
شیوا ارسطویی، نویسنده و شاعر ایرانی در مرگي خود خواسته:
علت درگذشت این نویسنده به طور رسمی اعلام نشده است اما پسرش در پستی که بعدا آن را تغییر داد مرگ او را «خودخواسته» توصیف کرده بود.
شیوا ارسطویی (اردیبهشت ۱۳۴۰ – ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴)داستاننویس، مترجم و شاعر ایرانی بود.او داستان نویسی را اوایل دهه هفتاد نزد رضا براهنی آموخته بود و لیسانس بهداشت و فوق لیسانس مترجمی زبان انگلیسی داشت. او یکی از امضاکنندگان بیانیه ۱۳۴ نویسنده بود. مجموعه داستانهای «آمده بودم با دخترم چای بخورم»، «آفتاب مهتاب» و «من دختر نیستم» و رمانهای «بیبی شهرزاد» و «افیون» از آثار اوست.
او یکی از نویسندگان ایرانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران بود که در سال ۱۳۷۳ در نامه سرگشادهای به فضای بسته فرهنگی و اعمال سانسور در ایران اعتراض کردند. این بیانیه به متن ۱۳۴ مشهور شد.
برخی از این نویسندگان بعدا امضای خود را پس گرفتند. انتشار این نامه و تلاشهای پس از آن برای احیای کانون نویسندگان ایران از دلایل اقدام ماموران وزارت اطلاعات به قتل روشنفکران پنداشته میشود.
در اردیبهشت ۱۳۹۴ حراست و نماینده پلیس امنیت، کتاب «من و سیمین و مصطفی» نوشته شیوا ارسطویی را با وجود داشتن مجوز انتشار ناشر از نمایشگاه کتاب تهران جمعآوری کردند.
مجموعه داستانهای «آمده بودم با دخترم چای بخورم»، «آفتاب مهتاب»، «من دختر نیستم» و رمانهای «بیبی شهرزاد»، «افیون»، «او را که دیدم زیبا شدم»، «نسخه اول»، «آسمان خالی نیست»، «نینا»، «خوف» و «ولی دیوانهوار»، از جمله آثار منتشر شده این نویسنده است.
از شیوا ارسطویی دو مجموعه شعر هم با نامهای «گم» و «بیا تمامش کنیم» منتشر شده است.
در سال ۱۳۸۲ مجموعه داستان «آفتاب مهتاب» خانم ارسطویی جایزه ادبی یلدا و جایزه گلشیری را دریافت کرد.
او در چند فیلم کوتاه از جمله «روز بر میآید» ساخته پرویز جاهد بازی کرده است.
مشکلات و محدودیتهای زنان در جامعه ایران از جمله موضوعات مورد توجه خانم ارسطویی در کتابهایش بود و در یک مصاحبه گفته بود که در جامعه ایران «زن بودن یک مساله و یک عارضه» است.
به باور شیوا ارسطویی، «انسان بودن در این شرایط مشکل است، زن بودن مشکل تر. این یک واقعیت است و نمیشود انکارش کرد.»
واکنشها به درگذشت شیوا ارسطویی
بیژن (حسن) صفدری، نویسنده، شاعر و مترجم و همسر سابق خانم ارسطویی در اینستاگرام خود در سوگ او نوشت: «شیوا خداحافظ. تو داستان «بیا تمام اش کنیم » را اجرا کردی. ما هنوز توان خواندن آن داستان را نداریم، قلب من پر بود از خاطرات «ابری و ماه» با رفتنت ابرها را بردی ، ماه من خداحافظ، عشق جوانی من ، قول میدهم داستانت را بخوانم.»
اسدالله امرایی، نویسنده و مترجم هم نوشت: «خبر کوتاه بود. شیوا ارسطویی دوست شاعر و نویسندهمان در شصت و چهارسالگی جهان را ترک کرد.»
شیوا ارسطویی، متولد اردیبهشت ۱۳۴۰ در تهران بود و زمانی که در دهه ۲۰ زندگی خود بود همزمان با جنگ ایران و عراق به عنوان امدادگر به جبهههای جنگ رفت و آنچه در جنگ دیده بود بر نگاهش تاثیر گذاشته است.
امید نقیبینسب، هنرمند ایرانی با انتشار عکسهایی از خانم ارسطویی درباره او به ایدههایی که او درباره جنگ ایران عراق داشته اشاره کرد و نوشت: «این آخرین باری بود که مهمانت بودم شیوا جان، دو سال پیش، خانه ستارخان، و مثل همیشه پرشور از حجم انبوه خاطراتت میگفتی، از ادبیات، حضورت در جبهههای جنگ هشت ساله، از ایدههایت میگفتی، و آن پرفورمنسی که هیچ وقت اجرا نکردیم که برویم در گورهای خالی بخوابیم، از کارگاه قصهات که قصد داری گسترشش دهی، اما افسوس، چه تلخ زندگی کردی شیوا و چقدر تلخ رفتی.»
و ساناز اقتصادینیا، نویسنده نیز در اینستاگرام نوشت: «عادت نمیکنیم … به یکی یکی کم شدن… مثل برگهای درخت خزانزده، دانه دانه ریختن… مهاجرت، تبعید، مرگ! چه واژهی سنگین سهمناکی. دشمنشاد میشویم. عادت نمیکنم از مرگ بنویسم که کار من همواره نوشتن از شکوه زندگیست. شیوا جان ارسطویی! چه بگویم از رنجی که میبریم. قرار ما این نبود. قرار بود بیاییم و با هم یک لیوان چای بخوریم. دلمان برای خودت و قلمت تنگ میشود. تسلیت به ادبیات داستانی.»
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
ارثیه فرهنگی شوروی.
مراسم جشن زبان فارسی انتشارات پروگرس از طرف مجله بخارا در تهران.
لینک زیر :
https://www.youtube.com/watch?v=7k3TWJaRz2I
ماهی سیاه کوچولو.
ابتذال و فاشیسم مذهبی حتا فرهنگسازان جامعه را وادار به احساس پوچی میکند!
وای به حال مردمی که فرهنگسازانش ضعیف باشند و شکست را به نمایش بگذارند.
خودکشی را نباید در مملکتی که روانشناسانش هم فیک و قلابی شده اند توجیه کرد.
افزودن دیدگاه جدید