک" مفهوم جدیدی یافت. از آنزمان "علم" هرمنوتیک وارد فلسفه مدرن بورژوایی و جریانات: ذهنی، ایده آلیستی، و خرد گریز مانند: فنومنولوگی، اگزیستنسیالیسم، و غیره شد، یا تا حدودی اشاعه یافت. دیلتای منکر ماتریالیسم تاریخی و مارکسیسم بشکل عام بود؛ چون در نظر او قانونمندی عینی قابل شناخت در جامعه و در اندیشه انسان،را خلاف علم هرمنوتیک میدانست. مارکسیست ها همانطور که اشاره شد مقوله هرمنوتیک را علم نمیدانند.
هانز گادامر(2002-190.م)،فیلسوف آلمانی و شاگرد هایدگر، پایه گذار "هرمنوتیک فلسفی" ، و یکی از مهمترین نمایندگان مقوله" تفسیر مدرن" و طراح سئوال عمومی و جهانی بحث "فهم و فهمیدن" است. او میگفت هرمنوتیک باید اساس خودشناسی و جهانشناشی باشد چون آن علم نقد متن و فهم جهان است. گادامر در کتاب اصلی اش "حقیت و متد"، خصوصیات موضوع فهمیدن را با کمک آثار: شلایرماخر، دیلتای، هوسرل، و هایدگر، آنالیز میکند. و میگوید فهمیدن مهمترین بخش هستی انسان است. در تئوری هرمنوتیک گادامر، زبان نقش مهی دارد چون بقول او: هستی که بتوان درک نمود، زبان است. هرمنوتیک گادامر نه تنها روی فلسفه بلکه روی: ادبیات، فرهنگ سیاسی، الاهیات، و حقوق نیز تاثیر گذاشت. دستاوردهای هرمنوتیکی-تفسیری: زبان، فهم، تفسیر، شرح، و غیره ممکن است: دگمی ایده آلیستی یا پویا ماتریالیستی باشند.
هایدگر میگفت هرمنوتیک باید در خدمت تفسیر هستی باشد. انسان می خواهد که هستی او و هستی جهان از طریق هرمنوتیک قابل فهم باشند. گرچه در عصر ما گاهی نه متفکر و نه شاعر خود را می فهمند! یکی از وظایف هنر تفسیر آنست که مفسر، نویسنده و خالق اثر هنری را ،بهتر از خودش بفهمد ! نویسنده و خالق اثر هنری همیشه فقط بخشی از دانش و شناخت خود را وارد متن و اثر میکنند !مفسر باید بتواند وی را ورای اثرش بشناسد. هومبولت نیز مانند شلایرماخر در آلمان از کوشندگان طرح تئوری هرمنوتیک بود. باید پرسید چرا غالب تئوریسین های هنر تفسیر، آلمانی هستند؟ شاید چون زبان آلمانی مانند زبان فارسی مملو از امکان سوء تفاهم های فهمی و معنی و توضیح و شرخ است. مارکسیست ها نیز شاید به همین دلیل برای دفاع از مقوله هرمنوتیک دکان و کلاپی باز نکردند.
کوشش ابزاری" هنر تفسیر" یا "علم هرمنوتیک" گویا بیشتر در سدههای میانه، برای توجیه و تفسیر و ترجمه و سوء استفاده های متون ادیان ابراهیمی بوده. هرمنوتیک الاهیاتی در اروپای مسیحی رشته ای مستقل شد و در دانشگاه و دیر و صومعه و کلیسا و کنیسه و مکتب و مدرسه و دربار تدریس میشد. وظیفه آن: درست فهمیدن وحی و گرامر درک متون مذهبی، و سوء استفاد در تفتیش عقیده: مخالفان و سکولارها و آگنوستیکر ها و کفار و شکاکان و اصلاحگرایان بود. روش تفسیر، غالبا ترجمه کلمه به کلمه با تکیه بر جزم های تعیین شده روحانی و مذهبی بود. آگوستین یکی از نظریه پردازان آن بود. سرانجام در پایان قرون وسطا یا پایان سدههای میانه، مارتین لوتر، رهبر جنبش پروتستان در مقابل دگم های مذهب کاتولیک، تاکید خاصی روی معنی ادبی تفسیر متون انجیل نمود؛ گرچه پیش از آن ،مفسر اجازه نداشت به ماهیت محتوایی متن دست بزند.

س., 17.12.2024 - 11:15 پیوند ثابت
بهمن یوسفی

In reply to by روشنگران

بفرمایید که جهان هنوز در طلسم مکتب یونان گرفتارند.
این یک مسلم است که تا یونان به درستی درک نشود هیچ درک درستی از زمان های پس از یونان نیز حاصل نخواهد شد.
و اینکه اروپا "شاگرد خوب" مکتب یونان بوده است, وارث آن هم شد و بهره ی آن را هم برد نوش جان!

پ., 19.12.2024 - 16:17 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
چگونه باید متون کتبی را مطالعه کرد و ادبیات شفاهی را فهمید؟

دروود بر آقای یوسفی!
اندکی کژگویی نامتعارف برای عمیقتر اندیشیدن و تامّلات پرسشی

این صحبتهایی که میکنم پاسخ به مطلب شما نیست؛ بلکه انگیختن شما و دیگران برای مطالعه عمیقتر و تردّد کاوشی از جوانب مختلف به پدیده هاست.
رویکرد ایرانیان؛ بویژه طیف تحثیل کرده و کنشگران عرصه های مختلف به میراث کتبی و شفاهی مردم ایران از کهنترین ایّام؛ یعنی پایه ریزی دارالفنون تا امروز، فقط «فاجعه بار» بوده است. اروپائیان در معنای وسیع کلم، هیچوقت رفتاری و بلایی را که ما ایرانیان بر میراث مکتوب و شفاهی خود تا امروز آورده ایم، هرگز مرتکب نشدند؛ زیرا بلاهتهای خاٌص و مشابه ما را نداشتند و هنوزم ندارند. وقتی که ما قرار است سراغ متون کتبی و شفاهی مردم خود برویم، اولین گام اجتناب ناپذیر این است که تمام ذهنیّت امروزی خود را به خاک بسپاریم و به حیث یک ادم کاملا بیسواد در معنای «عدم آگاهی منظورمه» به سراغ متون برویم و سپس گام به گام نه از امروز به گذشته؛ بلکه کاملا برعکس از گذشته به سوی امروز حرکت فکری و سنجشی و پرسشی کنیم. با آموخته های امروزی سراعغ متون کتبی و شفاهی رفتن؛ یعنی با تمام نیرو سرنا را از سر گشادش نواختن!.

طول و تفصیل ندهم. داستانی که مولوی از «علی ابن ابی طالب» در مثنوی ذکر کرده است و همینطور بسیاری داستانهای دیگر را باید دقیقا در دو بستر متفاوت «بُنمایه های فرهنگ ایرانی» و غالب شدن ادیان کتابی و متولیّان شمشیری و خونریز آنها مدام در پیش چشم داشت و ششدانگ حواس خود را جمع کرد که سراینده در تحت چه شرایط به سرودن و نوشتن اقدام کرده است تا به کژفهمی مبتلا نشویم. این موضوع نه تنها آثار «مولوی» را شامل میشود؛ بلکه آثار تمام شاعران و نویسندگان و متفکّران و فیلسوفان و کشورداران و غیره و ذالک ایران را در برمیگرد. ایرانی به دلیل حاکم شدن شمشیر اقتلویی بر شاهرگهایش و همچنین به دلیل وفاداری به گوهر وجودی اش که انسانی مهرورز بوده و هویّتش بر شالوده «قداست و جان و زندگی» میچرخیده، در رویارویی با خونریزان و مستبدّان شمشیر به دست و غارتگر و متجاوز- مهم نیست که از خاک وطن برخاسته باشند، یا غالب شده بر وطن و مردم بوده باشند- همواره در درازنای تاریخ تلاش کرده است که از راههای مسالمت آمیز و به در بگو، دیوار بشنوه و تمام امکانهایی که بتوانند بر خاصمان موثّر واقع شوند، به ابتکارات فوق العاده ستودنی و شگفت انگیز اقدام کرده است. موفق و ناکامیاب بودن این موضوع جای بحث دارد که فعلا از آن میگذرم تا در فرصت مناسب.
در رویکرد به متون کتبی و شفاهی باید مدام «عکس قضیه را حتما در نظر گرفت» بهترین نمونه مثالی همانا «شاهکارهای بی همتای عبید زاکانی» است. درک این موضوع که شاعر یا سراینده یا کاردان و وزیر و غیره و ذالک در کجا و چگونه و با چه روشی به گفتن و تفهیم کردن منظور و نیّت و همچنین انتقاد همّت کرده است، به هوشیاری و دقّت بسیار عمیقی منوط است؛ وگر نه برداشت از سخنان و مطالب، خلط مبحث و کژفهمی مفتضح است.
در داستان «علی ابن ابی طالب»، موضوع نبرد و پسزمینه قضیه، بر سر «پهلوانی و جوانمردی» بوده است و همانطور که تمام رفتارهای اخلاقی در فرهنگهای کهن به قواعد و اصول و پرنسیپهایی پایبند بودند و هنوزم هستند، پدیده «پهلوانی و جوانمردی» نیز در تاریخ و فرهنگ ایرانی معنای خاصّ خودش را با پرنسیپهای کلیدی دارد. آن شخصی که با علی ابن ابی طالب یا به عبارت امروزی و دقیق کلمه «رامبو و جان ویک و ترمیناتور اسلامیّت» روبرو شده بود، «پهلوانی یهودی» بود. علی میدانست که حریف چنین پهلوانی نیست به همین دلیل در فکر خُدعه افتاد تا در مقابل یارانش خیط نشود. این بود که خلاف پرنسیپ پهلوانی، قبل از آنکه پهلوان یهودی، آماده نبرد باشد، علی از پشت، اقدام میکند و پهلوان یهودی را به زمین میزند که متعاقبش، پهلوان یهودی به صورت علی «تف» میاندازد؛ زیرا علی ابن ابی طالب، خلاف پرنسیپ پهلوانی و جوانمردی، اقدام کرده بود. در نتیجه، علی نیز به بهانه اینکه او به صورتش تف انداخته است، شمشیر را بر شاهرگ گردن پهلوان یهودی فرو مینشاند و او را میکشد. مولوی از این داستان، بهترین بهره برداری را کرده است تا خباثت علی ابن ابی طالب را غیرمستقیم به خواننده تفهیم کند. بیت «شبر حقّ را دان، منزّه از دغل». دقیقا به معنای دغل و مکّار نامیدن علی ابن ابی طالب است در زبانی دیگر. از اینگونه شیوه ها نه تنها در سراسر مثنوی؛ بلکه در کثیری از آثار شاعران ایرانی میتوان پیدا کرد. مخصوصا «عطّار نیشابوری». «حافظ شیرازی»که جای خود دارد و مملو از لطافتها و ظرافتهای روح زیبامنش ایرانیست در انتقاد صریح و گزنده کردن از خاصمان خبیث و ضدّ زندگی و جان. این تا اینجا.
بحث فلسفه زبان و زیر و بم آن نیز نیاز به گفتاری و توضیحی دیگر دارد که من فعلا از آن میگذرم. همین اشاره کوتاه فعلا کافیه.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

س., 17.12.2024 - 10:43 پیوند ثابت

درود بر جناب فرامرز حیدریان
قبل از هر چیزی اجازه بفرمایید این ادونس یلدا با کریسمس را به شما و عزیزانتان تبریک گفته و سال خوبی پیش رو داشته باشید.

و مطلب شما دقیقا همانی است, که خود سمینار میخواست بدان بپردازد.
شما کاملا از زاویه دیگری به "روایت مولانا از امام علی شیعیان" اشاره میکنید که دلالت بر ناجوانمرد بودن علی دارد.
شاملو مگوید: این حافظ "کافر" کیست که این چنین در خفقان ترین دوران زبان اعتراض گشوده است.
آیت الله مطهری در پاسخ شاملو میگوید: حافظ را باید با مد نظر داشتن اسلام زمان خودش بررسی کرد.
حافظ را نمیتوان بدون اسلام شناخت و بررسی کرد.

حالا شما فکر کنید من یک خارجی هستم: عینیت عبارت هم شاملو و هم مطهری یک چیز مشترک دارد.
مطهری رد نمیکند که "حافظ کافر بوده" و کار شاملو را ساده تر کرده "خفقان" مد نظر شاملو را "اسلام دوران حافظ" نام نهاد!
حالا "من" انگلیسی و متخصص زبان و تاریخ کاملا گیج میشوم.
چون تز و انتی تز در مجادله شاملو و مطهری نمیبینم.
ولی چرا ۷۲ ملت مسلمان سر این موضوع شاملو و مطهری به جون هم افتادند؟
چون هم به شاملو حمله شده بود که آقا این چه حرفیست حافظ قران را در سینه داشت.
و هم به مطهری حمله شد که اسلام ماشین نیست که مدل ۱ و ۲ داشته باشد.
اسلام زمان حافظ همان اسلام زمان ماست.
و حمله به مطهری در حوزه های علمیه تا جایی ادامه داشت که خود مطهری به صراحت مینویسد:

آقایان زیادی خود را به در و دیوار نزنید, *اسلام محمد یک جمله بود و بس : لا اله الله الله.
ما ایرانیان بقیه را به آن اضافه کردیم چون محمد اصلا سواد نداشت آیه و سوره بفهمه یعنی چه.
اعراب بدوی هم از سواد و این چیز ها متنفر بودند ما شمشیر دادیم دستشان و آرام به اسلام شاخ و برگ دادیم, اصلان اسلام ساخته و پرداخته ایرانیان است و بس.
*""البته نسخه ای از قران در یمن پیدا شده معروف به قرآن صنعا, این نسخه چیز دیگری میگوید: در پروسه ی چهار صد سال تا پنجاه سال قبل از تاریخ اسلام تدوین شده بود. این نسخه در زیر زمین مسجدی پیدا شده بخش هایی از آن پوسیده است اما حاوی آیه ها یا سوره هاییست که در قران عثمانی یافت نمیشود""
مستند زیادی در اینترنت موجود است تحت عنوان قران صنعا - برخی معتقدند که انعکاس این موضوع در جهان عرب بوده که "محمد بن سلمان" را نسبت به قران معروف به قرآن عثمانی کافر کرده است!

س., 17.12.2024 - 15:25 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید