چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس میبافت ولی به فکر پریدن بود حسین منزوی
اپوزیسیون خارج از کشورمجموعه رنگارنگی است ازسازمان ها ،احزاب و افراد مستقلی که در یک چیز مشترک هستند و آن چیزی نیست جز پراکندگی و دمیدن بر شیپور جدائی. اپوزیسیونی که شهامت نقدعمل کرد خود نسبت به نقشی که دراین چهل سال مهاجرت بازی کرده ندارد.
اپوزیسیونی که کارش نه در جهت وصل کردن بلکه فصل کردن گروه ها و افراد از یک دیگراست.مخالفان جمع شده در خارج از کشور که حاضر نیستند نیم نگاهی منصفانه و تا حد امکان عمیق به خود ،به طرز تفکر خود وعمل کرد خودبیاندازند .این قدر شهامت داشته باشند که قبل از آن که شروع به کوبیدن مخالفان فکری خود کنند! از خود واز مجموعه ای در آن بعنوان اپوزیسیون فعال هستند سوال کنند که هدف از این کوبیدن هم دیگرچیست ؟ با این پرخاشگری؟ بااین گونه شاخ بشاخ شدن با هم چه سودی حاصل می کنند ؟
سوال کنند که آیا نتیجه چنین کاری چیزی جز تضعیف جبهه اپوزیسیون در کلیت خود ، تقویت واز زیر ضرب خارج کردن جمهوری اسلامی نمی باشد؟ آیاچنین برخورد های توهین آمیزنسبت بهم باعث تضعیف روحیه مبارزان داخل کشور که برعکس این همه چند دستگی در خارج ، آنها درصفوفی یک پارچه، بدون پرسش از تعلقات فکری هم در مبارزه با حکومت جمهوری اسلامی هستند !نمی شود؟
چرا از خود نمی پرسند این تفاوت برخورد ناشی از چیست؟ وتا کی می تواند تداوم یابد ؟ اصولا چشم اندازی برای نزدیکی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور وجود دارد؟ یا نه ؟
سوالی کلیدی که بدون پاسخ گوئی به آن نمی توان ازنقش آفرینی و تاثیر جدی اپوزیسیون خارج از کشور در تحولات داخل و حمایت از جنبش اعتراضی درون کشورسخن گفت .تا زمانی که این اپوزیسیون پر مدعا نسبت به عملکرد خود، براه رفته خود، ونتیجه حاصل از سال ها فعالیت خود ، بیطرفانه وبا قاضی کردن کلاه خود نگاه نکند! نقاط قدرت ونقاط ضعف خود را از درون این همه سال بر سر وکله هم زدن بیرون نکشد!نقش تک تک افراد تاثیر گذار در این جدائی را بدون کوچکترین اغماض مورد بررسی وبرخورد جدی قرار ندهد.مسلما قادر به اصلاح خود و بر خورد های تضعیف کننده خود نخواهد شد . نخواهد توانست نقشی تاریخی وتاثیر گذار در مبارزه مردم با حکومت اسلامی ایفا نماید !!
جا دارد بعدچهل سال هر جریان سیاسی مخالف رژیم ازخود سوال کند دستاورد مشخص وتاثیر گذار من در داخل وخارج از کشور چه بوده است؟
چه میزان از نگاه نظری وعملی نسبت به گذشته جلو آمده به اپوزیسیونی قوی ویاری رسان و امید بخش مردم بدل گردیده است ؟
چه میزان قادر شده از پیله های تنیده شده گروهی خود و منیت های شخصی که متاسفانه یکی از مرض های مزمن گروه های سیاسی خارج از کشور است خارج شود ونقش تاثیر گذار در نزدیک کردن این جریان ها بیک دیگر بازی کند و نقشی سازنده که زمینه برای شکل دادن به یک ائتلاف ملی وگسترده را فراهم سازد ؟
سوال هائی که بنظر من جواب دادن به آن ها سخت نیست .چرا که کارنامه چهل ساله اپوزیسیون خارج از کشور، نقش رهبران وافراد تاثیر گذار در این کارنامه چهل ساله کاملا باز وقابل بررسی است .
کارنامه ای که بخوبی نتایج حاصل از این تلاش چهل ساله و پاسخ های داده نشده نسبت به نیازهای جنبش در آن مشخص است .کارنامه ای که نشان میدهد این اپوزیسیون هرگز نخواسته به مسئولیت و نقش تاثیر گذار خویش از دریچه چشم مردم در ایران و انتظاراتی که از اپوزیسیون خارج از کشور دارند نگاه کند وپاسخ دهد. پاسخ دهد که چرا هرگز طی این چهل سال حاضر نشده با دست کشیدن از ذهنیت روشنفکری و خود خواهی ناشی از کم بضاعتی فکری ومنیت فردی خویش، نقش خود را در جنبش اعتراضی درون کشورچنان که واقعی است ارزیابی کند ؟
چرا نتوانسته بنشیند محصول فکری وقلمی خود را طی این مدت نزدیک به نیم قزن بررسی نماید و از خود بپرسد؟ امروز من با پنجاه سال قبل من چه تفاوتی با هم دارد؟ جز این که چهره ام در هم شکسته ، جوانی ظاهر از دست داده سیمای پیران بخود گرفته ام ! اما همچنان گرفتار در ذهنیت گذشته خویش !لجباز"مانند خامنه ای " در چسبیدن به باورهای کنهه خود باقی مانده ام ؟.
از خود بپرسد که چرا نتوانسته ام زبانی مشترک با نسل جوان ایران پیدا کنم ؟
چرا نسخه ها پیچیده شده توسط من دیگر جوابگوی نیازهای امروز نسل جوان ایران و جامعه سخت تغیر یافته ایران نیست ؟ مگردر تمامی این سال ها تاکید من بر نو کردن افکار خویش و همگام شدن با نیاز های زمان نبود؟ پس چه شد که من هنوز گرفتار در بند پیله های تنیده شده خود درهمان گذشته در جا می زنم ونمی توانم نقشی موثر در جنبش اعتراضی درون کشور ایفا نمایم ؟
چرا با وجود این که یقین می دانم در جریان بالا آمدن جنبش مردم مهم ترین وظیفه تمام جریان های مخالف جمهوری اسلامی قرار گرفتن در صفی واحد درجهت شکل دادن بیک ائتلاف ملی برای گذار از جمهوری اسلامی جهت رسیدن بیک حکومت سکولار و دمکراتیک بر آمده از دل یک انتخابات آزاد است ! اما امروز در این فضای باز سیاسی، دراین شرایط آزاد خارج از کشور که تمام امکانات برای شکل دادن بچنین ائتلافی آماده است!چرا ما نمی توانم در آرامش و فضای باز به گفتگو بنشینم ؟ سنگهای خود را وا کنیم ؟ زمینه های لازم برای شکل دادن بیک ائتلاف ملی را فراهم آوریم ؟ کاری را که فردا در پاسخگوئی به خیزش انقلابی مردم در داخل کشور که دیر با زود بوقوع خواهد پیوست با عجله و اشتباهات زیاد ناگزیراز از شکل دادن به آن هستیم !" مگر این که حتی در آن شرایط انقلابی هم معتقد به تشکیل یک ائتلاف فرا گیر برای مقابله با جمهوری اسلامی نباشیم !" اگر امروز با روشنی در فضای آرام ودوستانه چنین ائتلافی را پایه ریزی نکنیم؟ بنقش سازنده وتاریخی خود بعنوان اپوزیسیونی متعهد در قبال مردم ومیهن پاسخ ندهیم !فردا سر شکستگان بتقصری خواهیم بود در برابر مردم ،تاریخ ومام وطن ! ابوالفضل محققی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
کار کار انگلیساست
به قول .. ناپلئون .. در مدرسه جنگ یا در دانشگاه علوم سیاسی... یک سردار یا سیاستمدار باید بیش از درس فتح...و.....پیروزی..درس شکست... را یاد بگیرد...!
ابوالفضل محققی:
ابوالفضل محققی:
ممنون آقای ایرج اوراجی از این که وقت گذشته نصیحت می کنید ممنونم.راستش من معنی تحکم را آن گونه که مورد نظر شماست درک نمی کنم .من وظیفه خود در قبال مردم ،در قبال سرزمینی که روزانه بورطه نابودی کشیده می شود بگونه همین نصیحت که حاصل تجربه من است می بینم وبیان می کنم و انجام می دهم .اعتقاد من این است که پایه های دمکراسی و آینده جامعه دمکراتیک ایران ،در وحله نخست منوط به این است که این حکومت استبدادی دینی سرنگون گردد .اعتقاد دارم برای این سرنگون کردن نیاز بیک ائتلاف ملی که متشکل از تمام نیرو های خواهان سرنگونی هستند لازم است. ائتلافی که در این مرحله می تواند از راست تا چپ از سلطنت طلب تا جمهوری خواه ،جریان های چپ ،نیرو های میانه که فکر کنم منظورتان اصلاح طلبان عبور کرده از جمهوری اسلامی باشند لازم است. از این روست که برای وصل کردن بهر زبانی تلطیف کننده و سعه صدری عمیق وتاثیر گذار نیاز داریم . زبانیکه بتواند از میزان تنش ها از میزان پرخاشگری ها و بکاهد و امکان گذار با هزینه کمتر را که کمتر بودن آن تناسب مستقیم با وسعت موتلفین و حضور بیشتر مردم دارد . مردمی که به این ائتلاف هر کدام با تغلق خاطری امید بسته و بمیدان می آیند .لذا مانند شما نگاه نمی کنم وعمل نمی نمایم . ضمن این که خود خواهان جمهوری هستم . اما آنچه که شما می گوئید احتیاج به نیروی میانه رو هست که روز بعد آزادی صراط مستقیم را که در آن نقشی برای "انواع پادشاهی " که باز متوجه انواع پادشاهی نشدم که باز شاید منظورتان نیرو های چپ خواهان نوعی جامعه سوسیالستی هستند باشد .بهر حال من چنین نگاهی را بشدت تخریب کننده حق دمکراتیک مردمی می دانم که بقول شما "میانه رو" هابجای گردن نهادن بر حق انتخاب مردم و پذیرش قانون اساسی حاصل از مجلس موسسان ! از همان فردای سرنگونی خواهان حذف هر نیروئی که در چهار چوب فکری آ" میانه رو " آنها نمی گنجد هستند وصراط مستقیم را نشان میدهند "جناب اودجی" آیا واقعا به تبعات چنین فکری وعمل کردی که مثل جمهوری اسلامی می خواهد مردم را به بهشت ببرد فکر کرده اید؟هیچ تفاوت بنیادی با هم ندارند هر دو میخواهند صراط مستقیم را نشان دهند . صراطی که نخستین گام آن زیر پا نهادن قانون اساسی تنظیم شده و حذف حکومتی که حاصل یک انتخاب آزاد است ومی تواند برعکس خواست من وشما حکومت سلطنی باشد. .دیکتاتوری دقیقا در همین نوع نگاه به انتخاب مردم است و قانون اساسی که طبق همان تفاهم ملی بر اساس سکولاریسم ،دمکراسی و انتخابات آزاد شکل گرفته .اما در مورد مثال مسواک وخمیر داندن . درک من این است که اگر بهر دلیل در بازار سیاست صرفا خمیر دندان تولید می شود بدون آن که مسواکی باشد .باز وظیفه هر کوشنده سیاسی است که همین خمیر دندان را گرفته وبمردم بگوید در صورت نبود مسواک با انگشت خود دهانتان را با خمیر دندان ضد عفونی کنید واز پوشیدگی آن جلوگیری کنید . خمیر دندان فی النفسه برای مردمی که فرهنگ کم زدن مسواک و اصولا مسواک زدن دارند چیز بدی نیست! تکرار این که از همین امکانی که کامل نیست استفاده کنید . من چنین می بینم و مکر رومکرر نصیحت می کنم . خواه از نوشته ام پند گیرند ونصیحت شنوند یا این که ملول گشته تیر ملامت رها کنند. که در طریقت من کافریست رنجیدن / همین تلاش کنید چند خمیر دندان برای کمک به ضد عفونی دهان ملتی که چنین گرفتار است تهیه نمائید. بد نخواهد بود . با احترام
ایرج اروجی :
ایرج اروجی :
سلام، زنده یاد ساعدی در همان اوایل که سالش یادم نیست که ۱۹۸۴ بود یانه، به استهکلم آمده بود و در سالنی در آکهللا صحبت کرد. یک جمله اش دقیقا یادم مانده است، گفت ما ایرانیها مثل خمیردندانی می مانیم که اگر فشار دهند از درونش نصحیت بیرون می ریزد! کار شما آقای محققی شده است همین. شما کسانی را نصحیت می کنید که درست بیندیشند و درست عمل بکنند که اقتدار عملی شان بیش از قد و قواره خود شما نیست ، عرضم در خارج کشور است، ایران را نمیدانم. برادر، وظیفه شهروندی بخش اش نصحیت است و بخشش تحکم. تحکم به آن دیگری که حق ندارد حق این دیگری را نادیده بگیرد و سر جایش نشاندن. من در ارتباط با یک نوشته نصحیت آمیز دیگر شما عرض کردم که احتیاج به یک نیروی میانه است که تا روز بعد از آزادی ایران نه به صراط انواع پادشاهی و نه به صراط انواع جمهوری مستقیم باشد! عرض کردم یک نیرویی لازم است در قد و قامت منشور ۲۰۰۳ با اتکا به همان بندهای دوازده گانه منشور و یا در همان مضمون. شما معمولا اگر جوابی بدهید معمولا به همرزمان قدیمی خودتان است و نه به کسی که درک دیگری به غیر از نصحیت از وظیفه شهروندی را دارد! در بازار سیاست آنچه که کم نیست خمیردندان بدون مسواک است!!
عمر شناسنامه ای و عمر تاریخی-فرهنگی
دروود بر ابوالفضل عزیز!
تکرار آنچه گفتنش نامکرّر است و ضروری!
این حرفهایی که میزنی، به گوش هیچ احدی فرو نخواهد رفت. نه برای اینکه، حرف حساب نیستند؛ بلکه برعکس. به دلیل اینکه حرف حسابند و با ارزشند. مسئله آنچه برچسب «اپوزیسیون» دارد و مخلوطی از گرایشهای مختلف است، مسئله «سیاسی و اختلاف عقیده» نیست؛ بلکه اصل مسئله، «گرهگاه عاطفی» است که به تار و پود تک تک گرایشها آمیخته است و کنشها و واکنشهای آنها را رقم میزند و مواضع عقیدتی آنها را آلوده و پرخاشگر و خصومت ماب ریخته گری کرده است. از میان انسانهایی که نمیگویم «عقل فرهیخته و بینش آگاهمند»؛ بلکه عقل سلیم خود» را در دایره ای از «عواطف» به بند کشیده اند، نمیتوان انتظار معجزه داشت. همان اندازه که گرایشهای به اصلاح «چپ ایدئولوژیکی» درگیر «عواطف فردی و سازمانی و گروهی و وابستگیهای سازمانی در گذشته» هستند به همان میزان نیز گرایشهای مذهبی و پادشاهیخواهی و سلطنت طلبی و مجاهدینی و ملّی گرایانه و لیبرال مسلکی و غیره و ذالک نیز به وابستگیهای عاطفی آلوده اند. اگر بخواهیم در باره نقش «کمپلکس عواطف» در زندگی کنشگران و فعّالان دایره «اپوزیسیون» مثالی ساده و دم دست بزنیم، من« خانم اشرف دهقانی» را مثال میزنم.
ابوالفضل عزیز! اگر شما همین امروز به دیدار خانم دهقانی بروید، من مطمئنم که همچون خواهری بسیار مهربان با شما روبرو خواهد شد و از دیدارتان نیز مشعوف و دلشاد. امّا وقتی که پای صحبت جدّی پیش آید، خواهی دید که خانم دهقانی با مواضعی بی چون و چرا به دفاع از عقاید شخصی و تاریخچه زندگی خودش همّت خواهد کرد. اگر من به حیث انسانی بیطرف و به طور نامرئی در کنار شما باشم، مطمئن باش که به خانم «اشرف دهقانی» حقّ خواهم داد؛ زیرا ایشون« خواهر و برادر و شوهر خواهر و بسیاری از دوستانش» را از دست داده است و حقّ دارد که به دادخواهی آنها موضع بگیرد و نظر دهد. من امّا وقتی که به خانم «دهقانی» در پروسه دادخواهی اش حقّ میدهم، هرگز از حقّ به جانب داشتن او به این نتیجه نمیرسم که باید «جان و زندگی» دیگران را بگیرم و مثلا تقاص دادخواهی خانم دهقانی را بدهم یا نتیجه بگیرم که ایشون و سازمانش، محقّ بدون انتخاب به حکومت کردن هستند؛ بلکه تلاش میکنم نه تنها از حیثیّت خانواده خانم دهقانی دفاع کنم و از او و بازمانندگان قربانیان دلجویی کنم؛ بلکه امکان هرگونه شرایطی که باعث شود در تاریخ ایران، وقایعی همچون بلایی که بر سر خانواده خانم دهقانی رفته است، تکرار شوند، با تمام ابزارهای ممکن نظری و اجرایی ممانعت کنم و هرگز نگذارم در تاریخ ایران، چنین مصیبتهایی تکرار شوند، مهم نیست که چه کسانی مصدر امور اجرایی در ایران باشند.
مسئله عواطف را نمیتوان با اندرز و هشدار و نصیحت و فقط دلجویی جبران و شعله های سوزانش را خاموش کرد. زخم از دست دادن عزیزان خود؛ آنهم به دلایلی که ناشی از عقاید و گرایشهایی که تحت «شرایط و موقعیّتهایی خاصّ» به وجود آمده اند و با زندان و جانستانی و شکنجه و آزار، مکافات داده شده اند، کار آسانی نیست. امّا برای آنکه بتوان جامعه ای را از حالتهای هولناک خونریزی و کشتار و حقّ کشی به در آورد، راهی نیست سوای بخشایشگری و عزمی نو از بهر زندگی نو. مشکل جمع کوچک و بزرگ اپوزیسیون در این است که در چنبره «عواطف»، گیر افتاده اند. برای برونرفت از عواطف نیز مستلزم این است که هر فردی به تن خویش و سپس هر گروهی و سازمانی و گرایشی تلاش کنند که از نفوذ و شیوع دامنه عواطف به گستره «مسائل و مُعضلات» جلوگیری کنند و خصومتهای هیستوریک و طلبکاریهای انتقامجویانه را کنار بگذارند تا بتوان خردمندانه و اصولی به موضوعات مشاجره ای همّت کرد. تا زمانی که عواطف کنشگران و فعّالان عرصه های مختلف باعث میشوند که کنشها و واکنشها و مواضع و عقاید و نظرات گرایشها را تعیین و تنظیم و رقم بزنند، هر گونه انتقادی از آنها به معنای خصومت، تعبیر و تفسیر میشود. شدّت تاثیر عواطف انسانی به قدری میتوانند عقل و شعور آدمها را بازیچه خود کنند که برای هر کاری مستعد خواهند بود. هر انسانی باید خودش بفهمد و بداند که عواطفش را چگونه و چطور باید تحت کنترل فهم و شعور و آگاهی و منطق استدلالی حفظ کند و میدان تخریبی به عواطفش ندهد تا بتوان کاری را پیش برد..
راه بیداری جامعه ایرانی، خیلی طول و دراز است ابوالفضل عزیز. هر ایرانی که میبینی، محصول سه هزار سال کشمکشهای اجتماعی و کشوری بوده است که در سمنت مناسبات فرهنگی پروریده و بالیده است. هیچ ایرانی را بر حسب شناسنامه اش برآورد نکن و در نظر نگیر؛ بلکه بر حسب و در گستره تاریخ پر فراز و نشیب سه هزار ساله ایران در دامنه موضوع اندیشیدن ببین و در نظر بگیر. مُعضل جمیع اپوزیسیون، مسائل تاریخ سه هزار ساله ایران است که اندیشیدن در باره آنها تا امروز اتّفاق نیفتاده است؛ زیرا هیچکس «تاریخ و فرهنگ ایرانیان» را موضوع تفکّر فردی و جمعی قرار نداده است؛ بلکه هر گرایشی فقط مواضع و عقاید خود را موضوع هر کشمکشی و اختلافی میداند.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
جدل ماده گرایی.
دلیل آن چیست ؟
طبقاتی است؟ خصلتی است؟ فرهنگی است؟ تاریخی است؟ ژنتیک است؟ مد و ژست است؟ عقده و کینه است؟ خودنمایی است؟ تکروی و فردگرایی است؟
افزودن دیدگاه جدید